سرویس تاریخ «انتخاب»: سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود. هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سالهای ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبانهای شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوقالعادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستادهشد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمهای از کتابی دستنویس ایرانی بود را به چاپرساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوهای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.
من یک بار در محوطه دوم یا میانه با شاه ملاقات کردم که در خیمهای بسیار بزرگ نشسته بود که آستر یا پوشش داخلی آن از شالهای کشمیری بود. پشت خیمه دیوان خانه محوطه سلطنتی قرار داشت که باز هم با پردههای جداگانهای پوشانده و چند خیمه زیبا در آن برپا شده بود؛ این بخش از محوطه سلطنتی به نام میانه - وسط - خوانده میشد زیرا میان بخش عمومی و بخش اندرونی قرار داشت که آن هم باز با پردههای دیگری پوشانده شده و خیمههای خصوصی شاه و بانوان و اعضای درخانه در آنجا قرار داشت.
در خیمههای محوطه، میانه به همان اموری رسیدگی میشود که در اتاقهای مخصوص شاه یا خلوت در قصر سلطنتی در شهر انجام میگیرد. اما در خیمههای خصوصی شاه به گمانم هیچکس غیر از شاهزادههای درجه اول راه داده نمیشود. ایرانیها آن قدر به حوضهای فواره داری که رویش را گلهایی پوشانده باشد علاقه دارند که هرطور شده همیشه یک حوض موقتی جلوی خیمه سلطنتی درست میکنند و اگر شاه تا مدتی در جایی، بماند باغچه کوچکی از گلهای خوشبو و رنگارنگ برایش ترتیب میدهند.
میان خیمههای شاهی و اولین ردیف خیمههای کارمندان عالی مقام و افسران بلند مرتبه، محوطه خالی بزرگی در نظر گرفته میشود که میدان نام دارد و استفادههای مختلفی از آن میشود مثلاً در آنجا شاه از سپاهیان سان میبیند و یا سربازان در آنجا مشق میکنند و به بازیهای مختلف ورزشی میپردازند.
درست در آن سوی پرده ورودی، محوطه سکوی بلندی قرار دارد که شاه میتواند از روی، آن نه فقط مشق و بازی سربازان را تماشا کند بلکه با دوربین تقریباً سراسر اردو را ببیند خیمههای مخصوص اقامت هیئت نمایندگی در نزدیکی خیمه میرزا شفیع قرار داشت و در واقع آن پیرمرد، محترم قبل از خروج از تهران در مواقعی که حالش خوش بود چندین بار به من گفته بود که طناب خیمههایمان در اردو به هم بسته خواهد شد. در اردوی سلطنتی هیچکس - حتی شاهزاده درجه اول - حق ندارد جلوی خیمهاش را با پرده بپوشاند یا با برپایی بیرق یا هر چیز دیگری خیمهاش را نشانهگذاری و مشخص کند.
من قبل از رفتنم به اردو از میرزا شفیع خواسته بودم تا اجازه رفع این دو ممنوعیت را برای ما از شاه بگیرد؛ زیرا از آنجا که هیئت نمایندگی باید چیزهای زیادی بنویسد، ضرورت داشت که دور خیمهای که امور کتابت در آن انجام میشد طوری محفوظ شود که باد کاغذها را نبرد و پراکنده نسازد و در مورد دوم هم از آنجا که ما در اردو غریبه بودیم لازم بود خیمههایمان نشانهای داشته باشد تا هنگامی که از اردو خارج میشدیم بتوانیم بدون پرس وجوی، دائم به خیمههایمان باز گردیم و گم نشویم شاه بدون هیچ مشکلی هر دو خواهش مرا برآورده ساخت و یادداشتی برایم فرستاد که میگفت کسان دیگری همین تقاضا را از او کرده بودند بدون آنکه دلیلی برای تقاضایشان ارائه دهند اما دلایلی که من ارائه کردهام کاملاً درست و موجه است.
بدین ترتیب پرچم بریتانیا در مقابله خیمهای که برای کارهای عمومیمان اختصاص داده بودیم برافراشته شد. متأسفم که بعضی سیاستمداران و دیپلماتهای شرقی ما (حداقل) به نظر من درباره چنین مسائلی بیش از حد سخت میگیرند هرگز چیزی از فرد مطمئنی نشنیدهام و یا در کتابی نخواندهام که باعث این تصور شود که یک وزیر مختار یا سفیر در کشوری، بیگانه، حق خود بداند که تقاضا کند مزایا و حقوقی که مخصوص مقام سلطنت آن کشور، است به او هم اعطا شود. چه میتوان گفت درباره سفیری در قسطنطنیه که وقتی از آن جا باز میگردد وانمود کند که بیرقهایی شبیه بیرقهای مخصوص سلطان را جلوی او حمل میکردهاند. هر سفیری باید حدوحدود خود را نگه دارد و چیزی را تقاضا کند که طبق آداب و عرف دیپلماتیک، حق آن را داشته باشد.
اردوی سلطنتی پس از ورود ما به آن مدت زیادی در دشت سلطانیه نماند و در آن، زمان حدوداً از سی الی چهل هزار نفر تشکیل میشد طی این مدت شاه عمدتاً در عمارتی اقامت داشت که اخیراً روی تپهای ساخته بود، اما نه خیلی عظیم بود و نه خیلی باشکوه. دیوانخانه در عمارتی جداگانه قرار داشت و آنقدر مرتفع که انگار میخواست منظره دشت و اردو را از دیدگاه یک پرنده تماشا کند.
وقتی اردو برچیده شد و شاه سفرش را آغاز کرد، منظره بسیار بدیع و باشکوهی به وجود آمد؛ کسانی که میخواهند تصوری از آن داشته باشند میتوانند به جزوه اول سفرنامه قدیم کمپفر رجوع کنند یا به راهپیمایی داریوش هخامنشی طبق روایت آرین کوئینتوس کوریتوس و رولین که غیر از مهرابهای سیمین و بعضی جزئیات دیگر تقریباً شبیه به شرح راهپیمایی فتحعلی شاه است.