arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۰۲۴۰
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۰۱ - ۰۲ اسفند ۱۳۸۹

هاشمی: اسلام ایرانی یکی از اشکال فتنه مهدویت است

«چرا جریانی که با نام مبارک امام عصر (عج) خود را معرفی کرده اینگونه به اصول اخلاقی مصرح قرآن و شرع بی قید عمل کرده و مردم و کشور و نظام را غرق کینه و اختلاف و تفرقه می کند؟» این سوالی است که ذهن بسیاری از دوستداران امام و انقلاب و رهبری را به خود مشغول کرده است .
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سایت دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت:

«چرا جریانی که با نام مبارک امام عصر (عج) خود را معرفی کرده اینگونه به اصول اخلاقی مصرح قرآن و شرع بی قید عمل کرده و مردم و کشور و نظام را غرق کینه و اختلاف و تفرقه می کند؟» این سوالی است که ذهن بسیاری از دوستداران امام و انقلاب و رهبری را به خود مشغول کرده است .

ساده ترین پاسخ این سوال طی روزهای اخیر از دهان  روحانی شاخص این جریان خارج شد که : « زیاد نگران مچ گیری اخلاقی (راجع به دروغها و تهمتها ) نباشید دشمنان جریان ما اگر در زمان پیامبر (ص) هم بودند از ایشان مچ گیری می کردند!»

این پاسخ در عین جسارت به ساحت رسول خدا (ص) که بسیار هم موجب شرم است ولیکن تاییدی بر هشدار آیت الله هاشمی در سال ۸۷ است که « جریان انحرافی مهدویت برای امام زمان (عج) حتی حجیتی بالاتر از قرآن ؛ پیامبر خدا(ص) ، مکتب اهل بیت (ع) و شرع مقدس اسلام قائل اند ! » .

امروز با مطالعه مجدد متن مصاحبه تلویزیونی آیت الله هاشمی بوضوح مشاهده می شود که این جریان انحرافی چرا همچون خاری در چشم تحمل دیدن این مجتهد سیاسی را ندارند و چگونه تمام قوای رسانه ای و مالی و امکاناتی خود را بسیج می کنند تا او را در راس مجلس خبرگان رهبری  و در کنار نظام و مردم نبینند تا یکی از مهم ترین سدهای رسیدن به اهداف خود را از میان بردارند . 

این خام اندیشی از آنجا بر این جریان حاصل آمده که توانسته اند فیلم برنامه به سوی ظهور سال ۸۷ شبکه ۲ سیما را با حضور آیت الله هاشمی مدفون کنند و خویش را میداندار رسانه ملی کنند  اما آیا با بصیرت و پایمردی این شاگرد توانای امام (ره) هم می توان چنین کرد ، به نظر می آید اینها بر شعور این ملت فرهیخته هنوز واقف نشده اند :

* جنابعالی از دیرباز، یک نگاه کاربردی به مسائل فقهی داشته‌اید. همانگونه که توحید یکسری کاربردهایی دارد، مساله ظهور و مساله قیام حضرت مهدی(عج) چه ابعاد کاربردی در زندگی ما می‌تواند داشته باشد؟

 
* اصولاً ادیان آسمانی، همگی بعد کاربردی جدی دارند یعنی به غیر از اینکه عقاید را به یک اصولی آشنا می‌کنند قصد دارند جامعه را اداره کنند و زندگی‌ها را در مسیر درستی قرار دهند. بعضی از ادیان در برخی از ابعاد، کم و زیاد دارند، اما اسلام یک دین جامع و کاملی است که بعد از آن هم قرار نیست دین دیگری بیاید. همانطور که از قرآن و از صحبت‌های پیغمبر اسلام به صراحت مشهود است همه مطالبی که در سعادت و شقاوت و بدبختی جوامع موثرند در قرآن و در سنت پیغمبر که مکمل قرآن است، ذکر شده‌‌اند. ما ظهور حضرت حجت را در همین راستا می‌بینیم. در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) باید هر آنچه که برای خوشبختی بشر در روی زمین نوید داده شده‌است تحقق پیدا کند که البته بخشی از آن فکری و نظری است اما قسمت عمده آن عملی است و همه زمینه‌ها را در بر می‌گیرد.

 
*این مساله در زندگی امروز ما چه نقشی می‌تواند داشته باشد. یعنی آیا این مساله یک جنبه کاربردی در زندگی امروز ما دارد و یا اینکه فقط یک خبری است که در مورد آینده داده شده‌است؟


*جواب قبلی من به مساله ظهور بر می‌گردد. اما اگر سوال شما در خصوص دوران غیبت و انتظار باشد باید بحث کنیم و ببینیم نفس حالت انتظار ظهور حضرت حجت، چه اثری در جامعه ما می‌تواند داشته باشد. آیا منظور شما همین مساله است؟ یکی از آنها می‌تواند همین مساله انتظار باشد، اما مسائل دیگری را نیز می‌توان بررسی کرد.


*مثلاً اینکه در رفتار ما و در جهتگیری مسائل کلان مملکت از جمله اقتصادی و سیاسی نیز می‌تواند نقش داشته باشد.

 
* ببینید ممکن است شما در خصوص بهره‌گیری از خود حضرت حجت بپرسید که خب ایشان حضور ندارند که ما بتوانیم از صحبتشان، عملشان و راهنمایی‌شان استفاده کنیم، ما از منابعی که در اختیار داریم حضرت حجت(عج) را با یک واقعیت منصوب الهی می‌شناسیم و امید داریم که در آینده تحقق آثار قرآن و اسلام را به دست ایشان مشاهده کنیم. حالا که ایشان نیستند ما یک چنین افقی را درآینده زندگی بشر، برای خودمان ترسیم کرده‌ایم و به آن اعتقاد داریم و نمی‌دانیم هم که این اتفاق کی به وقوع می‌پیوندد. شاید خیلی زود و شاید هم خیلی دیر به هر حال امیدی در دل ما هست که به هر حال یک چنین روزی خواهد آمد. یک انتظاری هم داریم که بی‌صبرانه منتظریم که هر چه زودتر این اتفاق بیفتد تا شاید بتوانیم آن را در زندگی خودمان درک کنیم. معلوم است کسی که یک افق و آینده روشنی را به همراه اعتقادات دیگر برای خودش ترسیم کرده و از طرفی با توجه به اسناد دیگر معتقد است که این افق با ظهور حضرت حجت در ارتباط است، تحقیقاً این امید و این انتظار و آن چیزی که از اسلام و امام زمان می‌شناسد، تاثیرات سازنده‌ای را در زندگی وی به‌جا خواهدگذاشت. چنین انسانی، حتماً با انسانی که ناامید است و آینده را مثل گذشته و یا بدتر از آن می‌بینید متفاوت است. امید، در وجود انسان همچون موتور محرکی می‌ماند و همچون یک راهنما و منبع انرژی عمل می‌کند.


* هر مکتبی از جمله دین مبین اسلام یک استراتژی دارد. جنابعالی به عنوان یک شخصیت استراتژیست بفرمایید که آیا ما می‌توانیم از بحث ظهور و حتمیت آن یک استراتژی استخراج کنیم؟

 
* برای پاسخ به این پرسش خوب است به ابتدای آفرینش انسان بنگریم. از اول خلقت آدم که ملائکه از خداوند می‌پرسند که چرا موجودی را که سفاکی، خونریزی و فساد می‌کند می‌آفریند؟ خداوند در پاسخ به علم آدم و سپس به چیزی که او می‌داندو ملائکه نمی‌دانند استناد می‌کند. در آیات دیگر قرآن نیر می‌توانیم این نکته را ببینیم که انسان بالاخره در دنیا عاقبت به خیر می‌شود. مثلاً آیاتی در قرآن و همچنین در زبور حضرت داوود وجود دارد که تصریح دارند که در اراده الهی تثبیت شده‌است که انسان‌های صالح یک روزی، زمام اداره دنیا را بر عهده می‌گیرند. درجای دیگری هم آمده که انسان‌های مظلوم، مستضعف و محروم حاکمان روی زمین خواهند شد.
این مسائل نشان می‌دهد که خلقت بشر و این جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم عاقبت خوشی خواهد داشت. ما این عاقبت خوش را در افکار خودمان به عنوان استراتژی آفرینش و همچنین حرکت اسلام می‌بینیم. این مساله می‌تواند به عنوان یک سرمایه و راهنمایی برای نشان دادن آن افق مورد استفاده قرار گیرد.

 
*برای روشن‌تر شدن سوالم مثالی می‌زنم. وقتی به ما می‌گویند ذخایر نفت مثلاً در ۷۰ سال دیگر پایان می‌یابد ما به دنبال راهکار این مساله می‌رویم و در برنامه‌ریزی‌ها از انواع دیگر انرژی استفاده می کنیم. آیا مساله ظهور که یک حقیقت قطعی است، عملکرد خاصی را به ما القا می‌کند که ما برای رسیدن به آن نقطه برنامه‌ریزی کنیم؟


*خب شما برگشتید به سوال قبلی. پاسخ من در مورد این سوال مثبت است. زیرا یک افقی ترسیم شده‌است و ابزار عمل نیز مشخص است و فرض بر این است که ما به این مسائل معتقدیم. بنابراین خودمان را باید متناسب با این شرایط بسازیم و اگر می‌توانیم کمک کنیم که این مسیر کوتاه‌تر شود و زودتر به نقطه مورد نظر برسیم. البته من نمی‌دانم چقدر ما قادر به انجام این کار هستیم اما همین اراده مهم است که انسان بخواهد و جهاد و تلاش بکند تا به آن نقطه‌ای که خداوند برای بشریت خواسته‌است برسد. پس از آن استراتژی، یک انرژی در وجود انسان‌ها خلق می‌شود و انسان امیدوار و معتقد به این افق با این انرژی حرکت می‌کند.

 
*من اگر بخواهم سوالم را ریزتر بکنم آیا خود انقلاب اسلامی، حرکتی در این مسیر نبوده‌است؟ به خصوص که ماهیت انقلاب ما تحت نظارت ولی فقیه و نایب امام زمان است.


- ممکن است که این اثر در انقلاب اسلامی باشد اما انقلاب اسلامی منشاء ظهور خاص خود را دارد. بحث‌هایی که ما الان در مورد امام زمان مطرح می‌کنیم، بحث خاصی است اما تکالیفی که در قرآن و به طور کلی اسلام برای ما تعیین شده‌است، منشاء حرکت ما و ملت ما به سمت انقلاب بوده‌است. از جمله این تکالیف می‌توان به وظیفه خدمت به مردم، مبارزه با ظلم و ستم، تبیین معارف الهی، باز کردن راه پیشرفت مردم، ایجاد استقلال و آزادی برای ملت اسلامی و تحقق آن چیزی که از اسلام می‌فهمیم اشاره کرد. البته ممکن است ما همه چیز اسلام را نفهمیم اما تحقق آن چه که از اسلام می‌فهمیم جزو وظایف ما بوده‌است. اما این که جنابعالی می‌فرمایید این یک گامی در جهت ظهور است، من به صورت مستند نمی‌توانم بگویم بله. ممکن است بارها از این انقلاب‌ها رخ بدهد و بعد منقضی شود و دوباره انقلاب دیگری واقع شود. اینها چیزهایی نیست که ما بتوانیم براساس آنها در مورد ظهور حضرت مهدی(عج) پیشگویی کنیم و آنهایی هم که این کار را می‌کنند اشتباه می کنند.


* من هم قصد پیشگویی ندارم بلکه می‌خواهم به کاربردهای چنین تفکری برسیم. یعنی این که آیا انقلاب اسلامی تابعی از تفکر انتظار نبوده‌است؟

 
* اگر همان حرف قبلی من را مبنی بر این که «انسان امیدوار دارای افق دید، آماده جهاد و تلاش است» در نظر بگیریم، پاسخ به این سوال مثبت است اما بسیاری از احکام دیگر اسلام را مکلف به انجام مبارزات با طاغوت می‌کرد، منتها کسانی که به مسئله انتظار امید دارند، با انرژی بیشتری کار می‌کنند.

 

* مقوله‌هایی که در عرصه تفکر یک جامعه مطرح می‌شود، طبیعتاً آسیب‌هایی خواهند داشت. آیا آسیب‌های مبحث مهدویت را نیز می‌توانیم بشماریم و مشخص کنیم که چه جاهایی ممکن است این فرهنگ مورد هجمه قرار گیرد؟

 
* همان‌طور که شما اشاره کردید، معمولاً چیزهایی که در بین مردم اعتباری دارند، مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد. مساله مهدویت جزو ارزش‌های مهم و در عین حال دارای ابهامات فراوان است و مورد استفاده‌های غلطی قرار گرفته و می‌گیرد. یکی از آسیب‌های پیش آمده برای این عقیده این است که به خیلی‌ها حالت رخوت القا کرده‌است. این عده می‌گویند چون حضرت حجت قرار است بیاید و اصلاح کند، پس ما تا آن روز صبر می‌کنیم که انقلاب اسلامی ایران، رد چنین تفکری است. این آسیب از زمان پیغمبر به بعد وجود داشته است.

در زمان مبارزات انقلاب، عده‌ای مبارزه را تحریم کرده بودند و می‌گفتند هر علمی که به عنوان حکومت اسلامی قبل از آمدن حضرت حجت بلند شود، پرچم کفر است. هنوز هم معتقدان به چنین تفکری در جامعه ما فراوان هستند. مثلاً انجمن حجتیه تا حدودی جزو همین جریان بود و به همین دلیل وارد مبارزات نمی‌شدند. پس این آسیب طولانی است و از گذشته وجود داشته است.
آسیب دومی که این روزها در ایران، عراق و یمن قوت گرفته‌است، آسیب مدعیان مهدویت است. البته این هم جدید نیست. شما اگر به زمان پیغمبر برگردید، می‌بینید که دو چیز برای خواص پیغمبر روشن بود، یکی مهدویت و دیگری حادثه کربلا بود. 


در زمان خود حضرت علی(ع)، عده‌ای محمد حنیفه را مهدی موعود می‌دانستند و آخر هم گفتند که در کوه رضوی مخفی شده و در آینده ظهور می‌کند. برخی دیگر حضرت زید را مهدی موعود می‌دانستند. در زمان امام صادق(ع)، عده‌ای ایشان را مهدی موعود می‌دانستند. اینها برای تاریخ گذشته‌است، اما اگر به زمان خودمان هم نگاه کنیم، در حال حاضر بهایی‌ها وجود دارند که فتنه‌ای برای دنیای اسلام هستند. شیخیه به شکل دیگری و اصلاً گروه شاگردان شیخ احمد احسایی هر کدامشان به یک شکل، فتنه‌ای از این نوع ایجاد کردند. ما جنگ‌هایی داریم که از افغانستان با ۳۰ هزار سوار آمدند و خراسان را گرفتند. در سودان هر روز شاهد فتنه‌ای با ادعای مهدویت هستیم. در عراق دیدیم افرادی که مدعی ارتباط با امام زمان بودند، قصد داشتند حوزه نجف را منهدم کنند و در ایران خودمان هم از این قبیل کم نداریم.
آسیب دیگری که از این دست مطرح می‌شود، بحث ارتباط با حضرت مهدی(عج) است. عده‌ای می‌گویند ما با حضرت ارتباط داریم و از طریق همین ارتباط، مردم را فریب می‌‌دهند و این مساله همیشه وجود داشته‌است. امروز در ایران این مساله در حال تشدید است.


* بحثی که الان وجود دارد، این است که وظیفه رسانه‌ها و بخصوص رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر چه وظیفه‌ای دارند؟ عده‌ای معتقدند که اصلاً پرداختن به مساله مدعیان دروغین مهدویت، زمینه‌های انتشار آن را فراهم می‌کند. وظیفه رسانه را شما چه می‌دانید؟


* به نظر من در این خصوص یک حکم کلی نمی‌توان داد و باید موضوع را تشخیص داد. شاید در جایی، نپرداختن به قضیه‌ای باعث خاموش شدن آن بشود که البته در دوره ما بعید است، چون خود مدعیان ابزار در اختیار دارند و با وجود این همه رسانه‌های ضد انقلاب و ضد اسلام، اگر شما به موضوع نپردازید آنها می‌پردازند. 


پس وظیفه ما این است که به این مسائل بپردازیم؟ من وظیفه را به این صورت، مطلق نمیدانم. من فکر می‌کنم حتماً باید کارشناسی شود و در مواردی باید آنها را رسوا و اهداف آنها را تبیین کنید. اما در مواردی هم ممکن است که لزومی به پرداختن نباشد اما من قطعاً این مساله را که شما برنامه‌های کارشناسانه داشته‌باشید و جریان‌های ضلال را به مردم معرفی کنید مفید می دانم. بنابراین اصل مساله، ضروری است، اما موارد را باید از طریق کارشناسی مشخص کنید.


* انقلاب اسلامی، انقلابی بوده که بر محور نیابت امام معصوم بیان شده‌است. مساله‌ای که ما با آن مواجه هستیم، این است که برخی افراد ادعا می‌کنند کار ما مورد تایید امام زمان بوده‌است. یا این که ما از طرف حضرت تاییداتی داریم. آیا چنین مواردی نیز جزو آسیب‌های بحث مهدویت به شمار می‌روند؟


*به نظر من یکی از آسیب‌های جدی موجود که ما هم به آن مبتلا هستیم، این است که عده‌ای با خیال و توهم یا با شیطنت، پیام‌هایی را از امامان معصوم و حضرت حجت برای عده‌ای می‌برند و گاهی بر اساس این پیام‌های دروغین، تصمیماتی گرفته‌می‌شود. ما در دوره بعد از انقلاب نیز چنین مواردی داشتیم. 


یادم می‌آید در زمان جنگ، یک زن و شوهر از تبریز آمدند به جلسه سران که در دفتر آیت‌الله خامنه‌ای برگزار می‌شد و گفتند که امام زمان در مورد مسائل حساس جنگ، پیامی را برای امام خمینی فرستاده‌اند و اگر ما اطلاع ندهیم، ممکن است خطری انقلاب را تهدید کند. من پیام این دو نفر را شخصاً به امام(ره) منتقل کردم که ایشان باور نکردند و گفتند از این شیادها زیادند. من گفتم اینها دو دانشجو هستند و ضرری ندارد که حالا شما آنها را ببینید و اگر ادعایشان کذب باشد، مساله بهتر روشن می‌شود. امام با اکراه پذیرفتند، اما در ابتدا آنها را امتحان کردند و به آنها گفتند: من از امام زمان ۳ سوال دارم، پاسخ آنها را بیاورید تا بتوانم این پاسخ‌ها را به عنوان دلیل صدق شما قبول کنم. بعد از این که امام سوالات را مطرح کردند، آنها گفتند که امام خمینی می‌خواهد امام زمان را امتحان کند و چنین کاری اهانت است و رفتند. همین الان نیز گاهی اوقات پیام‌هایی می‌آوردند که براساس آنها ما اصلاً حق تصمیم‌گیری نداریم، زیرا به هیچوجه، حجیت و سندیت ندارند. ما ماموریم که این ارتباطات را تکذیب کنیم چون اگر کسی ارتباطی داشته‌باشد، نمی‌آید به این شکل اعلام کند. شما داستان عیسی شلمقانی را می‌دانید که در زمان غیبت صغری چه فتنه‌ای ایجاد کرد و خود امام زمان این فتنه را خواباند.


* بحثی که شما مطرح کردید، راجع به کسانی است که ادعای ارتباط دارند، اما منظور من کسانی است که ادعای ارتباط با امام زمان را ندارند اما بر اساس اعتقاداتشان اعلام می‌کنند که مثلاً فلان کار مرضی امام زمان نیست و درست نیست که انجام شود. آیا اصلاً طرح کردن این مسائل در فضای اجرایی کشور و در فضایی که عده‌ای در حال تصمیم‌گیری هستند، صحیح است یا خیر؟


* قطعاً چنین چیزی آفت است. حجیت امام زمان، نسبت به قرآن که بیشتر نیست. چنین ادعاهایی باید با قرآن تطبیق شود و ما باید با سند و مدرک حرف بزنیم. اگر قرآن تایید کرد، بدون تایید امام زمان هم می‌توانیم بگوییم که این راه درست است ولی اگر کاری است که تردید آمیز است و حجت و سندی ندارد، هر چه هم که ادعا کنند، امام زمان بر انجام آن دستور داده‌است ما نباید باور کنیم. همه این‌ها کذب است و ما مکلفیم تکذیبشان کنیم.


* یعنی معیار ما باید قرآن باشد؟


* بله قرآن و اصول ثابتی که همه قبول داریم. البته این از لحاظ شرعی است، اما از نظر عقلی، مساله واضحتر از این است. امور یک کشور، ملت و یک جامعه را که نمی‌توان به ادعای یک نفر مبنی بر رضایت یا عدم رضایت امام زمان واگذار کرد.


* راه مقابله با این آسیب‌هایی که برشمردیم چیست و چگونه می‌توان از آنها مصون ماند؟


* سر خط کلی برای مقابله با آنها، آگاهی مردم است. اگر ما از طریق انسان‌های عالم و خوش فکر و رسانه‌ها، مردم را با حقایق دین و ماهیت مهدویت، آشنا کنیم و انواع خرافات و تخریب‌هایی که در طول تاریخ اتفاق افتاده‌است برای مردم معرفی کنیم و مردم آگاه باشند، آن‌وقت نفوذ فتنه‌گران، خیلی کمتر می‌شود. البته بدیهی است که این فتنه‌ها به کلی از بین نمی‌رود. آنها ممکن است به فریبکاری خود ادامه دهند، اما آسیب عمومی اجتماع را می‌توانیم کم کنیم. هم در بخش مدعیان مهدویت و هم در مورد کسانی که به بهانه مهدویت به وظایفشان عمل نمی‌کنند و هم در خصوص آنهایی که از طریق ادعای ارتباط با حضرت حجت یا نواب ایشان می‌‌خواهند نانی برای خودشان بپزند، ما می‌توانیم به مردم توضیح دهیم. مساله دیگر این است که مردم بفهمند که باید از طریق اهل نظر و انسان‌های مورد اعتماد به این مسائل برسند و نه هر گوینده‌ای که ادعا می‌کند. الان ما افراد متفکر عالم کم نداریم و از نظر امکانات و رسانه هم مشکلی نیست. نهادها و مراکزی هم که الان تشکیل شده‌اند جاهای بسیار مناسبی هستند که مردم بتوانند چنین مسائلی را با آنها در میان بگذارند و صحت و سقم این ادعاها را از آنجاها جویا شوند. اینها که کار سختی نیست.


* در بخش آسیب‌های بحث مهدویت، مدعیانی را مطرح کردیم که می‌گویند مورد تایید امام زمان هستند. این ادعاها با مساله‌ای که الان شما مطرح کردید چه تفاوت ماهوی دارند؟

 
* آن ادعاها حجتی ندارند یعنی نه برای خود گوینده دلیل محکمی است و نه برای دیگرانی که می‌خواهند از آن گوینده متابعت کنند. اما کاری که فقهای شورای نگهبان، فقهای خبرگان، علما و مراجع می‌کنند مستند به ادله شرعی است. اینها یا از قرآن استفاده می‌کنند و یا از سنت صحیح و اجماع علمای سابق بهره می‌گیرند و یا دلیل عقل را در چارچوب همین مبانی که در اختیار دارند به کار می‌گیرند. ولی آنهایی که ادعا می‌کنند که از غیب به آنها مسئولیتی داده شده، حجت و سندی ندارند.


* فرهنگ جامعه توسط قطب‌های فرهنگی شکل می‌گیرد و هدایت می‌شود. یکی از این قطب‌ها حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی هستند. با مقوله مهدویت نیز به عنوان یکی از پایه‌های فرهنگ ما برخورد می‌شود. به نظر شما نقش و مسئولیت این قطب‌های مولد فرهنگی و نوع تعامل آنها در زمینه مهدویت چگونه است؟


* مساله مهدویت یک مبانی و ادله‌ای دارد و بی‌خود که در عقاید ما نیامده است. اشاراتی در قرآن وجود داشته و تصریحاتی نیز از سوی پیغمبر اکرم شده‌‌است و بعد هم ائمه ما در این خصوص صحبت کرده‌اند. بنابراین ادله زیادی جمع شده‌است و صاحبنظرانی هستند که باید این ادله را بررسی و استنتاج و مطالب صحیح آنها را استخراج کنند. روایات جعلی و غلطی نیز به خاطر همان آسیب‌هایی که برشمردیم وارد شده‌است که ما به آنها اسرائیلیات می‌گوییم. صاحبنظرانی که می‌توانند روایت صحیح را از ناصحیح مشخص کنند، معمولاً علمای حوزه و یا شخصیت‌های علمی دانشگاهی هستند که این رشته‌ها را خوانده‌اند. مرجع این مسائل پیچیده، این‌گونه علما هستند و وظیفه سنگینی برعهده آنهاست. حال وظیفه ترویج این‌گونه مسائل برعهده رسانه‌هاست و مردم نیز نباید به افرادی که ادعا می‌کنند و هیچ سندی ندارند مراجعه کنند. بنابراین ایجاد چنین فرهنگی، وظیفه خبرگان است و ما آن را به عنوان کار جنبی خبرگان مطرح کردیم که عرض کردم در دبیر‌خانه خبرگان انجام می‌شود. ولی همین کار باید حوزه‌ها و مراجع که حرفشان برای مقلدان حجت است در درجه اول مطرح کنند. کسانی هم که قدرت بیان و توضیح دارند نیز باید وارد میدان شوند.


* به نظر شما آیا حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی ما توانسته‌اند وظیفه خود را در زمینه مهدویت به خوبی انجام دهند؟


بخشی از آن خوب انجام شده‌است و کتاب‌های خوبی در زمینه معرفی حضرت حجت نوشته شده‌‌است. منتها این‌ها همان‌طور که گفتم مخلوط است و موارد ناصحیح زیادی در بین آنها وجود دارد. اگر کسی صاحبنظر و اهل کار باشد می‌تواند در همین اسناد، صحیح را از ناصحیح تشخیص دهد ولی فکر می‌کنم وظیفه امروزی علما هنوز خوب انجام نشده‌است. و آن این که باید خرافات و افکار انحرافی را که در جامعه پیدا شده لیست و جدا بکنند و به مردم بگویند که به این چیزها مراجعه نکنید. اگر مورد جدیدی هم پیدا شود آن را به این لیست اضافه می‌کنند. برای این که مردم را از سرگردانی نجات بدهند باید یک میزان تشخیصی برای آنها به وجود بیاید.

 
* آیا ما می‌توانیم متولیان این کار را بشماریم و آیا بحث مهدویت باید متولی خاصی داشته باشد؟


* من فکر نمی‌کنم بتوانیم در حال حاضر متولی خاصی را برای این مساله مشخص کنیم. الان میدان برای متفکران صاحب صلاحیت باز است. هر روز ممکن است نهاد جدیدی ایجاد شود. در نهادهای موجود بعضی‌هاشان صلاحیت دارند و بعضی از آنها صلاحیت ندارند و ضعیفند. در کل می‌توان مراجع، علما و محققان مورد تایید حوزه‌ها و افراد شناخته شده در این زمینه را به عنوان متولیان این بحث معرفی کرد.


*در همین رابطه، به خصوص در بحث مبارزه با آسیب‌ها آیا نیاز به قانون نداریم تا بتوانیم با ابزار قانونی برخی از راه‌های انحراف را مسدود کنیم؟

نکته ای خوبی را اشاره کردید که در تبیین معارف ما به عنوان خلأ وجود دارد. بله ما در حال حاضر قانونی نداریم. الان افراد مدعی کتاب منتشر می‌کنند، مقاله می‌نویسند، در محافل خصوصی نظرات خود را مطرح می‌کنند و با بهره‌گیری از اینترنت و سایت‌های مختلف نظرات خود را اشاعه می‌دهند، بنابراین من فکر می‌کنم همان‌طور که ما در سایر مسائل قانون داریم، در این خصوص هم که به آفتی برای جامعه ما تبدیل شده‌است، باید قانون داشته‌باشیم تا محدوده‌ها و تخلفات را مشخص کند و برای جرایم نیز، مجازات متناسب تعیین شود. این حرف خوب است، اما باید دید که باید از کجا شروع شود. در مجمع تشخیص مصلحت نظام، ما قانون گذاری نمی‌کنیم و فقط می‌توانیم این را به عنوان یک سیاست بیان کنیم، اما این مجلس است که باید قانون را بنویسد و تصویب کند. در مجلس خبرگان نیز ما فقط قوانین مربوط به حوزه خودمان را می‌وانیم تعیین کنیم.
بنابراین قانون باید از طریق مجلس تصویب شود، اما مقدمات آن می‌واند از سوی دولت و یا از خود نمایندگان مجلس آغاز شود. فکر میکنم اگر حوزه در این خصوص اقدام کند و چنین طرحی را ارئه کند، مجلس به آن عمل می‌کند.


* با توجه به این که مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام مشغول تدوین سیاست‌های راهبردی نظام است، شما به عنوان رئیس این مجموعه، بفرمایید که مقوله مهدویت و انتظار چه نقشی در تدوین سیاست‌ها دارد؟


* فکر می‌کنم یکی از کارهای مهمی که در نظام اسلامی و براساس مکتب اهل بیت ما داریم همین کاری است که در قانون اساسی به مجمع تشخیص مصلحت نظام محول شده‌است و به مساله مهدویت بر‌می‌گردد. ما می‌دانیم که ولایت فقیه به نیابت از حضرت حجت، باید سیاست‌های نظام تحت ولایتش را تعیین کند. این سیاست‌ها غیر از قوانینی است که در مجالس و تصویب نامه‌ها و مقررات دولتی وضع می‌شود، بلکه این یک استراتپی و راهکار است. در قانون اساسی آمده که رهبری با مشورت با مجمع تشخیص مصلحت، این سیاست‌ها را تعیین و ابلاغ می‌ند. کار عمده ما هم همین است. ما زمانی که کار خودمان را شروع کردیم، حدود ۱۴۰ مورد را رهبری به ما ابلاغ کردند و ما برای همه آنها در حال تهیه سیاست کلی هستیم، که بعد این‌ها تبدیل به برنامه می‌شوند. این درست همان جایی است که به عنوان نیابت از حضرت حجت، جامعه در حال اداره شدن است و مجمع تشخیص مصلحت به حکم قانون اساسی، آن نقطه اساسی را بر عهده گرفته و اگر قوانین در جهت این سیاست‌ها نباشند، اعتبار ندارند و به دلیل این که بحث نظارت از طرف رهبر معظم انقلاب به مجمع محول شده‌است، ما نظارت می‌کنیم که این سیاست‌ها رعایت شوند. از نظر خود من به عنوان یک کارشناس اسلام و مکتب اهل بیت، تصور می‌کنم که چنین چیزی درست در متن مهدویت به معنای کاربردی آن است. یعنی این که این سیاست مکتب اهل بیت را کاربردی می‌کنیم که بعداً به قانون تبدیل می‌شود و این قوانین مرجع مردم می‌شوند.


* در عرصه تبلیغات هم آیا در مجمع تشخیص مصلحت نظام قوانین تدوین می‌کنید. زیرا یکی از آسیبهای بحث مهدویت، ایجاد تقاضای کنترل نشده در این زمینه و عدم پاسخگویی به این نیازهاست؟

 
* ما در همه زمینه‌ها باید سیاست کلی را تدوین کنیم که البته ابلاغ آنها برعهده مقام معظم‌رهبری است. این مواردی که شما شاره می‌کنید مربوط به بخش فرهنگی استو همین حالا سیاستهای کلی فرهنگی از کمیسیون‌ها آمده و برای مطرح شدن در شورای مجمع در نوبت قرار گرفته‌اند. فکر می‌کنم در این سیاست‌های فرهنگی که بزودی تصویب و به رهبری پیشنهاد می‌شود، شرایط و حدود تبلیغات و قلمرو این موارد خواهد آمد.

 
* آیا بحث خلاء قانونی که قبلاً به آن اشاره کردید در تدوین این سیاست‌ها دیده می‌شود؟


* بله ما در بحث قانونگذاری هم سیاست‌های کلی داریم و باید روی تمام زمینه‌هایی که در آن خلاء قانونی وجود دارد دست بگذاریم.


* جهان غرب در بحث پروژه جهانی سازی و بحث آخر‌الزمان که به عنوان کلید‌های اصلی سیاستگذاری خودشان مطرح کرده‌اند یک حرکت‌هایی را دارند شروع می‌کنند و بعضاً تمام فرهنگشان را بر آن اساس آرایه‌بندی می‌کنند. آیا ما در جمهوری اسلامی برای مقابله با این اندیشه‌هایی که آنها در حقیقت به عاریه گرفته‌اند و بعضاً در مقابل اندیشه‌های ناب اسلامی هم هست، کاری انجام داده‌ایم؟


*بحث جهانی سازی و جهانی شدن کاملاً به بحث مهدویت مربوط می‌شود. یعنی یکی از ارکان مهدویت و شاید یکی از شرایط ظهور حضرت حجت باشد. البته جهانی شدن با جهانی کردن تفاوت دارد. چیزی که الان در حال اتفاق افتادن است، این است که غرب می‌خواهد با ابزاری، بحث جهانی شدن را در کنترل خودش بگیرد و در حقیقت می‌خواهند بر حرکت طبیعی تاریخی سوار شوند. اما مبنای حکومت واحد جهانی متعلق به اسلام است و این حکومت باید در زمان ظهور حضرت حجت، محقق شود و افتخار آن نیز از ماست. 


بنابراین جهانی شدن یک مساله واقعی است. در حال حاضر هم اگر به مصوباتی که درسازمان ملل وضع می‌شوند نگاه کنیم می‌بینیم که هرساله بخشی از اختیارات ملت‌‌ها و دولت‌ها، به نفع قدرت جهانی محدود می‌شود و این حرکت طبیعی است که اتفاق می‌افتد. چیزی که الان خطرناک است این است که آنها در حال هدایت کردن این مساله هستند و با در اختیار گرفتن نقاط حساس آن، عملاً بر دنیا حاکم می‌شوند. 


چیزی که ما به دنبال آن هستیم و تدبیر الهی در آفرینش است این است که بشر بتدریج به طرف یک تجمع پیش می‌رود که ممکن است هنوز قرن‌ها زمان نیاز داشته باشد. 


باشد بشر به جایی برسد که با یک قانون، همه کشورهای جهان اداره بشوند و در این مرحله مزیتی که دین اسلام نسبت به سایر قوانین دارد این است که فطری و متعلق به همه بشریت است و قابلیت ارائه برای کل مردم جهان را دارد. 


آن زمان چنین حکومتی آسان نمی‌شود. بنابراین ما با جهانی شدن به عنوان یک حرکت سالم تاریخ موافقیم اما جهانی کردن از این نوعی را که امروز از سوی غرب شاهدیم یک حرکت طبیعی نمی‌دانیم و باید مراقب باشیم که اینها سرفصل‌های زندگی مردم را در کنترل خودشان در نیاورند.


* آیا ما به عنوان یک مسلمان و یک کشور شیعه، وظیفه نداریم که برای جهانی‌سازی و تبدیل شدن به یک حکومت واحد جهانی برنامه‌ریزی داشته‌باشیم؟


- چرا وظیفه نداریم. ما از قرآن متوجه می‌شویم که حدود جغرافیایی نمی‌تواند بین امت‌اسلامی فاصله بیندازد. البته ما محدودیتی داریم و آن این که مکتب تشیع در جهان اسلام در اقلیت است و همین آفاتی که اشاره کردیم باعث می‌شوند که به دلیل اختلافات ما نتوانیم جای خودمان را پیدا کنیم. اگر ما اسلام ناب را محور قرار دهیم جهانی‌سازی قابل انجام است. ما باید حتماً به سوی مسائلی از جمله بازار مشترک اسلامی برویم. 


البته چنین مساله را به عنوان منطقه‌ای شاهدیم و مثلاً کشورهای جنوب خلیج فارس، مجموعه‌ای را برای خودشان درست کرده‌اند. در آسیای میانه و در میان ترک‌ها نیز به طور جداگانه شاهد چنین مجموعه‌هایی هستیم. ما چون یک کشور شیعه هستیم و به عنوان دین می‌خواهیم حکومت کنیم تنها هستیم و بنابراین، کار ما کمی دشوار می‌شود اما اگر قدری با دانش و عقلانیت بهتر و با اعتدال عمل کنیم، مساله‌ای که شما پرسیدید در زمان ما قابل تحقق است. 


البته ما در این زمینه کارهایی کرده‌ایم. مثلاً ما در همان سال اول انقلاب به درخواست امام خمینی(ع) کنفرانس وحدت اسلامی را ایجاد کردیم که الان در حدود ۳۰ سال از فعالیت آن می‌گذرد. همچنین مجمع تقریب مذاهب را تاسیس کردیم و در کل به دنبال این مساله هستیم. موانعی که هم اشاره کردم که چه مسائلی جلوی موفقیت در این مساله را گرفته‌اند: مقداری تنگ نظری داخلی و مقداری هم توطئه خارجی‌ها و تفرقه‌اندازی و افراط و تفریط‌ها به هر حال بحث ایجاد امت واحده‌اسلامی، مستقل از مساله ظهور، یک وظیفه است و برای چنین میاله‌ای حجت داریم.


*شما ریاست مجلس خبرگان را بر عهده دارید. مقوله انتظار در مجلس خبرگان چه نقش و جایگاهی دارد و در تصمیماتی که در این مجلس گرفته می‌شود چقدر موثر است؟


* مجلس خبرگان از لوازم نظامی است که ما براساس آن کشور را اداره می‌کنیم. در مکتب شیعه، امامت محور است. در زمان ظهور، امام معصوم وجود دارد، اما در زمان غیبت که دسترسی به امام نیست، طبق اسناد معتبری که وجود دارد، ما معتقد به اصل ولایت فقیه هستیم و این اصل را در قانون اساسی آورده‌ایم. 


بنابراین ولایت فقیه به عنوان محور حرکت انقلاب در نظام مکتب اهل بیت، برای ما مطرح است و ما در این فضا کار می‌کنیم. مجلس خبرگان نیز از ضرورت‌های این بخش است، زیرا مردم عامه که نمی‌توانند اصلح علما را برای این منظور تشخیص دهند. این کار بر عهده گروهی گذاشته شده‌است که همه باید مجتهد، عادل و صاحب بینشهای درست باشند و همچنین توسط مردم انتخاب شده باشند. وظیفه محوری اینها، بحث ولی فقیه است.  اصل ولایت معصوم است و ما ولی‌فقیه را به عنوان نایب امام زمان می‌شناسیم و با اطلاعاتی که داریم او را انتخاب می‌کنیم. بنابراین محور زندگی امت اسلامی از دید مکتب تشیع در مکتب ولایت فقیه خلاصه است و ولایت فقیه هم نتیجه کار خبرگان است. بنابراین، کار عمده خبرگان این است که بتوانیم نایب امام زمان را در هنگام غیبت ایشان مشخص کنیم. شناسایی ولی فقیه، شناخت مقوله و احکام این مساله، شناخت شرایط ولایت فقیه و چگونگی انتخاب آن و نظارت بر ادامه صلاحیت‌ها از وظایف اصلی ماست. 


خدای نکرده اگر همچون دوره حضرت امام خمینی(ره)، ولی فقیه از میان ما رفت باید برای او جانشین تعیین کنیم. در زمان حضورشان باید نظارت کنیم که شرایط‌شان با آنچه که ما می‌فهمیم منطبق باشد. 


این کارها از وظایف اصلی خبرگان است. اما خبرگان برای خودش کارهای پژوهشی تعریف کرده‌است که در دبیرخانه خبرگان انجام می‌شود. از جمله کارهای مربوط به حکومت اسلامی، امام زمان، دوران غیبت و تمامی مسائلی که به این مباحث مربوط می‌شود. 

 

* متن فوق مصاحبه تلویزیونی آیت الله هاشمی رفسنجانی در برنامه به سوی ظهور شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران در آبان ۱۳۸۷ است که از سوی ویژه سراب روزنامه جام جم باز نشر شده است که هر دو این نسخ متنی از سوی سیما و روزنامه جام جم به شکل هماهنگی از دسترس عموم خارج شده ؛ فیلمش که دیگر جای خود دارد !!
نظرات بینندگان
انتشار یافته:
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۰۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۲
0
1
زنده باد هاشمی و طرفدارانش
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۲
2
0
افراد با هر سابقه درخشاني كه داشته اند حال فعليشان مهم است اين آقا در طول هشت سال رياست جمهوري دولت سازندگي با تمامي مقدسات و ارزشها كاري كرد كه با هشتاد سال كار و تلاش نمي توان جبران كرد حادثه عاشوراي 88 كه از خاطرها فراموش نشده چرا ايشان راجع به اين اتفاقات و فتنه گريهاي فرزندان خودش و هم پالكيهايش چيزي اظهار نداشته
پاسخ ها
محمد
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۵۸ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۵
همینجوری هی چیزی می گه
بچه جون تو اصلا اون موقع یادت میاد
چند سالت بوده اصلا؟
با تمامی مقدسات کاری کرد که با هشتاد سال نیم توان جبران کرد.
چی کار کرد بدبخت ؟
مختان را شستشو داده اند.
احمدی نژاد دست نشانده انگلیس است
عامل فراماسونهاست
آنها روی بحث مهدویت و اعتقادات مردم کار کرده و می کنند.
الان هم دارند یک امام زمان دروغی یک شعیب بن صالح دروغی که احمدی نژاد باشه می سازند.
برو ببین چه تبلیغاتی از الان دارند می کنند.
خیلی ها الان معتقدند که احمدی نژاد همان شعیب بن صالح سردار لشکر امام زمانه.
وای خدا نجاتمان بدهد.
چقدر شماها احمق هستید مختان را تعطیل کرده اید .
نظرات بینندگان