arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۰۲۹۲
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۰۰ - ۰۳ اسفند ۱۳۸۹

جايزه نوبل براي كلاهبرداران وطني

در قصص و روايات از علايم ظهور دجال و خرش انواع موجودات عجيب و غريب مانند بانوي سبيل دار با دو شاخ روي سرش، كنيز هفت متري با بندي همچون ماهي فلس دار به جاي دو پا، دم دار، رفتن مردان در كسوت زنان و رفتن زنان در پوشش مردان ذكر گرديده است و نيز از الاغ دجال كه هر قدمي كه بر مي دارد،
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در قصص و روايات از علايم ظهور دجال و خرش انواع موجودات عجيب و غريب مانند بانوي سبيل دار با دو شاخ روي سرش، كنيز هفت متري با بندي همچون ماهي فلس دار به جاي دو پا، دم دار، رفتن مردان در كسوت زنان و رفتن زنان در پوشش مردان ذكر گرديده است و نيز از الاغ دجال كه هر قدمي كه بر مي دارد، فاصله دمشق و بغداد است و هر نعره اي كه سر مي دهد؛ چون تندر جهان را كن  فيكون مي كند، ذكرها شده است، اما موجوداتي كه اين روزها در ايران در انواع و اقسام كلاهبرداري ظهور مي كنند، دست دجال بيچاره را از پشت بسته اند.

كلاهبرداري خود را مأمور آب معرفي مي كند و به بهانه اينكه مصرف آب فلان مجتمع زياد است، مي خواهد آب ساختمان را قطع نمايد و خلايق هرچه لايق در كمال ساده لوحي چك دو ميليون توماني به عنوان رشوه به او تقديم مي كنند؛ هم آن كلاهبردار و هم آن جماعت استحقاق آن را دارند كه مدال و نشان و حتي جايزه پوليتزر و نوبل دريافت نمايند.

مي دانيد دليل اصلي اين كلاهبرداريها چيست؟ وزارتخانه هايي كه كارشان حساب و كتاب ندارد، هر روز دل مردم را خالي مي كنند كه سال آينده كالاهاي اساسي گران تر خواهد شد. هر روز تهديد مي كنند سال آينده قيمتها چنين و چنان خواهد شد. براي فلان وزارتخانه كه شانصد مديركل و معاون دارد، صرف نمي كند فلان كالاي اساسي مردم را ارزان بدهد. تمام قيمتها را با نيويورك و لندن و پاريس مقايسه مي كنند و حقوق و دستمزدها را برابر با مومباسا و زنگبار و نيو دهلي و كلكته و بمبئي و كابل و هرات پرداخت مي كنند.

حقوق بازنشستگي كه من كارشناس ارشد در گروه حقوقي و اداري 11 يا 12 مي گيرم، نمي دانم به چه دليل در عهد مظفرالدين شاه يا اوايل پهلوي دوم متوقف مانده و من از راه كتاب و نويسندگي و تهيه برنامه تلويزيوني روزگار مي گذرانم، ولي فلان وزارتخانه كتابهاي مرا چهار پنج ماه براي مميزي نگه مي دارد و حالم را مي گيرد كه بگويند خيلي دقيق و موشكافند و از عشق به وطن در حال پرپر زدن هستند و من چيزي نمي فهمم و آنها مي فهمند و بنده را اين چنين ارشاد مي كنند كه چطوري بنويسم.
وقتي با من كه از سال 1337 در اين مملكت قلم مي زنم، اين چنين رفتار مي كنند، واي به حال آدمي كه بنگاهي خصوصي و مؤسسه اي توليدي به راه انداخته و مي خواهد كاري، خدمتي، توليدي و ايجاد صنعتي بكند. من ريشه بسياري از كلاهبرداريها و اختلاس ها را فقط داشتن قصد بد از ابتداي كار نمي دانم. مشكلاتي كه در سر راه يك توليدكننده، يك بساز و بفروش، يك مدير صنعتي و يا يك تاجر ايجاد مي شود و بسياري از آنها قابل رفع است، علت پيدايي بعضي از جريانهاي ناجور و تأسف آور است.
وقتي من ناتوان، گوشه گير و عاشق كتابخانه منزلم اينقدر مرا عذاب مي دهند، واي به يك مدير صنعتي و مدير دولتي دلسوز كه بايد به صد اداره و دايره و شعبه سر بزند و انواع مجوزها را بگيرد. بنده چند ماه گاهي دو سه سال راحتي و آسايش و مسافرت رفتن را بر خود حرام مي كنم و در رشته اي از تاريخ كتابي مي نويسم. ناشري با من قرارداد مي بندد و مبلغي به من پيش پرداخت مي دهد تا كتاب را تمام مي كنم. ناشر مبلغي كلان صرف حروفچيني و صفحه آرايي مي كند. كتاب را تحويل اداره كتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مي دهيم و رسيد مي دهند. شانس بياورم اگر مميز و بررس خوبي نصيب كتاب بشود، 15روزه يا يك ماهه يا يك ماه و نيمه پاسخ مي دهند، اما خدا نكند كه بخواهند حال مرا بگيرند. گمان كنيد بنده مدير صنعت بودم، توليدكننده بودم، مدير كاري بودم كه بايد مجوز دريافت مي داشتم، دست مردم چك داشتم، چه به روز من مي آمد. در خبرها از خانمي صحبت شده بود كه مي خواست برج بسازد، اما چند ميليارد و خرده اي از مادر و خواهرش گرفته نتوانسته برجي بسازد، متواري شده است. آخر مي شود باور كرد، آدم سر مادر و خواهرش را هم كلاه بگذارد؟ من به شما قول مي دهم كه اين خانم مهندس بخت برگشته كه در زمين موروثي خانواده اش خواسته برجي بسازد، از اول خيال كلاهبرداري نداشته، آدم هرچقدر مال مردم خور باشد، مال و ثروت مادر و خواهر خود را كه نمي دزدد. آن قدر سر راهش اشكال تراشي كرده اند كه قيدش را زده، گفته فعلاً با اين چند ميليارد روزگار مي گذرانيم، ببينيم آخرش چه مي شود؟
من اول خيلي خوشحال شدم وقتي در صفحه حوادث خواندم خانمي خواسته برج بسازد. بعد گفتم چرا خبر اين ابداع را در صفحه حوادث نوشته اند، ديدم اين خانم مبالغي از مردمي كه دلشان مي خواسته برج نشين شوند و قمپز در كنند، جمع كرده، حتي مادر و خواهرش هم دست كرم پيش آورده، به او كمك كرده اند. گمان مي كنيد چرا مثلاً كلاهبردار شده؟ از بس قوانين خلق الساعه وضع مي شود، هر اداره اي براي خود مبالغ درآمدي جور كرده، مصالح ساختماني ساعت به ساعت گران تر مي شود، رساندن گچ و آجر و سيمان و آهك و خاك به محل ساختمان مصيبتي است. اين خانم كار را شروع كرده، ديده نمي تواند، در اين مملكت كار كردن بسيار مشكل است. تازه وقتي هم مي خواهي كار كني تعطيلي و بين تعطيلي در كشور برقرار است، هفته اي، دوهفته اي نيست كه روزي را تعطيل نكنند و بعد بين تعطيلات را هم تعطيل مي كنند. در اين شرايط واقعاً مي شود كاري كرد و كاري را به انجام رساند؟ آن خانم برج ساز كه اتهام كلاهبرداري به او زده اند، در اين شرايط چگونه برج بسازد و تحويل مردم بدهد؟

خسرو معتضد / قدس
نظرات بینندگان