arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۰۹۹
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۲۰ - ۱۳ اسفند ۱۳۸۹

عضو خبرگان: سعی کردند امام زمان(عج) را مقابل رهبری قرار دهند

وی که چهار دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد نسبت به ورود به هر مسئله ای محتاطانه عمل می کند. او پس از نمایندگی مجلس به عنوان نماینده ولی فقیه در ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
وی که چهار دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد نسبت به ورود به هر مسئله ای محتاطانه عمل می کند. او پس از نمایندگی مجلس به عنوان نماینده ولی فقیه در ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.

این عضو مجلس خبرگان رهبری در گفت و گو با خبر با حساسیت و احتیاط به پرسش ها پاسخ داد و از کنار تعدادی از پرسشها با لبخند گذشت. اما او نیز نسبت به رفتار تند و افراطی در قبال چهره های قدیمی انقلاب منتقد است و با اشاره به سوابق انقلابی رهبر معظم انقلاب می گوید: مقام معظم رهبری اجازه نخواهد داد که نیروهای مومن، متعهد و دلسوز از گردونه انقلاب خارج شوند.

علوی در گفت وگو با «خبرآنلاین» حوادث سال 88 را زودگذر و مقطعی می داند و از این جهت، اینکه حرکت های اعتراضی منطقه خاورمیانه از این حوادث الهام گرفته باشد را رد می کند. وی معتقد است حرکت های اعتراضی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به صورت جدی از انقلاب اسلامی ایران تاثیر گرفته است. این گفت و گو که چند روز بعد از خطبه های مقام معظم رهبری در نماز جمعه اخیر تهران انجام شده را در ادامه می خوانید:

                                                                                             *****
 

سرانجام مواضع تند و افراطی در قبال چهره های قدیمی انقلاب چه خواهد شد؟ طبیعتا به رفتارها و اقدامات بسیاری از این بزرگواران نقد وارد است.
مگربه این ها نقد وارد نیست.

شاید در مورد جوان ها این توجیه وجود داشته باشد که این ها جوان اند و بی تجربه ولی از قدیمی ها بعید است که اشتباهاتی را مرتکب شوند. فکر می کنید نتیجه این اختلافات به نفع که خواهد شد؟
ما در نظام جمهوری اسلامی محوریتی به نام ولایت فقیه داریم که با تدبیری که به کار می بندد عامل مهار این گونه مسایل است. مقام معظم رهبری خود از علمای سابقه دار انقلاب هستند. رنج کشیده و جانباز انقلاب هستند و با نیروهای انقلاب از نزدیک آشنا و مراوده دارند. طبیعی است مقام معظم رهبری اجازه نخواهند داد، همان طور که تا کنون نیز این گونه بوده این گونه حرکت ها به سرانجامی بیانجامد که نیروهای مومن، متعهد و دلسوز از گردونه انقلاب خارج شوند. گرچه این حرکت ها در کشوری که فضای آزاد سیاسی جریان دارد طبیعی است ولی جامعه ای که از اسلام الهام و سرمشق می گیرد نباید با این بداخلاقی ها و بی تقوایی ها همراه شود.

از سوی دیگر در کشوری که هنوز عمر زیادی از آزادی سیاسی در آن نمی گذرد می توان این حرکت ها را طبیعی شمرد ولی معتقدم سرانجامی که مشروطه به آن دچار شد انقلاب اسلامی با این خطر مواجه نیست. زیرا آن دل نگرانی هایی که نسبت به این حرکت های غیراخلاقی و بدور از تقوای سیاسی وجود دارد با تدبیر ولایت فقیه که یک مجتهد متقی، شجاع و عادلی است تدبیر خواهد شد. به نظر من با وجود محوریت ولایت فقیه و رهبری مانند مقام معظم رهبری که فردی جامع، هوشمند و دور اندیش و دورنگر و در عین حال بر اصول ارزشی اسلام پافشاری می کنند این دغدغه ها برای انقلاب قابل پیش بینی نیست و از یک آرامش خاطری در این زمینه برخورداریم.

آقای علوی، اوایل انقلاب جریانی وجود داشت که با طرح اسم امام زمان(عج)، می گفتند تا زمانی که امام زمان (عج) حضور دارند ولی فقیه چه معنی دارد؟! سپس این شعار در جامعه شکل گرفت که بی خمینی نتوان عاشق مهدی شد...
بله. ابتدا تلاش شد تا مراجع را جلوی امام قرار بدهند که این شعار شکل گرفت؛ حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله. بعد دیدند که نمی توانند مراجع را ترغیب کنند سعی کردند امام زمان(عج) را مقابل رهبری قرار دهند که پر واضح است امام زمان(عج) از این حرکت های شیطانی ناخشنود و خشمگین می باشد.

بعد از خطبه های مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران رسانه های غربی تلاش کردند با تقویت موج ایران هراسی در کشورهای مسلمان بعضا تفسیرهای دلخواه از این سخنان ارائه دهند. به نظر شما مقابل این موج باید چه ابتکار عملی در پیش بگیریم؟
در خصوص خطبه های اخیر مقام معظم رهبری و فرمایشات ایشان راجع به کارنامه نظام باید اشاره کنم که اصولا مرور یک سال از عمر یک انقلاب مانند مرور یک سال تحصیلی در زندگی انسان است. یک انسان برای اینکه عمر تحصیل خود را ارزیابی کند به کارنامه خود مراجعه می کند. می بیند که در رشته های مختلف علمی چقدر موفق بوده یا احیانا ناموفق بوده است. به طور طبیعی هنگامی که یک سال از عمر یک انقلاب می گذرد ارزیابی شود که چقدر آرمان ها و اهداف آن محقق و چقدر به آن ها نزدیک شده و چقدر بسترهای دستیابی به آن اهداف فراهم تر شده است.

به طور طبیعی انقلاب باید هر سال کارنامه خود را مرور، تنظیم و در واقع خط کشی کند که چقدر به اهداف خود نزدیک شده و حتی به خود نمره بدهد. در کجاها موفق بوده و در کجاها موفق نبوده است. این امر می تواند هم بستر برنامه ریزی برای آینده را فراهم کند و هم می تواند اعتماد به نفس در مسئولین را بالا ببرد و هم می تواند بین مردم اعتماد به ساختار حاکم بر کشور را تقویت کند.

طبیعی است جایگاه رهبری نظام مناسب ترین جایگاه برای ارائه این جمع بندی و تنظیم این کارنامه است که مقام معظم رهبری امسال در خطبه های نماز جمعه این حرکت سازنده، آموزنده و امید بخش را دنبال کرده و جمع بندی خوبی از کارنامه انقلاب در سی و دو سال گذشته در سطح کلان و جنبه های مختلف ارائه کرد.

الحمدلله امروز همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کردند ما در بخش داخلی به بسیاری از اهداف انقلاب اسلامی رسیده ایم که باید در جهت پررنگ کردن آن ها اقدام کنیم و در بخش خارجی نیز می بینیم یاس دشمنان از پیروزی و غلبه بر نظام بیش از هر زمان بیشتر شده است.

از طرف دیگر با توجه به شعارهای انقلاب اسلامی ایران در زمینه استقلال سیاسی، جهت گیری رشد و شکوفایی اقتصادی، اخلاقیات اجتماعی و گرایش دینی اسلامی، ملت ها در گذشته به انقلاب ما با یک نگاه مثبت نگاه می کردند ولی در مورد میزان ثبات قدم در پایبندی به آرمان ها و میزان موفقیت در تحقق شعارها شاید با نوعی تردید نگاه می کردند. اما امروز دیگر ملت ها با ملاحظه پایبندی مستمر انقلاب به شعارها و تحقق بخشی عظیمی از آرمان ها با یک نگاه بسیار خوشبینانه به انقلاب اسلامی می نگرند و امید ملت ها به موفقیت انقلاب اسلامی در تحقق اهدافش در عرصه های دیگر بسیار بالا رفته است.

به دین و ارزشهای اسلامی در شعارهای انقلاب اشاره کردید. این عامل چقدر در پیروزی انقلاب اسلامی تاثیر داشت؟ آیا می توان هم اکنون نیز این نسخه را برای حرکت های مردمی ملت ها و انقلاب های دیگر کشورهای اسلامی تجویز کرد؟
البته تفاوت های اصولی بین ایران و کشورهای دیگر وجود دارد که مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره کردند که هر کشوری اقتضاهایی خاص خود را دارد. طبیعی است ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم آنچه در ایران اتفاق افتاده در مصر و تونس نیز همان اتفاق بیافتد. مهم این است که مردم تونس یا مصر نشان دادند از وابستگی، سرسپردگی و خودکامگی حکام خود به دنیای استکبار تنفر دارند و این اراده را از خود نشان دادند که می خواهند به این وضعیت پایان دهند.

اما اینکه محصول آن ها چه خواهد بود و آیا موفق خواهند شد یک ساختار سیاسی مستقل را سر کار بیاورند که همانند ایران از کلیه قدرت ها مستقل باشد و مقابل استکبار موضع بگیرد، ما در وضعیت فعلی چنین باوری نداریم.

آن ها نیز دنبال چنین چیزی نیستند. قطعا مردم مصر دنبال این نیستند که کشورشان بعد از استقرار یک حکومت مردمی برابر امریکا موضعی همانند ایران داشته باشد. مهندسین سیاسی که چنین ساختار سیاسی را در دولت مصر مهندسی کنند نیز وجود ندارند و حتی مهندسین ارزشی که ارزش های دینی را به صورتی که در ایران نهادینه شده آن جا نهادیه کنند و ساختار سیاسی را در این چهارچوب تعریف کنند عملا در این کشورها وجود ندارد. در مصر سال های سال بخش فعالیت دینی که در الازهر تجلی پیدا می کند با بخش سیاست از همدیگر منفک بوده و ارتباطی به هم نداشتند و معلوم نیست به این زودی نیز ارتباطی بین این دو به وجود بیاید که ساختار سیاسی شان را بر مبنای باورهای دینی شان تعریف کنند و در این چهارچوب و فنداسیون مهندسی کنند.

بنابراین ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم آنچه در ایران اسلامی اتفاق افتاده در مصر یا تونس و کشورهای مشابه اتفاق بیافتد. ولی به هر حال گامی به جلو محسوب می شود و ممکن است در آینده شرایط این کشورها برای تجویز این نسخه فراهم شود.

اگر این حرکت های مردمی بخواهد به نتیجه برسد و حکومت های طاغوتی منطقه سرنگون شوند به نظر می رسد اتحاد حول محور دین الگوی خوبی باشد.
طبیعی است رژیم مصر با رژیم تونس یک تفاوت دارد. رژیم تونس فکر نمی کرد حرکت مردمی رفته رفته آنچنان گسترش پیدا کند که به حاکمیت وی پایان دهد. ولی رژیم مصر مثل خفته ای است که بیدار شده و احتمال انجامیدن حرکت مردم به فروریختن پایه های ساختار سیاسی این کشور را می دهد. لذا برای مقابله با این موج بالاخره تدابیری بیش از آنچه که در تونس شده بود کرده و می کند و مقداری کار را برای مردم مصر مشکل می کند. بستگی به این دارد که در جایگاه رهبری نیروهای مردمی مصر چه افراد با چه انگیزه هایی قرار بگیرند. ممکن است در این جایگاه افرادی قرار بگیرند که با یک انگیزه واحد نباشند و نتوانند محوریت واحدی در حرکت مردم ایجاد کنند. در حرکت مبارزاتی اگر چنین وضعیتی پیش بیاید و وحدت آسیب ببیند نتیجه گرفتن شان دچار اشکال می شود.

بنابراین به وضعیت رهبری در مصر و اینکه چه کسانی در جایگاه رهبری حرکت مردم قرار بگیرند، بستگی دارد. تا کنون رهبری در مصر وضعیت روشنی ندارد یعنی اخوان المسلمین برای خود جداگانه حرکت می کنند و در محوریت نیز قرار ندارند. از سوی دیگر جریان های سیاسی تکنوکرات مانند البرادعی، عمرو موسی و امثال این ها هستند که به نوعی مردم آن ها را خط دهنده خود به حساب نمی آورند. یعنی در بخشی از حرکت حضور دارند ولی تاثیر آن ها فراگیر نیست.

بنابراین در حرکت مردم مصر عملا یک رهبر فراگیری که با هدایت او همه مردم حرکت کنند وجود ندارد و شاید مشکل عمده حرکت و قیام مردم مصر همین باشد.

بعد از افزایش حرکت های اعتراضی مردم کشورهای عربی و اسلامی در داخل بحثی مطرح شد مبنی بر اینکه این حرکت ها از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته ؟ از سوی دیگر یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم این حرکت ها را ملهم از حرکت های اعتراضی مردم ایران به دنبال انتخابات ریاست جمهوری دهم دانست. ارزیابی شما چیست؟
اینکه گفته شود حرکت مردمی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه ملهم از حرکت های اعتراضی سال 88 در ایران است قابل پذیرش نیست. به خاطر اینکه آن حرکت مقطعی و بسیار زودگذر بود که منشاء هیچ گونه تاثیری نشد. بنابراین نمی تواند الهام بخش مردم یک کشور در حرکت اعتراضی گسترده، فراگیر و مستمر باشد. از طرف دیگر اگر بگوییم این حرکت مستقیما از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته و دقیقا به عنوان فرزند انقلاب به حسابش بیاوریم باید بگویم این نیز نیست. اما واقعیت این است که به هر حال انقلاب ها روی همدیگر تاثیر می گذارند. شما مشاهده کردید قیام مردم تونس باعث امید مردم مصر شد و آنان را به حرکت وا داشت یا اینکه در یمن، لیبی، اردن و بحرین نیز ایجاد حرکت کرد.

بر همین اساس با ضرس قاطع می توانیم بگوییم حرکت اعتراضی مردم کشورهای مزبور به صورت جدی تاثیر گرفته از انقلاب اسلامی هستند. چرا مردم این کشورها دیدند که مردم ایران بی تکیه بر قدرت های استکباری نظامی بر پایه منافع خود بنا نهادند و در برابر اراده استکبار بی تزلزل ایستاده و به راه خود ادامه می دهند و این امید را به آن ها داد که پس آن ها هم می توانند و به حرکت در آمدند.

آیا می توان انتظار داشت انقلاب اسلامی بعد از سی و دو سال بر مردم کشورهای دیگر این گونه تاثیر بگذارد؟
بالاخره نفس قیام ها بر همدیگر تاثیر می گذارند ولی در مقطع زمانی خاص خود. یعنی حرکت تونس پنج سال دیگر روی هیچ کشور عربی تاثیر گذار نخواهد بود. یعنی در یک کشور عربی یا اسلامی مردم نخواهند آمد پنج سال بعد از انقلاب تونس تحت تاثیر آن دست به قیام بزنند. تاثیر نفس قیام ها یک عرصه زمانی خاص دارد. ممکن است یک الی دو سال تاثیر محسوس داشته باشد ولی بعد از آن دیگر نفس قیام تاثیر گذار نیست.

اینکه بگوییم قیام مردم مصر و تونس و امثالهم از نفس انقلاب اسلامی الهام گرفته، باید بگویم این نیست. حرکتی که سی و دو سال پیش در ایران اتفاق افتاده نمی تواند هم اکنون در یک کشور دیگر به عنوان منشاء الهام باشد. آنکه برای کشورها الهام بخش شده این است که هر چند سی و دو سال از عمر انقلاب اسلامی گذشته ولی انقلاب از خطوطی که این انقلاب ترسیم کرده، شعارهایی که داده، آرمان هایی که ترسیم کرده، نقشه راهی که آن زمان کشیده منحرف نشده است. یعنی هم در جایگاه رهبری و هم در جایگاه مردم این مسیر را با صلابت ادامه داده است.

آن هم نه در مسیر بدون مانع، بلکه در مسیری که قدم به قدم، وجب به وجبش مانع بود و با دشمنانی که با توانمندی هایشان امکان ایجاد دگرگونی در بسیاری از رژیم های سیاسی داشتند و ایجاد هم کردند تمام توان شان را به کار گرفتند در محصول انقلاب اسلامی این دگرگونی را در ساختار یا استحاله ایجاد کنند که موفق نشدند. این ثبات قدم و این استواری و تداوم خط استکبار ستیزی و خط دین مداری در انقلاب اسلامی و خط استقلال اراده سیاسی در جمهوری اسلامی ایران برای ملت ها الهام بخش بوده است.چون ممکن است انقلابی اتفاق بیافتد ولی بعد از مدتی استحاله شود. بعد از مدتی آن کشور تبدیل به کشوری شود مانند سایر کشورها و در چنین صورتی گرچه نام انقلاب بر آن کشور بماند ولی تاثیرگذار نخواهد بود.

پس چرا غرب این همه از تاثیر انقلاب اسلامی بر حرکت های مردمی هراسناک است؟ مخصوصا بعد از موضع گیری های مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران رسانه های غربی تبلیغات بسیاری را در پیش گرفتند مبنی بر اینکه ایران قصد شیعه کردن مردم منطقه را دارد یا امثال آن.
غرب سلسله منافعی دارد که آن را در کشورهای دیگر به دست می آورد. اینکه کشوری در کشورهای دیگر منافعی داشته باشد و در پی تحصیل آن منافع باشد امر قبیحی نیست. ولی نحوه پیگیری آن منافع در کشورهای دیگر مهم است. زمانی هست ما در کشور چین منافعی داریم با یک روابط در چهارچوب احترام متقابل و قواعد بین المللی به سمت تحصیل این منافع می رویم و چین نیز متقابلا در ایران منافعی دارد که در چهارچوب قواعد بین المللی به سمت تحصیل منافعش در ایران می رود. این یک امر بدیهی و طبیعی در روابط بین کشورها است.

اما زمانی کشوری برای دستیابی به منافعش به جای اینکه در چهارچوب احترام متقابل عمل کند به دنبال اعمال سلطه مستقیم سیاسی خود بر می آید که در استعمار کهنه این حالت را سراغ داشتیم. هند پهناور تبدیل به جزیی از سرزمین انگلستان شده بود به خاطر اینکه انگلستان در این سرزمین منافع داشت. کشورهای حاشیه خلیج فارس تحت حمایه و قیمومیت انگلستان و به صورت بخشی از خاک انگلستان در آمده بودند و تدابیر سیاست خارجی آن ها را وزارت خارجه انگلستان اعمال می کرد. به خاطر اینکه انگلستان در این مناطق منافع داشت. گاه این چنین عمل می کردند و زمانی که با بیداری ملت ها امکان اعمال مستقیم سلطه خود بر کشورها را از دست دادند این اراده را از طریق حکام سرسپرده و خودکامه داخلی اعمال کردند. مانند همان چیزی که در زمان حکومت شاه در ایران وجود داشت.

بالاخره ملت ها از این مسئله آگاهی و بیداری پیدا کردند. ملت ها دوست دارند اراده سیاسی کشورشان یک اراده سیاسی مستقل و بر مبنای منافع کشورشان باشد. هنگامی که ملت ها موفق شوند اراده سیاسی مستقل خود را بر کشور حاکم کنند طبیعی است در چهارچوب استقلال و منافع کشور خود تصمیم می گیرند. آن وقت اگر قدرت های بزرگ و سلطه گر در این کشورها منافع داشته باشند که با منافع این کشورها هم خوان نباشد طبیعی است که متصدیان امور سیاسی این کشورها نمی آیند منافع سیاسی خود را به خاطر منافع سیاسی ابرقدرت ها و قدرت های سلطه گر قربانی کنند. در یک همچون جریانی قدرت های سلطه گر منافع خود را از دست می دهند. وقتی منافع ابرقدرت ها با منافع ملت یک کشور همخوانی نداشته باشد آن وقت این منافع برای آن قدرت ها نامشروع می شود. همچنین هنگامی که از طریق حکام سرسپرده این منافع دنبال شود، ملت ها به خروش آمده و آن را نمی پسندند و به آن پایان می دهند. طبیعی است قدرت ها این را نمی پسندند. از آنجا که انقلاب اسلامی الهام بخش چنین حرکتی به دیگر ملت ها است، استکبار از تاثیر آن بر ملت ها هراسناک و برای پیشگیری از آثار انقلاب اسلامی بر ملت ها به پروژه ایران هراسی روی آورده است.

در این موج بیداری نقش ایران و انقلاب اسلامی چیست؟
نقش ایران این است که نشان داد یک ملت می تواند با اراده خود زندگی کند. چرا که تا قبل از انقلاب اسلامی ایران در دوران دو قطبی بودن دنیا این باور جا افتاده بود که هیچ حاکمیتی در هیچ کشوری بدون اتکا به یکی از دو ابرقدرت شرق و غرب نمی تواند به وجود بیاید و اگر هم بوجود آید نمی تواند دوام بیاورد. هر قدرتی برای به وجود آمدن و ماندن یا بایستی وابسته به شرق می بود یا وابسته به غرب. دنیا همین بود. یعنی تبدیل به دو بلوک شده بود؛ بلوک شرق و بلوک غرب. حاکمیت کشورها یا وابسته به آمریکا بودند یا وابسته به شوروی.

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کسی باور نمی کرد حاکمیتی به وجود بیاید، قبلش شعار نه شرقی و نه غربی نیز بدهد و به پیروزی برسد. به پیروزی که رسید این باور را در میان ملت ها ایجاد کرد که پس بنابراین یک حرکت مبارزاتی می تواند بدون اتکا به شرق و غرب به پیروزی برسد. ولی این باور را نداشتند که این حرکت غیرمتکی به شرق و غرب باقی بماند. به تعبیر شهید مطهری این دو قدرت به مانند دو لبه قیچی در جهت از هم گسیخته کردن چنین حاکمیت مستقلی عمل می کنند که دیدیم عمل کردند. یعنی هم شوروی تمام توان خود را به کار گرفت و هم آمریکا و متحدانش تمام توانشان را به کار گرفت تا جمهوری اسلامی دوام نیاورد و از تمام ابزارها و امکانات استفاده کردند به گونه ای که ملت های دنیا باورشان نمی شد که این نظام مستقل بتواند روی پای خود بایستد.

اما جمهوری اسلامی ایران از تمامی این پیچ و خم ها عبور کرد و بالاخره به ملت ها این باور را داد که منهای این ابرقدرت ها هم می توان حاکمیت متکی بر اراده سیاسی یک ملت تاسیس کرد و هم می توان بدون اتکا به ابرقدرت ها باقی ماند. بعد از اینکه ابرقدرت شرق دچار فروپاشی شد و دنیا تک ابرقدرتی شد سردمداران آمریکا این باور را القاء کردند که الان دیگر هیچ حاکمیتی بدون وابستگی به آن ها و بدون پذیرش سیاست های آن ها و تامین منافع آمریکا نمی تواند به وجود بیاید و اگر به وجود بیاید نمی تواند باقی بماند.

لذا بوش پدر در سخنرانی خود بعد از فروپاشی شوروی اعلام کرد: «این ما هستیم؛ آمریکا، ملت برگزیده» و شروع کرد به این دست شعارها و سخن از نظم نوین جهانی سر داد. وی هیچگاه فکر نمی کرد در ساختار تک قطبی دنیا یک اراده سیاسی پیدا شود که همانند شوروی با آن ها در زمینه قدرت نظامی هماوردی نداشته باشد و دارای آن قدرت و توان نظامی نباشد ولی از نظر سیاسی روی پای خود بایستد وحتی حرف خود را زده و در برابر آن ها موضع گیری کند. این قدرت به ملت ها این آموزش و ایده را بدهد که ملت ها می توانند روی پای خود بایستند. جمهوری اسلامی ایران با این ویژگی ها، تاثیر گذار عمده هم در بیداری ملت ها و هم در اعتماد به نفس ملت ها گردید.

هم اکنون که سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران را جشن گرفته ایم سوالم از شما این است که آیا آرمان های اولیه انقلاب یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی محقق شده است؟
امروز بعد از سی و دو سال ایران هراسی ابرقدرت ها بسیار بیشتر شده است. زیرا قدرت گرفتن ایران در عرصه های مختلف، شکوفایی علمی و ... را شاهد هستند و از ادامه این موفقیت ها هراس ناک اند. بنابراین امروز هراس ابرقدرت ها و قدرت های سلطه گر و زورگو از جمهوری اسلامی ایران بسیار بیشتر شده است. طبیعی است برای مهار و متوقف کردن حرکت ایران بیشتر از گذشته سرمایه گذاری کنند که این کار را نیز انجام می دهند. اما در زمینه حاکمیت های محلی، چون این حاکمیت ها نوعی حالت سرسپردگی و خودفروختگی دارند اتکاشان نه به اراده ملت های خود بلکه به تبانی با قدرت هاست. آن ها نیز این ایران هراسی را نه تنها از دست ندادند بلکه نسبت به گذشته حتی بیشتر نیز دارند. یعنی می ترسند استمرار اصل انقلاب اسلامی ایران در مسیری که اعلام کرده است و توانمندی های ملت ایران برای ملت های آن ها الگویی شود و موجودیت آن ها را به خطر بیاندازد که این کار تقریبا انجام گرفته است.

بنابراین حاکمیت هایی مانند حسنی مبارک و امثالهم از ایران احساس خطر جدی کرده و می کنند ولی در بین ملت ها این چنین نیست. اگر روزهای اول ملت های منطقه دارای نوعی ایران هراسی بودند و با یک نگاه منفی یا نسبتا منفی به انقلاب نگاه می کردند و یا با نوعی نگاه مردد که آیا انقلاب اسلامی ایران در تحقق شعارهای خود موفق خواهد شد یا خیر، امروز این دیدگاه به طور کلی فروکش کرده و جای خود را به ایران امیدی داده است. یعنی الگوی این ها ایران شده است.

چرا که به فرض غرب مدعی باشد که آرمان های انقلاب اسلامی محقق نشده است اما ملت ها شاهدند که بسیاری از آرمان های انقلاب تحقق یافته و پویا و بالنده در جهت تحقق دیگر آرمان ها حرکت می کند.

شما بر اساس چه شاخصه هایی بر این موضوع تاکید دارید؟
به خاطر اینکه جمهوری اسلامی ایران هیچ کجا در امور داخلی کشوری دخالت نکرده است و همه جا مشوق مردم بود تا با اراده سیاسی خود ساختار قدرت را شکل دهند. هیچ کجا ایران برای تامین منافع خود منافع یک کشور را زیر پا نگذاشت و هر کجا جمهوری اسلامی ایران دست در دست مجموعه ای گذاشته در جهت منافع آن جا عمل کرد. اگر به لحاظ معنوی حزب الله لبنان را حمایت کرد در جهت عزت لبنان و سربلندی ملت لبنان این حمایت سیاسی دست زده است. در مورد سوریه، غزه و بوسنی نیز همین طور.

ایران هراسی در بین ملت ها بی رنگ و یا حداقل کمرنگ شده است که دیگر استکبار نمی تواند این ایران هراسی را بین ملت ها مشتعل کند. زیرا ملت ها به این نتیجه رسیده اند که ایران برای آن ها خطر نیست. اگر برای آن ها دوست، تکیه گاه، نقطه امید و ... نباشد به هیچ وجه برای آن ها خطر نیست. به عبارت دیگر ایران هراسی یک اسلحه زنگ زده استکبار است که از آن هیچ نتیجه ای به دست نمی آورند.

خبرانلاین

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
Switzerland
|
۲۱:۴۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۱۳
0
2
سئوالی دارم و خواهشی. از خشونت های خودتان و از جيب خودتان خرج کنيد . در ضمن مگر امام زمان فقط و فقط متعلق به چند نفر انگشت شمار حکومتی است؟ آنهم در ايران و دور و بر قمي ها و تهرانيها.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۰۵ - ۱۳۸۹/۱۲/۱۴
0
3
البته ادامه شعار "بی خمینی نتوان عاشق مهدی شد" این بود

بی خمینی نتوان عاشق مهدی شد
بی منتظری امید رهبر نتوان یار خمینی شد
نظرات بینندگان