arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۷۸۹۲
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۳ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۰

مجسمه‌های چینی، زاییده‌ي ناآگاهی مسولان هستند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دود یک سال پیش موضوع نصب مجسمه‌های چینی در تهران و برخی دیگر از شهرها چون اهواز رسانه‌ای شد. در همان زمان مسئولان شهرداری وعده و وعیدهایی نسبت به توقف اجرای چنین پروژه‌هایی به خبرنگاران و جامعه‌ي مجسمه‌سازان دادند. اما به‌رغم همه وعده‌های داده شده؛ همچنان روند نصب این مجسمه‌ها در چند جای پایتخت ادامه دارد و می‌توان کارگاه‌های درحال کار شرکت پیمانکاری را که این مجسمه‌ها را وارد می‌کند، در مكان‌هايي چون زیر پل میرداماد و بلوار آیت‌الله کاشانی دید.
به نظر می‌رسد هشدارهای کارشناسان برای متولیان نسبت به عواقب منفی این کار کافی نبوده و دست‌اندرکاران موضوع را جدی نگرفته‌اند. از این رو شاید بحثی کارشناسی‌تر بتواند زنگ‌های خطر را برای مسئولان به صدا درآورد تا این‌بار جدیدتر به دنبال توقف روند ورود مجسمه‌های چینی به پایتخت و حتی دیگر شهرها باشند و تنها به وعده‌هایی در حد خبرهای انتشار یافته در مطبوعات اکتفا نکند.
«کوروش گلناری»، مجسمه‌ساز بنام؛ حرف‌های زیادی از بعد کارشناسی برای گفتن دارد و تاکید می‌کند کارهایی که از چین به ایران آورده می‌شود تنها برگرفته از یک فضای خیالی است. و سازنده‌اش بی هیچ شناختی از فضایی که قرار است مجسمه در آن نصب شود، ندارد.
گلناری همچنین از عملکرد مسئولانی می‌گوید که مقامی در زمینه‌های فرهنگی هنری می‌گیرند بدون آنکه هیچ تخصص و شناختی نسبت به آثار هنری و هنرهای تجسمی داشته باشند. او؛ مجسمه‌های چینی را مزاحمانی برای زیبایی بصری پایتخت می‌داند. با این مجسمه‌ساز به گفت و گو نشستیم. از كارنامه‌ي هنري گلناری مي‌توان به اين موارد اشاره كرد: مدیر گروه مجسمه‌سازی دانشگاه هنر. عضو هیئت مدیره و دبیر انجمن مجسمه‌سازان ایران در سه دوره، عضو هیئت داوری و انتخاب چندین نمایشگاه و جشنواره، دبیر اولین اکسپوی مجسمه‌سازی تهران، عضو شهرک بین‌المللی هنرمندان پاریس و... در شمار جوايزش نيز آمده: نفر برگزیده چهارمین بینال مجسمه‌سازی در 1384، نفر برگزیده پنجمین بینال مجسمه‌سازی 1386، نفر برگزیده نخستین بینال مجسمه‌های شهری گالری برگ 1387 و ...

* شاید بهتر باشد صحبت را از اینجا آغاز کنیم که یک مجسمه برای اینکه در شهر نصب شود باید چه معیارهایی داشته باشد؟
__ معیارها گاهی به سفارش‌دهنده بستگی دارد که عموما شهرداری و سازمان زیباسازی براساس مضمونی از پیش تعیین شده سفارشی را به هنرمند ارجاع می‌دهند. این مضمون در این سال‌ها ممکن است نام یک پارک، یا میدان، یادمان و یا فضایی مانی منتال باشد. نهاد متولی عموما فراخوانی را اعلام می‌کند یا به هنرمندی سفارش کار می‌دهد. شکل دیگرش این است که هنرمند خود ایده مستقلی دارد. (هنر هنرمندمدار) حالا این فکر یا زمینه ذهنی توسط هنرمند پایه‌ریزی می‌شود و پس از آن شهرداری یا محیط شهری ایده هنرمند را خریداری می‌کند و سپس اجرایی می‌شود. در این دو روش می‌توان مضامین و موضوعات کارها را دسته‌بندی کرد و از این معیارها می‌توان به توجه به زمان و مکان، ایجاد خاطره جمعی، ناب بودن ایده، کیفیت اجراو ... اشاره کرد.

* به یقین مضامینی که چه ازسوی سفارش دهنده و چه ازسوی هنرمند انتخاب می‌شود باید همسویی با مواردی چون فرهنگ مردم یا جغرافیایی که مجسمه برای آن ساخته می‌شود؛ داشته باشد.
__ در تمامی طول تاریخ تمدن بشری هنر نقش مهمی در ایجاد نمادهای فرهنگی و تحرکات اجتماعی شهری داشته است. همانطور که اشاره شد هنر یا هنرمندمدار است یعنی آثار هنری که از 1960 م به مفاهیم هنر نوگرا در فضای عمومی همراه بوده که بیشتر بیان کننده تمایلات فردی هنرمند است یا شکل دوم آن که براساس نقد مورد اول است و از 1980 م در هنر عمومی قابل نقد و بررسی است؛ هنرجامعه‌مدار، هنر مخاطب‌مدار و هنر تلفیق شده با عوامل اجتماعی است.
توجه به بستر و بوم و در بعدی وسیع‌تر تمرکز در زمان و مکان یکی از ویژگی‌های یک اثر ماندگار است. اثر شهری، در طول حیات خود می‌تواند در حافظه زمانه جا بگیرد و خاطره و فرهنگ یک ملت را بسازد. ما براساس یک ریشه فرهنگی و یک فضای ذهنی شرقی – به شکلی ایرانی- باید متأثر از محیطی باشیم که در آن زندگی می‌کنیم. بنابراین حتی هنرمندی که امروزه وارد عرصه جهانی می‌شود حتما ریشه‌های ذهنی‌اش از محیطی که رشد و زندگی کرده، سیراب می‌شود.

* پس می‌توان نصب مجسمه‌های چینی در شهرهای ایران را از این زاویه هم مورد بررسی قرار داد که این به اصطلاح مجسمه‌ها ریشه‌ای در فرهنگ ایرانی ندارند و به طبع ادامه این روند تبعات منفی زیادی به دنبال خواهد داشت.
__ می‌خواهم بحث را گسترده‌تر کنم. ما اساسا در شهرداری‌های مناطق مشکلات فراوانی داریم. رقم‌های مالی مشخصی و حتی بعضا رقم‌های چشمگیری برای این کارها هزینه می‌شود. حالا چند وقتی است که به چین رو آورده‌اند. و کارهایی را وارد می‌کنند که قطعا کارهایی صرفا فانتزی هستند و هیچ ریشه‌‌ي فرهنگی در این مرز و بوم ندارند.

* يعني کارهایی که سازنده‌شان هیچ شناختی نسبت به فضایی که کارها در آن قرار می گیرد، ندارد؟
__‌ عملا کارفرماها یا کسانی که به چین رجوع می‌کنند، کارهایی را وارد ایران می‌کنند که حتی بر سر نوع آن اثر هیچ فکر اولیه‌ای ندارند و نمی‌دانند چه جور کاری را سفارش دهند. طبعا به مجموعه آثاری فانتزی رجوع می‌کنند که یا جاذبه‌ای در متریال دارند و یا ترکیبی ساده‌فهم و عامیانه دارند یا اینکه در فضایی خیالی سیر می‌کنند.
موضوع دیگر عدم شناخت مسئولان در نهادهای متولی نسبت به آثار هنری است. فردی در ارگانی پست و مقامی در زمینه‌های فرهنگی هنری می‌گیرد بدون آنکه هیچ شناختی نسبت به آثار هنری و هنرهای تجسمی داشته باشد. حتی این افراد نسبت به اینکه چطور باید مضامین را انتخاب کرده و فضای ذهنی لازم را برای هنرمند ایجاد کنند؛ آگاهی ندارند. برای مثال نامی را برای پارکی انتخاب می‌کنند و سپس می‌خواهند همه مجسمه‌های آن پارک حول و حوش همان نام باشد. این نوع نگاه است که فاجعه به بار می‌آورد و درحال حاضر هم نمونه‌هایی از این فجایا را در پارک نهج‌البلاغه و در آبشار کوهستانی منطقه 22 شاهدیم. کلیشه‌هایی تکراری که از متولیان آن باید پرسید به جز مراودات مالی براساس چه امر دیگری می‌توانند دست به چنین انتخاب‌های غیرکارشناسانه‌ي زودگذر و ضعیفی بزنند. در یکی از این پروژه‌ها یک اثر معمولی چیزی حدود 15 بار توسط یک نفر تکرار شود درحالیکه 15 هنرمند می‌توانستند 15 ایده جذاب را در آن فضا به نمایش بگذارند. و به لحاظ موضوعی نیز بازی با نام محترم ائمه(ع) آن هم در رقیق‌ترین شکل خود.
می‌خواهم بگویم ما در دو سو مشکل داریم. یکسو کارهایی که به چین سفارش داده می‌شود و سوی دیگر کارهایی است که سفارش دهنده نمی‌داند باید چه سفارشی بدهد. یعنی سفارش‌دهنده شناخت درستی از آثار هنری ندارد. این نبود آگاهی درحالی اتفاق می‌افتد که وقتی کاری در شهر نصب می‌شود حساسیت آن درک نمي‌شود و به خاطر طیف وسیع مخاطب می‌بایست به انتخاب اثر، عمر اثر و مخاطب‌مداری آن بیشتر اهمیت داد که متأسفانه اکنون چنین نیست. و می‌بینیم یک رئیس یا فردی که در مقطعی تصمیم‌گیرنده است؛ کاری را سفارش می‌دهد و در شهر نصب می‌کند. اما قطعا آن کار؛ مانا نیست و پس از یک مدت با تغییر و تحولی که در شهرداری و سازمان زیباسازی به وجود می‌آید سرنوشت آن کار هم مانند سرنوشت سفارش‌دهنده‌گانش می‌شود. یعنی آن کارها جمع‌آوری شده و مجموعه‌ای از کارهای دیگر جایگزین آن می‌شود.
البته ما در سطح تهران کارهای شاخصی هم داریم. برای مثال 30 سال پیش در همان اوایل انقلاب، مرحوم مددی یا ديگر هنرمندان بنام کشورمان آثاری ساختند که براساس فضای فرهنگی کشورمان ساخته شد. و اکنون می‌بینیم آن کارها در فضای شهری تشخص خوبی پیدا کرده‌اند و خاطره‌انگیزند، مانند مجسمه فردوسی در میدان فردوسی. این مجسمه‌ها تبدیل به سمبل و نمادی برای آن فضا می‌شوند که آن فضا را با این اثر شناسایی می‌کنند. یعنی این اثر تبدیل به یک نشانه می‌شود.

* پس می‌توان گفت یک اثر وقتی مانا می‌شود که وجوه هنری داشته باشد. در شهر اگر کاری به‌عنوان اثر هنری وارد فضای عمومی شود؛ باید وجوه هنری داشته باشد. در اینجا این پرسش پیش می‌آید که اصلا به این کارهایی که از چین به ایران می‌آورند؛ نام مجسمه می‌توان اطلاق کرد یا نه؟
__ به هر حال اینها یک مجموعه کارهای دکوراتیو هستند. اگر بخواهیم در شکل هنریشان بررسی کنیم، نه اینها مجسمه‌های هنری نیستند. بعضا مجسمه‌های دکوراتیو هستند اما در قالب ژانر هنری نمی‌گنجند.

* و اگر بگوییم مجسمه‌ي هنری نیستند دو نگاه مطرح می‌شود؛ یکی آنکه چون مجسمه‌های هنری نیستند پس ایرادی ندارد که در شهر نصب شوند، از نگاه دیگر اینکه به هر حال این آثار هم مجسمه‌های دکوراتیوی هستند که باید وجوه هنری لازم و تعریف شده در ژانر خود را داشته باشند. برخی از مسئولان با توجیه تبدیل این آثار به آب‌نما فکر می‌کنند از تبعات منفی اجرای چنین پروژه‌هایی در شهرها می‌کاهند.
__ ما باید این موضوع را به اتفاقاتی که در این حوزه در دنیا رخ می‌دهد ارجاع دهیم. مجسمه‌سازی شهری از سال 1960 در آمریکا شکل جدید و مدرنیستی امروزی‌اش را پیدا کرد. ازسوی دیگر یک سابقه طولانی در اروپا داریم که مجسمه‌سازی شهری هنری یک ریشه قدیمي دارد. حال آنکه مجسمه‌ای که در ایران در فضای شهری می‌آید و درمعرض عموم قرار می‌گیرد از کدام سو تأثیر گرفته است چراکه در این حوزه، ما در ایران؛ این ریشه هنری را نداشتیم و در این بحث هنری بعضا از اروپا و گاه از آمریکا به شکلی تأثیر گرفته‌ایم. پس اگر بخواهیم به آنها رجوع کنیم؛ آنها برای مجسمه‌هایی که در فضاهای شهری‌شان آورده‌اند از هنرمندان و مجسمه‌سازان بعضا بنامشان بهره برده‌اند. بنابراین این آثار از هنرمندی است که دارای شناسنامه‌ای است و شناخته شده است و قابل اعتنا. بطور کلی می‌توان گفت پس از اینکه هنرمند در کارش پیشرفت کرد و شناخته شد بعداز آن سفارش کار برای ساخت مجسمه‌های شهری می‌گیرد و این روند صحیح در انتخاب مجسمه‌سازي شهری است.

* در ایران روند انتخاب مجسمه‌ساز همسویی با شیوه کشورهای اروپایی و آمریکایی دارد؟
__‌ مسئولان ما، درجهت عکس این روند حرکت می‌کنند. یعنی با مجسمه‌سازهای معروف و شناخته شده چندان کاری ندارند و کار از چین می‌آورند. یا کارها را تنها بر مبنای اسامی و مضامین موردنظرشان سفارش می‌دهند. یعنی کسانی که سفارش می‌دهند انگار خودشان سازنده هستند و فقط یک اجرا کار می‌خواهند که برایشان ایده‌هایشان را اجرا کند. به هنرمند رجوع نمي‌کنند. درحالیکه باید برای آثاری که در شهر نصب می‌شود به آرتیست مراجعه شود. آرتیستی که سال‌ها عمرش را می‌گذارد، دارای تجربه و سیاقی می‌شود و سپس آن سیاق است که با حضور در قالب مجسمه در فضای شهر معنا می‌یابد. نه اینکه شما هر چیزی را به اسم المان بیاورید و به شهر حقنه کنید. چنین حرکت‌هایی ازسوی مسئولان امر؛ کنشی ضدبصری است. چراکه باید در شهرها بصریت زیبایی ایجاد شود؛ بصریتی که یک حافظه فرهنگی را بیدار کند. اما مجسمه‌هایی از این دست و یا کارهایی که هیچ تفکر جامعی در پشتوانه خود ندارند؛ نه تنها حافظه فرهنگی را بیدار نمی‌کنند بلکه حتی به معضلاتی در فضای شهر تبدیل می‌شوند؛ معضلاتی که نه تنها چشم‌نواز نیستند بلکه به مزاحمانی بصری در فضای شهر بدل می‌شوند.
ازسوی دیگر اثری که برای یک مکان معین طراحی می‌شود تنها به آن مکان تعلق دارد و اگر آن را از زمینه خود جدا کنیم در جای دیگر نمی‌توانیم آن را ارائه کنیم و با جدا کردن آن از موقعیت مکانی؛ اثر تخریب می‌شود همچون مجسمه Thitled Arcاثر ریچارد سرا در نیویورک. درحالیکه بسیاری از آثاری که ذکر شد خالی از این تفکر ابتدایی هستند یعنی نه مجسمه برای مکان خاصی طراحی شده و نه با جابجایی آن اتفاقی برای مجسمه می‌افتد و در هر نقطه‌ای و در هر شهری می‌تواند نصب شود و این یعنی مجسمه‌ای بدون درک هیچ زمینه‌ای و بدون هویت مکانی و زمانی.

* به نظر می‌رسد این معضلات تنها دامن نسل امروز را نمی‌گیرد بلکه ادامه چنین روندی در آینده هم مشکل‌ساز خواهد بود. چراکه نسل‌های آینده به دیدن چنین تولیداتی در سطح شهر عادت می‌کنند و شاید روزی پیش بیاید که دیگر برای کسی اینکه کره و دلفینی از چین آمده و در شهرهایشان جا خوش کرده؛ اهمیتی نداشته باشد. و چه بسا دیگر ندانند یک مجسمه خوب چیست و در فضای شهری چه نقش موثری را ایفا می‌کند. شايد حضور چنین معضلاتی در فضاهای شهری تهران حتی عواقب منفی را از نگاه جهانی نیز به دنبال داشته باشد.
__‌ برای بررسی این بحث باید به سراغ شاخص‌های نمونه برویم. برای مثال مانی منتالی مانند آزادی را داریم که برای نسل‌های پیش از ما، نسل امروز و نسل‌های آینده یک اثر ارزشمند است. این اثر هم طراحی و هم اجرای خوبی دارد و هم نمادی است که مربوط به فرهنگ ماست و برای همیشه می‌تواند به یادگار باقی بماند و تمام دنیا؛ تهران را با این نماد می‌شناسند. حتی می‌شود گفت هنوز برج میلاد نتوانسته با نقشی که آزادی به‌عنوان یک نشانه در فرهنگ تهران ایفا می‌کند؛ رقابت کند. تمام دنیا آزادی را به‌عنوان یک نشانه پذیرفته‌اند و به‌عنوان یک نشانه فاخر برای فرهنگ ما قابل ارجاع است. حالا فرض کنید توریست‌هایی که به تهران می‌آیند موردهای بسیار ضعیف مانند همین دلفین‌های چینی را ببینند. این کارها هیچ حافظه و فضایی را در ذهن توریست‌ها ایجاد نمی‌کند. خلاصه اینکه کارهای ضعیفی چون کارهای چینی تبدیل به نشانه نمی‌شوند. اینها می‌توانند تأثیر بدی در شهرهای ما داشته باشند و مانع روند خلاقانه هنرمندانمان شوند.

* این بی‌توجهی درحالی ازسوی دست‌اندرکاران امر در ایران صورت می‌گیرد که در بسیاری از کشورها حتی برای نصب یک مجسمه کوچک و به ظاهر بی‌اهمیت در فضای شهری چراهای زیادی مطرح می‌شود و موضوع از ابعاد مختلف چون ارتباط اثر با پیرامونش، جای قرارگیری اثر، ارتباط آن با بافت شهر، تاریخی که اثر به آن دوره مربوط می‌شود، ابعاد مختلف منظر دید مجسمه و موارد بسیار دیگر بررسی می‌شود. جالب آنکه حتی اگر قرار باشد مجسمه‌ای جابجا شود هیأتی از متخصصان مجسمه‌ساز، معمار شهری و ... موضوع را بررسی می‌کنند تا بهترین تصمیم اتخاذ شود.
__ دلیل این همه حساسیت در خارج از ایران این است که مجسمه‌ها را آرتیست‌هایی می‌سازند که دارای تشخص هستند و مجسمه به معنای اثر هنری در بافت شهری مورد توجه است. بله متأسفانه در ایران شرایط به همین گونه است، یک آشفتگی و به‌هم ریختگی به چشم می‌خورد. حالا کسی که در چین نشسته و یک کره و مکعبی را طراحی می‌کند اصلا فضای تهران را ندیده است. درصورتی‌که هنرمند باید فضایی را که می‌خواهد برایش کاری بسازد؛ ببیند و آن را بشناسد. برای آن فضا فکر کند و سپس این فکر است که به یک اثر خوب تبدیل می‌شود. اما وقتی کاری عاریتی می‌شود و براساس یک فضای خیالی چیزی ساخته می‌شود؛ نتیجه‌ای بهتر از این چیزی که هست عاید نمی‌شود. نکته دیگر اینکه مجسمه‌ای که در چنین شرایطی یعنی بدون شناخت و تنها براساس یک فضای خیالی ساخته می‌شود از آن هر جای دیگری هم می‌تواند باشد. پس می‌توان گفت این کار برای یک فضای خاص طراحی نشده و می‌تواند در تهران، شیراز یا هر جای دیگر نصب شود. و در این شرایط دیگر اهمیتی ندارد که اثر با آن فضایی که در آن قرار می‌گیرد اصلا تعاملی برقرار کند یا نه؟ و یا بر آن فضا تأثیری داشته باشد یا نه؟
این کارها نه تنها تعاملی با فضای اطرافشان برقرار نمی‌کنند بلکه می‌توانند مدتی کوتاه باشند و سپس حذف شوند. با آمدن و رفتنشان اتفاقی برای شهر رخ نمی‌دهد.

* گویا متولیان شهری مبالغی بیش از 30 میلیون تومان برای خرید کارهای چینی هزینه می‌کنند. اگر همین مبالغ دراختیار مجسمه‌سازهای ایرانی قرار گیرد؛ آيا سفارش قبول نمی‌کنند؟
__‌ قطعا رقمی که برای بعضی مجسمه‌سازهای ایرانی در کارهایی در همین ابعاد پیشنهاد می‌شود همین مقدار است و چیزی بیشتر نیست. حتی اگر در بخش دانشجویی هم این سفارش‌ها داده شود نتیجه‌اش بسیار موفق‌تر است تا کارهایی که از چین آورده می‌شود.
گفتگواز: صنم مودي
نظرات بینندگان