arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۸۰۲
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۲۲ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۰

وهابیت؛ مشعل قدرت طلبی بریتانیا در جهان اسلام

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«برنامه ريزي بریتانیا در این منطقه به دلیل وجود نيروي اسلام در جان فرزندانش به نتیجه نمی رسید... يك فرد مسلمان در پيروي از اسلام استوار است چنان که اسلام در جان يك مسلمان، همانند مسيحيت در دل کشيش ها و راهبان است که جان مي دهند ولي دست از مسيحيت برنمي دارند... علماي الازهر، عراق و ايران استوارترين سد در برابر خواسته هاي ما محسوب مي شدند، مردم از آنها پيروي مي کردند و حكومت همچون موش هراسان از گربه، از آنها مي ترسيد...».

به گزارش خبرنگار شفقنا[B]،[/B] اینها بخشی از خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیسی تبار در کشورهای اسلامی است که ماموریتش را با موفقیت به انجام رسانید و پدیده ای به نام محمد عبدالوهاب و ایده ها و بدعت های خود ساخته اش را روانه دنیای اسلام کرد. وی به همراه 9 نفر دیگر در سال ١٧١٠ میلادی از سوی  وزارت مستعمرات بریتانیا عازم  مصر، عراق، تهران، حجاز و استانبول  شدند،  گرچه چند نفر از آنها از ادامه راه بازماندند اما همان یک نفر کاشف عبدالوهاب، بریتانیا را کفایت می کرد چراکه عبدالوهاب یک تنه دستیابی به هدف استراتژیک ایجاد ضعف در مسلمانان و زمینه سازی چیرگی بر آنها را، از سوی فردی مسلمان هموار می ساخت.

بریتانیا ریشه های درخت اسلام را تنومند یافته بود و نفوذ کلام علمای مسلمانان آنها را در این اندیشه استوارتر کرد تا به سان روزهای پیش از جنگ های صلیبی به فکر چیرگی مسیحیت در جهان باشند گرچه دین و دینداری قطعا فقط پوششی بود برای ایجاد انگیزه در نیروهایی که به مناطق مختلف اعزام می کردند.

خاطرات همفر مهر تاییدی بر این ادعاست: «دیگر کندن ريشه هاي درختي که در شرق و غرب زمين گسترش يافته دشوار است اما بايد به هر بهايي از دشواري هاي اين کار کاست. مسيحيت بايد گسترش يابد و اين مژده خود مسيح، به ماست... اکنون هنگام آن رسيده است که آنچه را طي قرن ها از دست داده ايم با فداکاري باز ستانيم .حكومت نيرومند بريتانياي کبير در اين روزگار لواي اين مبارزه فرخنده را در دست گرفته است». (خاطرات همفر)

همفر بر اساس متن خاطراتش، ماموریت یافته بود تا تمام تلاش خود را صرف کشف زمینه های اختلافات مسلمین کند و پس از یافتن کوه های آماده آتشفشان، آتش اختلافات را بیفروزد که سرانجام توانست آتشبانی از اهالی همین سرزمین یافته و مشعل را به او بسپارد. این مشعل به جوان مسلمان به ظاهر نواندیشی به نام محمد عبدالوهاب سپرده شد، مشعلی که آتش آن به مدد نوآوری ها و بدعت های خودساخته عبدالوهاب به نام دین، پس از قریب سه قرن هنوز خاموش نشده است...

«وظيفه تو در اين سفر آن است که اختلاف ها را در ميان مسلمانان بازشناسي و کوه هاي آماده آتشفشان را بيابي و اطلاعات دقيق آن را براي وزارت بفرستي، اگر بتواني آتش اختلاف را شعله ور کني، خدمت بزرگي به بريتانياي کبير کرده اي.» (خاطرات همفر)

همفر همان کرد که از او خواسته شد و به یکی از موفق ترین و مشهورترین جاسوسان انگلیس در اجرای ماموریتش تبدیل شد.

همزمان با تحصيل محمد بن عبدالوهاب در حوزه علميه بصره، جاسوس معروف انگليسي «مستر همفر» نيز به عنوان محصل به اين مدرسه وارد شد و در پي يافتن فردی مناسب جهت القاي افكار ضد ديني خود براي رسيدن به اهدافش بود.

در بين افرادي كه همفر با آنان آشنا شد، محمد بن عبدالوهاب جزو طلاب علوم ديني بود كه بر خلاف ديگر طلاب عقايد خاصي داشت. همفر با گذشت زمان توانست كاملا خود را به وي نزديك کند تا جايي که توانست اعتقادات عبدالوهاب را نسبـت به مـسایلی چون شرب خمر و... متزلزل کند. همفر در خاطرات خود مي‌نويسد: «مـن گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم زيرا او به ضوابط مذهبي پايبند نبود و به خاطر روح غرور و خودپسندي و تنفري كه از علماي عصر خود داشت و همچنين درخصوص فهم قرآن و سنت كه بـه استقلال نظرش اتكا مي‌كرد از بارزترين نقاط ضعفي بود كه مي‌توانستم از اين راه ها در او نفوذ كنم».

[B]بنیانگذار فرقه وهابیت[/B]

عبدالوهاب از افراد قبیله بنی سنان و عشیره تمیم است که در سال ۱۱۱۵ ق در ناحیه عینیه به دنیا آمد و در جوانی به مدینه رفته و در مکتب استادانی چون سلیمان بن کردی و محمد السندی به تحصیل مشغول شد و سپس به بصره و بغداد رفت و در آنجا ازدواج کرد. وی پس از مرگ همسرش به ایران آمد و به کردستان و همدان مسافرت کرد و سپس در اصفهان به تحصیل فلسفه اشراق و تصوف پرداخت، سپس به قم  رفته و در آنجا از پیروان مذهب ابن حنین شد؛ مدتی در عراق بود و بعدها به عینیه، زادگاه خویش بازگشت و در آنجا به تبلیغ عقاید مذهبی خویش پرداخت و کتاب «التوحید» را که بیان کننده عقاید مذهبی اش بود، به رشته تحریر درآورد. سرانجام با پشتیبانی همفر جاسوس انگلیسی تبار، وی در قرن 18 میلادی، در نجد قیام کرد. وی خود را مصلح مذهبی دانسته و مذهب خاص خود را تبلیغ می کرد.

«اين جوان بلند پرواز  محمد براي فهم قرآن و سنت از اجتهاد خود استفاده مي کرد و نظرات بزرگان را، نه تنها بزرگان زمان خود و مذاهب چهارگانه، بلكه نظرات ابوبكر و عمر را به نقد مي کشيد و اگر نظرش با نظرات آنها متفاوت بود، گفته هاي آنان را اهميّت نمي داد. او مي گفت: پيامبر گفته من کتاب و سنّت را در ميان شما مي گذارم اما نگفت کتاب، سنت، صحابه و مذاهب اربعه را. بنابراين پيروي از کتاب و سنت واجب است. مذاهب اربعه و صحابه و بزرگان هر نظري مي خواهند داشته باشند.» (خاطرات همفر)

آیین و فرقه جدید به وجود آمده توسط محمدبن عبدالوهاب، در آغاز با مشکلات فراوانی مواجه شد چرا که مخالفان افکار و عقاید وی علیه او قیام کردند و تعرضاتی انجام دادند که در نتیجه  آنها، وی در صدد به دست آوردن حامیانی از حاکم شهر نجد برآمد؛ اما آنها هیچ یک از ترس ایجاد آشوب و بلوا، حاضر به انجام و قبول چنین کمکی نشدند تا سرانجام، محمدبن سعود حاکم شهر (درعیه) را با خود همداستان کرد. محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود با یکدیگر عهد و پیمان بستند که در این راه، از هیچ کوشش دریغ نورزند و بر مبنای این قرارداد، عبدالوهاب بر نفوذ مذهبی خویش و محمدبن سعود نیز بر قدرت خود افزودند و عربستان امروزی نتیجه پیوند قدرت سیاسی و نظامی خاندان سعودی و محمدبن عبدالوهاب، بنیانگذار فرقه وهابیت است.

«دين از محمد الوهاب و قدرت از محمد السعود تا هم دل هاي مردم را به چنگ آورند و هم بدن هايشان را؛ زيرا تاريخ نشان داده است که حكومت هاي ديني هم پايدارترند و هم نفوذ بيشتري دارند... اينچنين شد که قدرت بزرگي در سوي ما گرد آمد.» (خاطرات همفر)

پس از تجزیه امپراطوری عثمانی، آل سعود بر عربستان تسلط یافتند و مذهب رسمی کشور را وهابیت اعلام کردند. به این ترتیب امکانات کشور مهمی مانند عربستان در اختیار فرقه وهابیت قرار گرفت. مدارس متعددی تاسیس شد و مبلغان بسیاری در این مدارس تربیت شدند و در عربستان و دیگر کشورهای اسلامی به تبلیغ وهابیت پرداختند. با وجود این همه قدرت و پشتیبانی، آیین وهابیت از همان آغاز با مخالفت های علمای اهل سنت و شیعه مواجه شد.

[B]اندیشه و ماموریت عبدالوهاب[/B]

«همواره به او مي گفتم: اميدوارم اسلام به دست تو زنده شود و تو تنها فردي هستي که

مي تواني اسلام را از اين پرتگاه نجات بخشي....» (خاطرات همفر)

خاستگاه افکار التقاطي محمد ابن عبدالوهاب نشات گرفته از افکار انحرافي ابن تيميه بوده که بعد از قرن ششم می زیسته است. در واقع باید گفت، این شیوه از تفکر از سوی ابن تیمیه دمشقى احیا شد و وی در حقیقت به احیای مکتب احمدبن حنبل قیام کرد و به تقویت اساسى آن پرداخت. پس از او شاگردش «ابن تیم جوزى» ادامه دهنده راه او شد و از آنجا که عقایدش توسط جمع کثیرى از مسلمین قابل تحمل نبود، این تفکر در حاشیه قرار گرفت تا مجددا محمدبن عبدالوهاب با تاسیس فرقه وهابى در قرن دوازدهم هجرى قمرى به احیای آن همت گماشت. لذا تفکر فعلى وهابیت که با پشتوانه سیاسى و نظامى قابلیت طرح مجدد یافته است بیش از همه متکى به آراء و نظرات "ابن تیمیه" است. این فرقه به زعم خود به شناسایى بدعت هایى که در دین وارد شده و در اسلام ناب سابقه نداشته، پرداخت و کمر همت براى مبارزه با آنان بسته است.

«وزارت برنامه دقيقي دارد که شيخ بايد آن را انجام دهد: تكفير همه مسلمانان و روا دانستن کشتار آنان؛ ويران کردن کعبه با اين دستاويز که اين بنا از باقيمانده هاي بت پرستي است و جلوگيري از انجام حج وتشويق قبايل به قتل و غارت حجاج؛ تلاش براي سرپيچي از فرمان خليفه؛ ويران کردن گنبدها، ضريح ها، مكان هاي مقدس مسلمانان در مكه، مدينه و ديگر شهرها، به دستاويز شرك و بت پرستي، همچنين لكه دار کردن شخصيت پيامبر(ص) و جانشينانش و مردان بزرگ اسلام تاجايي که امكان دارد؛ گسترش هرج و مرج و تروريسم در کشورهاي اسلامي و انتشار قرآني تحريف شده که بر اساس حديث ها درآن فزوني و کاستي ايجاد شده باشد؛ شيخ به من قول داد که هر شش بخش برنامه را انجام خواهد داد؛ شيخ بعيد مي دانست که بتواند پس از دست يافتن به کعبه آن را ويران کند زيرا دستاويز اينكه آنجا مرکز بت پرستي بوده است، مورد پذيرش مردم نبود؛ همچنين بعيد مي دانست که بتواند قرآن تازه اي درست کند. او از حاکمان مكه و استانبول به سختي هراسان بود.» (خاطرات همفر)

صاحبنظران بر این باورند که پایه های تفکر وهابیت بر چند اصل اساسی استوار است:

1)عدم دخالت عقل در نقل و اتکاء به ظواهر آیات در روایت و طرد هر گونه مباحث عقلى و کلامى به عنوان بدعت از جمله نتایج این نحوه تفکر افتاده به دامن "تجسیم" و "تشبیه" بوده است که بر حسب ظاهر بعضى آیات براى خداوند صفات جسمانى قائل شده اند.

2) اخبارگرى و حدیث گرایى افراطى بدین معنى که هر گونه حدیثى را معتبر دانسته و آن را ملاک عمل قرار مى دادند و توجهى به درجه اعتبار احادیث نداشتند.

3) متابعت کامل از شیوه سلف (حماسه و تابعینى) حتى در امور جارى زندگى و رد هر گونه مغایرت با آن سیره تحت عنوان بدعت.

[B]عبدالوهاب و باورهایش[/B]

محمد بن عبد الوهاب از کودکی به تخریب آداب و سنن اسلامی و عقاید مسلمانان  می پرداخت و از این رو همواره مورد مذمت و طرد خانواده بستگان و سایر مسلمانان بود و عبد الوهاب بی محابا مروج و مبلغ افکار خرافی و انحرافی ابن تیمیه بود.

همفر جاسوس کهنه کار انگلیسی در خاطرات خود از تشویق و ترغیب عبدالو هاب برای نقض حرمت صیغه در میان اهل سنت و همچنین شرابخواری به این بهانه که معاویه و یزید و بسیاری از خلفای بنی امیه شراب می خوردند، می گوید. پیشنهاداتی که عبدالوهاب به راحتی می پذیرد.

«تصميم گرفتيم که تفسير قرآن را با محمّد، نه در پرتو فهم صحابه، مذاهب و بزرگان بلكه در پرتو انديشه هاي مخصوص خودمان مورد گفت وگو قرار دهيم. قرآن را مي خوانديم و در مورد برخي از مسایل آن گفت وگو مي کرديم.  من مي خواستم او را به دام بيندازم و او نيز با قبول نظريه هاي من در اين انديشه بود که خود را به عنوان مظهر آزادانديشي جلوه دهد و بيش از پيش اعتماد مرا جلب کند.» (خاطرات همفر)

همفر که در قالب یک مسلمان طالب اندیشه های نو با عبدالوهاب طرح دوستی ریخته و به تدریج با استفاده از نقاط ضعف او، آنچه می خواست از او می ساخت، به تدریج اصول و پایه های فکری مشترکی با عبدالوهاب طرح ریزی کرد از جمله شرک دانستن هر طلب و درخواست، ايجاد انفکاک و تمايز بين شيعه و سنی و نفي استغاثه به پيامبر اکرم (ص). وي همچنین قائل به تجسيم و تشبيه و جهت داشتن خداوند عزوجل بود.

نکته قابل توجه در باورهای او که ریشه بسیاری از تصمیم گیری های اهالی فرقه  وهابیت شده از این باور  ریشه می گیرد که ابن تيميه بر اين عقيده بود که براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان و مرزبندي بين شيعه و سني، سزاوار است که از مستحبات و سنت­هاي ثابت پيامبر اکرم (ص) دست برداشته و آن را کنار بزنيم. او مي­گويد: «اگر امري مستحبي جزو شعار شيعه شود، مناسب است پيروان ابن تيميه به آن مستحب عمل نکنند؛ زيرا به عقيده وي، مصلحت تفرقه­اندازي و مرزبندي براي تشخيص و شناخت شيعه از سني و تميز از همديگر، از مصلحت عمل به مستحبات و سنت ثابت­شده در شرع اسلام، برتر و اولي است.»

همچنین از نگاه وهابیون، جماعت زیادی از مسلمانان موحد نیستند، چرا که می کوشند تا عنایت خدا را با زیارت قبور اولیا به دست آورند، پس مشرکند. تفسیر قرآن بر پایه  تأویل را کفر می شناسند، شفاعت جستن از غیرخدا را کفر می نامند، ذکر نام پیامبر، ولی یا فرشته را در نماز شرک می دانند و بر اساس این آموزه ها، تشیع و شیعیان را کافر و مشرک دانسته و مقابله با آنان را وظیفه دینی خود می دانند. در رساله عبدالوهاب به نام «کشف الشبهات» بیش از 24 بار افراد غیروهابی کافر دانسته شده اند. خلاصه اين كه آيات قرآنى وارده درباره شرك و كفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مى‏كنند.

وهابيان معتقدند: زائران به قصد زيارت به آرامگاه رسول خدا نزديك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند. زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرك است .هر گونه مراسم تشييع جنازه و سوگوارى نیزحرام است. وهابيان قائل به جنگ با ديگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامى هستند. آنان مخالف خود را متهم به كفر و شرك مى‏كنند و اموال، نفوس و ناموس و ديگران را حلال مى‏دانند از سنت هایی که وهابیت از خود برجای گذاشت، قتل و خونریزی است و ابن عبدالوهاب با شعارهای خود به همین امر دامن زد. او گفت: « هیچ عدلی و هیچ صلحی و هیچ رحمتی و انسانیتی نیست و هیچ زندگی و چیزی در بوته وجود نیست، مگر در سایه وهابیت یاشمشیر.»
بر اساس همین تفکر بود که وقتى كه سعودى‏ها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مكه و مدينه و اطراف آن تسلّط يافتند، قبرستان متبرك بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر (ص) را شكستند و از بين بردند.

محمد بن عبدالوهاب، درود بر پیامبر (ص) بعد از اذان را زشت می شمرد و از ذکر درود بر پیامبر(ص) در شب جمعه و این که با صدای بلند بر روی منبر بر پیامبر(ص) درود بفرستند، نهی می کرد و هرکس از دستورش سرپیچی می کرد، به شدت تحت تعقیب قرار می گرفت. او بسیاری از کتاب هایی را که در موضوع درود بر پیامبر(ص) بود به آتش کشید.

[B]مخالفان وهاب[/B][B]یت[/B][B] در  گذر تاریخ[/B]

از جمله مخالفان سرسخت محمد بن عبدالوهاب می توان به پدرش عبدالوهاب و برادرش سلیمان اشاره کرد. کتاب منهج الارشاد لمن اراد السداد نوشته شیخ جعفر کاشف الغطاء نخستین ردیه عالمان شیعی بر فرقه وهابیت است. نخستین کتابی که علیه عقاید محمد بن عبدالوهاب از میان اهل سنت نوشته شد، کتاب الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه که توسط سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب نوشته شد. شیخ سلیمان بن عبدالوهاب در این کتاب می نویسد: «پس همانا امروز مردم به کسی مبتلا شده اند که گفتار خود را منتسب به کتاب و سنت می داند و گمان می کند که از علوم کتاب و سنت بهره برداری می کند. او در برداشت های غلط از کتاب و سنت، اهمیتی نمی دهد که کسی با او مخالفت کند. هنگامی که از او درخواست می شود که کلامش را بر اهل علم عرضه بدارد، ابا می کند و زیر بار نمی رود؛ بلکه مردم را مجبور می کند تا به صراحت گفتارش یا به مفهوم آن عمل کنند. هرکس که با او به مخالفت برخیزد، تکفیرش می کنند. این روش و مرام اوست. وی شخصیتی است که حتی یک ویژگی از خصلت های اهل اجتهاد را ندارد. به خدا سوگند در او این یک خصلت نیست. به خدا قسم یک دهم این خصلت هم نیست... امت اسلام همه دارای یک زبان هستند، عقیده ای واحد دارند؛ اما او همه را کافر و جاهل می داند. پروردگارا! این گمراه را هدایت کن و او را به راه حقیقت بازگردان...».

وی در ادامه می گوید: «اموری که باعث شد محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را تکفیر کند، قبل از احمد بن حنبل و سایر پیشوایان مسلمین بوده است؛ به طوری که بلاد اسلام پر از این گونه امور بود و از هیچ یک از رهبران مسلمین؛ حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی نقل نشده که به واسطه این امر به تکفیر مسلمین بپردازند یا آنها را مرتد بخوانند یا دستور به جهاد با آنها دهند یا بلاد مسلمین را مرتد بخوانند یا دستور به جهاد با آنها دهند یا بلاد مسلمین را بلاد شرک و اهل آن را کافر حربی خوانند. در حالی که شما به سادگی چنین اقوالی را به زبان می رانید. شما کسانی را که این امور را انجام می دهند و در واقع کافر نیستند، تکفیر می کنید و این امور از 800سال پیش تاکنون بوده است و هیچ یک از علمای اسلام نگفته اند که با انجام فلان کار، شخص مسلمان کافر می شود و من گمان نمی کنم که فرد عاقلی، چنان سخنی به زبان براند. اما به خدا قسم سخنان شما این است که امت اسلام، از علما و امرا و مردمان عادی بعد از زمان احمد، کافر و مرتد گردیده اند. ...و انسان تاسف می خورد که این حرف عوامانه را از شما می شنود. چگونه است که حجت شرعی تنها برای شما اقامه گردید و شما عالم به آن هستید یعنی که قبل از شما، معرفت درستی از دین اسلام نداشت!»

همفر در خاطراتش از هم نشینی با عبدالوهاب می نویسد: «اما شيخ محمد بن عبدالوهاب هرگونه پرده دري درباره ابوحنيفه را روا مي داشت و مي گفت من بيشتر از ابوحنيفه مي فهمم. همچنين مي گفت: نصف کتاب بخاري بيهوده است. محكمترين رابطه ها و پيوندها را با محمد ايجاد کردم و همواره به او تلقين مي کردم و مي گفتم تو موهبتي بزرگتر از علي و عمر هستي و اگر اکنون پيامبر زنده بود تو را به جانشيني خود برمي گزيد و آنها را رها مي کرد... همچنين او براي مذاهب چهارگانه اهل تسنن جايگاهي نمي شناخت و مي گفت: خدا دستوري در اين مورد نداده است.»

برخى از شخصيت هاى بزرگ اهل سنت و معاصر «ابن تيميه»، مطالب وى را به نقد كشيده، و برخى ديگر كتاب هايى مستقل در بطلان نظريات او تأليف كردند. على بن محمد سمهودى شافعى مصرى متوفاى 911، شيخ الاسلام مدينه كتاب گرانسنگى به نام «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» نوشت و مفصل درباره زيارت، شفاعت، توسل و استغاثه به حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)بحث محققانه كرده است.

[B]تشیع و اهل تسنن در مقابل  وهابیت[/B]

همفر می گوید: «کوشيدم اين روح را در او بدمم که او غير از شيعه و سني خود راه سومي را برگزيند. اين پيشنهاد را با دل و جان پذيرفت زيرا اين نظر با غرور و آزادانديشي او سازگار بود.»

به گزارش شفقنا، علمای شیعه و سنی هر دو در رد  وهابیت، کتب و مقالات متعددی  ارائه کرده اند و در میان اهل تسنن نیز وهابیت با مخالفان سر سختی مواجه است. گرچه گذری بر پایه های فکری وهابیت نشان از عناد خاص این فرقه با شیعه و باورهایش دارد چرا که وهابيت به دليل افكار اعتقادى خاصى كه در باب شفاعت، توسل، شرك و مانند آن دارد در تعارض كامل با مذهب شيعه است از اين رو گروه ياد شده همواره در تلاش است تا با تبليغات سازمان يافته (اعم از كتاب، مقاله، سخنرانى و مانند آن) بيشتر عقاید شيعه را منکوب کند.

در عین حال، نظر ات متفاوت و بعضا متضاد خود وهابی ها درباره برخی مسایل اعتقادی وهابیت  نیز شنیدنی است، نظراتی که ضعف موجود در  باورهای وهابیت را به رخ می کشد. در چند سال اخير حتی مشاهده شد که یک چهره وهابي طي اظهاراتي  مسأله اي را که وهابيت به شدت با آن مخالف است، حلال دانسته و بر خلاف خط فکري خود آن مسأله را طبيعي، قانوني و شرعي اعلام می کند.

به عنوان مثال ، شيخ "سلمان العوده" چهره سرشناس وهابيت عربستان سعودي در اظهاراتي با تعدادي از نظرات وهابيت در مورد زيارت قبور ائمه اطهار (ع) و غيره مخالفت ورزيده است. وي طي مقاله اي که در روزنامه عربستاني الوطن چاپ شد در اين باره مي‌نويسد: آخرين باري که به مسجد النبي(ص) رفتم، بر سر قبر مبارک حضرت محمد مصطفي(ص) و قبور ابوبکر و عمربن خطاب ايستادم و در نزديکي آن نماز خواندم. احساس بسيار خوبي به من دست داد. احساس کردم که دوباره متولد شدم. چه احساس خوبي بود. حس ويژه اي پيدا کرده بودم. احساس کردم که حضرت جبریيل(ع) از کنارم گذشت. آرام شدم و آرامش خاصي بدنم را فرا گرفت.

شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید، از چهره های سرشناس و بانفوذترین شخصیت اهل تسنن در ایران معتقد است: «محمد بن عبدالوهاب نجدی، از نجد ظهور کرد، او دارای افکار باطل و عقیده فاسد بود و بسیاری از اهل سنت و جماعت را کشتند. او اهل حجاز و خصوصا ساکنان حرمین شریفین را مورد بدترین آزار و شکنجه قرار می‌داد…»

همچنین اندیشمند اسلامی سنی مذهب سالم البهنساوی، در كتاب «السنة المفتری علیها»، ضرورت تجدیدنظر و تصحیح شیوه وهابیون را در بررسی عقاید شیعه گوشزد می كند. این كتاب بیان می كند وهابیون از روش تحقیقی اهل سنت در بررسی این مذهب، خارج شده اند و نیز از تمامی تهمت های پراكنده شده در مجامع وهابی انتقاد می كند. یكی از مهمترین این تهمت ها، ادعایی است كه می گوید:  «در نزد شیعیان قرآن دیگری وجود دارد...» بهنساوی به این تهمت حمله كرده، می گوید: قرآن موجود در بین اهل سنت همان قرآنی است كه در مسجدها و خانه های شیعیان وجود دارد.

شیخ "احمد الطیب"، رییس دانشگاه الأزهر مصر  که در پی درگذشت شیخ محمد طنطاوی در سال 2010 جانشین وی شده است هم  طی اظهاراتی بی سابقه، وهابیون را مورد حمله و انتقاد شدید قرار داد: وهابیون برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و گوشه نشین کردن اندیشه اسلامی تلاش می کنند و گام بر می دارند. آنان فقط به دنبال نشر اندیشه تکفیری هستند. وهابیون به دنبال اسلام ظاهری می گردند. جوانان مسلمان روز به روز ناامید تر می شوند و دلیل این مسأله اختلافات شدید مذهبی است که در صف مقدم آن چهره های وهابی مشاهده می شود. وهابیون با اندیشه های انحرافی خود "فقه جدید" ایجاد کرده اند که نکات بسیار عجیب و غریبی دارد. این اختلافات مذهبی ما را از فکر کردن در مورد مشکلات بیت المقدس اشغالی، جنگ عراق، دو نیم شدن سودان و دیگر مشکلات اصلی جهان است دور کرده است. این انحرافات در حالی توسط وهابیون منتشر می شود که امت اسلامی از عقب ماندگی رنج می برد و علت آن هم فرو رفتن در باتلاق اختلافات مذهبی است. از همین رو ما باید در مقابل این گونه اندیشه ها بایستیم و با آن مبارزه کنیم.

به اعتقاد وی، دشمنان اسلام همواره با سیاست "جدایی بینداز و حکومت کن" بر جهان اسلام مسلط شده و هر طور که خواسته اند با مسلمانان بازی کرده اند. متأسفانه ما امروز همه چیز را از غرب وارد می کنیم، حتی اندیشه را. ما باید بیدار شویم و جلوی این مسأله را بگیریم تا آلت دست دشمنان نشویم. به گفته شیخ الازهر در قرآن اهل سنت و قرآن شیعیان حتی یک حرف هم اختلاف وجود ندارد و این ادعا که شیعیان قرآنی متفاوت با از اهل سنت دارند، دروغی آشکار و غیرقابل قبول است.

آیت‌الله وحید خراسانی، مرجع تقلید شیعیان معتقد است: وهابیت ساخته دست آمریکا به شمار می‌رود و چهره‌ای خونریز از اسلام را به نمایش گذاشته است.

آیت الله العظمى مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعیان نیز می گوید: دشمنان اسلام، وهابیون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسیج كردند. پیدایش فرقه وهابیت یكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى‏است كه دین مبین اسلام در طول تاریخ خود با آن روبرو شده و به وسیله آن عقب افتاده است.

آیت اللّه العظمی صافى گلپایگانى هم عنوان می کنند: وهابیون نه تنها با اهل بیت پیامبر (ع) بلكه با شخص رسول‏اللّه(ص)  دشمنى دارند و در صدد از بین بردن نام و تاریخ اسلام برآمده‏اند. یاد و نام ائمه اطهار (ع) از بین رفتنى نیست و آن چیزى كه به زودى خاموش مى‏شود، فتنه وهابیت در جهان است و تنها جنایت‏هاى آن‏هاست كه در تاریخ باقى می ‏ماند.

حجت الاسلام و المسلمین محمد بحرینی، یکی از علمای مطرح شیعه در بحرین نیز معتقد است: بیداری اسلامی یعنی که اسلام واقعی از وهابیت جدا شود. مسلمان سنی و شیعی از وهابیت نجس العین جدا شود و در این بیداری تفاوت این دو از یکدیگر شناخته شد .

آیت الله العظمی بروجردی نیز در ایجاد وحدت شیعه و سنی در برابر وهابیت تلاش داشت. تلاشی که سرانجام در نزدیکی مذاهب و معرفی مکتب اهل بیت، به نتیجه رسید و در اثر این فعالیت ها و اقدامات بود که شیخ شلتوت، رییس الازهر و مفتی اعظم مصر، در سال 1337، تشیع را به رسمیت شناخت و فتوا داد: «آیین اسلام هیچ یک از پیروان خود را به پیروی از مکتب معینی ملزم نکرده، بلکه هر مسلمانی می تواند از هر مکتبی که به طور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته پیروی کند و هر کسی که مقلد یکی از مکتب های چهارگانه باشد، می تواند به مکتب دیگری، هر مکتبی که باشد، منتقل شود. مکتب جعفری معروف به مذاهب امامی اثنی عشری، مکتبی است که شرعا پیروی از آن، مانند پیروی از مکتب های اهل سنت جایز است. بنابراین سزاوار است که مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی که نسبت به مکتب معینی دارند، دوری گزینند زیرا دین خدا و شریعت او تابع مکتبی نبوده و در احتکار و انحصار مکتب معینی نخواهد بود، بلکه همه (صاحب مذهبانی که) مجتهد بوده، اجتهادشان مورد قبول درگاه باری تعالی است و کسانی که اهل نظر و اجتهاد نیستند، می توانند از هر مکتبی که مورد نظرشان است، تقلید کرده و از احکام فقه آنان پیروی کنند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست»؛ این فتوای تاریخی، زمانی که سلفیان متعصب عربستان، شیعه را کافر می دانستند، تأثیری عمیق در رسمیت یافتن تشیع به جای گذاشت.

بر اساس مستندات تاریخی و نوشته های همفر انگلیسی - که در حین جنگ جهانی دوم توسط آلمانها به صورت داستان دنباله دار تحت عنوان اعترافات همفر در مجله اشپیگل چاپ شد و قصد آن پرده برداشتن از چهره امپریالسیم انگلیس بود- فرقه وهابیت به دنبال تحقیقات بلندمدت جاسوسان انگلیس که در چهره مسلمان ظاهر می شدند برای ویران کردن پایه های اعتقادی مسلمانان در سال های ضعف امپراتوری عثمانی شکل گرفت. این فرقه بر اساس برنامه بلند مدت بریتانیا طرح ریزی شد چنانچه همفر در پایان خاطراتش پیش بینی می کند که اگر فاجعه ای ناگهانی روی ندهد، بذرهای پاشیده شده چنان رشد خواهند کرد که میوه های مطلوب بریتانیا به بار خواهد نشست و امروز شاید بتوان پیشگویی همفر را در غفلت تاریخی مسلمانان در کسب آگاهی و دانش کافی، تحقق یافته دانست.

منابع:

-         نسخه الکترونیکی کتاب خاطرات همفر، ترجمه دکتر محسن مویدی

-         سایت تبیان

-         سایت پرسمان دانشجویی

-         سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
نظرات بینندگان