arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۴۴۲۸
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۰ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۰

فلسفه رسانه، زمینه ای برای ایجاد ارتباطات اجتماعی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یکی از عرصه های نو در دانش ارتباطات، فلسفه رسانه های جمعی است.ضرورت پرداختن به این مقوله از هنگامی آغاز شد که قدرت رسانه های جمعی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت.

 

 شتاب رشد فناوری اطلاعات در قرن اخیر و تأثیر شگرف این مهم بر انواع ارتباطات را باید مهم ترین عامل زایش این عرصه دانست. مک لوهان کانادایی، نخستین فردی است که به مباحث ارتباطات جنبه فلسفی داد. وی مباحثی را مطرح کرد که توصیفی فلسفی از جریان ارتباطات بود و علاوه بر این قابل تحقیق تجربی نبودند. نظریه «رسانه پیام است» یکی از آن هاست. وی معتقد بود درخشش 2 هزارساله فلسفه و برتری آن بر فن به روزهای پایانی خویش رسیده است. پیامد های فیزیکی و اجتماعی رسانه های دیداری و شنیداری جدید و همچنین آغاز عصر اتوماسیون و اطلاعات، موضوع این طبقه جدید علمی یعنی نظریه رسانه ها هستند.

فلسفه رسانه و پرسشهای نو

رسانه های نو و تحولات بزرگ قرن اخیر در ارتباطات، در شناخت و فهم انسان معاصر از جهان مؤثر بوده است، بنابراین بر فلسفه هم مؤثر بوده است و از سوی دیگر خود این شرایط جدید ارتباطاتی متأثر از فلسفه های مهم دوران مدرنیته است.
فلسفه رسانه می تواند عامل جدیدی برای تحلیل تولیدات رسانه ای باشد و پرسشهای جدیدی را مطرح سازد که برای فهم بهتری از محصول رسانه ای یا خود رسانه مفید است. با استفاده از این گونه پرسشهای می توان به بستر فلسفی تولیدات توجه کرد.
عده ای یکی از نشانه های پویایی و تحرک توسعه و بسط فرهنگی جوامع را در گسترش رسانه های آن می دانند، چرا که معتقدند توسعه فرهنگی، به معنای گسترده آن در برگیرنده گشایش و گسترش گفتگوهای فلسفی و فرهنگی و ادبی و هنری است؛ این ها عواملی هستند که رشد خود آگاهی جمعی را دامن می زنند و زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم و در واقع نخستین پیش شرط حل بنیادی مسایل و رفع مشکلات فراگیر جامعه هستند. اما پرسش این است که رسانه ها در بسط و توسعه فرهنگی تا چه اندازه می توانند به فلسفه تمایل پیدا کنند و تعاملی جدی با فلسفه داشته باشند. به عبارتی دیگر آیا فلسفه می تواند مبنایی ژرف در راستای تبیین ایده ها در رسانه باشد؟ هنگامی که یک فیلسوف خود را در معرض مبانی نظری رسانه ها قرار می دهد، معمولاً با پرسش های مفهومی بسیاری روبه رو ست که باعث می شود از خود بپرسد چه فلسفه ای برای توجیه و حلاجی رسانه ها وجود دارد و کدام یک از منظرهای منطقی، معرفت شناسی و هستی شناسی می توانند به جد با بحث رسانه کلنجار روند.
امروزه در جهان غرب «فلسفه رسانه» در یک ساختار جدید علمی خود را نمایان کرده که آن نیز بر پایه فلسفه آکادمیک قرار دارد و اطلاعات مفهومی- فلسفی آن بر اصولی استوار است که در قرون نوزدهم و بیستم سامان یافت،آن هم در حد دانش ارتباطات و شاید بتوان گفت در زمانی که فلسفه علم و فلسفه تحلیلی پایه ریزی می شدند .
فلسفه رسانه به شاخه هایی مرتبط است که باعث می شود فلسفه جدیدی از خود آگاهی حاصل شود که رورتی آن را بازگشت به عمل گرایی نامیده است. با این همه این فلسفه بسی به معارفی تخصصی چون زبان شناسی، معرفت شناسی، معناشناسی، ذهن شناسی و زیبایی شناسی نیازمند است.
دکتر منوچهر صانعی معتقد است که فلسفه رسانه می تواند خلای فضای معرفتی در رسانه ها را برطرف کند. به نظر وی در بحث فلسفه رسانه می بایست متناسب با امکانات و سرمایه فلسفی و مهارتهای رسانه ای که در کشور وجود دارند، حرکت کنیم تا راه جدیدی را در سیاست، علوم اجتماعی و فرهنگ بگشاییم.
استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در خصوص الزامهای توجه فلسفی و نظری به رسانه می گوید: امکان آشنایی و به راه انداختن جریانی به نام فلسفه رسانه وجود دارد، اما می بایست به دو نکته به صورت کاملاً جدی آشنا بود؛ یکی اینکه با جریانهای فلسفی غرب به صورت دقیق آشنایی داشته باشیم. این جریانها می توانند در معنای دقیق فلسفی از یونان باستان آغاز و تا به امروز ادامه یابند.
وی در ادامه می گوید: همچنین با فضای رسانه اعم از ذوق شخصی و علاقه فردی و به صورت فنی آشنا باشیم، به گونهای که فردی که قرار است مبحثی درباره مسایل فلسفی رسانه را آغاز کند، هم فلسفه را بداند و هم رسانه را؛ البته می بایست به قید و بندهایی که در کشور ما اعم از مسایل سیاسی و اجتماعی وجود دارند نیز توجه کنیم.
وی به تاریخ آشنایی ما با فلسفه غرب اشاره می کند و می گوید: آشنایی ما با فلسفه غرب بسیار جدید و نوپاست. حدود یک سده است که با برخی از فیلسوفان غرب آشنا شدیم، اما وارد شدن به چنین موضوعات دقیق و حساسی که از اهمیت ویژه ای هم در جهان امروز برخوردارند، کار طاقت فرسایی است.
وی می گوید: متأسفانه جریانهای فلسفی اسلامی در زمان حاضر چندان جوابگوی نیازهای فرهنگی عصر جدید نیست و اغلب در حول مباحث کلامی می چرخند و نمی توان توقع جریان سازی در مسایل فرهنگی را از آنها داشت، بنابراین نیازمندیم که ارکان اندیشه را در کشور خود شناسایی کنیم و بعد وارد جریان جدیدی شویم که مطالعات آن در کشورمان ضعیف و یا به عبارتی در حد نازلی بوده است.
دکتر صانعی همچنین شکل گیری دپارتمانی به نام فلسفه رسانه را امر مثبت و مهمی دانسته، می گوید: قطعاً آغاز چنین کاری نتایج مثبتی را خواهد داشت، چرا که نتیجه هر علمی که به وجود می آید پیامدهای مثبتی را هم به ارمغان خواهد داشت. این موضوع می تواند زمینه بحثی معرفتی را در کشورمان سامان دهد که شاخه ها و زمینه های اجتماعی آن را نیز به تبع جریانهای فرهنگی و آموزشی جهت دار و هدفمند کند.
دکتر صانعی آغاز به کار جریان فلسفه رسانه را با مسایل و مشکلات عدیده ای دانست که نیازمند مقاومت و فداکاری است.
دکتر مجید مددی، مترجم و پژوهشگر آثار فلسفی، در خصوص ضرورت توجه فلسفی و نظری به رسانه نیز می گوید: تحقیق و توجه نظری و فلسفی به رسانه فارغ از جریان و مجموعه فرهنگ یک جامعه امری منتفی است، اما با توجه به جریانهای اندیشه ای در جامعه می توان مبانی نظری و آکادمیک و معرفتی برای رسانه را مهیا نمود. بنابراین می توان با توجه به مسایلی معرفتی که در خارج از کشور و در میان اندیشمندان رسانه ای جریان دارد و یافته های معرفتی اندیشمندان داخل به مبانی جدیدی درباب رسانه ها رسید.
دکتر مددی با اشاره به این نکته که رسانه در نفس خود بابی را در دیالوگ یا گفتگو می گشاید می افزاید: فلسفه رسانه زمینه ای برای ایجاد ارتباطات اجتماعی در نوع معرفتی آن است. اما باید توجه داشت که برای رسیدن به معرفت شناسی در رسانه با مبادله فکر و اندیشه و بحث درباره عقاید بویژه هنگامی که بحثی باز و صریح برای رسیدن به تفاهم و هماهنگی در جریان است، می توانیم به این نوع مسایل بیندیشیم.

رسانه ؛ ابزاری برای رشد

این پژوهشگر در ادامه اظهار می دارد: دنیای امروز درگیر تضاد و تعارضی است که به نظر نمی رسد با ابزار در دسترس و شیوه های معمول قابل حل و فصل باشد. نظام های نولیبرالی کنونی نه تنها هیچ تلاشی در رفع گرفتاری ها و مشکلات روز افزون مردم نمی کنند، بلکه با استفاده از امکانات موجود در تحمیق و در نتیجه، انفعال توده های زیر ستم سرگشته ای که راه به جایی نمی برند، می کوشند و در این کوشش به تنها چیزی که می اندیشند، همانا منافع و موضع مسلطی است که برایشان از هر چیزی مقدس تر و مهمتر است.
وی می گوید: انسانها در طول تاریخ به گواهی تلاش و کوشش تب آلودشان پیوسته مراحل دشواری را پیموده اند تا به حقیقت نزدیک و نزدیک تر شده و با درک و دریافت جدیدی از قانونمندی های پدیده هایی طبیعی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و شناخت آنها، زندگی خود را بارورتر ساخته و در صلح، آرامش و صفا در کنار یکدیگر بزیند و در همکاری و همیاری، شرایط زیستی درخور انسان فراهم سازند.
دکتر مددی با طرح این مسأله که وضعیت اسفبار زندگی انسان امروز، انسانی که در شرایط خود ستیز و ناانسانی امروز جهان، تبدیل به موجودی نا انسان شده امری جدی است، می گوید: انسان موجودی اجتماعی است. پدیدارهایی مانند زبان، اندیشه، اخلاق و... که ویژگی آدمی اند و در اجتماع شکل می گیرند، محصول روابط و تعاملات اجتماعی اند و خاستگاه شان جامعه بشری هستند؛ زادگاهی که نیاز زیستی انسان آن را پدید آورده است.
وی ادامه می دهد: از این رو، انسان خود نیز محصول روابط مناسباتی است که او را در بر گرفته و بر او حاکم است. با دگرگونی های اجتماعی، تغییر در روابط و مناسباتی که ناگزیر پدید می آید، او نیز دگرگون شده، متحول می گردد، اما این فرآیند یک سویه نیست، به این معنا که انسان به مثابه موجودی ایستا، دایم در معرض تغییرات مناسبات اجتماعی باشد و خود هیچ دخالتی در روند دگرگونی ها نداشته باشد.
دکتر مددی می افزاید: انسان با کار خود و از راه ارتباطی که با طبیعت و پدیده های اجتماعی برقرار می کند، در روند این دگرگونی ها مشارکت کرده، حرکت آن را تند و کند می سازد. یکی از عوامل رشد و تکامل جامعه انسانی و شاید مهم ترین آن، ارتباط و نقش رسانه است که زبان نقش اصلی و تعیین کننده را در آن بر عهده دارد.
شکل گیری فلسفه ارتباط و رسانه تأثیر مثبتی را در تعامل فکری در اجتماع و در قالب گروه بندی های اجتماعی حاصل می آورد.
نظرات بینندگان