arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۲۹۷
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۰۱ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۰

سینمای ایران در سالی که گذشت

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حامد مظفری -سالی پررونق برای سینمای ایران
سالی که پشت سر گذاشتیم به لحاظ سینمایی یکی از پررونق ترین سالهای سینمایی بود.

 

رونق نه فقط به جهت کمیت و داشتن گیشه ای خوب برای فیلمهای روی پرده، بلکه سال 90 سالی بود که در آن مهمترین اتفاق تاریخ سینمای ایران یعنی دریافت اسکار توسط اصغر فرهادی هم رقم خورد.
در این سال بعد از مدتها کش و قوس، خانه سینما تعطیل شده و سازمان سینمایی تاسیس شد و یک بار دیگر جشنواره کودک به زادگاه خود یعنی اصفهان بازگشت. در این سال رونق شبکه خانگی هم همچنان ادامه داشت و ساخت سریال در این شبکه هم به یک روال تبدیل شد و بعد از مجموعه هایی مانند «قهوه تلخ» و «قلب یخی»، در انتهای سال مجموعه «ساخت ایران» هم به بازار عرضه شد. با این همه سی اُمین دوره جشنواره فیلم فجر که مهمترین جشنواره سال گذشته بود به لحاظ کیفی یکی از ضعیفترین دوره های خود را پشت سر گذاشت که این امر هم دلایل خاص خود را داشت. سینمای ایران در سال گذشته تعدادی از هنرمندان پیشکسوت خود را هم از دست داد و از همه جالبتر اینکه در این سال پسر یک کارگردان معروف هالیوودی یعنی «شاون استون» با حضور در کنفرانسی خبری که محل خبرگزاری قدیمی کشور برگزار می شد اظهار داشت که اسلام آورده! در ادامه مروری خواهیم داشت بر تک تک این رویدادهای مهم سینمایی.

تعطیلی خانه سینما؛ پایان نزاع عسگرپور و شمقدری
متاسفانه اصرارهای بیش از حد محمدمهدی عسگرپور مدیر عامل خانه سینما بر مواضع تندش نسبت به جواد شمقدری و عدم ایجاد فضایی برای گفتمان با معاونت سینمایی سبب شد که جواد شمقدری جدی تر از قبل طرح تاسیس «سازمان سینمایی» که تقریباً از ابتدای حضورش در سمت معاونت سینمایی، قول انجام آن را داده بود پیگیری کند.
شمقدری با رایزنیهایی که با رییس جمهور داشت ابتدا شورایعالی سینما را تشکیل داد و بعد از برگزاری چندین جلسه، در نهایت در میانه جشنواره سی اُم فیلم فجر و در بحبوحه حواشی مرتبط با جشنواره، سازمان سینمایی را به صورت رسمی افتتاح کرد. سازمان سینمایی آن طور که افرادی مانند سیداحمد نجفی که از جمله تئوریسین های تاسیس آن هستند ادعا کرده، بناست نه فقط فضایی باشد برای پرداختی کاملا جدی به صنعت سینمای ایران بلکه مجالی را هم فراهم خواهد کرد تا اعضای پرتعداد صنوفهای مختلف سینمایی بتوانند برای یک بار هم که شده به آنچه حق خود از سینما می دانند، برسند.
انحلال خانه سینما و به دنبال آن تاسیس سازمان سینمایی در شرایطی رقم خورد که عسگرپور مدیرعامل و فرهاد توحیدی سخنگو و تعدادی از اعضای ارشد خانه سینما به طور مرتب بر غیرقانونی بودن این انحلال تاکید می کردند و حتی تهدید کردند که در صورت عملی شدن این تصمیم، حاضر نیستند در جشنواره سی اُم شرکت کنند اما طنز قضیه زمانی رخ داد که هم عسگرپور و فرهادی در جشنواره شرکت کردند و هم بسیاری از همفکران این دو نفر بعد از اینکه دیدند تصمیم انحلال خانه سینما قابل بازگشت نیست، سعی کردند به طور تلویحی اعلام کنند که با نفس تاسیس سازمان سینمایی مخالف نبوده و اتفاقاً آن را اقدامی در جهت حمایت از سینما می دانند!
سازمان سینمایی هرچند در بهمن 90 افتتاح شد، اما شروع به کار عملی این سازمان در سال پیش رو رقم خواهد خورد. بسیاری از سینماگرانی که به سبب باندبازیهای موجود در خانه سینما این مجال را نیافته بودند که از امکانات مالی و رفاهی ارائه شده توسط این نهاد بهره ببرند امیدوارند تشکیل سازمان سینمایی مجالی باشد برای اینکه به سهم خود از بودجه های درنظرگرفته شده برای ارتقای اوضاع سینماگران بهره ببرند. اما آیا این تمام انتظاری است که از سازمان سینمایی می رود؟ مطمئنا خیر، سازمان سینمایی بناست ارگانی باشد برای کمک به ارتقای سخت افزاری صنعت سینمای ایران که این روزها بدجوری در احتضار به سر می برد.

اکران پررونق سال 90؛ یک الگوی خوب برای سالهای آینده
سال 90 به لحاظ گیشه ای یکی از پررونق ترین سالهای سینمایی ایران بود و خوشبختانه بخش عمده ای از این رونق هم برآمده از کیفیت بالای آثاری بود که در سال اخیر روی پرده رفتند.
هرچند باز هم این امتدادی از سری «اخراجیها» بود که عنوان پرفروشترین فیلم سال را از آن خود کرد اما در کنار آن بودند فیلمهایی مانند «جدایی...»، «ورود آقایان ممنوع»، «اینجا بدون من»، «مرهم»، «جرم»، «آقایوسف» و «برف روی شیروانی داغ» که کمابیش توانستند یادآور سینمای متعالی ایران باشند؛ سینمایی که به اندازه جاذبه های گیشه ای، به استفاده درست از ایده های بکر در دل درام هم اهمیت می دهد.
نمی دانم رقم خوردن چنین رونقی بیشتر برآمده از اتفاق بوده یا اینکه سیاستهای مسؤولان سینمایی در این رونق نقش داشته، اما واقعیت اینجاست که اگر می خواهیم طی سالهای آینده هم الگویی برای کمک به رونق اکران داشته باشیم توجه به روندی که برای کمک به تولید آثار در سال 89 در پیش گرفته شد بیش از هر چیز دیگری به کمک ما می آید.
در این سال برای اعطای پروانه ساخت به آثار، سهل گیرانه تر عمل شد و نتیجه آن هم این بود که هم یک کارگردان کاربلد به نام دکتر علی رفیعی توانست یکی از بهترین فیلمنامه هایش را جلوی دوربین ببرد و هم جوانی به نامه محمدهادی کریمی توانست یکی از بهترین آثارش را خلق کند. همین مدارا با فیلمسازان بود که موجب شد اکران 90 یکی از شاداب ترین دوره های خود را تجربه کند.

اسکار بهترین فیلم خارجی
وقتی چند ماه پیش از برگزاری جشنواره بیست و نهم فجر و در میانه تولید فیلم«جدایی نادر از سیمین»، علیرضا سجادپور حکم به توقیف موقت این فیلم داد، حتی خوش بین ترین طرفداران فرهادی هم گمان نمی کردند این فیلم یکی از معتبرترین جوایز سینمایی یعنی اسکار را به دست آورده و همان کسی که حکم به توقیف فیلم داده بود، جزو اولین کسانی باشد که به فرهادی تبریک بگوید !با این حال فرهادی بعد از صحبتهایی که در جشن خانه سینما بیان کرده بود و همین صحبتها به توقیف موقت فیلمش منتهی شده بود، با دوری از احساس گرایی کوشید به طور تلویحی هم که شده حرفهای گذشته اش را پس گرفته و روند تولید بهترین فیلم کارنامه سینمایی اش را پی گیرد. رفتار تیزهوشانه فرهادی در این ماجرا را می توان با رفتار جنجالی برخی کارگردانان مقایسه کرد که یک اصلاحیه کوچک وارده به فیلمنامه خود را زمینه ای می کنند برای صدور بیانیه های آتشین!
به هر حال فرهادی «جدایی...» را ساخت و با آن به جشنواره برلین رفت و با دریافت خرس طلای برلین و به دنبال آن نیز دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم مردمی از جشنواره فجر آرام آرام برای تصاحب بالاترین افتخار دنیای سینما آماده شد. جالب اینجاست که همزمان با تمام موفقیتهایی که برای این فیلم به ارمغان می آمد مسؤولان سینمایی سعی می کردند موضع دوپهلوی خود نسبت به فیلم را حفظ کنند یعنی نه از آن خوب بگویند و نه آن را زیر سوال ببرند.
با این حال قرارداد با یک پخش کننده معتبر جهانی یعنی سونی پیکچرز و اکران موفقیت آمیز این فیلم در سراسر دنیا، فرهادی را به جایی رساند که نه فقط گلدن گلوب سال را از آن خود کرد بلکه نام فیلمش در دو رشته بهترین فیلمنامه غیراقتباسی و بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در میان کاندیداهای دریافت اسکار قرار گرفت و تقریبا همزمان با افزایش گمانه زنیها نسبت به بخت بالای این فیلم برای دریافت اسکار بود که مدیران سینمایی هم کوشیدند موضعی واحد نسبت به فیلم گرفته و افتخارآفرینی های آن را تبریک بگویند!
جالب اینکه برخی از همان مدیران سینمایی که زمانی تلخی موجود در «جدایی...» را قابل انطباق با فضای اجتماع امروز ایران نمیدانستند نیز وقتی دیدند جهانیان در برابر این فیلم تمام قد ایستاده اند، کوشیدند از لاک انفعال درآمده و حتی پا را فراتر گذاشته و از این مساله سخن بگویند که این سیاستهای سینمایی آنها بوده که باعث شده فرهادی به جوایزی مانند اسکار و گلدن گلوب دست یابد! فرهادی باز هم بی توجه به این اظهارنظرات وقتی وارد فرودگاه امام شد به صراحت اعلام کرد که با وجود تمام رویه های متناقض، همچنان به کار در کشورش علاقه دارد و فعالیت سینمایی در ایران را با هیچ چیز دیگری جایگزین نخواهد کرد.

بازگشت جشنواره کودک به اصفهان
سیداحمد میرعلایی مدیرعامل بنیاد فارابی از همان ابتدای تصدی مسؤولیت در این سازمان سعی زیادی داشت که جشنواره کودک را یک بار دیگر به جایگاه سابق خود بازگرداند و رخوتی که به دلیل عدم در پیش گرفتن رویه ای واحد در سیاستگذاری، گریبان این جشنواره را گرفته بود از بین ببرد. دقیقا در همین راستا بود که او کوشید به زعم خود شرایطی را برای بازگشت جشنواره کودک به زادگاهش اصفهان فراهم کند.
عدم همراهی مسؤولان همدانی برای برگزاری سه باره این جشنواره در همدان هم به میرعلایی کمک کرد که راحتتر از قبل تصمیمش را عملی کند و به این ترتیب بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم کودک در اصفهان برگزار شد آن هم در حالی که به لحاظ رونق کمی/کیفی هم این جشنواره سال خوبی را تجربه کرد.میرعلایی و تیم او در فارابی کوشیدند با دعوت از تعدادی چهره سرشناس سینمایی به رونق جشنواره کودک کمک کرده و آن گونه که خود ادعا می کنند شرایطی را فراهم کنند تا وجهه بین المللی این جشنواره بار دیگر احیا شود. جشنواره کودک امسال با حضور شماری از فیلمهای برتر کودک نظیر «سلام بر فرشتگان»، «شیرتو شیر»، «پیشونی سفید» و «فیتیله و ماه پیشونی» برگزار گردید؛ آثاری که در صورت اکران درست می توانند مخاطبان بسیاری را هم به سینما بکشانند.

رخوتی که گریبان جشنواره فجر را گرفته بود
هر قدر که جشنواره کودک امسال پررونق بود، جشنواره فیلم فجر یکی از ضعیف ترین دوره های خود را پشت سر گذاشت. از یک سو ایجاد مشکل برای آثاری نظیر «پریناز» که می توانستند به جرقه های جشنواره تبدیل شوند و از سوی دیگر غیبت شماری از فیلمسازان نامدار سبب شد که جشنواره فیلم فجر پر شود از انبوهی آثار سفارشی که انگار ساخته شده بودند تنها به این دلیل که گروه دست اندرکار تولید این آثار به لحاظ مالی، اندکی اوضاع خود را ارتقا دهند.
جالب اینجاست که تعدادی از کارگردانان نسبتا شناخته شده نظیر داریوش مهرجویی و همایون اسعدیان هم به دام سفارشی سازی افتاده و آثاری را به جشنواره ارائه داده بودند که جزو معمولی ترین آثار کارنامه شان بود. جشنواره امسال نه جوانانی مانند بهرام توکلی، شهرام مکری و پرویز شهبازی را داشت که با ایده های بکر خود، مخاطبان را به وجد آورند و نه باتجربه هایی مانند رضا میرکریمی و مجید مجیدی که بکوشند به زعم خود اسباب ارتقای سینمای وطن را فراهم آورند.
همین که یک اثر کاملا متوسط به نام «برف روی کاجها» که کپی درجه دومی از «جدایی...» است به عنوان فیلم منتخب مخاطبان جشنواره برگزیده می شود، بیانگر اوضاع کیفی پایین جشنواره است. البته در این رخوت بودند آثاری مانند «ملکه»، «بغض»، «خودزنی» و «تهران 1500» که سازندگان آنها به نوبه خود کوشیده بودند مسیرهایی کمتر تجربه شده در سینما را تجربه کنند.

رونق نسبی شبکه خانگی و افزایش سهم مجموعه های عرضه شده
شبکه نمایش خانگی طی سالهای اخیر تقریبا به یک رقیب جدی برای سینما تبدیل شده چراکه از یک طرف گستردگی شبکه توزیع فیلمها و از سوی دیگر قیمت ارزان محصولات این شبکه موجب شده مخاطبانی که به دلایل مختلف قید سینما رفتن را زده اند به این طریق در جریان کیفیت محصولات سینمایی قرار گیرند.
در سال جاری دو اتفاق مهم در شبکه خانگی رخ داد که اولین آن مربوط می شد به افزایش فاصله زمانی میان پایان اکران رسمی فیلمها و لحظه توزیع آنها به شبکه خانگی؛ دست اندرکاران شبکه خانگی برای آن که نقدهایی را که در سال 89 به واسطه ورود زودهنگام فیلمهای سینمایی به شبکه خانگی به آنها وارد شده بود کاهش دهند تصمیم گرفتند در اقدامی فراگیر شرایطی را فراهم کنند که میان پایان اکران فیلمها و توزیع رسمی آنها به شبکه خانگی یک بازه زمانی شش ماهه وجود داشته باشد!
این تصمیم از یک سو این مزیت را داشت که باعث می شد بخشی از مخاطبانی که سالهاست دور سینما را خط کشیده اند به این امید نباشند که کمتر از یکی دو ماه بعد از اکران فیلم، اثر وارد شبکه خانگی می شود و به جای اینکه به انتظار توزیع فیلم در شبکه خانگی باشند به سینما رفته و فیلمها را بر پرده عریض ببینند. اما عیب این قانون هم این بود که باعث شد شبکه قاچاق فیلمها، یک بار دیگر فعالیت خود را(البته نه به صورت محسوس) پی گیرد!اما اتفاق دوم رخ داده در شبکه خانگی امتداد فعالیتهای موسساتی بود که به تولید سریالهایی مختص شبکه خانگی دست زده بودند.
امسال نه تنها مهران مدیری مجموعه «قهوه تلخ» اش را در شبکه خانگی توزیع کرد بلکه محمدحسین لطیفی هم سری دوم «قلب یخی» را به مخاطبان شبکه خانگی عرضه نمود و به دنبال آن نیز بیژن بیرنگ در اقدامی عجیب یک سری برنامه تحت عنوان «شام ایرانی» که کپی برداری از برنامه ای به همین نام محصول یکی از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان بود را به شبکه خانگی عرضه نمود. «ساخت ایران» دیگر مجموعه ای بود که در ماههای انتهایی سال به شبکه خانگی عرضه شد و این نوید را داد که در سال آینده هم توجه به شبکه خانگی به عنوان رسانه ای در دسترس بیشتر از قبل خواهد بود.

سال رجعت ابدی دومی ها
سال 90 هم به مانند تمام سالهای دیگر همراه بود با درگذشت تعدادی از بازیگران قدیمی ایران. در این سال بازیگرانی را از دست دادیم که جملگی در یک نقطه یعنی «دومی بودن» اشتراک داشتند و البته دومی بودن در اینجا به معنای آن دست از بازیگرانی است که به دلایل مختلف، هیچ گاه نتوانستند نفر اول حرفه خود باشند.
محمد ورشوچی، میرمحمد تجدد، ستار هریس و عبدا.. بوتیمار از جمله بازیگرانی بودند که چه در سالهای قبل از انقلاب چه بعد از آن بیشتر ایفاگر نقشهای مکمل بودند. در این بین شهرت ورشوچی بیش از بقیه بود، به خصوص به واسطه ایفای نقش در قالب «آسپیران غیاث آبادی» در مجموعه «دایی جان ناپلئون». نکته تاسف بار ماجرا این بود که هر سه بازیگر نام برده شده، در شرایطی مرگ را در آغوش کشیدند که به لحاظ حرفه ای، سالها از حضورشان در سطح اول سینما می گذشت. در کنار این بازیگران هدیش بیگدلی شاملو متخصص طراحی جلوه های ویژه، ابوالحسن علوی طباطبایی منتقد پیشکسوت سینما و رضا صفدری مجری توانمند دیگر هنرمندانی بودند که در سال 90 درگذشتند.
فرزند الیور استون مسلمان شد
شهریورماه امسال بود که حضور فرزند یکی از کارگردانان شناخته شده هالیوود یعنی «شاون استون» در ایران مورد توجه رسانه ها قرار گرفت. هر چند در ابتدا بسیاری گمان می کردند این حضور هم به مانند حضورهای قبلی بازیگرانی مانند «شان پن» و «ژولیت بینوش» بیشتر جنبه تبلیغاتی برای آن ارگانی را داشته باشد که شرایط ورود این بازیگران را در ایران فراهم کرده، اما در اقدامی غیرمنتظره وقتی «شاون استون» در بهمن ماه امسال و به هنگام حضور در اصفهان اعلام کرد که اسلام آورده و از این پس خود را یک مسلمان می داند، به ناگاه سیل علامتهای تعجب بود که نشریات غربی را احاطه کرد، ولی هیاهوی نشریات غربی هم مانع تحقق تصمیم شاون استون نبود و او به صراحت اعلام کرد که نه فقط به دین اسلام علاقه مند شده و مسلمان شده، بلکه قصد دارد با همکاری دست اندرکاران سینمایی ایران یک سری پروژه بینالمللی را هم تولید کند.
نظرات بینندگان