کد خبر: ۳۲۸۸۷۲
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۷۱۵

محاکمه مردی که صاحبکار همسرش را کشت

مردی که صاحبکار همسرش را بعد از آشکارشدن خیانت همسرش به قتل رسانده بود، پای میز محاکمه رفت.
شرق: مردی که صاحبکار همسرش را بعد از آشکارشدن خیانت همسرش به قتل رسانده بود، پای میز محاکمه رفت.

به گزارش خبرنگار ما، این مرد جوان پس از آنکه عکس‌های دونفری همسرش را با مرد جوان دید، نسبت به او ظنین و مرتکب قتل شد. قتل مرد رستوران‌دار شهریور سال‌ جاری به مأموران پلیس گزارش داده شد. هرچند در ابتدا گفته شد یک نزاع دسته‌جمعی اتفاق افتاده است، اما وقتی متهم خود را تسلیم کرد، انگیزه اصلی قتل مشخص شد. بررسی‌ها نشان داد مقتول که امیر نام دارد مدیر یک رستوران بود و در درگیری خونین با همسر یکی از کارمندانش جان سپرده است.

ساعتی از جنایت گذشته بود که سهیل ۳۰‌ساله خودش را به پلیس تسلیم کرد و به ارتکاب قتل اعتراف کرد. متهم گفت: من چهار سال قبل در یک رستوران کار می‌کردم که آنجا با یکی از کارمندان به نام نازنین آشنا شدم و دو سال قبل با هم عقد کردیم. با توجه به شرایطی که داشتم و نیازم به پول، تصمیم گرفتم محل کارم را تغییر دهم و در جایی کار کنم که پول بیشتری به دست آورم، به‌همین‌دلیل از آن رستوران بیرون رفتم، چون وضع مالی خوبی نداشتم، من و نازنین ناچار شدیم دو سال عقد‌کرده بمانیم و پول‌هایمان را پس‌انداز کنیم تا اینکه تیر امسال با هم ازدواج کردیم.

در این مدت همسرم همچنان در آن رستوران کار می‌کرد تا اینکه دو ماه بعد از ازدواجمان متوجه رابطه پنهانی همسرم با امیر که به‌تازگی مدیر رستوران شده بود، شدم. من فهمیدم همسرم و امیر با هم به سفر شمال رفته‌اند. حتی عکس‌های آنها را در گوشی همسرم پیدا کردم و از این ماجرا شوکه شدم.

سهیل ادامه داد: من همسرم را به خانه پدرش بردم و ماجرا را به خانواده‌اش گفتم. آنجا نازنین به من قول داد رابطه‌اش را با امیر تمام کند و دیگر به من دروغ نگوید. به همین خاطر او را بخشیدم و به خانه‌مان برگشتیم؛ اما هنوز از دست همسرم دلخور بودم و کدورتی بین ما بود تا اینکه روز حادثه وقتی به خانه آمدم متوجه شدم همسرم در حال صحبت با تلفن است، او به‌ صورت تصویری داشت با امیر صحبت می‌کرد. وقتی من وارد خانه شدم متوجه من نشد، چون صدای تلفن بلند بود و صدای در را نشنید، وقتی من را دید تلفن را قطع کرد اما دیگر کار از کار گذشته بود و من متوجه شده بودم آنها هنوز با هم رابطه دارند. خیلی عصبانی بودم. نازنین را مجبور کردم تا با امیر قرار ملاقات بگذارد. به جای نازنین سر قرار حاضر شدم.

وقتی با امیر روبه‌رو شدم به او گفتم باید رابطه‌اش را با همسرم تمام کند اما او منکر این رابطه بود. عکس‌ها و پیامک‌ها را به او نشان دادم و با هم درگیر شدیم. درگیری میان ما بالا گرفته بود که من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم، چاقو کشیدم و یک ضربه به پهلوی او زدم و از ترسم فرار کردم.

چند ساعت بعد نازنین درحالی‌که گریه می‌کرد با من تماس گرفت و گفت امیر در بیمارستان جان سپرده است. همان موقع خودم را به پلیس معرفی کردم. با توجه به ادعایی که متهم مطرح کرده بود، مأموران همسر او را مورد بازجویی قرار دادند. نازنین گفت: چهار سال قبل زمانی ‌که با سهیل همکار بودم، به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و دو سال بعد با هم عقد و دو سال بعد نیز عروسی کردیم. در این مدت امیر مدیر رستوران شده بود و چون من از کارمندان قدیمی بودم، در کارها به او کمک می‌کردم.

در این مدت او به من علاقه‌مند شد و وقتی فهمید به خاطر مشکلات مالی همسرم هرگز به سفر شمال نرفته‌ام پیشنهاد داد همراه او و یکی از همکارانمان به سفر شمال برویم. من به همسرم گفتم با یکی از دوستانم به سفر کاری می‌روم؛ اما پس از بازگشت از سفر، همسرم عکس‌های مشترک من و امیر را دید و درگیری بین ما شروع شد.

این زن در ادامه گفت: شوهرم مرد شکاکی بود و من اگر به او می‌گفتم با امیر و همکار دیگرم به سفر می‌روم حتما درگیری ایجاد می‌شد، به همین خاطر به او دروغ گفتم. من هیچ رابطه پنهانی‌ای با امیر نداشتم. علاقه او به من یک‌طرفه بود. آخرین بار وقتی همسرم وارد خانه شد و دید ما با هم تماس تصویری داریم، عصبانی شد و من را مجبور کرد تا با امیر قرار ملاقات بگذارم.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. اولیای‌دم در دادگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.

سپس متهم گفت: من، همسر و زندگی‌ام را دوست داشتم؛ اما امیر دست از سر همسرم برنمی‌داشت. وقتی متوجه شدم همسرم و امیر با هم به شمال رفته‌اند، شوکه شدم. می‌خواستم از همسرم جدا شوم، اما وقتی گریه‌های او را دیدم منصرف شدم و حتی ماجرا را به پدر و مادر نازنین گفتم.

نازنین قول داده بود رابطه‌اش را با امیر تمام کند. او درباره نحوه قتل ادامه داد: وقتی با امیر قرار گذاشتم، او منکر رابطه با نازنین بود .به او گفتم دست از سر نازنین و زندگی ما بردارد، اما او با بی‌اعتنایی به راه افتاد تا محل را ترک کند که از پشت سر به او حمله کردم و یک ضربه چاقو به او زدم. سهیل که سرش را پایین انداخته بود، به‌عنوان آخرین دفاع گفت: قصد کشتن امیر را نداشتم. رفتارهای او باعث شد کنترل اعصابم را از دست بدهم. با پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.