arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۹۹
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۴ - ۱۷ بهمن ۱۳۸۹

حجةالاسلام که بود؟

حاج سيدمحمدباقر شفتي، معروف به «حجةالاسلام»، از بزرگترين و با نفوذترين عالمان ايران در قرن هاي دوازدهم و سيزدهم هجري بود. وي در سال 1175 ق در قريه شفت، از توابع رشت به دنيا آمد. پدر ايشان، مرحوم سيدمحمد تقي موسوي، از عالمان معروف رشت به شمار مي آمد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حاج سيدمحمدباقر شفتي، معروف به «حجةالاسلام»، از بزرگترين و با نفوذترين عالمان ايران در قرن هاي دوازدهم و سيزدهم هجري بود. وي در سال 1175 ق در قريه شفت، از توابع رشت به دنيا آمد. پدر ايشان، مرحوم سيدمحمد تقي موسوي، از عالمان معروف رشت به شمار مي آمد.

سيدمحمدباقر شفتي، دوران کودکي خود را در محيط آرام و سرسبز شفت و در خانواده اي مذهبي گذراند تا اينکه دوران فراگيري دانش از راه رسيد. نخستين استاد سيدمحمدباقر، پدرش بود. او مقدمات علوم ديني را در زادگاه خود، نزد پدر و ديگر استادان آن جا گذراند و اندک اندک، خود را براي تحصيل در مراتب بالاي علوم ديني آماده کرد.
سيدمحمدباقر شفتي، براي افزودن بر توشه علمي و معنوي خود، به عراق مهاجرت کرد. وي از محضر بزرگاني چون آيةا... وحيد بهبهاني، آقا سيدعلي طباطبايي، سيدمهدي بحرالعلوم و شيخ جعفر نجفي کاشف الغطاء استفاده نمود.
سيدمحمدباقر شفتي، در سال 1200 ق، پس از سالها تلاش و کوشش در راه کسب علم و معنويت، با اخذ درجه اجتهاد، به قم مهاجرت نمود و به محضر درس ميرزاي قمي پيوست. او سپس از درس ملامهدي نراقي در کاشان استفاده کرد و در سال 1206 ق، در حالي که بار سنگين مسؤوليت توشه هاي علمي و معنوي بر دوش او سنگيني مي کرد، به منظور تبليغ و اجراي احکام دين به اصفهان عزيمت نمود. سيدمحمد باقر شفتي، در کنار تدريس، به تأليف کتاب و رساله هاي متعددي همت گماشت و با اين کار، تجربيات علمي خود را به نسلهاي بعدي هديه کرد. آثار علمي و نوشتاري ايشان خيلي زياد است که از آن ميان، مي توان به الزهرَالبارقه، القضاء و الشهادات، جوابات المسايل، مناسک حج، تحفة الابرار، رسالة في اقامة الحدود في عصرالغيبه، و رساله في مشترکات الرجال اشاره کرد. سيدمحمدباقر شفتي، با تمام توان، به حل مشکلات مردم مي پرداخت. ايشان گاه پس از اقامه نماز صبح در مسجد، تا نماز ظهر به مشکلات مردم رسيدگي مي کرد و بعد از نماز ظهر در همان مکان ناهار مي خورد و دوباره تا غروب، به حل و فصل امور مردم مي پرداخت.
حکيم ژرف انديش و مجتهد آگاه، سيدمحمدباقر شفتي که رأفتش بر دوستان دين پايا، و خشمش بر دشمنان دين پايدار بود، اهتمام زيادي به فريضه امر به معروف داشتند و تأکيد مي کرد که انجام فرمانهاي الهي، جامعه را سالم ساخته و از انحراف بازمي دارد. ايشان هميشه مي فرمود: حدود الهي بايد اجرا شود و با وجود مخالفتهاي دولت، هم چنان حدود الهي را اجرا مي نمود و به حاکمان جور در انجام اين مهم، اجازه اعمال نظر و دخالت نداد. حدودي که به دست خود ايشان و به دستور دين مقدس اسلام اجرا شد، بيش از صد مورد مي باشد.
سيدمحمدباقر شفتي، در محله بيدآباد اصفهان، مسجد با عظمتي بنا کرد که از نادرترين مساجد ايران به شمار مي آيد. روزي فتحعلي شاه، بناي نيمه کاره اين مسجد بزرگ را ديد و گفت: شما قدرت تکميل اين بناي عظيم را نداريد، مرا هم در تکميل مسجد شريک گردانيد. سيد قبول نکرده و فرمود: دست من در خزانه خداوند عالم است. سيد تا آخر عمر شريفش در اين مسجد نماز مي خواند و به خاطر محبوبيتي که در بين مردم داشت، هزاران نفر در نماز او شرکت مي کردند.
به تخت رياست نشستن چه حاصل
خوش آن کس که برمسند دل نشيند
حجةالاسلام سيدمحمدباقر شفتي، عالمي توانا و آگاه به زمان بود. او در برابر زورگويي هاي حاکمِ اصفهان مقاومت مي کرد و در مسايل مختلف سياسي، با شهامت فراوان، به افشاگري و روشنگري مردمان مي پرداخت. در سال 1253 ق، دولت ايران براي الحاق هرات به ايران، بدان جا لشکر کشيد، ولي با مخالفت انگليس روبه رو شد. سفير وقت انگلستان در ايران، ضمن اتمام حجت با شاه، از کشور خارج شد و براي بدبين کردن علما و مردم به مقاصد شاه ايران، نامه اي به حجةالاسلام شفتي نوشت، با اين پندار که به علت اختلاف حجةالاسلام با شاه، مرحوم شفتي با او همکاري خواهد کرد، ولي آن عالم آگاه، در پاسخِ نامه وي، ضمن تأييد اقدامات شاه ايران، به وي تذکر داد که بهتر است در اين قبيل موارد، با اُمناي دولت ايران مذاکره کند.
فتحعلي شاه، از ميرزاي قمي خواست تا عالمي وارسته را براي اقامه نماز جماعت در مسجد شاه تهران معرفي کند. ميرزاي قمي در جواب نوشت: آقا سيدمحمدباقر شفتي در اصفهان ساکن است، از او بهتر سراغ ندارم. حاکم اصفهان شخصاً خواسته فتحعلي شاه را به سيد رساند، ولي با مخالفت سيد مواجه شد. او در برابر درخواست شاه گفته بود: «من وظيفه خود را چنين تشخيص مي دهم که در خدمت مردم اين منطقه باشم و با اختيار خودم به تهران نخواهم رفت». حاکمان جور که نمي توانستند محبوبيت، نفوذ و قدرت سيدشفتي را تحمل کنند و ايشان را مانعي بر سر راه اهداف شوم خود مي ديدند، با دادن وعده هاي بزرگ به چهار نفر از شرورترين افراد، از آنها خواستند هر طور شده سيد را به قتل برسانند.
آنها در دل شب وارد منزل سيد شدند. دراين حال، سيد با خداوند خلوت کرده و به مناجات مشغول بود. يکي از آنها خواست سيد را با تير بزند، ولي دستش لرزيد و به زمين افتاد و حالت غش به او دست داد. نفرات بعدي همين کار را تکرار کردند، ولي همگي اُفتادند و سرانجام از کار خود پشيمان شده و به دست سيد، توبه کردند و منزل ايشان را اشک ريزان ترک کردند.
سيد شفتي که براي وصال يار لحظه شماري مي کرد، سرانجام در 85 سالگي، پس از سالها تلاش خستگي ناپذير، در روز پنجشنبه دوم ربيع الاول 1260 ق، مرغ روحش به آشيان قدس پرکشيد و پيکر پاکش، در مسجد سيد اصفهان که به دست خودش بنا شده بود، به خاک سپرده شد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.
* محمدعلي جمشيدي
نظرات بینندگان