arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۴۷۷۷۵
تعداد نظرات: ۱۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۶ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
ماجرای شانه خالی کردن کیهان از چاپ مقاله علیه امام:

شاه هم وقتی می خواست امام را تخریب کند، مدعی گرفتن چمدان دلار از شیخ عرب می شد!

گفت: مقاله همراه این نامه باید حتما در لایی شماره فردا، صفحه مقالات و جای مناسب چاپ شود....لاک ومهرپاکت را باز کردم. همراه نامه رسمی، مقاله تایپ شده ای با امضای رشیدی مطلق دیده می شد که با خودکار نوشته شده بود. همان مقاله معروف درباره آیت الله خمینی. مقاله را خواندم. احساس خطر کردم. مقاله تحریک آمیز بود..
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، هوشنگ اسدی، عضو شورای سردبیری کیهان در ماه های قبل از انقلاب که در مقطعی نیز هم سلول چهره هایی چون رهبر انقلاب بوده، در گزارش جالبی، ضمن انتشار متن کامل مقاله موهن روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی که باعث قیام خونین 19 دی شد، اظهار کرده که این مقاله با فشار از طرف وزارت فرهنگ و دربار پهلوی ارسال شده و توضیح داده که چگونه وی در روزنامه کیهان از انتشار این مقاله شانه خالی کرده است.

به گزارش «انتخاب» ؛ این مقاله معروف، «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نام داشت و امضای مستعار احمد رشیدی مطلق در پای آندیده می شد و در دی ماه ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی منتشر شد و درکیهان انتشار نیافت؛ مقاله ای که باعث قیام مردم قم در 19 دی و بعد از آن چهلم های زنجیره ای در تبریز و یزد و شهرهای دیگر باعث انتشار موج انقلاب اسلامی در سراسر کشور شد.

اگرچه به دلیل عبارات و محتوای سخیف مقاله مذکور، امکان بازنشر آن در "انتخاب" نیست، اما بازخوانی این مقاله بعد از 36 سال، نشان می دهد رژیم شاه نیز برای تخریب مرجع عالیقدر شیعه و رهبر کبیر انقلاب از روشهایی استفاده می کرده که در چند سال اخیر نیز برخی مدعیان پیروی از امام، برای تخریب مخالفان سیاسی خود به آنها تمسک می جستند.

بررسی این مقاله از یک سو ترس شاه مستبد ایران از خارجی ها به جای فهم قدرت مردم و نیز روانشناسی استعمارستیز افکار عمومی ایرانیان را نشان می دهد.

چرا که این مقاله تلاش می کند شخصیتی سید و روحانی نظیر امام خمینی، مرتبط با استعمار، به ویژه انگلیس جلوه دهد و راه اندازی قیام 15 خرداد، نیز ناشی از گرفتن "چمدان دلار" از یک شیخ عرب توسط یاران امام خوانده می شود:

«... هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه گران و عناصر ضدملی بگذارند.
برای ریشه یابی از واقعه ۱۵ خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد یک گزارش و یک اعلامیه و یک مصاحبه کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائله ۱۵ خرداد گزارشی از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود: «درآمد دولت انگلیس از نفت ایران چند برابر مجموع پولی است که در آن وقت عاید ایران می شد.»
چند روز قبل از غائله اعلامیه ای در تهران فاش شد که یک ماجراجوی عرب به نام محمد توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول در اختیار اشخاص معینی گذارده شود. چند روز پس از غائله نخست وزیر وقت، در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش کرد: «برما روشن است که پولی از خارج می آمده و بدست اشخاص میرسیده و در راه اجرای نقشه های پلید بین دستجات مختلف تقسیم میشده است».

صرف نظر از آشنا بودن این ادبیات برای نسل کنونی، نکته جالب دیگر، نحوه شانه خالی کردن عضو سردبیری کیهان از چاپ این مقاله، با وجود ارسال آن از دربار که در نهایت بعد از مشاهده آتش زدن دفتر روزنامه اطلاعات در تبریز، درستی تصمیمش عیان می شود.

هوشنگ اسدی در پاسخ به این سوال که  چرا روزنامه کیهان این مقاله را منتشر نکرد؟ جزئیات موضوع را این گونه تشریح می کند:

نامه غروب روز شانزدهم دی ماه ۱۳۵۶ به دست من رسید که سردبیر شب کیهان بودم و مشغول آماده سازی صفحات لایی که شبانه در۵۰۰ هزار نسخه چاپ و سحرگاهان به بخش توزیع سپرده می شد. روش کار چنین بود که سردبیر شب مسئول صفحات لایی بود و اگر ضروری بود می توانست نظر معاون ارشد سردبیررا هم جویا شود. دکتر مصطفی مصباح زاده هم که ما «آقای دکتر» صدایش می کردیم، اغلب تا دیروقت در روزنامه می ماند و می توانست در مورد هر مساله ای تصمیم نهایی رابگیرد.

شرح رویداد آن شب را به نقل از کتاب .. که چاپ دوم نسخه فارسی آن همین روزها منتشر شده است؛ می آورم:

«از نگهبانی خبر دادند، یک نامه فوری از وزارت اطلاعات رسیده است. وزارت اطلاعات در آن زمان جایگاه وزارت ارشاد کنونی راداشت و وزیروقتش داریوش همایون بود.پیک وزارتی بالا آمد. نامه ای لاک و مهر شده بود که باید تحویل دکتر مصباح زاده می شد. «دکتر» هم در آن ساعت نبود. من رسید دریافت نامه را امضاء کردم. پاکت را گرفتم و در کشویم گذاشتم. این قبیل نامه ها را یا خود دکتر باز می کرد یا سردبیر. مشغول کار شدم. تلفن زنگ زد. تلفنچی گفت از وزارت اطلاعات، مرا می خواهند. گوشی را برداشتم. معاون مطبوعاتی وقت با صدای خسته همیشه خود گفت: شما نامه آقای دکتر را گرفته اید؟
جواب دادم: بله….
گفت: به آقای دکتر سلام برسانید. مقاله همراه این نامه باید حتما در لایی شماره فردا، صفحه مقالات و جای مناسب چاپ شود.
و بعد خداحافظی کرد. فکر کردم شاید از همین متن های رسمی است که معمولاً در لایی چاپ می شود.لاک ومهرپاکت را باز کردم. همراه نامه رسمی، مقاله تایپ شده ای با امضای رشیدی مطلق دیده می شد که با خودکار نوشته شده بود. همان مقاله معروف درباره آیت الله خمینی. مقاله را خواندم. احساس خطر کردم. مقاله تحریک آمیز بود. تظاهرات مذهبی تازه آغاز شده بود. احساس کردم چاپ مقاله برای کیهان مسئله ساز است. به خانه رحمان هاتفی معاون سردبیر تلفن زدم. نبود. همسرش گفت جائی میهمان است و تلفن ندارد. به عرب، تلفنچی نازنین کیهان زنگ زدم و گفتم «دکتر» را هر طور هست، پیدا کند. آن موقع ها هنوز موبایلی در کار نبود. «دکتر» هر وقت به دلیلی غیب می شد، شماره اش را به تلفنچی کشیک کیهان می داد تا بتوانیم در لحظات حساس پیدایش کنیم. چند دقیقه بعد «دکتر» روی خط بود. مقاله را برایش خواندم و نظرم را گفتم. اندکی مکث کرد و بعد گفت: حق با توست…. من نیستم… تو هم که خودت نمی توانی درباره چاپ نامه تصمیم بگیری… باید مراپیدا کنی….
«دکتر» گوشی را گذاشت و کاملاغیب شد. اشاره «دکتر» تکلیف را روشن کرده بود.

دوباره تلفن من زنگ زد. این بار از دفتر وزیر می خواستند بدانند دکترمصباح زاده در جریان قرار گرفته است یا نه. جواب دادم:
- دنبالشان می گردم….
پرسیدند:
- مقاله را برای چاپ در لایی فرستاده اید؟
جواب دادم:
- من در این مورد تصمیم گیرنده نیستم. آقای دکتر تصمیم می گیرند.
خبر تلفن را از طریق عرب به «دکتر» رساندم. ساعتی بعد دوباره تلفن زدند و این بار از روابط عمومی دربار بود. مقامی نظامی حرف می زد که نامش را متاسفانه به یاد ندارم. لحن خیلی تندی داشت.همان جواب را دادم و بعد از اینکه «دکتر» در جریان قرار گرفت، سوار جیپ کیهان شدم و به خانه رفتم. تا به خانه رسیدم، خواهرم گفت:
- آقای دکتر دنبالت می گردد….
باز از طریق عرب پیدایش کردم. «دکتر» گفت:
- همه جا با تلفن دنبال من می گردند. برگرد مقاله را چاپ کن…
گفتم:
- آقای دکتر نمی شود. لایی را بسته ایم. چاپ هم شروع شده… تازه نه صفحه بند داریم، نه حروف چین…
«دکتر» مکثی کرد. معنای حرف مرا خوب می فهمید. هم می شد صفحه بند را خبر کرد و هم حروف چین. گفت:
- مقصر تویی…. من اصلاً با خبر نشده ام…
- باشد آقای دکتر….

تا تلفن را گذاشتم، زنگ زد. یک مقام دیگر از وزارت دربار جویای چاپ مقاله بود. همان جواب را دادم. با لحن تحکم آمیزی گفت:
- این دستور است. مقاله باید چاپ شود. مسئولیت هم با شخص شماست…
گفتم:
- من تا صبح بیدارم و سعی می کنم آقای دکتر را پیدا کنم…
پریز را کشیدم و خوابیدم. روز بعد رحمان هاتفی هم نظر مرا تائید کرد و با مقاله رشیدی مطلق به اتاق «دکتر» رفت. وقتی رحمان برگشت، امیر طاهری سردبیر روزنامه هم آمد ودر جریان قرار گرفت. منتظر بودیم که نتیجه «لابی»های «دکتر» و تماس های امیر طاهری روشن شود که حمید ملازاده نماینده کیهان در تبریز سراسیمه زنگ زد. معلوم شد وقتی صفحات اطلاعات به تبریز رسیده درآنجا تظاهرات شده و نمایندگی اطلاعات را آتش زده اند. ملازاده با التماس می گفت:
- شما را بخدا کیهان مقاله را چاپ نکند….
انتشار مقاله در اطلاعات، فضای آماده ایران را چنان آتش زد که همه چیز راتحت الشعاع قرار داد. مقاله در کیهان منتشر نشد. نمی دانم آن شب دکترمصباح زاده با امیر طاهری هم تماس گرفته بود یانه.»

***
هنوزهم نمی دانم درآن شب سردبیر کیهان درجریان قرار گرفته بود یانه، اما توضیحات اخیر امیر طاهری روشن می کند که او صبح روز بعد با داریوش همایون و جمشید آموزگار ـ– نخست وزیر وقت ـ– تماس می گیرد و هر دوی آنها از چگونگی تهیه مقاله اظهار بی اطلاعی می کنند و سرانجام مساله چاپ مقاله در کیهان منتفی می شود.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۴
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۹
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۴۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
5
126
بسیار جالب و عبرت آموز است.
پاسخ ها
امید
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۲۱:۲۱ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
اشتباها منفی زدم
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۲۱:۴۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
نكته جالب تيراژ 500 هزار تايي آن موقع روزنامه‌اس
محمد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
1
60
کیهان زمان شاه وکیهان انقلابی!!!!!!!!!!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۰۹ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
1
53
عزیزم اون زمان کیهان دست حاج حسین نبود که
به قول معروف میگن :(( هرکی که ریش داره که بابا نیست))
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۱۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
1
45
چون تاريخ را نميخوانيم آن را تكرار ميكنيم.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
5
40
جالبترین بخش آن مربوط ببه اتهام نخ نما شده چمدان پول بود .امام و یارانش بر قلبهای مردم حکومت میکنند و آنها به چمدان پول می اندیشند!!!!!!!
پاسخ ها
ناشناس
| UNITED STATES |
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
جالب ترش تکرار شدنش در زمان حاله..
مشهدی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
2
39
زمین گرده و خیلی چیزها تکرار میشه
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۱۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
1
43
ما فکر می کردیم این چمدان پول از اکتشافات جدید است،خوب شد که فهمیدیم ارثیه مقاله کذایی رشیدی مطلق است.لطفا کسی این کشف رابه نام خودش قالب نکند.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۰۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
0
12
ملتي كه حافظه تاريخي نداشته باشد تاريخ براي او تكرار مي شود ....
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
1
11
شاه هم وقتی می خواست امام را تخریب کند، مدعی گرفتن چمدان دلار از شیخ عرب می شد! عجججججججججججججججججب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تکرار صفحات مشابه تاریخ.
محسن
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
0
7
عالی بود مرسی
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
2
7
کجای این مقاله میگفت شاه نویسنده ان مقاله بود ؟
نظرات بینندگان