arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۶۵۸۱۹
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۰۹ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۳

شاهزاده خانم ايراني که نقاد فرهنگ و اجتماع بود

بايد ديد منظور از انتقاد چيست. اگر منظور از انتقاد، نقد به دستگاه سياسي باشد، خير و در اين كتاب ما با نقد سياسي مواجه نمي شويم. اما اگر منظور از انتقاد، نقد فرهنگ و اجتماع باشد، بايد بگويم كه انتقادها زهرآگين و نيشدار است، به خصوص انتقادهاي متوجه به وضعيت زنان.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جانمايه و عصاره خاطرات شاهزاده خانم ايراني مسائل و مباحث مربوط به زنان فارغ از مسائل سياسي است. بستر وقايع اجتماعي اما اهميتي اساسي در زندگي تاج السلطنه داشته است. براي مثال در سال 1306 بحث تعليمات اجباري مطرح مي شود. تاج السلطنه به نقد اين تعليمات اجباري مي پردازد. همچنين تاج السلطنه در اشاره به مشروطه چندين بار از حقوق مردم دفاع مي كند، اما همان طور كه گفتم دغدغه اصلي تاج السلطنه زن است

به گزارش انتخاب، در دربار قاجار زنان قدرتمندي بودند كه در سياست شركت داشتند. اما تاج السلطنه چنين نبود، يعني هم خودش وارد نشد و هم به او چنين اجازه يي ندادند. ضمن اينكه تاج السلطنه به دوره مشروطه برخورد كرد كه ساختار منسجم قاجاريه فروپاشيد

«خاطرات زن چه مي تواند باشد؟ زن كه عنصرش را هنوز تمييز نداده اند و شايد نزد خودش هم مجهول باشد، كيست؟ بهار مجسم، حيات بي غم، زندگي بي اندوه، مجسمه لطافت، مظهر شفقت، شيشه رقيق و نازك حايل ميان بيم و اميد؟ نه! گل شاداب! سرو خرامان، عنصر ملكوتي به اصطلاح شعرا؟ خير! پس... در اصل انسان اسير و خسته يا طاير پر و بال شكسته از آزار محب خود در پنجه مرگ و هلاك افتاده است. اين معني و حقيقت زن است... شما اي مردان عاطفه فريب! من با اين كالبد نحيف و قلب ضعيف كه شما به نوع ما، ضعيفه لقب داده ايد، براي تسخير اقاليم طبيعت و حل مشكلات عالم ماوراي خيال، تصميم كرده ام و زاد و راحله سفرم حاضر و مهياست. حال كه همت مردانه با من است، شما با من همسفري كنيد و سرگذشت من را بخوانيد.» اين فقره بخشي از سرگذشت شاهزاده خانم ايراني است كه نخستين بار در آبان ماه 1306 در صفحه اول روزنامه كوشش منتشر شد، خاطراتي كه انتشارشان اگرچه با استقبال فراوان مواجه شد، اما نام نويسنده اش گمنام بود و حالامسعود كوهستاني نژاد، مورخ و سندپژوه معاصر آنها را به همراه ملاحظاتي انتقادي در اين باب منتشر كرده و نويسنده آنها را زهرا تاج السلطنه (1262-1315) دختر ناصرالدين شاه و توران السلطنه دختر عموي شاه معرفي كرده است. اين زن فرهيخته ايراني كه در طول حياتش فراز و نشيب هاي فراواني را هم در زندگي شخصي و هم در دوران تاريخي تجربه كرده، در اين يادداشت هاي منحصر به فرد، از منظري زنانه مناسبات حرمسراهاي مشهور و در عين حال ناشناخته قجري را مي گشايد و به نقد فرهنگي و اجتماعي زنان قاجاريه اشاره دارد و آنها حجاب را در ساختار فرهنگي و ديني خود مي ديدند و به دنبال طرد آن نبودند، مي پردازد. در ادامه گفت وگويي مختصر با گردآورنده اين كتاب را مي خوانيد. مسعود كوهستاني نژاد تاكنون ده ها كتاب در زمينه تاريخ و تاريخ نگاري معاصر ايراني تاليف و منتشر كرده است، سرگذشت شاهزاده خانم ايراني را انتشارات دنياي اقتصاد منتشر كرده است.
    

براي آشنايي مخاطبان در ابتدا بفرماييد كه تاج السلطنه كيست و چرا خاطراتش اهميت دارد؟
تاج السلطنه يكي از دختران ناصرالدين شاه است و خاطراتش از اين حيث اهميت دارد كه صرف نظر از دختر شاه بودن انساني است كه به اعتقاد من نظيرش در مرد و زن در تاريخ معاصر ايران بسيار نادر است. او انساني همواره در حال شدن است و از همان نوجواني تا لحظه مرگ همواره به جست وجوي حقيقت و در بحث و گفت وگو بوده است. وقتي خاطرات او را ورق مي زنيم به خوبي در مي يابيم كه انساني هنرمند و جست وجوگر بوده كه مدام در حال تبادل فكر با محيطش بوده است. مضافا اينكه به عنوان يك زن شايد بتوان او را بي نظير خواند، زيرا ما در تاريخ معاصر زني را نداريم كه در مراحل متفاوت رشد فكري قرار بگيرد و در انتها اين تجربياتش را چنين شيوا به تصوير بكشاند. اين كتاب اگرچه به ظاهر خاطرات روزانه يك شاهزاده خانم است، اما كاملابر اساس مسائل فكري و مبتلابه زنان نوشته شده است.
    
تاج السلطنه زني است كه از دربار قجرها بر آمده است. يكي از ضعف هاي اساسي تاريخ معاصر ما فقدان دربار شناسي و گزارش هاي دقيق از درون دربار است. آيا مطالعه اين اثر مي تواند به كار شناخت مناسبات دربار كه مناسبات قدرت نيز هست، آيد؟
خاطرات تاج السلطنه اطلاعات بسيار دقيقي از وضعيت زنان در دربار ناصرالدين شاه قاجار ارائه مي كند. ما از دور يك چيزي راجع به اين مسائل شنيده ايم اما وقتي از درون روايت تاج السلطنه را مي خوانيم، در مي يابيم كه اين مناسبات كانون هاي اوليه رشد هنر مدرن از تئاتر و عكاسي و نقاشي تا آموزش زنان در دوران مدرن بوده است. ما بارها شاهديم كه در اين مدارس ميان مربي هاي زنان اين مباحث را تدريس مي كردند. به خصوص بحث هايي كه تاج السلطنه با ناصرالدين شاه در زمينه زبانشناسي مي كند، نشان مي دهد كه تصور رايج درباره قاجاريه غلط است. البته مباحث تاج السلطنه چندان ربطي به ساختار قدرت در دربار ناصري ندارد و با ساختار فرهنگ و هنر ارتباط دارد. او زني است كه با ساختار قدرت ارتباط چنداني ندارد و به زمينه هاي سياسي ورود نمي كند. در واقع خاطرات او نقدي به ساختار فرهنگ و هنر و اجتماع طبقه سلطنتي و اشرافي ايران در زمان ناصرالدين شاه قاجار است.
    
 البته در زمان قاجارها هم شاهديم زناني چون مهد عليا (مادر ناصرالدين شاه) يا همسر اميركبير و خواهر ناصرالدين شاه زناني هستند كه در سياست هم نقش داشتند. آيا تاج السلطنه وارد اين مناسبات نشد؟
حرف شما درست است كه در دربار قاجار زنان قدرتمندي بودند كه در سياست شركت داشتند. اما تاج السلطنه چنين نبود، يعني هم خودش وارد نشد و هم به او چنين اجازه يي ندادند. ضمن اينكه تاج السلطنه به دوره مشروطه برخورد كرد كه ساختار منسجم قاجاريه فروپاشيد.
    
تصوير عمومي از قاجاريه، تصوير دولت هاي شكست خورده و زبوني است كه موجب انحطاط ايران شده اند. آيا ما در اين خاطرات همين تصوير را مي بينيم يا اين كليشه از بين مي رود؟
 اين تصويري كه در مورد قاجاريه گفته مي شود كاملاغلط است و يك نگاه امروزي و تخيلي به واقعيت گذشته است. من در جاي ديگري هم گفته ام كه حتي اگر قرارداد تركمنچاي را دقيق بخوانيد و بر اساس اوضاع همان زمانه داوري كنيد و آن را در همان بستر آن داوري كنيد، در مي يابيد كه ما چاره يي جز پذيرش اين قرارداد نداشتيم. ضمن آنكه تمام مداركي كه امروز از دوران قاجار منتشر مي شود از جمله كتاب حاضر مشخص مي كند كه مسائل آن طور نيست كه ما بدان عادت كرده ايم. ما تا همين امروز هم كتابي سراغ نداريم كه مثل سرگذشت شاهزاده خانم ايراني اينچنين دقيق و شيوا از اندروني حاكميت از زبان يك خانم سخن گفته باشد. تحليل هاي شاهزاده خانم ايراني بسيار عميق و دقيق است. بنابراين تصويري كه گفتيد از قاجاريه خيلي غيرعلمي و نادقيق است.
    
تاج السلطنه دوراني پر فراز و نشيب در تاريخ ايران را زيسته بود، از انقلاب مشروطه تا كودتاي 1299 و تغيير سلطنت از قاجاريه به پهلوي (1304) . بازتاب اين وقايع مهم در زندگي و خاطرات تاج السلطنه به چه شكل است؟
در اين خاطرات از مشروطيت كاملادفاع شده است. وقتي در خاطرات از انجمن كنكاشگران و انجمن ملت صحبت مي شود، اشاره به مشروطيت دارد. ولي جانمايه و عصاره خاطرات شاهزاده خانم ايراني مسائل و مباحث مربوط به زنان فارغ از مسائل سياسي است. بستر وقايع اجتماعي اما اهميتي اساسي در زندگي تاج السلطنه داشته است. براي مثال در سال 1306 بحث تعليمات اجباري مطرح مي شود. تاج السلطنه به نقد اين تعليمات اجباري مي پردازد. همچنين تاج السلطنه در اشاره به مشروطه چندين بار از حقوق مردم دفاع مي كند، اما همان طور كه گفتم دغدغه اصلي تاج السلطنه زن است. حتي دغدغه اش بيان زندگي خودش نيست، بلكه به شخصيت، فرهنگ زن و نقش او در اجتماع اشاره دارد. البته جاهايي اشاره به وقايع زمان خود مي كند. مثلادر اواخر كتاب كه وقايع سال هاي نخستين حكومت رضاشاه را توصيف مي كند، شكل روايت به گونه يي است كه انسان فكر مي كند در حال تعريف از رضا شاه است، اما اين رضاشاه سال 1305 است و با رضاشاه 1315 بسيار متفاوت است.
    
تفاوت يادداشت هاي روزانه تاج السلطنه با خاطرات او كه پيش از اين خانم دكتر اتحاديه آن را تصحيح و منتشر كرد در چيست؟
آن كتاب كه نخست در سال 1332 قمري يا 1293 شمسي نوشته شده است، يعني سال هاي جواني تاج السلطنه. اما اين كتاب دومين اثر اوست كه به اعتقاد من در سال هاي آغازين سلطنت پهلوي نوشته و در همين زمان يعني سال 1306 در روزنامه كوشش به صورت پاورقي منتشر شده است، يعني اين كتاب در سال هاي پختگي او به نگارش در آمده است.
    
آيا در اين خاطرات تاج السلطنه نشاني از نوستالژياي از دست رفتن دوران قاجار هم به چشم مي خورد؟
بله صد در صد. كل خاطرات در حال روايت عصر قاجار است. البته در بخشي از اواسط خاطرات مي بينيم كه تاج السلطنه به نقد آن دوران مي پردازد كه من فكر مي كنم احتمالااز سوي حكومت وقت تحت فشار قرار گرفته است. اما به طور كلي پدرش را به صورت يك شخصيت فهيم فرهنگي ترسيم مي كند. البته كاري به اين ندارم كه اين داوري درست است يا غلط اما او مي گويد كه ما تلاش مي كرديم فرهنگ كشور را اعتلاببخشيم.
    
يعني نگاه انتقادي ندارد؟
خير، بايد ديد منظور از انتقاد چيست. اگر منظور از انتقاد، نقد به دستگاه سياسي باشد، خير و در اين كتاب ما با نقد سياسي مواجه نمي شويم. اما اگر منظور از انتقاد، نقد فرهنگ و اجتماع باشد، بايد بگويم كه انتقادها زهرآگين و نيشدار است، به خصوص انتقادهاي متوجه به وضعيت زنان.
    
ژانر خاطره نويسي و يادداشت هاي روزانه در زمينه تاريخ و تاريخ نگاري در سال هاي اخير بيشتر مورد توجه مورخان بوده است. به نظر شما نوشته هايي از اين دست چه اهميتي دارند؟ اين نوشته ها چه جنبه هايي از تاريخ را براي ما آشكار مي سازند كه در تاريخ نويسي هاي رسمي از آنها غفلت شده است؟
به نظر من خاطره و خاطره نويسي از نظر جايگاه شان در علم تاريخ و تاريخ نگاري، يك منبع دست چهارم است. يعني معتقدم وقتي به خاطره نويسي به اين اندازه توجه شود، نشانه ضعف در تاريخ نگاري است، زيرا تاريخ نگاري يك اصول و مسائل و چارچوب هاي علمي براي خودش دارد. اما كتاب هايي مثل سرگذشت شاهزاده خانم ايراني بيش از اينكه خاطرات باشد، اظهارنظر است. بايد ميان اين دو نيز تمايز گذاشت. گاهي فردي درباره رويدادي مثل 28 مرداد 1332 خاطراتش را بيان مي كند و وقايع را بيان مي كند، اما گاهي فردي به اظهارنظر درباره وقايع مي پردازد. خاطره گواهي فرد درباره وقايع است مبني بر اينكه در آن زمان در آن مكان اين رويداد به اين شكل رخ داده است، اما 90 درصد خاطره نويسي هاي فعلي ما به دليل آنكه بيشتر اظهارنظر هستند، از حيز انتفاع ساقط هستند. بيش از 85 درصد كتاب سرگذشت شاهزاده خانم ايراني نيز اظهارنظر است، در كنار آن خاطراتي است كه يك انسان بيان كرده و از روابط زنان در درون دربار ناصرالدين شاه پرده برداشته است. اين خاطرات در معرض نقد كساني كه در آن وقايع حضور داشتند، قرار داشته و آنها مي توانستند به نقد و ارزيابي آن بپردازند. اين نكته مهمي است، زيرا هميشه خاطره بايد در بستري بيان شود كه امكان نقد و ارزيابي آن وجود داشته باشد. خاطره كسي را كه 100 سال بعد از زندگي او منتشر مي شود را كسي نمي تواند نقد كند. بسياري از خاطراتي كه امروز مثلادرباره وقايع مرداد 1332 گفته مي شود، از اين دست است، يعني نمي توان آنها را نقد و بررسي كرد، زيرا 60 سال از آن زمان گذشته و عموم كساني كه در آن زمان حضور داشته اند، از دنيا رفته اند.
    
البته از خلال همان نظرها هم مي توان به ديدگاه هاي كسي كه آن نظر را ارائه داده و نحوه نگرش او و آدم هاي هم عصر او آگاه مي شويم. يعني همين نظريه پردازي هم از ديد يك مورخ مي تواند اين ارزش را داشته باشد كه درك و فهم او را از گذشتگان گسترش دهد.
گاهي موضوع بحث مورخ بررسي انديشه هاست، در اين زمان سخن شما درست است. اما گاهي موضوع يك مورخ بررسي چگونگي زندگي در دربار ناصرالدين شاه اعم از مرد و زن يا ساختار اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي است. بنابراين نظرورزي هايي از آن دست كه شما مي گوييد، براي مورد اول مي تواند مفيد باشد، اما در مورد دوم در درجه چهارم يا پنجم قرار مي گيرد، زيرا ما منابع ديگري هم داريم كه مي توانيم از آنها براي شناخت آن سوال ها پاسخ هاي بهتري در يابيم، يعني حتي خاطرات هم بايد در عيارسنجي با ساير منابع قرار گيرد. كتاب حاضر نيز به ويژه در مقوله حقوق زنان بسيار اهميت دارد.
   

منبع: اعتماد
نظرات بینندگان