arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۷۳۷۱۶
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۰۹ - ۰۴ مرداد ۱۳۹۳

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جام جم:هم غزه، هم لبنان جانم فدای اسلام

«هم غزه، هم لبنان جانم فدای اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید؛راهپیمایی روز قدس امسال ابعاد گوناگونی داشت و یکی از آنها واکنش به جریان رسوای فتنه در سال ٨٨ بود.فتنه ٨٨ رسوایی های زیادی داشت که یک مورد آن در روز قدس اتفاق افتاد.

روز قدس سال ٨٨ جریان سیاه فتنه، علاوه بر روزه خواری علنی و حرکت های وقیحانه، شعار «نه غزه، نه لبنان،جانم فدای ایران» سر دادند؛ شعاری که روز قبل آن از سوی صدای رژیم صهیونیستی و برخی دیگر از رسانه های بیگانه، وعده اش داده شده بود.

شعاری که هیچ نسبتی نه با انقلاب اسلامی که با مردم آزاده ایران نداشت و فقط مشتی سرسپرده یا پشت کرده به آرمان های امام و انقلاب اسلامی می توانستند آن را بر زبان جاری کنند و البته با تأسف باید بگوییم در بین چهره های موسوم به اصلاح طلب و روزنامه نگاران منتسب به این جریان، این پشت کردن به امام وانقلاب سابقه داشت و کافی است اظهارات، روزنامه ها و نوشته های افرادی چون عبدالله نوری و زید آبادی مرور شود!

این شعار آن قدر با ملت ایران بیگانه بود که امروز جریانی که نامش با فتنه گره خورده است تلاش می کند آن را از دامن خود بزداید، اما افسوس که چقدر دیر هنگام و چقدر کم رمق!

به هر حال مردم مؤمن و روزه دار کشورمان روز گذشته با شعار« هم غزه،هم لبنان،جانم فدای اسلام»یک بار دیگر هم با ملت مظلوم فلسطین و مبارزان جبهه مقاومت تجدید پیمان کردند و هم از جریان فتنه و حامیان ساکت یا پرهیاهوی آن بیزاری جستند.

غزه و لبنان، نماد صبر، مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و تجاوز است و شعار نه غزه،نه لبنان، نه به همه این ارزش هاست و در مقابل شعار «هم غزه،هم لبنان» حمایت، تحکیم و پاسداشت این ارزش ها محسوب می شود.

خراسان:تلمود؛ سند نژاد پرستی صهیونیسم

«تلمود؛ سند نژاد پرستی صهیونیسم»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن می خوانید؛حدود پنج هزار سال پیش گروهی از «یبوسیها» به همراه قبایل و طوایف دیگر کنعانی از منطقه جزیره العرب به سرزمین فلسطین نقل مکان کرده و تحت هدایت «ملیک صادق» در گستره ای از آن سرزمین، شهری به نام «یبوس» بنا نهادند. در آن زمان فرمانروای یبوس فردی صلح طلب بود که برای رونق و آبادانی آنجا کوشش فراوانی می کرد. از این رو مردم به خاطر ویژگی های خاص وی نام یبوس را به «اورسالم» (که در زبان عبری «اورشالم» گفته می شود) یعنی شهر سالم و دوستدار صلح تغییر دادند. به گواه تاریخ اورشالم بارها محاصره و با خاک یکسان گردیده و عده زیادی از مردم آن نیز در طول زمان کشته شده اند. به عنوان مثال یک سردار رومی به نام «پمبیوس» قبل از تولد مسیح(ع) آنجا را تصرف و به ویرانه ای تبدیل نمود و یا در سال 700 میلادی «طیطوس» آن را به تپه ای از خاکستر تبدیل کرد و سایر مواردی از این دست که فراوان در تاریخ ذکر شده است.

اما آنچه به صورت اجمالی باید بدان اشاره کرد این است که آن منطقه چیزی حدود 15 قرن در دست کنعانیانی قرار داشته است که از جزیره العرب بدانجا آمده و بنیانگذار آن سرزمین بوده اند. سپس قرن ها در اختیار بنی اسرائیل، ایرانی ها، اشکانی ها، یونانی ها و رومی ها بوده است که در تمامی این ادوار مردم بومی آنجا که همان یبوسی ها می باشند کماکان در آنجا ساکن بوده و زندگی خود را می گذراندند. در واقع اورشالم توسط اعراب یبوسی بنا نهاده شده و هیچ ربطی به قوم یهود نداشته است. نکته قابل ذکر دیگر این که پس از فتح مسالمت آمیز اورسالم توسط مسلمانان به دلیل اینکه قرآن کریم آن جا را پربرکت خوانده بود و همچنین اولین قبله مسلمانان بود نام بیت المقدس بر آن نهاده شد. زمانی که در محافل سیاسی سخن از صهیونیسم به میان می آید ناخودآگاه ذهن بسیاری از افراد به سمت اسرائیل می رود.

این در حالی است که اسرائیل همه صهیونیست نبوده و تنها نقطه شروع حکومت جهانی یهود می باشد. اندیشه صهیونیستی مبتنی بر تسخیر جهان و نابودی سایر امت ها بنا شده است. لذا در طول تاریخ همواره دست پنهان صهیونیست ها در همه دسیسه های سیاسی اجتماعی جهان به چشم می خورد. از منظر بزرگان صهیون، هرکس صهیونیست نباشد، یهودی نیست و هر کس با آنان نباشد(حتی اگر یهودی باشد) دشمن آن هاست. هرچند در عصر کنونی، یهودیان اصیلی هستند که با رفتار و گفتار شرافتمندانه، اوهام و بافته های صهیونیستی را قبول نداشته و هرگز صهیونیستها را داخل دین خود نمی دانند، اما اکنون انواع تجاوزات، نیرنگها، توطئه ها، کشتارهای جمعی، آوارگی و بی خانمانی، حاصل عملکرد یهودهای صهیونیستی است که بیش از نیم قرن، بخشی از سرزمینهای اسلامی را اشغال و تحت سلطه خود در آورده اند. همان صهیونیست هایی که طی سال ها یهود را به نام خود مصادره و با رأی و نظر خودسرانه خود تفاسیر متفاوتی بر تورات نوشته اند. در سال 1500 میلادی خاخام یوخاس تفسیرهای کذایی خود را به همراه چند کتاب دیگر با موضوع تعلیم دیانت و آداب یهود به نام «تلمود» منتشر کرد.

تلمود و فرهنگ مبتنی بر آن به عنوان مهمترین کتاب در فرهنگ یهودی و ستون فقرات اندیشه و حیات ملی، حتی از تورات نیز مقدس تر انگاشته شده است! این کتاب تجزیه و تحلیل یا برداشت شخصی خاخام هاست که نه تنها ربطی به تورات آسمانی و شریعت انبیایی بنیاسرائیل ندارد بلکه تنها بر اساس انگیزه های مادی و دنیایی، سودجویی و پیروی ازهوای نفس آن ها به وجود آمده است.در قاموس این فرهنگ قوم یهود برگزیدگان خدا بوده و سایر مردم تنها اشیایی ناچیز در اختیار آن ها هستند.

تلمود در قالب دو بخش اساسی بیان شده است: بخش اول «مشناه»؛ مجموعه ای منظم از آراء مشروع مذهبی که در لغت عبری به معنای معرفت و یا قانون دوم است که در واقع همان متن اصلی تلمود می باشد. مشناه اولین لایحه قانونی بود که یهود پس از تورات آن را برای خویش وضع کرده و یهودا هاناسی بین سال های ۱۹۰ تا ۲۰۰ پس از میلاد، توسط تیتوس رومی آن را جمع آوری نمود. آن ها اعتقاد دارند که متن مذکور در طور سینا بر حضرت موسی(ع) نازل گشته است و بخش دوم «جمارا» که یک مکمل لازم و تفسیری مبتنی بر مشناه می باشد که ضمن شرح مناقشات انجام شده توسط خاخام ها در مورد اصول مشناه نیز بحث می نماید. تلمود در واقع متشکل از پژوهش ها و نظریه های خاخام ها و احبار یهود است که در آن تمامی جوانب خصوصی و عمومی زندگی یهودیان مشخص گردیده است. این سند فرهنگ و شالوده فکری یهود است که عمارت معنوی و عقلانی یهودیت بر مبنای آن بنا شده است. همچنین تلمود نقش موثری در شکل دهی محتوای نظری، مضامین معنوی و هدایت رفتاری زندگی یهودی دارد.

صهیونیست آنچه در اصطلاح به تلمود معروف است را یک نوع قانون اساسی دینی می داند که در آن با ذکر احکام و تعلیماتی اوضاع اجتماعی و سیاسی را به نفع خود توجیه کرده و در دل پیروانش و نسل های بعدی کینه توزی و دشمنی، حس انتقام جویی از جامعه بشری، قتل و کشتار، خوردن مال مردم و هتک حرمت ناموس آن ها را ترویج می دهد. امروز جامعه بشری در خطر تهاجمات، دسیسه ها و مخاطره های فراوانی از سوی تفکر نژادپرستانه و صهیونیستی تلمود است. همان فرهنگی که معتقد است هرکس یهودی نیست «گوییم(دشمن)» است که باید از بین برود.

لذا بخش عظیمی از جنایاتی که بشریت از جانب این قوم به خود می بیند حاصل تفکر هرزه و سرطانی می باشد که اعتقاد دارد انسانی غیر از یهودِ تلمودی وجود نداشته و سایر موجودات تنها حیوانی زبان بسته و بی شعور هستند که برای بهره برداری این قوم به وجود آمده اند که مال، جان و ناموس آنها بریهودیان حلال می باشد! این روزها هر چه از کشتار، آدم کشی و جنایات بی رحمانه و غیرانسانی در غزه مشاهده می شود و یا اینکه در طول سال های گذشته از سوی رژیم صهیونیستی در لبنان، فلسطین و سایر نقاط جهان به وجود آمده تنها بخشی از آموزه های نژادپرستانه تلمود می باشد که بدین شکل تبلور عینی یافته است.

در واقع با مرور فرهنگ تلمود و همچنین مشاهده جنایات تاریخی و ددمنشانه رژیم فاشیستی اسرائیل و دلدادگان مکتب تلمود در می یابیم این جنایات حاصل چیزی است که بدان اعتقاد داشته و دین جعلی و خودساخته شان به آن ها می گوید یعنی؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست! بی شک مناسبت های مذهبی و سیاسی خاص مسلمانان همچون روز قدس فرصت مناسبی برای هر چه آشکارتر نمودن تفکر بیمار صهیونیست ها و رسوایی بین المللی آن ها می باشد.

کیهان:مقاومت در غزه، انتفاضه در کرانه باختری

«مقاومت در غزه، انتفاضه در کرانه باختری»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید؛جنگ غزه 6 روز پس از آغاز به نگرانی بزرگ غرب تبدیل شده است از این رو علیرغم همراهی روزهای اول هم اینک پایان دادن به این جنگ در رأس دستور کار سیاسی غرب قرار گرفته است. حضور همزمان دبیرکل سازمان ملل، وزیر خارجه فرانسه، وزیر خارجه آمریکا در قاهره و ترغیب قطر و ترکیه به یافتن راهی برای متقاعد کردن مقاومت به پایان دادن درگیری به خوبی نشان می دهد که غرب بشدت از روند اوضاع نگران است و احتمال جدی می دهد که این جنگ تاثیر اساسی روی نه تنها پرونده فلسطین بلکه سایر پرونده های منطقه بگذارد.


غرب به خوبی آگاه است که فلسطینی ها به خاطر تجربه دهه های اخیر هیچگونه اعتمادی به طرف های غربی و عربی ندارند و از این رو هرگونه فشار امنیتی که خارج از محاسبات و بررسی های دقیق باشد می تواند به یک انفجار بزرگ تبدیل شود و سرمایه گذاری غرب را برای همیشه از بین ببرد. اما آنچه در وهله اول غرب را نگران می کند سرایت مقاومت و روحیه تهاجمی ساکنان و سازمان های غزه به ساکنان و سازمانهای مناطق دیگر فلسطینی شامل کرانه باختری، قدس، جنین و سایر مناطق 1948 است. نشانه های این مسئله کاملا دیده می شود.

برخلاف آنچه تصور می شود شرایط زندگی در کرانه باختری نه تنها مناسب نیست بلکه در موارد زیادی از شرایط زندگی در باریکه غزه سخت تر و شکننده تر است چرا که در غزه اسرائیلی ها سیطره مداوم ندارند ولی در کرانه باختری این سیطره مداوم است از این رو سالهاست که رژیم صهیونیستی در منطقه غزه اسیر نگرفته ولی تقریبا در کرانه، فلسطینی ها دائما در معرض دستگیری و زندانی شدن هستند. علاوه بر این، تصاحب خانه ها و مزارع و اخراج از کار در کرانه باختری کماکان به اجرا گذاشته می شود در حالی که این وضعیت در غزه وجود ندارد. از این گذشته در غزه سازمانهای مقاومت و گردانهای نظامی از امنیت شهروندان دفاع می کنند ولی در کرانه باختری از آنجا که گردانهای نظامی سازمانهای مقاومت وجود ندارند، مردم در مقابل تهاجمات ارتش رژیم صهیونیستی بی دفاع هستند از این گذشته در کرانه باختری پلیس فلسطینی نخست تحت امر حکومت خودگردان، فعالان مخالف اسرائیل در کرانه را به نیابت از این رژیم دستگیر و زندانی می کند تا جایی که گفته می شود هم اینک دست کم 500 عضو جنبش جهاد اسلامی و حدود 2000 عضو فعال جنبش حماس در زندان های حکومت خودگردان در شهرهای رام الله، نابلس و الخلیل به سر می برند. همه اینها در حالی است که - به گواهی نتایج انتخاباتی سال 1384 - دستکم سه چهارم از ساکنان کرانه و قدس شرقی از جریانهای مقاومت حمایت کرده و مخالف جریان سازش و سازمانهای تشکیل دهنده حکومت خودگردان می باشند.

اگر مردم در کرانه باختری به میدان بیایند که تا حدی به صحنه آمده اند، وضعیت برای غرب و رژیم وابسته به آن بشدت خطرناک می شود. درست است که ساکنان کرانه مسلح نیستند و آنان که مسلح هستند تحت امر آقای محمود عباس و در واقع بازوی نظامی انتظامی اسرائیل به حساب می آیند ولی با این حال حرکت مردم می تواند به یک انتفاضه جدید در کرانه، قدس، جنین و سرزمین های 1948 منجر شود. غرب و رژیم های وابسته به آن در مجاورت مرزهای فلسطین در شرایطی نیستند که بتوانند این انتفاضه را مهار کنند. انتفاضه در کرانه باختری این بار با یک جریان مقاومت مسلحانه در غزه پیوند می خورد و این تا حد زیادی ضعف انتفاضه اول (1987) و انتفاضه دوم (2000) را می پوشاند و به آن عمق و تاثیر بیشتری می دهد. ضمن آنکه در شرایط فعلی منطقه تبدیل هر نوع جنبش اجتماعی به یک جنبش شبه نظامی کاملا امکان پذیر است. تجهیز سازمانهای مقاومت در غزه نیز به خوبی می گوید که این امکان در کرانه باختری نیز وجود داشته و به یک اراده بستگی دارد. سخنان دو روز پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع پرشور دانشجویان نیز این نکته را یادآور شد که هم امکان تجهیز نظامی در کرانه وجود دارد و هم اراده ای برای آن شکل گرفته است.

کرانه باختری از ابعاد مختلف دارای موقعیت های ممتازی نسبت به باریکه غزه است که به بعضی از موارد آن اشاره می شود:
1- مساحت غزه 6 درصد از مساحت کل فلسطین است و مساحت کرانه باختری و قدس شرقی 16 درصد از فلسطین می باشد و از نظر جمعیتی نیز جمعیت غزه حدود 1/8 میلیون نفر و جمعیت کرانه حدود 2/4 میلیون نفر می باشد و از این رو اگر انتفاضه سوم شکل بگیرد این دو مجموعه جمعیتی به هم می پیوندند و کاری که از جمعیت کرانه برمی آید فراتر از توانایی غزه می باشد.

2- برخلاف غزه که منطقه ای بسته است و اطراف آن را عمدتا رژیم صهیونیستی و کمی از مرزهای آن - 38 کیلومتر - با مصر مرتبط است، منطقه کرانه به مناطق حساس وصل است و دارای موقعیت استراتژیک می باشد. از یک سو مهمترین مکانهای مقدس فلسطین در کرانه و قدس شرقی قرار دارند که از جمله باید به مسجدالاقصی، مسجد الخلیل و قبهًْ الصخره اشاره کرد. این مکان ها برای همه ادیان ابراهیمی شامل اسلام، مسیحیت و یهود محترم و حساس می باشند. از سوی دیگر کرانه باختری به دو منطقه امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی مرتبط است. کرانه باختری در شمال منطقه امنیتی اسرائیل- تاسیسات اتمی دیمونا و در جنوب و شرق منطقه سیاسی رژیم صهیونیستی- یعنی حیفا و تل آویو قرار دارد و هرگونه تغییر هویتی در کرانه، دو منطقه امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی را از هم خواهد گسست. برای یک لحظه تصور کنید که کرانه باختری نیز به موشک های مقاومت مجهز شده، آنگاه ادامه فعالیت منطقه امنیتی این رژیم و تاسیسات اتمی آن ناممکن می شود و از آنجا که قوه نظامی و امنیتی تنها ابزار بقای رژیم غاصب می باشد، پرواضح است که از کار افتادن تاسیسات جنوب کرانه و آنچه در استان بئرالسبع قرار دارد، امکان حیات سیاسی را در پایتخت نیز از رژیم صهیونیستی سلب می کند. از اینجا می توان فهمید که منطقه کرانه باختری از چه حساسیتی نزد رژیم تل آویو و حامیان غربی آن برخوردار است.

3- یک موضوع مهم دیگر این است که کرانه باختری در عین اینکه به نسبت باریکه غزه از جمعیت بیشتری برخوردار است، در عین حال به سه جمعیت عمده فلسطینی نیز پیوند دارد؛ اولین جمعیت عمده، حدود 4/5 میلیون نفر فلسطینی ساکن در کشور اردن می باشد که از قضا بیش از 60 درصد جمعیت کنونی این کشور را دربر می گیرند. ساکنان فلسطینی اردن عمدتا در مناطق غربی اردن و در مجاورت با مرزهای فلسطین حضور داشته و در واقع متصل به 2/4 میلیون جمعیت فلسطینی ساکن در کرانه و قدس شرقی می باشند.

دومین جمعیت، حدود 1/2 میلیون نفر فلسطینیان ساکن در جنین می باشد. فلسطینی های ساکن در جنین به دلیل برخوردار بودن از موقعیت ویژه کشاورزی جزو ثروتمندترین فلسطینی ها به حساب می آیند و از قضا به صورت منسجم در این منطقه که در شمال کرانه واقع شده، زندگی می کنند. سومین جمعیت، حدود 1/4 میلیون نفر فلسطینی هایی هستند که به صورت غیرمتمرکز در مناطق شمالی و مرکزی فلسطین زندگی می کنند و از بعضی از حقوق شهروندی نظیر عضویت در پارلمان رژیم صهیونیستی و استخدام در ادارات دولتی این رژیم برخوردار می باشند.

فلسطینی های 1948 که اصطلاحا به آنان «عرب های اسرائیلی» می گویند در انتفاضه اول و دوم فعال شدند و کوچه و پس کوچه های تل آویو، حیفا، عکار و ... را برای صهیونیست ها ناامن کرده و تعدادی از آنان را به قتل رساندند. با این وصف فلسطینی ها در منطقه کرانه در موقع بحران از حمایت حدود 7/1 میلیون نفر فلسطینی غیرساکن در کرانه که اتصال نسبی جغرافیایی به کرانه دارند نیز برخوردار می باشند و حال آنکه امکان عملی سرریز این مقدار از انرژی فلسطینی به جغرافیای باریکه غزه وجود ندارد. از یک منظر دیگر از آنجا که بنا به آمار اعلامی از سوی سازمان های مسئول در رژیم صهیونیستی، آمار شهروندان غاصب آنان حداکثر 4/5 میلیون نفر می باشد و حال آنکه کرانه می تواند با اتصال به جنین و مناطق 1948 دست کم 5 میلیون نفر از شهروندان فلسطینی را نمایندگی کنند و این یعنی اینکه همین الان منهای غزه و منهای فلسطینی های آواره و ساکن در اردوگاه های کشورهای مجاور هم جمعیت فلسطینی بر جمعیت یهودی غلبه دارد.

این پایه اول نظریه رهبر معظم انقلاب است که می فرماید باید بر اساس اصل پذیرفته شده و بدیهی هر شهروند یک رای، دولت در فلسطین تشکیل شود اما البته پرواضح است که نه غرب و نه رژیم صهیونیستی و حتی نه رژیم های عربی نظیر عربستان در شرایط عادی اجازه شکل گیری چنین دولتی و اعاده چنین حقی نمی دهند. راه وادار کردن غرب به تن دادن به چنین حقی این است که در کرانه باختری هم گردان های مقاومت مسلحانه شکل بگیرد تا غرب ناچار باشد بین راه حل امنیتی و راه حل سیاسی به راه حل سیاسی تن دهد. آن روز چندان دور نیست.

در این میان جهان اسلام باید با اعمال فشار بر غرب و طرح پی در پی موضوع امکان اجرایی آزادی کامل فلسطین و مقدمه آن یعنی شکل گیری مقاومت مسلحانه در کل فلسطین را فراهم نماید. راهپیمایی هایی که در این روزها در سطح جهان به دفاع از مظلومان غزه شکل گرفت و سراسیمگی که این روزها در دستگاه سیاسی غرب روی داد نشان می دهد که هم امکان اعمال چنین فشاری بر غرب و رژیم صهیونیستی وجود دارد و هم غرب و دنباله آن در نهایت تسلیم این فشارها می شود.

روز گذشته، روز قدس، جمعیت انبوه را به خود دید و اگرچه در اکثر کشورهای اسلامی به دلیل وابستگی شان به غرب، از روز قدس استقبال رسمی نمی شود اما تظاهرات مردمی که با وجود مخالفت دولت ها برگزار شد، نشان می دهد که جریان جهانی آزادی قدس شکل لازم خود را پیدا کرده حالا باید توسعه پیدا کرده و از ابزارهای دیگر سیاسی و اقتصادی نیز برای به کرسی نشاندن اراده امت اسلام استفاده کند. روز قدس مبدا آزادی انرژی جهان اسلام است که اگر خوب هدایت شود می تواند مشکلات عمده جهان اسلام را حل نماید.

جمهوری اسلامی:از راه پیمائی تا راهکارهای عملی

«از راه پیمائی تا راهکارهای عملی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛راه پیمائی ها، تجمعات و تظاهرات ضد صهیونیستی که این روزها در سرتاسر جهان برگزار می شوند به ویژه راه پیمائی های روز قدس که دیروز در ایران و بسیاری از کشورهای جهان با شور خاصی برگزار شد، در عین حال که خود آثار فراوانی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین دارند باید زمینه ساز رسیدن به راهکارهای عملی برای ریشه کن ساختن غده سرطانی اسرائیل از منطقه خاورمیانه باشند.

این راهکارها در بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار دانشجویان که روز چهارشنبه گذشته برگزار شد به روشنی مورد توجه و تأکید قرار گرفتند.

اول آنکه جنایت و آدم کشی و حتی کودک کشی، ویژگی ذاتی رژیم صهیونیستی است که این رژیم در طول 66 سال موجودیت غاصبانه و نامشروع خود آن را ده ها بار به اثبات رسانده و جنایات این روزهای صهیونیست ها در غزه تازه ترین آنست. بنابر این، همه باید به همان نتیجه ای برسند که امام خمینی ده ها سال قبل بر آن تأکید کردند و گفتند: اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.

این نتیجه گیری، برای ملت ها تازگی ندارد و حضور آنها در صحنه های اعتراضی به جنایات رژیم صهیونیستی و شعارهای "مرگ بر اسرائیل" و "مرگ بر آمریکا" به عنوان حامی اصلی این رژیم، نشان دهنده همین واقعیت است. اکنون نوبت دولت هاست که این واقعیت را بپذیرند و برای تحقق آن تلاش نمایند.

جنایت رژیم صهیونیستی در غزه کار را به جائی رسانده که حتی کمیسیون شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز علیرغم کندی هائی که معمولاً در این قبیل موضعگیری ها دارد با صراحت اعلام کرده اسرائیل در غزه مرتکب جنایت جنگی شده است. از نظر این نهاد بین المللی، مسئولان رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکاران جنگی صلاحیت ماندن در این مسئولیت را ندارند و باید محاکمه و مجازات شوند. وقتی این نهاد بین المللی، که همچون سایر مجامع بین المللی زیر نفوذ قدرت های غربی حامی صهیونیست هاست، با این صراحت علیه رژیم صهیونیستی موضع می گیرد، به راحتی می توان فهمید دامنه جنایت چقدر گسترده است و از همین اعتراف می توان به این نتیجه رسید که نهادهای بین المللی و حتی سران کشورهای سلطه گر غربی که حامیان رژیم صهیونیستی هستند نیز نامشروع بودن این رژیم را قبول دارند لکن اعتراف به آن را به زیان خود می دانند.

دوم آنکه آمریکا در رأس حامیان رژیم صهیونیستی قرار دارد و با توجه به اظهارات بسیار وقیحانه اوباما در تأیید جنایات اخیر این رژیم در غزه و تصمیم به اعزام 2000 نظامی برای کمک به اسرائیل، تردیدی نیست که دولت آمریکا شریک این جنایات است. بنابر این، در سطح جهانی باید علیه آمریکا و شخص رئیس جمهور این کشور، که اکنون منفورترین رئیس جمهور نزد ملت هاست، حرکتی سازمان یافته در جهت محکومیت و محاکمه و مجازات سران آمریکا صورت بگیرد.

رئیس جمهور آمریکا با استدلالی بسیار مضحک گفته است بمباران غزه و حتی لشکرکشی نیروی زمینی ارتش اسرائیل به غزه حق اسرائیل است زیرا آنها باید امنیت مردم اسرائیل را تأمین کنند. وی علاوه بر این، در سخنان خود هنگامی که از حماس و رزمندگان مقاومت نام برد آنها را "تروریست" نامید. این سخنان بسیار سخیف از رئیس جمهور کشوری بزرگ همچون آمریکا قبل از هر چیز موجب شرمساری ملت آمریکاست و نزد خود مردم آمریکا نیز خریدار ندارد. زیرا همه می دانند که آغازگر حمله ارتش رژیم صهیونیستی بوده و مردم غزه فقط اقدام به دفاع از خود کردند آنهم فقط با استفاده از موشک و درحالی که دستشان از سایر سلاح ها خالی است.

این روزها مردم شهرهای مختلف آمریکا اعم از مسیحی و یهودی و مسلمان و حتی بی دین، در تظاهرات و راه پیمائی های ضد صهیونیستی شرکت می کنند و از دولت آمریکا می خواهند به حمایت خود از اسرائیل که در رأس تروریسم دولتی قرار دارد پایان دهد. مردم آمریکا و کشورهای غربی درحالی به این آگاهی رسیده اند که توسط رسانه های وابسته به دولت هایشان با دروغ های بزرگی که به نفع اسرائیل می گویند بمباران تبلیغاتی می شوند. بدین ترتیب، اگر دولتمردان آمریکائی توسط مراجع بین المللی به جرم شرکت در جنایات صهیونیست ها محاکمه نشوند، توسط ملت ها و به ویژه خود ملت آمریکا محاکمه و محکوم خواهند شد.

سوم آنکه مردم غزه باید از نظر تسلیحاتی تقویت شوند. آنها اکنون از ابتدائی ترین امکانات دفاعی برخوردارند و در برابر سلاح های پیشرفته رژیم صهیونیستی فاقد امکانات هستند. مردم فلسطین باید از یک ارتش قوی و مجهز به پیشرفته ترین سلاح ها برخوردار باشند تا رژیم صهیونیستی جرأت تعرض به آنها را نداشته باشد.

چهارم آنکه مسلح شدن نباید محدود به مردم غزه باشد. مردم کرانه باختری نیز باید مسلح شوند تا بتوانند در برابر تهاجم ارتش رژیم صهیونیستی از خود دفاع کنند. آنها نیز همواره تحت فشار و تحمیل غاصبان فلسطین قرار دارند و هر روز افراد زیادی از آنها کشته و مجروح می شوند و به زندان می افتند درحالی که امکان دفاع از خود را ندارند. اگر قرار است رژیم صهیونیستی به دلیل نامشروع بودن و جنایتکار بودن ریشه کن شود، این مردم فلسطین هستند که باید به کمک سلاح در صف مقدم مبارزه با این رژیم قرار گیرند و این هدف انقلابی را محقق سازند. بنابر این، مردم کرانه غربی و تمام مردم فلسطین باید مسلح شوند و مردم غزه نیز باید از سلاح های بیشتر و پیشرفته تری برخوردار شوند.

روشن است که رژیم صهیونیستی هرگز به راهکارهای قانونی تن نخواهد داد و به همین دلیل تنها راه مقابله با آن و ریشه کن ساختن آن، برخورد مسلحانه است. نابود کردن و ریشه کن ساختن رژیم صهیونیستی، حتی به مردمی که این رژیم آنها را با تبلیغات و فریب به فلسطین آورده و در شهرک هائی که به جای خانه ها و مزارع و باغ های غصب شده مردم فلسطین ساخته شده اسکان داده است نیز خدمت بزرگی خواهد بود. آنها نیز با نابود شدن رژیم صهیونیستی، از زندگی نکبت باری که اکنون دارند نجات خواهند یافت.

و آخرین و مهم ترین راهکار، اتحاد ملت ها و دولت های مسلمان برای حمایت همه جانبه از ملت مظلوم فلسطین است. دولت های غربی علیرغم ادعای پرطمطراق دفاع از حقوق بشر، نه تنها حاضر نیستند جنایات رژیم صهیونیستی را که طبق تمام مقررات بین المللی محکوم است حتی تقبیح کنند بلکه از این رژیم جنایتکار حمایت می کنند و سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی را نیز تحت نفوذ خود دارند و مانع اقدامات آنها می شوند. ارتجاع عرب و مجامع بین الملل اسلامی و عربی نیز در دو هفته گذشته بی خاصیتی خود را با بی عملی خوار کننده شان به اثبات رسانده اند. بنابر این، بدون چشمداشت به سران ارتجاع عرب، سایر دولت های اسلامی باید به همراه ملت های مسلمان برای شکل دادن به اتحاد امت اسلامی جهت حمایت از مردم مظلوم فلسطین همت کنند و حضور حماسی ملت ها در راه پیمائی های روز جهانی قدس را به راهکارهای عملی پیوند بزنند.

رسالت:روز سیاه صهیونیستها

«روز سیاه صهیونیستها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛دیروز فریاد نفرت و انزجار بشریت علیه رژیم صهیونیستی در پنج قاره جهان بلند بود. دیروز، سیاه ترین روز برای رژیم اشغالگر قدس بود. غریو ملتهای مسلمان و دیگر انسانهای آزادیخواه دنیا در حمایت از مقاومت و آزادی قدس شریف، لرزه بر اندام نتانیاهو و حامیان غربی و مهره های عربی وابسته به تل آویو انداخت. نهالی که خمینی کبیر، آن پیر و مراد سفر کرده مسلمانان دنیا کاشته بود دیروز ثمر داد . ثمره فریادهای پیوسته دیروز ملتهای دنیا در حمایت از ملت مظلوم و ستمدیده فلسطین و زنان و کودکان بی دفاع و بی پناه غزه تقویت مقاومت و تضعیف بنیان بی ریشه صهیونیستها بود. آری! دیروز هر یک از مسلمانان روزه دار به یک موشک قسام تبدیل شده و بر قلب تل آویو و حیفا فرود آمدند تا دیگر جایی برای عرض اندام وارثان متوحش موشه دایان و مناخم بگین باقی نماند. حماسه آفرینی ملتهای آگاه دنیا و مسلمانان روزه دار و غیور در آخرین روز جمعه ماه مبارک رمضان امسال نشان داد که توهم " از نیل تا فرات" را در آینده باید فقط در مغز متلاشی شده سربازان اسرائیلی و دست نوشته های دوران افسردگی سران رژیم صهیونیستی مورد کند و کاو قرار داد. حماسه روز قدس امسال پیامهای گویا و معینی برای تل آویو دارد:

1- رژیم اشغالگر قدس زیر چکش افکار عمومی دنیا راهی جز پذیرش شکست در جنگ اخیر ندارد. در شرایطی که حتی سیاستمداران غربی حامی جنایات اسرائیل نیز به دلیل ترس از افکار عمومی اروپا کمتر به صورت صریح دم از حمایت از صهیونیستها می زنند،تل آویو باید خود را برای بلند کردن پرچم تسلیم آماده کند. در اینجا اهمیتی ندارد که نتانیاهو و لیبرمن، دو سیاستمدار کودک کش رژیم صهیونیستی مسئولیت اهتزار پرچم شکست در برابر مقاومت اسلامی فلسطین را به چه کسی واگذار کنند! خشم و نفرت شدید افکار عمومی دنیا از شهادت 820 زن و کودک بی گناه و زخمی شدن 5300 تن دیگر و آوارگی صدها هزار ساکن نوار غزه خود اصلی ترین مانع در برابر خونریزی و توحش صهیونیستهاست.

2- امروز رژیم اشغالگر قدس به نماد اصلی نقض حقوق بشر در نظام بین الملل تبدیل شده است. در جریان جنگ 33 روزه لبنان، مقاومت 22 روزه و مقاومت 8 روزه غزه صهیونیستها مرتکب انواع جنایتهای جنگی شدند. با این حال سه کشور ایالات متحده آمریکا، انگلیس و فرانسه مانع از مواجهه حقوقی با جنایات صهیونیستها شدند.بان کی مون به عنوان دبیر کل سازمان ملل متحد نیز مانند همیشه با لبخند وقیحانه خود از موضوع کشتار کودکان بی دفاع فلسطینی به سادگی گذشت تا بار دیگر تعلق خاطر خود به تل آویو و واشنگتن را به اثبات برساند. با این حال این بار موضوع به طور کلی متفاوت است. طولانی شدن جنگ و مقاومت جانانه رزمندگان مقاومت در برابر صهیونیستها منجر به افزایش جنایات اسرائیل و در نتیجه واکنش اجباری شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در قبال تل آویو شد. "ناو پیلای" کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد که در روزهای نخست جنایات صهیونیستها به مانند بان کی مون با سکوت خود مسیر را برای ادامه جنایات اسرائیل هموار ساخته بود،در نهایت پس از مشاهده خشم عمومی ناشی از کشتار زنان و کودکان فلسطینی ، ناچار به اعتراف به جنایت جنگی و نقض حقوق بین الملل توسط رژیم صهیونیستی شد. بدیهی است که با توجه به احراز و اثبات قطعی جنایات جنگی اسرائیل در نوار غزه، ملتهای دنیا با تکیه بر خروش و همبستگی روز گذشته خود باید محاکمه سران رژیم صهیونیستی را خواستار و پیگیر شوند. این امر با توجه به وحشتی که تل آویو و حامیان غربی آن نسبت به حضور بی سابقه ملتهای دنیا در راهپیمایی روز قدس پیدا کرده اند کاملا امکان پذیر است.

3- امروز مقامات آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی که قطعه قطعه شدن بدن کودکان و نوزادان فلسطینی توسط جنگنده های رژیم صهیونیستی را نماد " دفاع مشروع" صهیونیستها از خود در برابر حماس می دانستند، جملگی سخن از لزوم ایجاد آتش بس در غزه به میان آورده اند. این اقدام کشورهای غربی ریشه ای بشردوستانه ندارد و در راستای "جلوگیری از تحمیل هزینه های بیشتر به تل آویو" و البته " ترس از افکار عمومی دنیا" باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در جریان جنگ 33 روزه میان رژیم صهیونیستی و حزب الله لبنان در سال 2006 میلادی، استفاده صهیونیستها از بمبهای خوشه ای و فسفری در روزهای نخست حمله به جنوب لبنان مورد حمایت کامل مقامات غربی قرار گرفت. با این حال در روزهای آخر نبرد،حامیان اروپایی و آمریکایی رژیم اشغالگر قدس در برابر مقاومت اسلامی لبنان به التماس افتاده و خواهان برقراری آتش بس شدند. این ماجرا در جریان مقاومت 22 روزه غزه در سال 2009 میلادی نیز تکرار شد. شدت کشتار فلسطینیان طی 20 روز اخیر توسط صهیونیستها، به طور طبیعی بر دامنه شکست حامیان غربی تل آویو نیز افزوده است. بدیهی است که پس از اعلام شکست تل آویو در جنگ اخیر، مقامات ارشد آمریکا و سه کشور اروپایی انگلیس،آلمان و فرانسه نیز به عنوان حامیان کشتار مردم فلسطین مورد عتاب و محاکمه افکار عمومی دنیا قرار گیرند.

4- نبرد اخیر حماس و رژیم صهیونیستی ، که پس از جنگ 33 روزه، مقاومت 22 روزه و مقاومت 8 روزه می توان از آن به عنوان " نبرد چهارم" نام برد دارای خصایص و ویژگی های منحصر به فردی است. رمضان عبدالله دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین در خصوص ویژگی های نبرد اخیر به نکات قابل تاملی اشاره کرده است:

"جنگی که ملت فلسطین وارد آن شده در نوع خود در تاریخ این سرزمین بی سابقه است، چرا که همه شهرهای تحت اشغال رژیم صهیونیستی هدف حمله مقاومت قرار گرفت، و اگر رژیم اشغالگر بیش از این ماجراجویی کند، خسارت های بیشتری متحمل خواهد شد. مقاومت با اولین موشکی که به تل آویو شلیک کرد، معادله این جنگ را تغییر داد؛ ما نسبت به پیروزی بسیار امیدواریم چرا که نحوه عملکرد مقاومت نتیجه جنگ با دشمن صهیونیست را رقم خواهد زد."

لغو پروازهای بین المللی به فرودگاه بن گوریون تل آویو و افزایش تلفات صهیونیستها در نبرد هوایی،زمینی،سایبری و اطلاعاتی ( که نمونه آن را در جریان اسارت افسر رسمی رژیم صهیونیستی به دست حماس مشاهده کردیم) دولت نتانیاهو را در معرض ضعف شدیدی قرار داده است. نتانیاهو که پس از ایهود اولمرت بر سر کارآمده است، ادعا کرده بود که تاکتیکهای جنگی اولمرت برای شکست و نابودی حماس و حزب الله ناکارآمد بوده است اما
هم اکنون خود نیز مقهور قدرت مقاومت اسلامی فلسطین شده و توان محاسبه هزینه های تصاعدی ادامه جنگ با حماس را نیز از دست داده است. رژیم اشغالگر قدس نبرد چهارم را با شکستی مفتضحانه به پایان خواهد برد. تل آویو در راستای ممانعت از تحمل بیشتر هزینه های جنگ چاره ای پذیرش شروط حماس برای آتش بس ندارد.پایان نبرد چهارم ، آغاز روزهای تیره صهیونیستها ،مخصوصا نتانیاهو و لیبرمن در خاورمیانه خواهد بود.

5- ملت فلسطین دیروز از صمیم قلب لبخند زد و همبستگی جهانیان را با خود را به گونه ای ملموس درک کرد. ملت فلسطین و حماس در جریان نبرد اخیر دوستان و دشمنان واقعی خود را شناختند. اگرچه غزه روزهای سخت و وحشتناکی را سپری کرده است، اما به حول قوه الهی و نصر و پیروزی وعده داده شده به مظلومین جهان، از این آزمون سخت و خونین با سربلندی بیرون خواهد آمد. غزه امروز پایتخت همه کشورهای مسلمان محسوب می شود و ساکنان داغدیده آن نیز دست یاری برادران و خوهران مسلمان خود را همچنان در کنار خود خواهند دید و آن را خواهند ستاند. امروز دیگر مجال و زمانی برای سخن گفتن ملی گرایان فلسطین از "مذاکرات صلح با اسرائیل!" باقی نمانده است. غزه و حماس برخاسته از گفتمانی پویا به نام گفتمان مقاومت هستند. گفتمانی که اساسا ظلم و اشغالگری را نمی پذیرد و بر احقاق حقوق حقه ملت فلسطین در برابر جانیان صهیونیست تاکید دارد.

آنچه نتانیاهو و همراهانش را در نبرد با حماس مقهور و مغلوب ساخت، صرفا تاکتیکهای جنگی ماهرانه رزمندگان مقاومت اسلامی فلسطین و ابتکار عمل گردانهای قسام نبود، بلکه تاثیرپذیری این گروههای مبارز از گفتمان مقاومت و اعتقاد آنان نسبت به تسلیم ناپذیری در برابر ظلم و ستم چنین حماسه ای را رقم زد. تشکیلات خودگردان فلسطین و گروه فتح از اکنون باید به صورت قاطعانه هرگونه مذاکره با صهیونیستها بر سر طرح دو دولت یا طرح های مشابه را فراموش کرده و در عوض، به فکر مسلح کردن کرانه باختری رود اردن و تقویت توان خود در برابر دشمن صهیونیستی باشند. هر قطره خون صدها کودک شهید فلسطینی خود نماد و نشانه ای آشکار دال بر ماهیت واقعی وجنایتکارانه تل آویو و حامیان غربی آن است. در چنین شرایطی صرفا باید از "گفتمان مقاومت" سخن گفت . بدیهی است که ایجاد و استمرار هرگونه وحدت ملی در داخل فلسطین نیز باید بر پایه همین گفتمان پویا صورت گیرد.به عبارت بهتر، وحدت ملی در داخل فلسطین باید در راستای تقویت گفتمان مقاومت تعریف شود.

در نهایت اینکه رژیم صهیونیستی پس از حماسه آفرینی دیروز ملتهای مسلمان و بیدار جهان ، روزهای سیاهی را پیش روی خود خواهد دید. روزهایی که در آن "سقوط" و " تباهی" و " شکست" ظهور و بروز ویژه ای خواهد داشت. بدیهی است که نخستین قربانی این روند نتانیاهو و دولت ائتلافی رو به اضمحلال وی خواهد بود.نتانیاهو پس از پایان نبرد چهارم باید در خصوص هزینه های هنگفت مالی،روانی ،جانی و نظامی تحمیل شده بر پیکره رژیم صیونیستی پاسخگو باشد. پاسخی که مسلما حتی نزدیک ترین افراد به وی را نیز قاتع نخواهد کرد!

قدس:فلسطین؛ مسأله اصلی امت اسلام

«فلسطین؛ مسأله اصلی امت اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم محمد مهدی شیر محمدی است که در آن می خوانید؛

یکم: تقدیر
دیروز امت اسلام در پیشاپیش آنها ملت مسلمان ایران، بار دیگر دعوت تاریخی امام خمینی(ره) را لبیک گفتند و به دفاع از مظلوم ترین ملت جهان، برخاستند و آزادی قدس شریف را آرزو کردند. گمان می کنم دیروز، بی سابقه ترین تظاهرات روز قدس را برگزار کردند و از سالهای پیش بسیارجدی تر در صحنه بودند. این حضور را باید ارج نهاد و آن را به مثابه یک نعمت الهی قدر دانست

دوم: رمزگشائی
نخستین حضور امام خمینی(ره) در صحنه سیاست وفق صحیفه امام، بیانیه ای است که در پاسخ به دین ستیزی احمد کسروی، به مسأله یهود اشاره می کنند. با آغاز نهضت اسلامی چنانکه مشهور است، همواره مبارزه با صهیونیسم و مسأله فلسطین، در صدر توجه آن بزرگوار بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره فلسطین برای ایشان در اولویت بود. به گونه ای که در نخستین مراودات دیپلماتیک به آن اهتمام داشتند.

درتابستان 1358 وقتی عبدالحلیم خدّام، معاون حافظ اسد رئیس جمهور سوریه به دیدار ایشان آمد، در این ملاقات حضرت امام(ره) از وی و دیگر مقامهای دولتهای اسلامی خواست علت پراکندگی مسلمانان در برخورد با رژیم صهیونیستی را «رمز گشائی» کند. در همین ملاقات است که امام خمینی(ره) جمعه آخر ماه مبارک رمضان را «روز قدس» نامیدند و آحاد مسلمانان را فرا می خواند که با یک سطل آب غده سرطانی اسراییل را از پیش پای خویش بردارند.

سوم: حضور نهضتها
ملت مسلمان ایران، پیشاپیش مسلمانان و با لبیک به امام(ره) و مقتدای خویش همواره مبارزه با رژیم صهیونیستی و دفاع از ملت مظلوم فلسطین را تکلیف خود دانسته اند.

در 35 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز 36 بار روزقدس را با کامی تشنه و قلبی تپنده، به خیابانها آمده اند و با مستضعف ترین ملت عالم در عصر حاضر همدردی کرده اند.

بویژه با بر انگیخته شدن موج بیداری اسلامی در سالهای اخیر، حضور مداوم امت اسلام در صحنه موجب گردیده است، رهبر انقلاب نیز آزادی قدس شریف و دفاع از فلسطین را در صدر فهرست مطالبات نهضت های اسلامی قراردهد. بویژه در خالص ترین نهضت ها و حرکتهای مسلمانان و آنجا که به اسلام ناب محمدی (ص) نزدیکترند، بیش از همه به مسأله فلسطین توجه شده است.

تنها نگاهی به شعارهای حزب ا... لبنان، نهضت حوثی ها در یمن، شعارهای مردم مظلوم بحرین و مدافعان حرم در سوریه و عراق اهتمام این حرکتها به دفاع از ملت مظلوم فلسطین را آشکار می سازد.

چهارم: راه گشائی
از آن هنگام که امام خمینی(ره) دیگر سران کشورهای اسلامی را به رمزگشایی درباره علت پراکندگی مسلمانان فرا می خواند، همواره امت اسلامی جلوتر از دولتهای خود به دفاع از ملت مظلوم فلسطین پرداخته اند.
بدیهی است امتی که در یک روز با کامهای تشنه، میلیونها نفر را به صحنه تظاهرات می فرستد، سطلهای آب خویش را برای شستن این جریمه فساد نیز پر خواهد کرد.

پنجم: اولویت
قدرشناسی از حضور مردم در صحنه، بهره گیری از این حضور برای دفاع از ملت مظلوم فلسطین است.
برپایی تظاهرات نمادین در روز قدس، سرمایه اجتماعی بی نظیری را برای مبارزه دولتهای اسلامی با دولتهای استکباری و رژیم نامشروع صهیونیستی ایجاد می کند که بیشتر دولتها از آن غفلت می کنند.

آنچه متأسفانه در مواجهه دولتها در برخورد با رژیم نامشروع اسراییل دیده می شود «پیروی» یا «هراس» از صهیونیسم یا «طمع» به بهره مندی از مطامع احتمالی در معامله با تل آویو و اربابانش و در مواردی «غفلت» از این مسأله اصلی است. فعلا از شیوخ مرتجع عرب جز پیروی و هراس انتظار نمی رود.

چنانکه نمی توان امید داشت دولتهایی مانند آنکارا دست از طمع بردارند. اما از دولت ایران اسلامی و نیز سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان انتظار می رود در مواجهه بین المللی، دفاع از فلسطین را مسأله اصلی خود بدانند. می دانیم که حمله بهترین دفاع است. اگر از این راهبرد غفلت کنیم،صهیونیستها و اربابانشان همواره مترسکهایی مثل «داعش»، «بوکوحرام»،«الشباب»، «القاعده» و... دارند تا مسلمانان را به خود مشغول کنند. بویژه ایران، عراق و سوریه باید بدانند که در مبارزه ریشه ای با جریانهای تکفیری باید اتاق فرمان آنها را در تل آویو و کاخ سفید بلرزانند.

سیاست روز:یا رفراندوم یا مبارزه مسلحانه

«یا رفراندوم یا مبارزه مسلحانه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در ان می خوانید؛شرایط منطقه ای در نقطه حساسی قرار گرفته است. کشورهای اسلامی به ویژه مردم آنها وظیفه سنگینی برعهده دارند. اکنون زمان تصمیم گیری و اقدام است.

روز گذشته مردم بسیاری از کشورهای اسلامی نشان دادند که برای دفاع از اسلام پای کار هستند و هر هزینه ای را می پردازند. در کنار خروش امت اسلامی، دیگر مردم جهان نیز فریاد مرگ بر اسرائیل سر دادند و آشکار شد که آزادیخواهان جهان هم به خاطر جنایات چندین ساله رژیم صهیونیستی، از این رژیم متنفر هستند.

این موج خروشان نباید فروکش کند، تداوم آن و اقدامات دیگر، تل آویو را به زانو درخواهد آورد.
مردم کشورهای اسلامی اکنون زمان آن فرا رسیده است تا با سیاست های دولتمردان خود مخالفت کنند. نخستین اقدام و درخواست آنها باید اخراج سفیر و تعطیلی سفارتخانه های رژیم صهونیستی در این کشورها باشد، سپس تحریم هر کالایی که به نوعی متعلق به صهیونیست هاست. این اقدامات فشار سنگینی را بر رژیم صهیونیستی وارد خواهد ساخت.

مردم غزه با حمایت های جمهوری اسلامی ایران در چندین نبرد، ثابت کردند که می توان در مقابل این دیو آدم کش ایستاد و به آن ضربه زد.

این «دیو آدم کش» روزهای پایانی خود را سپری می کند. چند ضربه دیگر او را از پا درمی آورد.
رهبر معظم انقلاب راهکاری را ارائه دادند که، راهکاری مناسب، کاربردی و تاثیرگذار خواهد بود. مسلح شدن مردم کرانه باختری، اکنون این بخش از فلسطین تحت نظر دولت خودگردان است. مردم باید از مسئولان خود بخواهند تا چنین اتفاقی بیفتد. هموطنان آنها در تکه ای دیگر از سرزمین مادریشان به تنهایی به مقابله با دشمن پرداخته اند. یاری دیگر فلسطینیان را می طلبد. این قیام می تواند طومار صهیونیست ها را درهم پیچد و کار را یکسره کند.
جنایات رژیم صهیونیستی، هر روز که می گذرد، زخمی به دل مردم دنیا می زند و خشم آنها را افزون می سازد. این آتش نفرت که اکنون روشن شده، شعله ور خواهد شد و خاموشی نخواهد داشت.

عرصه بر رژیم صهیونیستی تنگ تر شود، مردم اسرائیلی ساکن در سرزمین های اشغالی هم مجبور می شوند تا نسبت به حاکمان خود اعتراض کنند و همین اعتراضات، حاکمان این رژیم را مجبور به تن دادن به خواسته های مردم مسلمان فلسطین خواهد کرد.

۲۰ روز از مقاومت و سلحشوری مردم غزه می گذرد. آنها در بدترین شرایط ممکن ایستادگی می کنند. در مقابل، رژیمی جعلی وجود دارد که با همه تجهیزات نظامی و حمایت های کشورهایی همچون آمریکا، انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی، از این جنگ هیچ دستاوردی نداشته است.

دل بستن به سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل با آن دبیرکل بی کفایت بی مسئولیت، نمی تواند، حقوق مردم فلسطین را باز گرداند. هنگامی که بان کی مون می گوید، اسرائیلی ها از خود دفاع می کنند، اینگونه تصور می شود که اکنون صهیونیست ها آماج حملات گسترده نیروهای مقاومت قرار گرفته اند!

اتفاقات فلسطین و غزه، همچنین باعث می شود تا ماهیت گروه های تکفیری وهابی بیشتر آشکار شود. هنگامی که آنها اعلام می کنند، راهپیمایی در روز جهانی قدس حرام است و هر کس در این راهپیمایی شرکت کند، مجازات می شود، به صراحت می توان گفت که این افراد و گروه های تروریست جنایتکار از چه آخوری تغذیه می کنند. اکنون زمان مقابله شدید با این گروهک های تکفیری و مبارزه با رژیم صهیونیستی است. برای یکسره کردن کار هر دو که همفکر و هم عقیده هستند،یک جهان اسلام و مردم آزادیخواه جهان پشت مردم فلسطین است.

یک راهکار دیگر هم از سوی جمهوری اسلامی ایران ارائه شده است. اکنون که عرصه به رژیم صهیونیستی تنگ تر هم شده است، کشورهای مستقل دست به دست هم، زمینه برگزاری یک رفراندوم را آماده کنند و این مطالبه را به طور جد درخواست کنند. این پیشنهاد رهبر معظم انقلاب اسلامی چندین بار ارائه شده است و روز چهارشنبه در دیدار دانشجویان با ایشان باز هم تکرار شد. این پیشنهاد مناسب باید به عنوان یک مطالبه عمومی در میان مردم جهان تبدیل شود و سپس اجرا گردد. مردم فلسطین خود باید برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. اگر با چنین روندی مخالفت شود، راه دیگر مبارزه مسلحانه تا نابودی کامل رژیم صهیونیستی باقی خواهد ماند.

وطن امروز:بزودی اسرائیل نابود می شود!

«بزودی اسرائیل نابود می شود!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین بابازاده مقدم است که در آن می خوانید؛ این یک ادعای رویاپردازانه نیست، بلکه مقایسه ای بسیار اندک و اشاره به ظرفیت های جاری در درون و بیرون مرزهای رژیم اشغالگر قدس است که نشان می دهد قرار گرفتن در معرض تهدید فعلی نظامی، این رژیم را تا سر حد نابودی کامل آسیب پذیر کرده و این رژیم در صورتی که جنگ را در حوزه های دیگری تقسیم شده ببیند علاوه بر اینکه وادار به عقب نشینی خواهد شد، در عین حال توانایی خود برای حفظ ثبات تا 20 سال آینده را نیز از دست می دهد.

نسل کشی و جنایت هایی که در غزه انجام شده است بسیار اسفناک تر و وحشتناک تر از آن است که بشود آن را حتی توصیف کرد اما چه کسی فکر می کرد حماس روزی یک فرودگاه صهیونیست ها را زیر آتش موشکی خود بگیرد.

با هرمقطع از تحرک مقاومت در فلسطین، ناقوس مرگ این رژیم با صدایی بلندتر به گوش رسیده و سایه نابودی آن بر سر صهیونیست های اشغالگر افتاده و ثانیه های نابودی را نزدیک و نزدیک تر می کند، چرا که رژیم اسرائیل در خانه ای عنکبوتی هر روز به دور خود تار می تند.

اگرچه همه چیز در منطقه ای اشغالی که اسرائیل شناخته می شود بسیار حساب شده است، یک فرقه سیاسی در سرزمین مادری فلسطینی توانسته است به یکایک شهروندانش کد نظامی بدهد، در فاصله زمانی بسیار کوتاهی تیم های پزشکی و آتش نشانی و را اعزام کند، همه تقریبا استفاده از انواع سلاح تا مقطعی معین را آموخته اند اما در نهایت مقاومت هر روز نیرومند تر از روز گذشته مانور قدرت می دهد.

نسل کشی اخیر صهیونیست ها در غزه اتفاق تازه ای نیست، تاریخ جنایت هایی به مراتب وحشیانه تر از این را هم دیده است، اما این بار تفاوتی دارد؛ هر سیلی با یک سیلی محکم تر پاسخ داده می شود؛ شهر و خانه های مردم را بمباران کنید، فرودگاه و بنادر شما موشک باران می شود و تمام دنیا تصمیم می گیرد که ارتباطش با سیرک بزرگ را قطع کند.

شاید هنوز از یاد نبرده باشند کسانی که به نظاره تحولات انتفاضه در فلسطین نشسته بودند که هر بار و در جریان اوج گیری مبارزات، بخش قابل ملاحظه ای از سرمایه گذاران خارجی از سرزمین های اشغالی فرار کرده و موسسات تجاری شان را تعطیل کردند. در جریان 2 تا 3 دوره گذشته انتفاضه در فلسطین بسیاری از صهیونیست های صاحب نظر اقتصادی تحلیل کرده بودند، میلیارد ها خسارت به سیستم اقتصادی رژیم اسرائیل وارد شده است.

هزاران صهیونیست 2 تابعیتی نیز در جریان انتفاضه ها که فقط انقلاب سنگ بود و.ابعاد نظامی بسیار محدودتری نسبت به جنگ فعلی داشت به تابعیت های نخستین خود فرار کرده بودند اما این بار گروه های مقاومت از توانایی ناامن کردن سرتاسر سرزمین های اشغالی برخوردارند.

ناقوس مرگ صهیونیست ها زمانی نواخته می شود که رژیم اسرائیل در کرانه باختری و ناحیه شمالی احیانا با حزب الله لبنان یا ارتش سوریه دچار درگیری نظامی شود، قابل پیش بینی است که با وضعیت فعلی و ظرف مدت کوتاهی رژیم اسرائیل نابود خواهد شد. واقعیت های سیرک بزرگ بسیار روشن تر از ابهام نمایی های بین المللی درباره توانایی های نظامی این رژیم است و صهیونیست ها هم اکنون در هراس درگیری های احتمالی درکرانه باختری و همچنین ناحیه شمالی در مرز با لبنان در کابوس مرگ بسر می برند. صهیونیست ها به حسب سرشت دنیا طلب، منفعت جو و لذت پرستانه ای که دارند بی نهایت در برابر تهدید های جانی آسیب پذیر و زبون هستند، همین تهدید های جانی و ناامنی گسترده روانی که در سرزمین های اشغالی پا گرفته است و بسیاری از صهیونیست ها را به کابوس تمام نشدنی مرگ مبتلا کرده است، می تواند با یک درگیری ثانویه منجر به نابودی کامل زیرساخت های اقتصادی این رژیم و ناامنی کامل سرمایه و مراکز اقتصادی شود.

به علاوه تهدید در منابع آبی و مساله «هیدروپلتیک» این رژیم به صورت همزمان از سرچشمه های اردن، جولان و شبا نیز می تواند به مرگ صهیونیست ها شتاب بخشیده و همزمان قدرت دفاعی رژیم وحشی و نژادپرست اسرائیل را کاهش دهد. بحران خارجی، بحران آب و بحران سرمایه 3 حلقه کلیدی است که در صورت تعقیب آن به صورت همزمان، ظرف مدتی کوتاه می تواند همه توان این سیرک بزرگ را با بحران تثبیت روبه رو سازد، زیرا تجربه های پیشین نشان داده است که صهیونیست ها در یک جنگ تمام عیار و در معرض فشارهای بین المللی خصوصا با وجه نظامی امکان ایستادگی ندارند. صهیونیست ها با تسلط بر گروه های تکفیری و تروریستی و استفاده از اطلاعاتی که نفوذی های جنگ سوریه در اختیار دستگاه جاسوسی این رژیم قرار داده اند، داعش، القاعده و سایر گروه های سلفی را به گونه ای پیش می برند تا این بحران ها دامن گیر رژیم اسرائیل نشود اما کماکان جریان های نیرومند و درون گرای کشورهای اسلامی می توانند حاشیه امن اشغالگران قدس را به جهنمی ابدی برای گرگ های نژادپرست این رژیم تبدیل کنند.

حمایت:این صدا شنیدنی است

«این صدا شنیدنی است»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم حسام الدین برومند است که در آن می خوانید؛خروش دیروز ملت های مسلمان علیه رژیم کودک کش صهیونیستی در حماسه قدسی روز قدس حاوی نشانه ها و درس هایی است که بیش از هر چیزی محاسبات غلط اندر غلط صهیونیست ها و آمریکایی ها را عیان ونمایان ساخت.یکم-رژیم اسراییل در روزهای اخیر با به راه انداختن جنگ و کشتار ددمنشانه در باریکه غزه ، این هدف به اصطلاح راهبردی را دنبال می کرد که زیرساخت های موشکی مقاومت در غزه را از بین ببرد. البته پیش از این و در جنگ 22 روزه هم صهیونیست ها همین موضوع را به عنوان چشم انداز خود اعلام کرده بودند. اما اکنون واقعیت های میدانی با محاسبات این رژیم جعلی متفاوت است و قدرت موشکی مقاومت به نسبت جنگ 22 روزه پیشرفت بسیار چشمگیری داشته و این حاکی از آن است که روش های نظامی رژیم صهیونیستی برای ضربه زدن به توان موشکی مقاومت کارآمد نبوده است تا جایی که طی چند روز اخیر اصابت موشک های مقاومت به فرودگاه بن گوریون در حومه تل آویو ، منجر به لغو پروازهای شرکت های هواپیمایی آمریکایی و اروپایی به سرزمین های اشغالی شد و اکنون موشک های مقاومت، کابوس مقامات صهیونیستی است.دوم-پرواز به فرودگاه تل آویو در حالی برای اولین بار در تاریخ رژیم جعلی صهیونیستی قطع شد که ناکارآمدی گنبدآهنین(Iron Dome) بیش از پیش برملا گشت.شکاف بزرگ و پر نشدنی سامانه گنبد آهنین رژیم اسراییل باعث شد تا مقامات این رژیم نحس نجس، درمخمصه تناقض گرفتارشوند، چرا؟ چون از یکسو بر کارآمدی سامانه گنبدآهنین بلوف سر می دادند و رجز می خواندند و از سوی دیگر؛ از سر استیصال می گویند در پاسخ به موشک های حماس به غزه حمله کردند و جنگ را ادامه داده اند!

گفتنی است؛ در جریان جنگ 8 روزه در سال 1391 نیز این گنبد به اصطلاح آهنی بیش از 8 روز دوام نیاورد و شکستی دیگر برای صهیونیست ها رقم زد.این گنبد آهنین که چندین میلیارد دلار تنها برای برپایی آن هزینه شده است ؛ اکنون قوز بالا قوز شده و نه تنها بکار نیامده بلکه یک هزینه هنگفت را هم بر این رژیم تحمیل کرده است.سوم- مقامات متوهم و کودک کش صهیونیستی فکر نمی کردند در اثر جنگ با غزه دچار زیان ها و خسارات اقتصادی بشوند. این درحالی است که تعطیلی فرودگاه بن گوریون و لغو پروازهای هواپیماهای آمریکایی و اروپایی، محاسبات غلط تل آویو را آشکار ساخته است.این اتفاق به گونه ای بود که نتانیاهو نتوانست عصبانیتش را پنهان نماید و آمریکا و اروپا را به باد ناسزاگویی و انتقاد شدید گرفت.چهارم- این جنگ غزه به خوبی نشان داد ارتش رژیم صهیونیستی بسیار ضعیف تر و کوچک تر از تصاویرساختگی رسانه های غربی وابسته به پول صهیونیست ها است و گروهی مانند حماس بااستعداد نظامی چریکی آن را کاملاً زمین گیر و سردرگم کرده است. بنابراین اظهر من الشمس است که تهدیدهای صهیونیست ها علیه ایران اسلامی درواقع هرگز نمی تواند تبدیل به اقدام شود.همچنانکه روزنامه صهیونیستی هاآرتص نیز چند روز پیش به این واقعیت اعتراف کرد و نوشت:" نتانیاهو می خواست به ایران حمله کند اما اکنون در غزه گیر افتاده است."اینجاست که تحلیل نشریه انگلیسی ایندیپندنت به ذهن می آید که یکبار با بالاگرفتن تهدیدهای اسراییل برای حمله نظامی به ایران نوشته بود؛ "حمله اسراییل به ایران بلوف قرن است."پنجم- و بالاخره این جنگ غزه که با کلکسیونی از جنایات وحشیانه و سبعیت مقامات صهیونسیتی علیه زنان وکودکان و غیرنظامیان همراه بود؛ نفاق مدعیان حقوق بشر را بیش از پیش برای جهانیان به تصویر کشاند. در سه هفته گذشته مدعیان حقوق بشر سکوت وانفعال مرگباری را در پیش گرفتند و طرفه آنکه کشتار و نسل کشی مردم مظلوم فلسطین از سوی آنها با حمایت رسمی از رژیم اسراییل مجاز شمرده شد و در سوی مقابل کشوری مانند فرانسه که عنوان مهد حقوق بشر را یدک می کشد ،تظاهرات ضد صهیونیستی را ممنوع اعلام کرد.و عجیب تر آنکه همین مدعیان حقوق بشر ، ایران را بنابر ادعای چند همجنس باز به نقض حقوق بشر متهم می کنند و علنا و در روز روشن چشم بر جنایات مشمئزکننده رژیم صهیونیستی در غزه می بندند. !

آنچه در این میان محرز است همدستی و همکاری آمریکایی ها با مقامات کودک کش تل آویو در تمامی جنایات و کشتارها است. به قول «نوام چامسکی» متفکر معروف آمریکایی، «آمریکا مسئول جنایت های رژیم صهیونیستی است».این حقیقتِ آمریکاست که در بزنگاههای حساس از جنایات و تجاوزات اسراییل حمایت کرده است.البته برخی اوقات از سناریوی جنگ زرگری بهره برده اند مانند موضوع توقف شهرک سازی های غیرقانونی اسراییل که در نهایت وتوی قطعنامه ضدصهیونیستی شورای امنیت از سوی آمریکای (سه سال ونیم پیش) ، جانبداری کابوی ها از صهیونیست ها را فاش کرد و به وضوح نشان داد که جنگ زرگری آقای به اصطلاح مودبی {!} چون اوباما با رژیم صهیونیستی آنهم با تابلوی دروغین «صلح و سازش» چیزی جز وجه المصالحه قرار دادن حقوق حقه ملت فلسطینی نبوده و تا به امروز هم ادامه داشته است.اما همه این تحرکات و دسیسه ها و وحشی گری های اسراییل با چراغ سبز آمریکا حاکی از آن است که صهیونیست ها در پایان راه قرار گرفته اند و این زوزه ها و جنگ و کشتار به راه انداختن تلاش واهی برای "ماندن" است که از قضا صدای شکستن استخوان های صهیونیست ها زیر پای ملت های انقلابی و جریان مقاومت به گوش می رسد.

آفرینش:اعراب منتظر باشند، غزه پایان کار نیست...

«اعراب منتظر باشند، غزه پایان کار نیست...»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛سیل هجوم وحشیانه اسرائیل به مردم بی دفاع غزه و کشتار زنان و کودکان، جدای از هرگونه گرایشات دینی، اعتقادی، سیاسی و قومیتی، به عنوان جنایت علیه بشریت شناخته می شود. قصد وارد شدن به مسئله اشغال فلسطین را نداریم، که این موضوع نیازی به قلم فرسایی ندارد، بحث درمورد ریختن خون صدها انسان از جامعه بشری می باشد.

جامعه ای که امروز در هزاره سوم از پیشرفت بشری و در اوج تمدن قرار گرفته و داعیه به سلطه درآوردن علوم و فنون برای حفظ آسایش و کرامت بشری را دارد. امروز جامعه جهانی حقوق بشر را در رأس هرم خواسته ها و دستاوردها قرار داده تا گوهر وجودی انسان به خاطر مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و بروز اختلافات دینی، اعتقادی، قومیتی و جنگ های احتمالی، مورد خدشه و رنجش قرار نگیرد.

اما آنچه امروز درغزه مشاهده می شود، چیزی جز انکار و کتمان حقوق انسانی نیست. امروز معیار انسانیت در غزه تغییر کرده و جای خود را به زور و قدرت داده است. یعنی هرکس زور و بنیه نظامیش بیشتر باشد می تواند راحت تر و بیشتر زندگی کند!. امروز در غزه نفس انسانیت مورد تجاوز قرار گرفته و جامعه جهانی چشم وگوش براین فریادها و زجرهای مردم بی دفاع بسته اند.

شرایط حاکم بر غزه تا کنون به فاجعه ای منجر شده که در سکوت و یا عدم عکس العمل در خور این جنایات با بیش از هشتصد شهید، که بیشتر آنها زنان و کودکان هستند و عکس های دلخراشی که حتی قابل چاپ نیستند، هر انسانی را با هرگونه گرایش و منش به فکر وا می دارد. اما چه شده که کشورهای حامی حقوق بشر واکنشی نشان نمی دهند و ازهمه تعجب آورتر اینکه چرا هیچیک از کشورهای عربی صدایشان هم درنمی آید؟!

آیا بروز نا امنی در سوریه و تبدیل شدن آن به باتلاق جنگ و کشتار بی دلیل بود؟ برهم خوردن ثبات و تضعیف سوریه به عنوان ستون فقرات مقاومت درمقابل اسرائیل و خلع سلاح آن آیا درراستای تحقق حقوق بشر بود یا تضمین امنیت اسرائیل؟

آیا با آنکه مصر همواره بارویکردی محافظه کارانه با رژیم عبری تعامل داشته، امروز دچار فقر و بی ثباتی سیاسی گردیده علتش چیست؟ آیا می توان پروژه محو و معدوم سازی اخوان را صرفاً اتفاقی بدون پیشینه تلقی کرد؟

سربرآوردن داعش و تشکیل حکومت خودساخته اسلامی با حمایت و تکیه برکدام منابع مالی و تسلیحاتی امکان پذیر بود؟ داعشی که امروز علی رغم به ظاهر اسلامی بودنش هیچ اعتقادی به مسئله فلسطین ندارد و پرچم آن را زیرپا لگدمال می کند! آیا درمان و مداوای زخمیان داعشی در بیمارستان های اسرائیل به خاطر حس انسان دوستانه مقامات تل آویو است؟.


آیا سکوت مبهم و بهت آور اعراب به سبب بی خبری آنها ازجنایات رژیم صهیونیستی است یا ترس از گرفتار شدن به عاقبتی همچون سوریه و عراق است که مهر خاموشی بردهان آنها زده است. متاسفانه دولت و حکومت های مستقر درتمام کشورهای عربی و به ویژه اعراب خلیج فارس به قدری متزلزل و شکننده است که تمام آنها ثبات خود را ملزم به حمایت آمریکا می دانند و برای جلب توجه در نقشه های بازی خاورمیانه خوش رقصی می کنند. اعراب نمی خواهند باور کنند که درپشت پرده دست دوستی دادن به اسرائیل، موجب درامان ماندن از کینه ها و بغض های این رژیم عبری نخواهد شد.

آنچه مسلم است هدف اسرائیل از چنین کشتار فجیع و گسترده ای، صرفاً برای خون خواهی سه نوجوان صهیونیست یا جلب رضایت شهرک نشینان یهودی نبوده و نیست!.

به نظر میرسد این رژیم برای روبه رو شدن با شرایط جدیدی در منطقه در آینده نه چندان دور در صدد از بین بردن اراده مقاومت مردم غزه و فشار آوردن بر حماس و حذف او از صحنه معادلات خاورمیانه است. چنین حملات بی رحمانه و همه جانبه از دریا، زمین و آسمان به مردم غزه در راستای شکستن مقاومت مردم فلسطین و زهرچشم گرفتن از اعراب است تا یک وقت درصدد به جوش آمدن غیرت عربی برنیایند. هرچند که این غیرت سال هاست جای خود را به همدستی با غرب و رعایت منافع سیاسی داده است...!

شرق:کف زدن یهودستیزان

«کف زدن یهودستیزان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم ناصر فکوهی است که در آن می خوانید؛بمباران های غزه هرروز ادامه دارد و شرایطی باورنکردنی و دردناک را برای تمام وجدان های بیدار بشری به وجود آورده: اینکه یک رژیم آپارتایدی، نژادپرست، قوم گرا، باستان گرا و متعصب مدعی مذهب به نام یکی از ادیان ابراهیمی و مورد احترام ادیان دیگر و به «نمایندگی» یک فرهنگ ارزشمند تاریخی، یعنی فرهنگ یهود با دستاوردهای بی شمار و عظیمش برای انسانیت، با اتکا بر خاطره یک نسل کشی در نیمه قرن بیستم، به خود حق برخورداری از یک «استثنای تاریخی» را بدهد، هرروز کمتر مورد پذیرش افکار عمومی در جهان است. اسراییل با استفاده ابزاری از «هولوکاست» در سرزمین های مسیحی و به دست مسیحیان در شرایط جنگی 60سال پیش، امروز به خود اجازه می دهد تا از «مکانی امن» برای یهودیان سخن بگوید و دست به بی رحمانه ترین جنایات که دست کمی از جنایت های فاشیستی ندارند، علیه مردمی در سرزمین های اسلامی بزند که هرگز کوچک ترین نقشی در آن نسل کشی ها نداشته اند؛ مردمی بی دفاع و بی هیچ ابزار و یاوری برای دفاع از آنها. بهانه های جنگی رژیم صهیونیستی تل آویو در این رودررویی نابرابر، آنقدر بچگانه و بی پایه هستند که حتی خود مردم اسراییل و طرفدارانشان را نیز چندان قانع نمی کنند: از یک سو، چند موشک که ادعا می شود بر شهرهای اسراییل فرود می آیند، اما هرگز جز در موارد معدودی، چند قربانی، شاید کمتر از تعداد انگشتان یک دست نداشته اند و از سوی دیگر چندصد قربانی از زن و کودک و پیر و جوان که تنها در چندروز به ضرب بمب هایی واقعی تکه تکه شده اند و زیر آوار خانه ها، مدارس، بیمارستان ها و هر نقطه دیگری از سرزمینشان جان می دهند. و در این میان یک سوال اساسی: اینکه هدف اصلی و واقعی از خشونت های حیرت آور چیست؟ آیا اسراییل واقعا اهدافی نظامی را دنبال می کند؟ در این صورت چرا از روش های سنتی و همیشگی این دولت از آغاز تاسیسش یعنی تروریسم دولتی علیه نشانه هایی مشخص که آنها را «مسوول» می داند، یعنی مثلا رهبران حماس استفاده نمی کند و شهرها و مردم غیرنظامی را هدف گرفته است؟ آیا جناح راست افراطی اسراییل واقعا نمی داند با این تصاویر که به سراسر جهان مخابره می شوند چگونه همه یهودیان و نه فقط صهیونیست ها زیر فشار قرار گرفته و چگونه اشباح قدیمی یهودستیزی مسیحی و اروپایی احیا خواهند شد؟ آیا نظامی ها و سیاستمداران هدایت کننده آنها فکر نمی کنند این روش ها بهترین کاری است که می توانند برای واردکردن خون تازه ای در رگ های فاشیسم روبه رشد اروپای غربی و نظامیگری آمریکایی انجام دهند، پهنه هایی که همواره در تاریخ خود یهودستیز بوده اند و امروز بهترین بهانه را بار دیگر برای یهودستیزی پیدا خواهند کرد؟ لوپن، سردمدار راست افراطی در فرانسه، فاشیست معروفی که از جمله افتخارات خود را پیشینه جنایتبارش در جنگ فرانسه علیه آزادیخواهان الجزایر می داند و هیچ وقت مواضع ضدمهاجر و به خصوص ضد اسلام و ضدمسلمانان خود را پنهان نمی کند و از آنها برای افزایش رای حزب خود استفاده می کند، به صورتی حیرت انگیز از نخستین کسانی بود که حملات به غزه را با زبانی ابهام آمیز که در آن یهودیت و صهیونیسم با یکدیگر آمیخته می شدند، محکوم کرد.

در تظاهراتی که این روزها در اغلب نقاط جهان علیه جنایات اسراییل برگزار می شود، شاهد آن هستیم که شعارهای ضدیهود به وسیله عناصر افراطی وارد شعارهای ضدصهیونیست می شوند و اعتراض چندانی نیز به آنها نمی شود. آیا می توان پنداشت و باور کرد که استراتژیست های نظامیگرای اسراییلی از این مساله بی خبرند یا برایشان اهمیتی ندارد؟ افزون بر این آیا می توان قبول کرد که همین استراتژ یست ها و نظریه پردازان که بارها و بارها منطقه غزه را هدف کشتارهای جمعی قرار داده اند به بی تاثیربودن نظامی این عملیات واقف نباشند؟

پس پرسش اساسی آن است چرا اینگونه عملیات دایما به وسیله اسراییل تکرار می شود؟
به باور ما، بی آنکه خواسته باشیم وارد نظریه«توطئه» شویم، «یهودستیزی»، در بیرون مرزهای اسراییل، از زمان تاسیس این «قلعه نظامی» که نمی توان نام «کشور» بر آن گذاشت، همواره فرآیندی بوده است که نه فقط به این رژیم، نوعی «مشروعیت سیاسی» می داده است، بلکه استدلال های نظامیگرا و احزاب راست افراطی را در آن علیه طرفداران صلح و آشتی، ولو درون خود اسراییل نیز تقویت می کرده است. دولت های راست اسراییل همواره بر آن تاکید داشته اند که نه فقط یک رفراندوم برای تشکیل کشور واحد فلسطین را به صورت دموکراتیک نفی می کنند، بلکه حتی حاضر به پذیرش یک دولت موازی ضعیف فلسطینی نیز در کنار خود نیستند. اما این استدلال نیاز به گونه ای «مشروعیت» یافتن دایمی دارد و چه بهتر از آن که با بیدارکردن هیولای «یهودستیزی» در جهان، این «مشروعیت» را به دست آورد؛ هیولایی که این روزها بسیار شاد است و برای جنایات اسراییل کف می زند.

موضع گیری گسترده روشنفکران برجسته یهود علیه جنایات اسراییل در غزه از جمله «نوام چامسکی»، «جودیت باتلر» و... در روزهای اخیر گواه این مساله است که یهودیان متفکر، کاملا نسبت به این بازی استراتژیک آگاهی دارند، اما متاسفانه بخشی از مردم عوام یهود، به سادگی می توانند به دامی بیفتند که برایشان گسترده شده است. با افزایش دوباره امواج «یهودستیزی» و تشویق «مهاجرت» به «تنها مکان امن» برای یهودیان؛ می تواند دوباره تشدید شود. حال آنکه، اسراییل را شاید به درستی امروز بتوان ناامن ترین مکان برای یهودیان جهان دانست. «آپارتاید» اسراییلی، بر آن است که بتواند تز باستان گرایی «صهیون» (سرزمین موعود) را به اثبات برساند و برای این کار تنها یک روش دارد؛ آنکه افراطی های سراسر جهان را به یکدیگر رسانده و امکان تعقل را از همگان بگیرد تا هر اندازه امکان داشته باشد، امکان برقراری آرامش و صلح و عدالت را در این پهنه که هزاران سال بر آن ادیان ابراهیمی با یکدیگر در همزیستی می زیستند، به تاخیر بیندازد. این شاید راز بی رحمی های بی پایان رژیم «آپارتایدی» علیه مردمان مظلوم فلسطینی باشد.

آرمان:متحد در برابر رژیم صهیونیستی

«متحد در برابر رژیم صهیونیستی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم صباح زنگنه است که در آن می خوانید؛اختلاف دیدگاه حماس و ایران درباره مسائل رخ داده در سوریه درواقع یک موضوع گذراست که نمی توان همه ارتباطات بین ایران و مردم مظلوم غزه را به این اختلاف نظر گره زد یا نقش حماس را در منطقه زیر سوال برد و ارتباطات با این گروه را در مسئله غزه محدود کرد. فارغ از موضوع حماس، خود نوار غزه و مردم فلسطین که مورد تعرض و حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی قرار گرفتند به عنوان یک موضوع انسانی و اسلامی و یکی از اولویت های سیاست خارجی ایران مورد جهد و اهتمام دولت و مردم و همه آزادیخواهان جهان به حساب می آیند و در برابر حمله های خون آشامانه یک رژیم نژادپرست آپارتایدی به مردم محصور در یک منطقه مشخص، نباید بحث درباره رفتار حماس جایی داشته باشد.

به هر ترتیب غزه و فلسطین در معادلات خاورمیانه هم نقش داشته و هم نقش ایفا خواهد کرد. به نظر می رسد رژیم صهیونیستی از توان محدودی در منطقه برای ادامه جنایات خود برخوردار است و اگر افراد بیشتری از آنها کشته شوند و شهرهای صهیونیست نشین تحت فشار بمباران یا موشکباران فلسطینی ها قرار گیرد محدودیت های بیشتری بر دولت رژیم صهیونیستی و نتانیاهو وارد می کند. اما در سوی مقابل برای مردم غزه هم این میزان شهدا و تخریب زیرساخت های اقتصادی آن هم در ماه مبارک رمضان و اوج گرمای تابستان فشار مردمی و تبلیغاتی زیادی بر حماس و جهاد اسلامی وارد می کند.

حداقل کاری که دولت های اسلامی و عربی می توانند انجام دهند اعمال فشار به شرکت ها، دولت ها و بانک هایی است که با آنها تعامل و همکاری دارند تا سرمایه های خود و تجهیزاتشان را در اختیار صهیونیست ها و شهرک نشین ها قرار ندهند.

اتحادیه اروپا می تواند در این جهت با کشورهای اسلامی همکاری کند و باید کشورهای اسلامی و عربی با تشکیل گروه های فشار از وزرای خارجه و اقتصاد خود با شرکت ها و بانک هایی که با این رژیم کار می کنند، در تماس باشند و همکاری های خود را ادامه ندهند. رژیم صهیونیستی در طول 6دهه تاسیس خود عملا ده ها جنگ و حمله و کشتار و صدها عملیات تروریستی در منطقه و جهان به راه انداخته یا زمینه ساز آن بوده است و بنابراین از منظر مبارزه با تروریسم و منشا تحولات و شکل گیری های مختلف آن، این موضوع حائز اهمیت خواهد بود چراکه نیاز به هماهنگی منطقه ای برای مقابله با رفتار این گروه تروریستی بیش از هر زمان دیگری احساس می شود.

ابتکار:غزه به مثابه یک گفتمان

«غزه به مثابه یک گفتمان»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید؛هر گفتمان مجموعه ای از نشانه هاست و هر نشانه نیز متشکل از دال و مدلول است. دال در حکم علامت و مدلول در حکم معنا و مفهومی است که دال به آن دلالت می کند. همچنان که آنچه مشخص کننده هر نشانه است آن چیزی است که نشانه های دیگر نیستند،هر گفتمانی در نقطه مقابل گفتمان دیگری است. شصت سال است که فلسطین درمقابل غصب و تجاوز ایستادگی میکند و از دل این ایستادگی، گفتمان مقاومت متولد شده است. دالِ گفتمانِ مقاومت، تسلیم نشدن و تن ندادن به راههای دیپلماسی است.

"دالِ" مقاومت "دالِ" سازش را به حاشیه می برد. مردم فلسطین به تجربه دریافته اند که سازش کردن حتی حقوق حداقلی شان را ایفا نکرده و آنان را همواره مجبور به عقب نشینی می کند.

دالِ مقاومت در تقابل با خصلت اصلی رژیم صهیونیستی شکل گرفت. رژیم صهیونیستی با پیروی از ایدئولوژی انعطاف ناپذیرِ " از نیل تا فرات"، حاضر به پذیرفتن حقوق حداقلی مردم فلسطین نیست. این رژیم حتی قواعد بازی دیپلماسی را رعایت نمی کند. برای او دیپلماسی ابزارِ تامین خواسته های یکسویه اش است.

نظام جهانی نیز در هسته این تمامیت خواهی و ظلمِ تاریخی قرار دارد. انقلاب اسلامی ایران با طرحِ یک گفتمان بالا دست توانست گفتمان مقاومت را با قدرت بیشتری باز تولید کند و با ادبیات سازی، پاد گفتمانهای مقاومت را تضعیف کند و به حاشیه ببرد. هر روز گفتمانِ مقاومت ارزش بیشتری پیدا می کند و از یک ایده آرمانی و اسطوره ای پا فراتر می گذارد.

تاثیرات عینی گفتمانِ مقاومت بر مبارزات مردم مظلوم فلسطین باعث شد تا پاد گفتمانهای مقاومت، که در قالب گفتمان سازش، نا امیدی و واگرایی تعریف شده بودند، به حاشیه بروند و هر روز که از عمر گفتمان مقاومت گذشت، موازنه بیشتر به نفع گروههای مقاومت تغییر کرد.

گفتمان شکست ناپذیری رژیم صهیونسیتی در جنگ های مختلف محو شد و گفتمان مقاومت قوت گرفت و به هنجار عمومی تبدیل شد. گفتمان مقاومت توانست پاد گفتمان ادامه حکومتِ ذلیلانه حکامِ عرب را با مشکل روبرو کند.

گفتمان مقاومت نقش یک رسانه را پیدا کرد و خصلت افشاگرانه یافت و نظام ناعادلانه بشری را افشا و ادعاهای قدرت های بزرگ مبنی بر دفاع از حقوق بشر را رسوا کرد. گفتمان فلسطین نمایندگی گفتمان مظلومیت بشر در مقابل گفتمان ظلم تاریخی را بر عهده گرفت و تصویرگر نزاع تاریخی حق و باطل شد؛ اما امروز غزه خونین، با تن غرق به خون خود، کودکان به مسلخ کشیده، آوارگان و خانه های ویران شده اش، فریادگر مظلویت تاریخی است.
غزه نماد گفتمان انسان مظلوم در مقابل انسان غافل، ظالم و بی تفاوت است. غزه یک قطعه خاک نیست.
غزه صدای تمام مظلومان عالم و افشاگر نظام مدعی دموکراسی و اومانسیم است.

غزه توانسته نقاب فریبنده دنیای جدید را کنار بزند و جوهره مشمئز کننده آن را بر ملا سازد.
غزه ماهیت نظام نابرابرِ جهانی را به نمایش گذاشته و ناتوانی روشنفکران و رسانه ها درتبیین نظام نابرابر را نشان داده است. هیچ رسانه و روشنفکری مانند غزه قادر به نمایش ساختار ناعادلانه جهان کنونی و پوچ بودن ادعاهای انسانی قدرتها نیست.

امروز غزه کاری حسینی انجام داده است. ماهیت نظام یزیدی و اموی در سال 61 تنها با خون امام حسین و فرزند خردسالش قابل شناسایی بود. هر اقدام و حرکتی، به غیر از خون حسین علیه السلام، درانجام رسالت افشاگری ناتوان بود. این نقش را امروز غزه ایفا می کند. خون ریخته شده فرزندان و کودکان غزه، خون منجمد کاروان بشر را به جوش می آورد و صدای آنان در حلقوم انسانهای آزاده ای همچون دکتر بلژیکی، پژواک پیدا می کند.

به عبارتی هیچ اقدامی مانند وضعیت امروز غزه، توانایی به تصویر کشیدن شقاوت، خباثت و پلیدی رژیم صهیونیستی را ندارد. این رژیم با این شقاوتها، آدم کشی، کودک کشی و نسل کشی موقعیت و چهره واقعی خود را در افکار عمومی ثبت می کند و جایگاه نظام جهانی را به نمایش می گذارد. نمایش هر صحنه از مظلومیت مردم غزه، تبری بر قلب تمدن غربی است.

غزه تبدیل به نمایشگاه هبوط آدمی، در لوای فرهنگ و تمدن ساخته غرب، شده است. سرانجامِ جهانِ موعودِ غربی، غزه و عراق امروز می باشد؛ اما اراده خداوند رجحان گفتمان مظلومیت بر گفتمان ظلم می باشد:
« وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» و می خواستیم بر کسانی که در زمین ستم دیده اند منت نهیم و آنها را پیشوایان مردم و وارثان روی زمین قرار دهیم.

دنیای اقتصاد:درس آموزی اینترنتی از آفریقا

«درس آموزی اینترنتی از آفریقا»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم شهرام شریف است که در آن می خوانید؛جهان اینترنت در حال چرخش به سمت موبایل است. این گزاره ای است که پیش از این نشانه هایش را در فضای کسب و کار و زندگی دیجیتالی این روزها هم دیده ایم و حالا آمارهای تخمینی اتحادیه جهانی مخابرات هم آن را تایید می کند. نگاهی به تکنولوژی های متعدد در دسترس نشان می دهد که ماشین اینترنت در ایران از پیچ و خم های تکنولوژیک متعددی عبور کرده است.

به رغم سرعت و شتاب اولیه و چالش های معمول و مرسوم هر روند تازه ای، این ماشین در ایستگاه نسل سوم توقف بسیار طولانی داشته که باعث عقب ماندگی بزرگ ما از متوسط توسعه جهانی شده است. گزارش جدید ITU نشان می دهد که کشورهای آفریقایی که از قضا در زمانی نه چندان دور شکاف دیجیتالی عمیقی با جهان توسعه یافته داشتند، توانسته اند به لطف توسعه موبایل مسیر جایگزین مناسبی برای رسیدن به جهان توسعه یافته بیابند. این کشورها حالا چالش روند توسعه اینترنت پرسرعت کابلی را که عمده ترین ضعف آنها محسوب می شده با موبایل به خوبی پر کرده اند. این واقعیتی است که توانایی تکنولوژی هایی چون نسل سوم و نسل چهارم امکان توسعه سریع را به هر کشوری می دهد. این موضوع نقشه های راه توسعه دیجیتالی همه کشورهای جهان - اعم از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه - را تغییر داده است. تنها طی ۱۰ سال اخیر بخش عمده کشورهایی که در ایجاد زیرساخت های کابلی ناموفق بودند مسیر ایجاد ساختارهای بی سیم را پیموده اند و حالا اما به لطف رشد گوشی های هوشمند و جایگزینی موبایل و تبلت با کامپیوتر، امسال تعداد مشترکان اینترنت پرسرعت موبایل از کشورهای توسعه یافته هم پیشی می گیرد. این یعنی در جهانی که حالا از هر ۳ نفر یکی به موبایل دسترسی دارد، اتصال به اینترنت پرسرعت همراه یک ضرورت است.

اما چرا این تجربیات موفق جهانی را ما در ایران نداریم؟ چرا ایران با داشتن ضریب نفوذ ۴۰ درصدی اینترنت و ۱۰۵ درصدی موبایل در دسترسی به اینترنت موبایل چنین کند و با تاخیر عمل کرده است؟ چرا باید پیشرفته ترین گوشی های هوشمند جهان را در عقب مانده ترین شبکه های مخابراتی به اینترنت متصل کنیم و بخش عمده کاربردهای آنها را عملا فراموش کنیم؟

برای این پرسش ها می توان پاسخ های متعددی یافت، از بی انگیزگی و بی اعتقادی دولت گذشته به توسعه اینترنت گرفته یا اشتباهات متعدد در عرصه رگولاتوری و مقررات گذاری، ایجاد انحصار، بی توجهی مجلس و کم انگیزگی اپراتورها تا جهانی که منتظر ما نمانده و جلو زده است. اما مهم تر از یافتن مقصر برای گذشته تعیین چارچوب مناسب برای آینده است. دولت فعلی به رغم شناسایی دقیق مشکلات و عقب ماندگی ها در این بخش انتخاب سریعی نکرده است. وابسته کردن مجوز ارائه نسل سوم و نسل چهارم به الزامات دیگر عملا ایجاد یک پیچ و خم دیگر در مقابل دسترسی کاربران به اینترنت پرسرعت همراه است. اگر وزارت ارتباطات همین امروز هم مجوز توسعه نسل سوم و حتی نسل چهارم را به دو اپراتوری که از نظر تجاری اشتیاق لازم را برای این منظور دارند بدهد باز هم به اندازه کافی دیر کرده است. مسوولان ارتباطی باید به این نکته توجه کنند که اینترنت پهن باند نه فقط مسیر درآمدزایی اپراتورها که حق شهروندی و دروازه ای به سمت تجارت آنلاین و اقتصاد دیجیتالی هم هست. ایران حالا با داشتن ضریب نفوذ یک درصدی اینترنت موبایل عملا در قعر جدول اینترنت پرسرعت موبایل جهان قرار دارد. اگر جهان توسعه یافته را الگو قرار نمی دهیم، حداقل باید به روش کار موفق جهان در حال توسعه و کشورهای آفریقایی نیم نگاهی داشته باشیم.

نظرات بینندگان