arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۷۶۲۵۳
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۱۰ - ۲۲ مرداد ۱۳۹۳

روایت مختاباد از جفا بر موسیقی ایران

الان در مقطعی هستم که حس می‌کنم باید داشته‌های خودم را آموزش بدهم و همین‌طور اگر اثری را تولید می‌کنم از جهت کمی دارای جایگاهی مناسب باشد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
گفت‌وگو با عبدالحسین مختاباد، می‌تواند بهانه‌های بسیاری داشته باشد. دوستداران موسیقی بیشتر او را بابت خوانندگی و آهنگسازی‌اش می‌شناسند؛ در حالی که او رییس دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و عضو اصلاح‌طلب چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران هم است.

به گزارش انتخاب همه اینها می‌تواند سرفصل‌هایی جداگانه برای گفت‌وگو با او باشد. با حضور در دفتر کار مختاباد در دانشکده هنر و معماری، تلاش کردیم تقریبا اغلب سوال‌های ممکن در این چند حوزه را با او در میان بگذاریم.


‌فعالیت شما طی این سال‌ها به سه دوره تقسیم می‌شود. دوره خوانندگی، تحصیل و پس از آن فعالیت سیاسی‌تان در شورای شهر. اندکی از سپری‌شدن این مراحل در سال‌هایی که گذشت، بگویید؟
کار هنری چند مرحله دارد. مرحله اول زمانی است که یک هنرمند می‌خواهد خودش را معرفی کند و در زمینه کمی و کیفی سعی می‌کند تلاش بیشتری از خودش نشان دهد. وقتی هنرمند به درجه‌ای از سواد و تحصیلات برسد و مردم صدا، اثر و کارش را بشنوند موقعیتش مناسب‌تر می‌شود، برای همین، هنرمند در مرحله اول تلاش مضاعفی می‌کند که این اتفاق بیفتد. بعد که این اتفاق افتاد بعضی‌ها در همین مرحله می‌مانند اما بعضی‌ها دوست دارند تحقیق و مطالعه کنند. این مقطع، حالت چینشی- گزینشی دارد، آن فضای جلب توجه، به مرور رخت برمی‌بندد و آن حقیقت هنر خودش را نشان می‌دهد. در اینجا جنبه‌های کیفی کار مدنظر است و اگر کسی علاقه‌مند به تحقیق و پژوهش باشد قطعا به همین سمت روی می‌آورد. من هم همین پروسه را سپری کردم. وقتی در سال 1363 در رشته جامعه‌شناسی وارد دانشگاه تهران شدم، اصل استراتژی من این بود که در یک پروسه هفت، هشت‌ساله بتوانم موسیقی را خوب یاد بگیرم، برای همین تحت هیچ شرایطی علاقه نداشتم در رادیو یا جای دیگر بخوانم. از خیلی جنبه‌ها پرهیز کردم. بعد از دهه 60 تا 70 مرحله آموزش موسیقی ردیفی، ایرانی، تئوری موسیقی غربی و نوازندگی را به نقطه‌ای رساندم که احساس کردم قابل تکیه است و شروع به تولید اثرکردم. برای همین، دهه70، دهه تولید اثر و اجراهای زنده من در ایران و خارج از ایران بود. من اواخر دهه70 تا اواخر 80 را دهه‌ای می‌دانم که احساس کردم باید بروم و بیشتر یاد بگیرم، دهه‌ای که دوران پژوهش و تحقیق من بود. برای همین درس خواندم و تا اندازه‌ای به گوشه‌های پنهان ذهنم که دنبالش بودم در تحصیل در غرب دست یافتم.
‌مرحله‌ای را که الان در آن قرار دارید، چگونه می‌بینید؟
الان در مقطعی هستم که حس می‌کنم باید داشته‌های خودم را آموزش بدهم و همین‌طور اگر اثری را تولید می‌کنم از جهت کمی دارای جایگاهی مناسب باشد.
‌شما در «کمیته هنر» کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران، دقیقا به چه کارهایی رسیدگی می‌کنید؟
این کمیته قبلا وجود نداشت. وقتی به‌عنوان نماینده مردم تهران، وارد شورای شهر شدم پیشنهاد دادم که نام کمیسیون، کمیسیون فرهنگ - هنر شود که رای نیاورد ولی من درون کمیسیون یک کمیته هنر تشکیل دادم. اصلی‌ترین رویکرد ما در این کمیته این است که بحث سخت‌افزارهای هنری را در تهران به نقطه مقبولی برسانیم. ما سالن‌های موسیقی، تئاتر و سینمای مناسبی نداریم. شهرداری می‌تواند در این میان وارد عمل شود، حال نه اینکه خودش به‌صورت مستقیم عمل کند، تلاشم این است که با امکانات و تشویق‌هایی که به بخش خصوصی می‌دهیم آنها را به ساخت سالن‌های مناسب و خوب برای تهران تشویق کنیم. با ساخت سالن مناسب، اجراهای موسیقی، تئاتر و همین‌طور نمایش فیلم می‌تواند مقبول و مناسب باشد و این کار به اقتصاد هنر کمک موثری می‌کند. مطلب دومی که دنبال آن هستم بحث غنی‌سازی نهادهای مدنی در عرصه هنر است مثل خانه موسیقی، خانه تئاتر، خانه هنرمندان و خانه سینما که باید دارای تشکیلاتی باشند، طوری نباشد که تنفس آنها وصل به شهرداری باشد، به‌گونه‌ای باشند که بتوانند خودشان را اداره کنند. این امکان برای جامعه هنری به راحتی میسر است و در یک پروسه دو، سه‌ساله باید به نقطه‌ای برسد که بتوان روی آن سرمایه‌گذاری کرد. خیلی از این اتفاقاتی که الان در شهرداری تهران می‌افتد و شهرداری تهران هم از انجمن‌های هنری، شعر و موسیقی حمایت می‌کند، کاملا یک‌طرفه است. باید به‌سمتی برویم که این نهادها خودشان را اداره کنند چون آنها موسسات ملی هستند. خانه موسیقی فقط برای تهران نیست و متعلق به تمام ایران است، خانه شعر متعلق به تمام شعرای ایران است، بنابراین اگر ما بخواهیم آنها را وابسته به شهرداری تهران کنیم کار درستی انجام نداده‌ایم. شاید حتی شهروندان تهران راضی نباشند که ما چنین هزینه‌هایی را برای این فعالیت‌ها صرف کنیم. تشکیلاتی مثل خانه هنرمندان متعلق به همه هنرمندان ایرانی است. باید به سمتی پیش رویم که امکانات ابتدایی را در اختیارشان قرار دهیم ولی به‌گونه‌ای نباشد که هزینه‌های اصلی و سنگین بر عهده شهرداری تهران باشد. این اقدامات از آن دست رویکردهایی است که تلاش می‌کنیم به لطف خدا با رایزنی‌هایی که با شهرداری و خود جامعه هنری داریم به یک نقطه معقولی برسیم.
‌اوایل که وارد شورای شهر شده بودید بسیاری در جامعه هنری به خصوص اهالی تئاتر از کارهایی که انجام می‌دادید، رضایت داشتند اما این اواخر این‌طور به نظر نمی‌رسد و انتقادهایی را می‌شنویم. فکر می‌کنید دلایلش چیست؟
یکی از مشکلات این است که یک‌ عده فکر می‌کنند شهرداری تهران مالک همه تهران است در حالی که این‌طور نیست. وقتی از جهت قانونی می‌خواستیم وارد تئاترشهر شویم اجازه نداشتیم. مالکیت تئاترشهر برای وزارت ارشاد است و متعلق به شهرداری تهران نیست. اگر وزارت ارشاد، تئاترشهر را به شهرداری تهران بدهد ما آن زمان بلدیم چگونه تئاترشهر را بسازیم. ولی ما الان از لحاظ قانونی اجازه نداریم در تئاترشهر هزینه‌ای کنیم. همین اتفاق در مورد برج آزادی هم افتاده است. الان برج آزادی در وضعیتی بسیار اسفبارتر از تئاترشهر قرار دارد. مالکیت برج آزادی در اختیار وزارت ارشاد و سازمان میراث فرهنگی است و شهرداری، تنها کاری که می‌تواند انجام دهد این است که محیط پیرامونش را ساماندهی کند.
‌با توجه به حوزه اختیارتان که شامل محیط پیرامون «تئاترشهر» می‌شود، باز هم به نظر می‌رسد روند بازسازی تئاترشهر از سوی جامعه تئاتری با رضایت همراه نبوده و این اواخر گله‌های زیادی درخصوص بازسازی تئاترشهر بیان می‌شود. برای بازسازی پیرامون تئاترشهر تاکنون چه حرکت‌هایی انجام شده است؟
اگر سری به تئاترشهر بزنید، می‌بینید که ما تلاش جدی‌ای‌کرده‌ایم و مشکلاتی را که در محیط پیرامون تئاترشهر وجود داشت، حل کرده‌ایم. رستوران و ساندویچ‌فروشی‌هایی که وسط و اطراف تئاترشهر بود و نظم محیط را به‌هم زده بود، از آن محوطه جمع کردیم، فضای سبز آنجا را ترمیم جدی کردیم. بخشی از اطراف تئاترشهر که دست ما نیست، آن بخشی است که مسجد ساخته شده و آن قسمت ربطی به ما ندارد، به همین دلیل نمی‌توانیم واردش شویم. درخصوص بازسازی اگر بخواهیم وارد تئاترشهر شویم قانون این اجازه را به ما نمی‌دهد.
‌آیا راه یا تبصره قانونی وجود دارد که شهرداری تهران بتواند در بازسازی تئاترشهر دخالت کند؟

اگر وزارت ارشاد با شهرداری توافقنامه امضا کنند که تئاترشهر را به شهرداری تهران واگذار کنند آن‌وقت شهرداری تهران ساختمان تئاترشهر را بازسازی می‌کند. گله‌هایی که از سوی هنرمندان مطرح می‌شود، بجاست ولی فکر می‌کنم اتفاقی که در تهران در حال رخ‌دادن است، این است که خیلی از ارگان‌ها تنبل شده‌اند و دارند وظیفه‌شان را به گردن شهرداری می‌اندازند و حالت طلبکار هم به خود می‌گیرند. وزارت ارشاد در طول 30سال نتوانسته یک سالن در تهران بسازد، بنابراین حق ندارد از شهرداری طلبکار باشد. شهرداری برج میلاد، یک سالن در جنوب تهران، ده‌ها و صد‌هافرهنگسرا و سرای‌محله را ساخته است، ولی آیا وزارت ارشاد در طول این 30سال سه‌سالن در کل ایران ساخته است؟ خب این درست است که وزارت ارشاد خودش را متولی هنر و فرهنگ می‌داند، اما صحیح هم نیست که در ساخت‌وسازها کنار بایستد و بگوید چرا شهرداری کاری نکرده است؟ ما جلو این به اصطلاح طلبکاری‌ها را در شورای شهر و شهرداری تهران خواهیم گرفت و معتقدیم اگر شهرداری تهران قرار است وارد این فضا شود باید اختیاراتی هم به آن داده شود یعنی اگر شهرداری قرار است وارد کار تئاتر شود، باید اختیار داشته باشد که تئاتر هم تولید کند.
‌در نشست خبری‌تان به واگذاری یک سکو یا فضا به تئاتری‌ها برای اجرای نمایش‌های خیابانی اشاره کردید. راجع‌به این ایده توضیح دهید... .
این کمکی است که سعی می‌کنیم آن را مصوب کنیم. این همان موضوع بحث من بوده است که شامل غنی‌سازی و به اصطلاح بارورکردن اقتصاد هنر می‌شود تا بتوانیم فضاهایی در اختیار هنرمندان قرار دهیم که هم از جهت اقتصادی برای هنرمندان خوب باشد و هم بتواند برنامه‌هایی را در اختیار هنرمندان قرار دهد. در حال حاضر معاونت اجتماعی شهرداری تهران و سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران در طول سال، صدها برنامه در سطح شهر به‌صورت خیابانی اجرا می‌کنند و اینها خودش به‌گونه‌ای در اقتصاد هنر تاثیر دارد. پولی که از مردم در اختیار شهرداری قرار می‌گیرد متعلق به مردم تهران است. بحث من این است که شهرداری، مسوول فرهنگ و هنر ایران و جهان اسلام نیست. شهرداری تهران مسوول فرهنگ و هنر تهران و شهروند تهرانی است؛ بنابراین کارهای هنری‌ای که ما سعی می‌کنیم مورد حمایت قرار دهیم کارهایی است که موضوعات شهروندی را در نظر داشته باشد و بتواند به روان‌سازی زندگی شهری، روان‌سازی فضاهای شهری و به ایجاد لطافت و شادی در شهر تهران بینجامد. ما از این آثار حمایت می‌کنیم. در زمینه‌های مختلف مانند تئاتر، گرافیک، نقاشی، موسیقی و فیلم سعی می‌کنیم در این پروسه قدم بگذاریم که شهرداری روی این مقولات برنامه‌ریزی کند.
‌برای این اقدامات توافق‌های لازم انجام شده است؟
 باید این کارها را انجام دهند، برای اینکه شورای شهر مصوب کرده است و ما شهرداری را از پرداختن به اموری که در حیطه مسوولیتش نیست به‌شدت باز می‌داریم. برای اینکه مسایلی در شهرداری تهران هست که باید روی آن کار و سرمایه‌گذاری شود که مرجع آن مردم تهران و جغرافیای تهران باشد.
‌چقدر طول می‌کشد این فضا را در اختیار تئاتری‌ها قرار دهید؟
فکر می‌کنم ظرف یک پروسه پنج، شش‌ماهه این کار انجام شود.
‌برسیم به بحث ممنوعیت تدریس موسیقی در فرهنگسراها که این اواخر مطرح شد و بحث‌های پرحاشیه‌ای هم به‌دنبال داشت. چندی پیش شهاب مرادی، رییس سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران در گفت‌وگو با «شرق» اشاره کرد که برای بالابردن سطح کیفی کلاس‌ها و اساتید تصمیم گرفته بود مدتی کلاس‌ها را تعطیل کند تا به آنها رسیدگی کنند. موضعتان در این زمینه چیست؟
ایشان قبلا حرف دیگری زده بود که ما می‌خواهیم در فرهنگسراها کلاس‌های تخصصی برگزار کنیم. این حرف ایشان مرجع درستی ندارد، برای اینکه شهرداری دانشگاه نیست، شهرداری محل آموزش‌های تخصصی نیست. شهرداری باید آموزش‌های عمومی را در اختیار مردم بگذارد. ما نمی‌توانیم دانشگاه موسیقی و هنرستان موسیقی بگذاریم. ما باید آموزش‌های عمومی با قیمت‌های مناسب‌تری در اختیار مردم تهران قرار دهیم. حتی ایشان به من گفته بودند که به‌دلیل پایین‌بودن قیمت آموزش‌ها در فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ، خیلی از آموزشکده‌های خصوصی موسیقی به تعطیلی کشیده شده‌اند. این حرف ایشان هم مرجع درستی ندارد. اگر این‌طور باشد آموزش‌وپرورش هم باید بگوید برای اینکه در مدارس دولتی به بچه‌های مردم به‌صورت رایگان درس می‌دهند، مدارس خصوصی تعطیل می‌شوند. شهرداری موظف است با قیمت پایین امکانات لازم را در اختیار شهروندانی که توان پرداخت شهریه‌های آنچنانی ندارند قرار دهد. بحث آموزش در همه زمینه‌ها وجود دارد، مسایل خانه‌داری برای خانم‌ها، کلاس‌های هنری، حتی آموزش‌های شهروندی و آموزش‌های مذهبی. اینها بخشی از وظایف شهرداری تهران است که یا به‌طور رایگان یا بانصف
قیمت و در حدی که توان شهروندان تهران اجازه می‌دهد در اختیارشان می‌گذارد. برای همین من خوشحالم که آقای شهاب مرادی در هر صورت به این نتیجه رسیدند که کلاس‌های موسیقی را دوباره دایر کند. این کلاس‌ها باید دایر و در سطح تهران آموزش داده شود. ما اگر این کار را نکنیم کلاس‌ها به اشکال دیگری برگزار می‌شود منتها در محیط‌هایی که ما هیچ کنترلی روی آن نداریم. از این رو همین بحث که ایشان استادان خوبی را برای فرهنگسراها بیاورند برای ما نوید خوبی است و من امیدوارم که آموزش موسیقی در فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ بدون هیچ مزاحمتی به مسیر خودش برگردد.
‌چرا شما به این اقدام واکنش نشان دادید؟
من به‌عنوان کسی که نماینده مردم هستم اجازه دارم که به‌عنوان نماینده طیفی از هنرمندان و خانواده‌ها که اعتراضاتی به این اقدام داشتند، نسبت به آن واکنش نشان دهم. نه من بلکه خیلی از اعضای محترم شورا انتقاد خود را نسبت به این قضیه اعلام کردند.
‌خیلی از اهالی موسیقی به دنبال این جریان اعلام کردند روند آموزش موسیقی در سال‌های اخیر رو به عقب بوده است... .
شهرداری تهران مسوول آموزش موسیقی کشور نیست، اینکه آموزش رو به جلو بوده یا نبوده و خیلی از آیتم‌ها، ربطی به شهرداری ندارد. شهرداری، وزارت ارشاد نیست که متولی هنر باشد. شهرداری یک نهاد خدمات‌رسانی در هر زمینه‌ای است. حالا این خدمات‌رسانی از دفع زباله گرفته تا آموزش‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی است تا هرجا که بتواند به شهروندان کمکی کند. خیلی از مسایل نیز بر‌عهده شهرداری نیست. شهرداری فقط به‌عنوان بازوی سوم عمل می‌کند. این مسایل بر عهده خیلی از ارگان‌هایی است که در طول سال بودجه‌های کلان می‌گیرند. شما ببینید الان چه تعداد ارگان در این مملکت وجود دارد که متولی فرهنگ هستند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، ارتباطات اسلامی، حوزه علمیه قم، شاخه فرهنگی بسیج، حتی وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش. هرکدام از اینها بودجه‌هایی می‌گیرند که باید پاسخگو باشند.
 ‌در حوزه‌ اختیارات سازمان فرهنگی- هنری شهرداری هست که کلاس‌های هنری فرهنگسرا‌ها را تعطیل کند یا نهاد دیگری باید نظارت نهایی را انجام دهد؟
چون بودجه سازمان فرهنگی- هنری شهرداری از سوی شهرداری است، باید به شورای شهر در قبال اجرای برنامه‌هایش پاسخگو باشد.
‌چندسال پیش هم یک‌بار در زمان مدیریت آقای خوراکیان گفته شد کلاس‌ها برای اعمال تغییر مدتی تعطیل شوند... .
این سخن‌ها مثل این است که آموزش‌وپرورش بیاید و بگوید ما می‌خواهیم کتاب‌های درسی را تصحیح کنیم، بعد تا یک‌سال مدارس را تعطیل می‌کنیم! این سیاست غلطی است. شما اگر بخواهید سیستمی را تصحیح کنید راه درستش را بروید. باید اجازه دهید آن سیستم به کار خودش برسد و به‌تدریج آن سیستم را به آن ترازی که می‌خواهید برسانید. اینکه تشویش اذهان عمومی کنند و جامعه را دچار نگرانی کنند کار صحیحی نیست. ما اگر سیاستی داریم، می‌توانیم در جهت ارتقای آموزش هنر و فرهنگ در فرهنگسرا به کار بگیریم اما پیش از آن اجازه دهیم سیستم قدیمی کار خود را انجام دهد و به‌تدریج بیاییم سیستم جدید را تزریق کنیم و به آن مطلوبی که در نظر داریم برسیم. شهرداری باید بستر را فراهم کند. در نظر بگیرید آموزش و پرورش یا دانشگاه، مسوول ایجاد شغل در کشور است؟ دانشگاه فقط به شما باید درس دهد، اینکه شما پزشکی شوید که کار پیدا نکرده یا پزشکی شوید که ده‌ها عمل جراحی در روز دارد، دیگر به خودتان بر می‌گردد. دانشگاه وظیفه دارد به شما آموزش دهد و محیط را آماده کند، بقیه‌اش دست خود فرد است. حالا شهرداری تهران وظیفه دارد که محیط را آماده کند، باقی موارد دست خود فرد است که راه را پیدا کند.
‌شما به درخواست خانه موسیقی و به‌دلیل اینکه از اهالی موسیقی هستید با این اقدام سازمان فرهنگی- هنری شهرداری مخالفت کردید یا عامل دیگری وجود داشت؟
خیر. من از قبل در جریان بودم. این داستان به سه، چهارماه پیش برمی‌گردد. وقتی آقای شهاب مرادی به سازمان فرهنگی- هنری آمد ابتدا من این حرف‌ها را شنیدم و چندبار با آقای مرادی تلفنی هم صحبت کردم، ایشان مباحثی را عنوان کرد و ما تذکر دادیم که این کار را نکند و متاسفانه دیدیم قضیه خیلی جدی شده که حتی تذکر من و آقای هادی ساعی در صحن علنی شورا اعلام شد. ما تذکر را به‌عنوان تذکر قانونی به شهردار ارجاع دادیم و بنابراین داستان فراتر از این مطالب بوده است. اصلا بحث این نبود که من چون موسیقیدان هستم این کار را انجام دادم، هر اتفاق دیگری می‌افتاد ما این روش را پیگیری می‌کردیم برای اینکه قطعا شورای شهر باید بر برنامه‌هایی که در ارگان‌های فرهنگی- هنری شهرداری تهران صورت می‌گیرد نظارت جدی داشته باشد.
‌مدتی است که لغو کنسرت‌ها را شاهد هستیم، آسیب این قبیل اقدامات را بر پیکر موسیقی تا چه حد مهم می‌دانید؟
این یک معضل 30ساله در ایران است که متاسفانه وزارت ارشاد در اعمال مدیریت خودش همیشه دچار ضعف بوده است. این به اصطلاح سوءمدیریت خصوصا در شهرستان‌ها به اوج می‌رسد به این صورت که یکسری از نهادهایی که هیچ‌گونه مسوولیتی در قبال مسایل فرهنگی ندارند به لغو کنسرت‌ها مبادرت و محل کنسرت‌ها را دچار ناآرامی می‌کنند. در این زمینه وزارت ارشاد باید پاسخگو باشد. قطعا با چنین رفتارهایی آن چیزی که در نهایت ضربه می‌خورد هنر ملی کشور است. مخالفت و تفکری که باعث می‌شود این کنسرت‌ها را بر هم بزند در اصل به هنر ملی ضربه می‌زند. درحالی‌که آن هنری که مورد اعتراضشان است در فضای کاملا آزاد و در یک اتوبان خالی با سرعت بالای 150کیلومتر به مسیر خودش ادامه می‌دهد!
‌شما در رابطه با حذف نمایش موسیقی زنده از صداوسیما و این نوع رویکردهایی که در تلویزیون شاهدش هستیم چه دیدگاهی دارید؟
این جفایی بود که بر موسیقی ایرانی شد و باید بگویم خطایی بود که در فرهنگ ملی این کشور صورت گرفت. ما دیدیم که خیلی از بزرگان موسیقی کشورمان در غربت از میان ما رفتند و استادانی که در طول همین دو، سه‌ساله از دست داده‌ایم مثل استاد جلیل شهناز، حسن کسایی، همایون خرم، تجویدی و خیلی از بزرگان موسیقی در طول این 30سال حتی در یک فرصت سه‌دقیقه‌ای هم نتوانستند با مردم روبه‌رو شوند تا مردم آثار آنها را از نزدیک ببینند و پنجه‌های آنها را لمس کنند. متاسفانه این اتفاق افتاد؛ در حالی که من به شما گفتم آن موسیقی‌ای که معترضان آن را قبول ندارند در ده‌ها شبکه‌، خودش را به مخاطب تقدیم می‌کند! این موسیقی ایرانی است که دچار این تنگناها شده و متاسفانه این وضعیت اسفبار برایش رخ داده است.
‌آیا شما به این‌دسته از عملکردهای صداوسیما نقد دارید؟
صداوسیما رسانه‌ای ملی است که در طول سال نزدیک به هزارو200، 300میلیاردتومان هزینه‌اش می‌شود. من خودم کارمند سازمان صداوسیما و عضو هیات‌علمی آنجا هستم. شاید نزدیک به دودهه است که به‌طور مستقیم آنجا فعالیت می‌کنم. یکی از مسایلی که در مورد صداوسیما وجود دارد این است که باید فرزند زمان خویشتن باشد، این پیام حضرت مولا(ع) است. در اوقاتی که فرصت دارم تلویزیون ببینم، مشاهده می‌کنم تلویزیون جمهوری اسلامی تبدیل به یک رسانه شنیداری شده است. بخش اعظمی از تلویزیون را سخنرانی‌ها پر می‌کند. تلویزیون جای سخنرانی نیست و مشابه آن در دنیا خیلی کم وجود دارد. تلویزیون باید تخصصی باشد، اگر ما مثلا شبکه‌ای به اسم شبکه معارف داریم، کار درستی است؛ یعنی باید اجازه دهیم تمامی سخنرانی‌ها در شبکه معارف پخش شود و شبکه‌ها باید نگاه دیگری را از جهت اجتماعی، فرهنگی- هنری داشته باشند. هنر در شبکه‌های جمهوری اسلامی یک آیتم دست‌دوم است، در حالی که باید برعکس باشد و از بکراند به فورراند بیاید، یعنی در زمینه اصلی بنشیند. بحث ‌ام‌تی‌وی یک بحث جدی در تلویزیون جمهوری اسلامی است، باید شبکه‌های موسیقی جدی گرفته شوند و آثار هنرمندان برجسته فولکلور و محلی ایران را نشان دهند.
‌به نظر شما این امکان برای رسانه ما وجود دارد که با توجه به پدیده وسیع ارتباطات و اطلاعات که در جهان، روزبه‌روز در حال گسترش است، رسانه ملی ما با وجود محدودیت‌هایی که دارد «فرزند زمان خویشتن» باشد؟
ما در عصری هستیم که از آن به‌عنوان عصر انفجار رسانه‌ها یاد می‌کنند. من چندسال پیش در تلویزیون گفتم عصر تلویزیون دارد به‌سر می‌آید ولی عده‌ای خندیدند! اما واقعا امروز می‌بینیم که این اتفاق افتاده است. برای اینکه بچه من با همین گوشی تلفن همراهی که در دست دارد فیلمش را می‌بیند، موسیقی‌اش را گوش می‌دهد و... . پس احتیاجی ندارد تلویزیون ببیند. آنجایی که می‌گوییم فرزند زمان خویشتن باش به این معنی است که برای هر زمانی، مطالب خاص خودش را پیگیری کنیم. رفتن به ‌پشت‌بام و جمع‌آوری ماهواره، مشکل تلویزیون ما را حل نمی‌کند. این درست نیست که من بگویم چرا کسی کتاب‌های من را نمی‌خواند؟! خب مردم هم می‌گویند شما کتاب درست بنویس که مردم هم بخوانند. آیا من باید بگویم لطفا همه کتاب‌های دیگر را جمع کنند که مردم فقط کتاب من را بخوانند؟ این ایده بد و خنده‌داری است! برای همین با تکنولوژی‌هایی که در راه است، می‌بینیم که تا چندوقت دیگر همین ماهواره را هم کسی نگاه نمی‌کند. در هر صورت من فکر می‌کنم تلویزیون باید مرجع هنرمندان باشد در حالی که الان این‌طور نیست. شاید بالای 60 تا 70درصد بودجه‌های تلویزیون، صرف هزینه‌های جاری می‌شود و این بحران بزرگی است که بدنه فرهنگ و هنر مملکت را تهدید می‌کند. در وزارت ارشاد همین‌طور، در حوزه هنری، سازمان تبلیغات و در تلویزیون همین‌طور. اینها بدون برنامه‌ریزی دقیق و اصولی جلو رفتند. تلویزیون در حال حاضر بالای 40هزار کارمند دارد، این در حالی است که شبکه‌های معتبر دنیا با یک‌دهم این تعداد کارمند رسانه‌شان را اداره می‌کنند. تلویزیون برای تولید آثار فاخر برنامه‌ای ندارد. حدود بالای 90درصد بودجه‌ها در سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران صرف هزینه حقوق کارمندان و نگهداری ساختمان‌ها می‌شود و دیگر هیچ امکانی برای کار فرهنگی وجود ندارد. این عطش به اصطلاح هوس بزرگ‌شدن و کارمند اضافه‌کردن یک زهری به جان و پیکره فرهنگ و هنر شده است که باعث شده هنرمندان بروند به یک گوشه و عده‌ای از آقایان با ده‌ها منشی و معاون اول و دوم و سوم، بنشینند و برای خودشان یک ‌بال‌و‌پری ایجاد کنند و در نهایت، آن چیزی که از درون آن خارج نمی‌شود کار فرهنگی و هنری است. برای همین، تلویزیون هم در یک پروسه پنج، شش‌‌ماهه باید واگذار شود به بخش خصوصی و نیروسپاری کنند، باید اجازه دهند تلویزیون خصوصی در ایران با در نظرگرفتن شرایط و مقتضیات قانونی کشور راه‌اندازی شود تا این تلویزیون بتواند نفس بکشد و راه‌حلی منطقی برایش در نظر بگیرند.
‌علت شکل‌گیری موسیقی زیرزمینی را در کشور چه چیزی می‌دانید؟
علتش این است که در این مملکت موسیقی باید جدی گرفته شود. اگر وزارت ارشاد که متولی فرهنگ و هنر و خصوصا موسیقی این کشور است در طول سال بیاید و ده‌ها جشنواره حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای برگزار کند، آن‌وقت چنین اتفاقی نمی‌افتد که جوان برود زیر زمین.
‌اختلاف حقوقی پرویز تناولی و شهرداری به کجا رسید؟
 چندهفته قبل باز با ایشان جلسه‌ای دیگری گذاشتیم. آقای مسجدجامعی ریاست شورای شهر، من به‌عنوان رییس کمیته هنر و خود آقای تناولی و وکیل ایشان آمدند و قرار شد ما در یک پروسه چندماهه این مشکل و معضل را حل کنیم. بالاخره داستان از این قرار است که شهرداری، مالک بخشی از این مجسمه‌هاست که قبلا خریداری شده. از طرفی آقای تناولی هم هیچ ادعایی ندارد که مجسمه‌ها را برای خودش برگرداند. موضوع مهم برای ایشان این است که فضایی در اختیارشان قرار گیرد تا این مجسمه‌ها در آنجا جمع شوند و به‌عنوان «موزه پرویز تناولی» برای همه نسل‌ها بماند. به هر صورت ما با توجه به احترامی که برای استاد تناولی قایلیم سعی می‌کنیم به معدلی برسیم که هم منافع شهرداری حفظ و هم حرمت ایشان در نظر گرفته شود. خوشحالم که آقای شهاب مرادی در هر صورت به این نتیجه رسیدند که کلاس‌های موسیقی را دوباره دایر کنند. این کلاس‌ها باید دایر و در سطح تهران آموزش داده شود. ما اگر این کار را نکنیم کلاس‌ها به اشکال دیگری برگزار می‌شود، منتها در محیط‌هایی که ما هیچ کنترلی روی آن نداریم. بنابراین همین بحث که ایشان استادان خوبی را برای فرهنگسراها بیاورند برای ما نوید خوبی است و امیدوارم که آموزش موسیقی در فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ، بدون هیچ مزاحمتی به مسیر خودش برگردد.

منبع: شرق
نظرات بینندگان