arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۲۳۸۳۱
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۰۸ - ۱۱ شهريور ۱۳۹۴

ارتباط افزایش طلاق با سایت‌های همسریابی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

«جهان‌صنعت» در گفت‌وگو با دکتر محمدامین قانعی‌راد، رییس انجمن جامعه‌شناسی به موارد چالش‌برانگیز در بررسی دلایل جدایی زوج‌ها و آسیب‌شناسی راهکارهای دولت جهت افزایش ازدواج پایدار و باثبات پرداخت. از سایت‌ها و موسسه‌های مجاز همسریابی که به گفته قانعی‌راد، ازدواج، امری اجتماعی را دیوانی شدن کرده و به هیچ عنوان متضمن ازدواج پایدار نخواهد بود و هیچ سنخیتی با عرف و فرهنگ جامعه ایران ندارد چون هیچ خانواده‌ای رضایت نخواهد داد مشخصات و تصویر فرزندش روی سایت قرار بگیرد تا دیگران انتخاب کنند تا وکلای دلالی که کاسبی طلاق توافقی در سریع‌ترین زمان ممکن به راه انداخته‌اند، بررسی شد. همچنین بحث مشکلات جنسی زوجین که مدتی است آمار و اخبار درخصوص آن افزایش یافته و وضعیت به حدی رسیده که مراکز مشاوره جهت حل این مشکل در حال افزایش است. این موضوع نشان‌دهنده آن است که تابوی مطرح کردن مشکلات جنسی مردم فرو ریخته و باید آن را به فال‌نیک گرفت تا این دغدغه مهم در سطح جامعه برطرف شود. بخش نخست گفت‌وگو که روز دوشنبه منتشر شد به عمده دلایل جدید افزایش طلاق به خصوص طلاق توافقی با کاهش حجم و کنترل خانواده‌ها و همچنین تاثیرگذاری عوامل اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی پرداخت.

ایجاد سایت‌های همسریابی و مرکز دیگری به نام همسان‌گزینی که به تازگی از سوی قوه قضاییه مجوز فعالیت را دریافت کرده و بازگشایی شده است، بخش دیگری از اقداماتی است که برای افزایش ازدواج انجام می‌شود. به نظر شما این اتفاقات تا چه میزان می‌تواند به کاهش طلاق و پایداری و ثبات ازدواج کمک کند؟

مناسبات اجتماعی آدم‌ها با یکدیگر در این جامعه، آنقدر غنی نیست که بتوانند در ارتباطات رو‌در‌رو در زندگی روزمره خودشان و با واسطه‌های انسانی، همسر خود را پیدا کنند و حالا دستگاه‌های رسمی می‌خواهند این خلاء را با تکنولوژی به منزله میانجی برای یافتن همسر پر کنند. زمانی واسطه‌های انسانی عامل جست‌وجو برای یافتن همسر مناسب برای فرد دیگر بودند. نه اینکه شغلشان این بود. به‌طور طبیعی این مساله معرفی دختر و پسر شکل می‌گرفت. آن هم به دلیل کم بودن ارتباطات انسانی بین دختر و پسر بود که واسطه‌ها در این میان نقش معرف را ایفا می‌کردند. حالا برخی می‌خواهند واسطه‌های تکنولوژیک را جایگزین واسطه‌های انسانی کنند زیرا معتقدند دختر و پسر هنوز باید به لحاظ محل تحصیل و کار جدا باشند و با یکدیگر ارتباط نداشته باشند. وقتی واسطه انسانی تضعیف می‌شود، تکنولوژی وارد می‌شود. این مساله به هیچ عنوان پاسخگوی جوانان نخواهد بود و باعث افزایش ازدواج باثبات نخواهد شد.

من روی این موضوع نقد دارم. این روش‌ها اشتباه است. کمی قبل خطاب به مسوولان وزارت جوانان پیشنهاد دادم که اگر از ما می‌خواهید عکس دختران و پسرانمان را روی سایت قرار دهیم تا مردم ببینند و انتخاب کنند شما هم عکس و مشخصات فرزندان‌تان را روی این سایت‌ها قرار دهید. در واقع خودشان برای این موضوع ابتدا پیشگام شوند و اگر به روش ابداعی خود ایمان دارند که موفق می‌شوند! در غیر این صورت صرفا قصد دارند بگویند ما برای ازدواج آسان جوانان کاری کردیم! شیفتگی به تکنولوژی علاوه بر مردم در میان مسوولان هم وجود دارد. زمانی که راهکارهایی برای بازسازی امر اجتماعی ندارند دست به دامن روش‌های تکنولوژیک می‌شوند و این رویکرد روز‌به‌روز باعث تضعیف بیشتر امر اجتماعی خواهد شد. بر این اساس بحران ازدواج و بی‌اعتمادی نسبت به این مقوله و افزایش طلاق را خود سایت‌های همسریابی دامن خواهند زد و تاثیر و پیامد منفی خواهند داشت. شما توجه کنید از شیوه نام‌گذاری بنگاه‌های همسریابی مشخص می‌شود که قرار است با چه چیزی در این مراکز مواجه شویم! کلمه بنگاه، یک واحد اقتصادی است که در مورد بنگاه‌های معاملات ملکی و اتومبیل به کار می‌رود. با این نوع نامگذاری، امری اجتماعی به امری اقتصادی تقلیل می‌یابد و جنبه قراردادی و پولی و معاملاتی ازدواج بر جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی آن غلبه پیدا می‌کند. در واقع خود همین واژه‌هایی که برای همسریابی به کار می‌برند، نشان می‌دهد که در عرصه ازدواج و همسرگزینی یک گذار مفهومی در حال رخ دادن است.

پایداری نهاد ازدواج بستگی دارد به اینکه نهادی فرهنگی و اجتماعی باشد نه صرفا نهادی اقتصادی. واژه‌های سازمان و موسسه برای همسریابی بر دیوانی شدن همسرگزینی و ازدواج دلالت دارد. در واقع مانند این است که قصد دارید شناسنامه‌ای یا پایان‌کاری را از سازمان یا دستگاهی اداری بگیرید. در مساله ازدواج هم کاری که توسط اجتماع باید صورت گیرد دارد به سازمان واگذار می‌شود. سازمان، نهادی است که براساس اهداف عقلانی تشکیل می‌شود و فاقد خودجوشی‌ها و مناسبات گرم اجتماعی است. برخلاف روند سازمانی شدن یا دیوانی شدن، ازدواج باید در نهادی ارتباطی شکل بگیرد که خودش هم بخشی از اجتماع است. این خانواده‌ها و گروه‌های خویشاوندی و حلقه‌های معاشرتی هستند که روندهای ازدواج باید درون آنها شکل بگیرد. مناسبات اجتماعی همچون ازدواج هرچه بی‌واسطه‌تر صورت بگیرد و چهره به چهره‌تر باشد، از عمق و پایداری بیشتری برخوردار می‌شود. رواج وساطت تکنولوژی در ازدواج یا گسترش ازدواج‌های فناورانه نشان می‌دهد یک نوع جابه‌جایی در حال رخ دادن است و سازمان اجتماعی ازدواج دارد جای خود را به سازمان اقتصادی، اداری و تکنولوژیک ازدواج می‌دهد. این سایت‌ها و سازمان‌ها به تقویت نهاد ازدواج، تحکیم نهاد خانواده و کاهش طلاق کمکی نمی‌کنند و برعکس نهاد ازدواج را بیش از پیش تضعیف خواهند کرد.

از نگاه جامعه‌شناختی، ازدواج به دنیای زندگی روزمره مردم تعلق دارد نه اینکه حاصل عملکرد سیستم‌ها باشد. ازدواج چیزی نیست که قوانین و مقررات اداری و بنگاه‌ها و بخش دولتی بخواهند به آن سر‌وسامان دهند. در زندگی روزمره ما گویا اتفاقات یا تحولاتی رخ داده که باعث کاهش توانایی جامعه برای انجام یکی از کارکردهای خودش، یعنی ساماندهی به رخداد ازدواج، شده است. واگذار کردن این کارکرد به سازمان‌ها و نهاد‌های دولتی سبب می‌شود که زندگی روزمره همان توان پایینش را نیز از دست بدهد. مانند این است که پای من ضعیف شده باشد و نتواند بدنم را بکشد. به جای توانمند‌سازی آن یک چوب عصای دایمی زیر بغلم بگذارند؛ کم‌کم همین قدرت موجود نیز از پا گرفته می‌شود. راه‌حل چوب عصا باید به طور مقطعی و در زمینه یک برنامه درمانی کلی مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین سپردن کارکرد هسریابی از فرآیندهای اجتماعی به سازمان‌های اداری و فناورانه به ثمر نخواهد نشست. باید دید چرا زندگی روزمره توانایی خود را در برخی زمینه‌ها از دست داده است و چگونه زندگی اجتماعی را می‌توان توانمندتر ساخت و قدرت آن را برای خلق رویدادهایی خاص افزایش داد؟

اگر مسوولان بنگاه‌ها و وبگاه‌های همسریابی با این دید به بررسی این عوامل می‌پرداختند، این راه را انتخاب نمی‌کردند. این راه غلط است. نکته دیگر اینکه این روش‌ها هنوز با فرهنگ جامعه ما سازگار نیست. شما از دید پدر و مادرها به این موضوع نگاه کنید. آیا آنها رضایت می‌دهند عکس و مشخصات دخترشان در یک سایت یا بنگاهی باشد تا کسی بیاید آن را ببیند و او را انتخاب کند؟ در واقع تصور آن برای برخی ایرانی‌ها بسیار سنگین است. معمولا جامعه تن به چنین روش‌هایی نمی‌دهد و مسیر دیگری را انتخاب می‌کند. به عنوان مثال مناسبات دختر و پسر بدون ازدواج افزایش خواهد یافت یا روابط همباشی بین زن و مرد اتفاق می‌افتد. این روش‌ها نتیجه‌ای دربر نخواهند داشت. کسانی که این سایت‌ها را راه‌اندازی کرده‌اند، اگر روش‌هایشان برای پایداری ازدواج موفق بوده، بیایند نتیجه عملکرد خود را ارایه دهند! بگویند چند ازدواج از این طریق اتفاق افتاده و این ازدواج‌ها چه مشخصاتی داشته‌اند؟ به نظر من با توجه به شرایط فرهنگی در ایران نیازی به این کار نبود. این روند و روش‌های همسریابی از نهاد خانواده ارزش‌زدایی می‌کند. در واقع ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی در خانواده ازدواج را تبدیل به ارزش‌های اقتصادی و سازمانی می‌کند و به این ترتیب نهاد خانواده جاذبه اجتماعی و فرهنگی‌اش را برای جوانان از دست می‌دهد.

مساله دلالی برخی وکلا از طلاق توافقی هم یکی دیگر از آسیب‌های طلاق است. انتشار آگهی‌های عجیب و غریب در سطح گسترده با عنوان یک ساعته و یک روزه طلاق شما را می‌گیریم و تبلیغات زیادی که برای تحریک زوج‌های مشکل‌دار مطرح می‌شود. آسیب‌شناسی شما از این روش‌ها چیست؟ آیا این نوع تبلیغات برای کاهش فشار و آسان شدن طلاق به خصوص با محدودیت‌هایی که برای زنان موجود هست، مزیتی دارد؟

می‌خواهند میزان طلاق را کاهش دهند. بر این اساس در مسیر طلاق توافقی مشکلات بیشتری را ایجاد می‌کنند. قبلا می‌شد بدون موانعی طلاق توافقی گرفت اما حالا بدون انجام چندین جلسه مشاوره اجازه طلاق توافقی صادر نمی‌شود....

بله این مانع به تازگی ایجاد شده و ممکن است برای بسیاری از کسانی که قصد جدی برای جدایی دارند، امری صرفا صوری و نمایشی باشد و فقط در مشاوره شرکت کنند تا طلاق صادر شود.

بله، در واقع قصد دارند موضوع طلاق را با این روش دشوار و پیچیده کنند، تصور می‌کنند با این روش می‌توانند زوجین را به زندگی بازگردانند و زندگی را حفظ و ازدواج را پایدار کنند. نقش تعیین‌کننده‌های سنتی و اجتماعی در ازدواج کاهش پیدا کرده و زمانی که این اتفاق رخ می‌دهد، افرادی که توافقی ازدواج کرده‌اند دنبال این هستند که طلاق هم توافقی باشد. اگر مفهوم توافقی را ایجاد اجماع از طریق گفت‌وگو میان زن و مرد در نظر بگیریم، دیگر تصمیم‌گیرنده زوجی هستند که خواسته‌اند با یکدیگر ازدواج کنند و اگر نیاز به جدایی هم باشد دیگر تحمل نمی‌کنند که سایرین برای طلاقشان قاعده بگذارند و محدودشان کنند. چون برای ازدواج توافقی تصمیم گرفته و وارد شده‌اند، برای طلاق هم در صورت نیاز توافقی عمل خواهند کرد. قوه قضاییه باید کارها را تا حد زیادی به توافق بسپارد، در واقع حل دعواها را به مردم و توافق آنها که از طریق گفت‌وگو حاصل می‌شود بسپارد تا زن و مرد مسایل خودشان را حل کنند. بعد که حل شد، قوه قضاییه هم حکمی صادر کند تا آن تصمیم ثبت شود. جامعه خوب جامعه‌ای است که افراد این توانایی را دارند که از طریق گفت‌وگو با یکدیگر مشکلاتشان را حل‌وفصل کنند، یعنی استفاده از زبان برای حل اختلافات. در این مورد خاص قوه قضاییه متاسفانه موضوع را غیرتوافقانه‌تر می‌کند به جای آنکه این مساله را به توافق وابسته کند. دو نفر عاقل و بالغ به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توانند با یکدیگر زندگی کنند و هیچ دعوایی هم با هم ندارند و توافق کرده‌اند و وضعیت فرزند و خانه و اموال مشترکشان و حق و حقوقی که بر گردن یکدیگر داشته‌اند را هم مشخص کرده‌اند و فقط اجازه ثبت شدن آن را از دادگاه می‌خواهند. اما دادگاه به حدی سختگیری می‌کند که مسیرهایی همچون حضور وکلای دلال در این میان پیدا می‌شود. البته ممکن است قوه قضاییه هم سخت نگیرد اما بالاخره زن و مرد باید مدتی از کار خود بیفتند و معطل شوند و کارهای اداری جدایی را انجام دهند. در این صورت هم ممکن است فرد کسی را به وکالت از طرف خود برای این امور راهی دادگاه کند که این هم باید امکان قانونی‌اش فراهم شود تا این بوق و کرنای طلاق توافقی در کوتاه‌ترین زمان ممکن و یک روزه و... سر بر نیاورد. این کوتاه‌ترین زمان ممکن چه مفهومی دارد؟ یعنی وکیل دلال می‌گوید ما در ازای راه‌های قانونی و سختی که قوه قضاییه برای دشوارشدن طلاق گذاشته، راه‌هایی را بلدیم که آن روش‌های سخت را آسان کنیم؟ می‌گویند به ما پول بدهید تا قانون را برایتان دور بزنیم و خنثی کنیم؟

براین اساس شما می‌بینید یک نهادی جدایی را دشوار می‌کند و صنف دیگری آن دشواری را با چاره‌های خود آسان می‌کند! اینها نشان‌دهنده تعارضات قانون‌گذاری در ایران است. زمینه‌های متعددی هم دارد... اینجا قانون‌گذار ته دلش معتقد است طلاق توافقی حق مردم است و اگر ما کمی سختگیری می‌کنیم به این دلیل است که شاید بتوان میزان آن را کاهش داد. در عین حال اگر شرایط ما به عنوان قوه قضاییه سخت است، وکیل بگیرند. پس مماشاتی در این میان رخ می‌دهد و همه اینها تاثیری منفی دارد که باعث غفلت ذهن ما از علل اصلی گسترش طلاق توافقی در جامعه می‌شود. باید راه‌حل‌های سطحی را بازبینی و راه‌حل‌های موثرتری را جایگزین آن کرد اما دانش و بینش این کار وجود ندارد. در عرض سه ماه می‌خواهیم همه چیز را سطحی حل کنیم. در واقع قوه قضاییه در این زمینه درگیر سطحی‌نگری شده است.

موضوع دیگری که به شدت نگران‌کننده شده است و برخلاف گذشته که صحبت کردن از آن در جامعه و در فضای عام رسانه‌ای تابو محسوب می‌شد اما این روزها بسیار زیاد عنوان می‌شود، بیان این موضوع است که علت 70 درصد طلاق‌ها مشکلات جنسی است و قرار است برای این مساله مراکز مشاوره جنسی را در سطح شهر افزایش دهند. سال‌ها روی این مشکل سرپوش گذاشته شد و حالا که این مشکل به انفجار رسیده و از زیر پوست شهر به روی سطح جامعه آمده، گویا موضوع برایشان بسیار جدی شده است. ارزیابی شما چیست با توجه به اینکه برخی نهادهای دولتی اعلام می‌کنند که روابط فرازناشویی که به طور عمده مفهوم خیانت را به ذهن می‌رساند، افزایش یافته است. این دو مقوله چگونه با یکدیگر ترکیب می‌شوند؟ جامعه ما را چه شده است؟

این مسایل جنسی یعنی از یکسو ناتوانی در ارتباط جنسی لذت بخش زناشویی و از سوی دیگر افزایش ارتباطات فرازناشویی به قصد لذت با یکدیگر تعارض و ناسازگاری دارند. من از این دو مساله متعارض نتیجه می‌گیرم که 70 درصد مردم در خانه خودشان و با همسرشان از نظر عاطفی ارضا نمی‌شوند واین عدم رضایت عاطفی به صورت مشکل جنسی بازنمایی می‌شود. می‌توان حدس زد که احتمالا فضای عاطفی خانواده جذابیت لازم را ندارد و نیاز به صمیمیت و روابط عاطفی بین زوجین به خوبی در خانواده پاسخ داده نمی‌شود. به این دلیل روابط عاطفی در بیرون از خانواده در حال شکل‌گیری است. کسی هم که در بیرون از منزل این رابطه را شکل می‌دهد، نمی‌گوید من خیانت می‌کنم. می‌گوید من دنبال عاطفه و رابطه انسانی می‌گردم. تعبیر ما این است که به دنبال خیانت رفته و البته این تعبیر از نظر قانونی و شرعی درست است. وقتی عنوان می‌شود 70 درصد طلاق‌ها ناشی از مشکلات جنسی است، این تعبیری زیست‌شناختی از رخداد مزبور است. در حالی که در اطراف رابطه جنسی در دنیای انسانی مقوله دیگری هم وجود دارد؛ انسان رابطه جنسی را در چارچوب صمیمیت و عشق ابراز می‌کند و این امر تفاوت رابطه جنسی انسانی را نشان می‌دهد زیرا این‌طور نیست که انسان بخواهد به صورت عریان فقط رابطه جنسی برقرار کند. احتمالا چون در خانواده بار عاطفی و عشق وجود ندارد، فضای دیگری را جست‌وجو می‌کند تا نیاز جسمی، عاطفی و حتی منزلتی خود را با فرد دیگری برطرف کند و همه اینها را با هم به دست بیاورد. به لحاظ حقوقی ما می‌گوییم فرد مرتکب خیانت جنسی شده است و از لحاظ پزشکی هم عنوان می‌شود که فرد ناتوانی جنسی دارد. همیشه دانش‌ها، تکنولوژی‌ها و حرفه‌های مختلف به دنبال این هستند که تعبیر خاص خود را از رخدادهای زندگی بشری ارایه دهند و بدان وسیله بتوانند جایگاه خود را تثبیت کنند. به نظر می‌رسد بیش از مشکل ناتوانی جنسی، ما با مشکل فقرعاطفی در خانواده مواجه هستیم که بخشی از آن واقعا غیرطبیعی است و باید به این فکر کرد که چطور می‌توان مناسبات عاطفی خانواده را افزایش داد. در مورد نیاز به آموزش جنسی من معتقدم نسل امروز در مقایسه با نسل‌های پیشین، از آگاهی بسیار بالاتری نسبت به مسایل جنسی برخوردارند و آن سطح از دانش جنسی مورد نیاز مطابق با زمانه دارد با سازوکارهای گوناگون از جمله از طریق خانواده‌ها و رسانه‌ها به نسل جدید انتقال داده می‌شود و نمی‌توان گفت این بحران ناشی از کمبود آموزش در این زمینه است.

زاویه دیگر این مساله هم می‌تواند تنوع‌طلبی باشد. بسیاری از جوانان نسل جدید معتقدند چرا یک مرد یا یک زن باید تا آخر عمر همسر خود را بخواهد و فقط او را تاب بیاورد؟ پس از چند سال میل به شخص دیگری پیدا می‌کند و چرا باید به پای هم بمانند؟ این دیدگاه عامل ترسی هم می‌شود که بسیاری از افراد هرگز به سراغ ازدواج نروند. ترس از اینکه پس از 5 یا 10 سال از گذشت زندگی مشترک، ناگهان یکی از طرفین به دیگری بگوید که دیگر تو را نمی‌خواهم. ترس از این یکباره خالی شدن از همه چیز مانعی برای ازدواج هم شده است. پیچیدگی‌های زیاد این مساله را چطور ارزیابی می‌کنید؟

تنوع‌طلبی در جایی رشد پیدا می‌کند که فردیتی ایجاد می‌شود و می‌خواهد خود را از محدودیت‌های اجتماعی خارج کند. در واقع زمانی که فردی به فردیت خودش بیش از محدودیت‌ها و موانع اجتماع اهمیت می‌دهد دنبال تنوع‌طلبی لذت جویانه بیشتری می‌رود. به همین دلیل هر جا فرهنگ می‌خواهد او را محدود کند یا از طریق چارچوبی جلوی او را بگیرد، آن چارچوب را محدود‌کننده می‌بیند و تمام سعی خود را می‌کند از درون آن چارچوب خارج شود. بر این اساس می‌توان گفت تنوع‌طلبی، میل فردی است برای رهایی از سلطه فرهنگ و اینکه غریزه خود را آزادانه و به دور از قیود فرهنگی ارضا کند.

برای رسیدن به آمار تنوع‌طلبی جنسی باید پژوهش‌های بیشتری صورت گیرد تا مشخص شود به چه میزان این مساله گستردگی دارد. در واقع به نظر من بسیاری از کسانی که از تنوع‌طلبی حرف می‌زنند پای بندی خاصی به یک فرد دارند و تا سال‌ها هم پای آن تعهدات می‌ایستند. اینطور نیست که خودشان را به هرکسی بسپارند و معیارهایی را در نظر می‌گیرند. من به‌طور کلی معتقدم انسان همه غرایزش از جمله غریزه جنسی را در چارچوب فرهنگ ارضا می‌کند و فرهنگ برای این نیاز هم تدابیری اندیشیده است و به صورت تاریخی هم خانواده یکی از چارچوب‌های فرهنگی بوده است. در عین حال هم جامعه‌ای نیست که روابط برون خانگی در آن وجود نداشته باشد. مگر پدران و مادران بسیار متعهد کنونی هرگز قبل از ازدواج رابطه دیگری نداشته‌اند؟ در شرایط کنونی هم بسیاری از پسران و دختران دارای رابطه دوستی و... با جنس مخالف خود پس از ازدواج‌شان به چارچوب خانواده متعهد می‌شوند.

در جوامع معاصر پدیده تاخیر در ازدواج دلایل گوناگونی دارد از جمله مساله تحصیلات و بالا رفتن سن بلوغ اجتماعی. از سویی دیگر برای برخی‌ها هم‌اکنون یکی از کارکردهای تاخیر در ازدواج ارضای حس تنوع‌طلبی‌شان قبل از ازدواج است. خیلی‌ها به جوانان می‌گویند تا مجردی کیف کن؛ چون به نظر آنان در این دوره تعهد خانوادگی به یک فرد وجود ندارد. ولی در نهایت این طور نیست که آدم‌ها تعهد خانوادگی را نپذیرند. می‌توان گفت نسبت به گذشته حفظ کردن روابط صمیمی در درون خانواده مشکل‌تر شده است. در واقع اگر گفت‌وگوی بین زوجن جای بگو مگو را بگیرد و روابط دوطرفه برمبنای صمیمت شکل بگیرد و بر همین مبنا هم ادامه پیدا کند، بسیاری از اتفاقات و خیانت و... رخ نمی‌دهد.

از سویی دیگر معاون حقوقی قوه قضاییه چندی پیش اعلام کرده روش‌ها و آموزه‌های فمینیستی و آگاه شدن زنان به حقوقشان باعث عدم سازش و افزایش طلاق توافقی شده است. نظر شما درخصوص این اظهارنظر چیست؟

بله. آگاه شدن زنان به حقوقشان انتظارات جدیدی را از سوی آنان مطرح می‌کند که می‌تواند خانواده را دچار تنش کند... اما مشکل را نباید در پیدایش این آگاهی‌ها دانست یا از برچسب فمینیستی برای سرکوب این انتظارات استفاده کرد. این برچسب‌ها مانع فهم درست شرایط موجود می‌شود. مشکل ما نه در رشد آگاهی‌های زنان از حقوقشان بلکه در فقدان تجربه آنان برای پیوند آگاهی از حقوق خود با الزامات حقوق دیگری است. از سوی دیگر برخی از مردان ممکن است روندهای فرهنگی موجود را به رسمیت نشناسند. تجربه اجتماعی پیوند بین حقوق زنان و مردان باید در یک زمینه گفت‌وگویی تعمیق شود و خصلت دوسویه و دوجانبه پیدا کنند.
نظرات بینندگان