arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۶۱۷۱۵
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۱ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۵
نشنال اینترست:

چرا اتحاد ایران و روسیه آنقدرها هم قوی نیست؟

روابط روسیه و ایران با شروع همکاری در میدان جنگ سوریه وارد مرحله تازه ای شده است. اخیرا مقاله ای در دیلی بیست با مضمون «علاقه» پوتین به ایران چاپ شد، و مقاله ای دیگر در المانیتور پیش بینی کرد که همکاری ها از مرز سوریه فراتر خواهد رفت و «مسکو با همکاری ایران و حزب الله تلاش می کند نقش منطقه ای خود را گسترش دهد.» با این حال همکاری روسیه با ایران در عرصه های مختلفی چندان که به نظر می رسد قوی نیست، و این رابطه در خود محدودیت هایی دارد که حتی شامل مسائلی می شود که به نظر باید باعث تقویت همکاری ها شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

چرا اتحاد ایران و روسیه آنقدرها هم قوی نیست؟

سرویس بین الملل «انتخاب»؛ نشنال اینترست نوشت: روابط روسیه و ایران با شروع همکاری در میدان جنگ سوریه وارد مرحله تازه ای شده است. اخیرا مقاله ای در دیلی بیست با مضمون «علاقه» پوتین به ایران چاپ شد، و مقاله ای دیگر در المانیتور پیش بینی کرد که همکاری ها از مرز سوریه فراتر خواهد رفت و «مسکو با همکاری ایران و حزب الله تلاش می کند نقش منطقه ای خود را گسترش دهد.» با این حال همکاری روسیه با ایران در عرصه های مختلفی چندان که به نظر می رسد قوی نیست، و این رابطه در خود محدودیت هایی دارد که حتی شامل مسائلی می شود که به نظر باید باعث تقویت همکاری ها شود.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، این نشریه آورده است: ایده اتحاد روسیه-ایران به چهار دلیل برای بسیاری منطقی به نظر می رسد. اول آنکه روسیه و ایران تمایل مشترکی به از بین بردن نظم پس از جنگ سرد و تحت سلطه آمریکا در خاورمیانه دارند. مورد دوم حمایت روسیه از ایران در جریان گفتگوهای هسته ای است، زیرا آن ها با ساخت راکتور در ایران و کمک به برداشتن تحریم ها در گفتگوهای 1+5 نقش مهمی به نفع ایران ایفا کرده اند. سوم آنکه منافع ایران و روسیه در سوریه موجب عملیات نظامی مشترک برای حفظ نظام بشار اسد شد. و چهارمین مورد آنکه روسیه می خواهد از فرصت های اقتصادی جدید پسا تحریم در ایران استفاده کند. اما با نگاه دقیق تر به این منافع ظاهرا مشترک می توان محدودیت ها و اختلافات میان آن ها را مشاهده کرد.

با سقوط جماهیر شوروری، برای روسیه جهان تک قطبی زیر سلطه آمریکا در تضاد با منافع ملی اساسی خود قرار گرفت؛ این امر، هم در خاورمیانه و هم در مناطق دیگر صادق بود. از دهه نود میلادی که آمریکا به قدرت مسلط بر منطقه تبدیل شد، ایران و روسیه متحدان معدودی در این میان داشتند. عقل و تاریخ به ما می گوید که ایران و روسیه به همکاری خود در تلاش برای آوردن کشورهای عربی به مدار خود ادامه می دهند. 

اما وقتی روسیه و ایران دوره هایی از روابط نزدیک تر با آمریکا را تجربه می کنند، در برابر آن روابط ایران و روسیه به سردی می رود. اتخاذ این رویکرد از جانب روسیه بسیار بارز بوده است. هدف روسیه در مواجهه با سلطه آمریکا به دست آوردن برابری است که به معنای پذیرش منافع مسکو از سوی واشنگتن است؛ اگر برابری حاصل شود، پس تاکتیک آن ها به هدف خود رسیده. ایران در این تاکتیک برای روس ها فقط یک ابزار است. از این رو در دوره ای که روابط روسیه با آمریکا تقویت می شود، منافع روسیه در تشکیل ائتلاف ضد آمریکایی با ایران از بین می رود.

در مورد سوریه تهران طوری عمل کرده که نشان دهد در حال همکاری نزدیک با روسیه است. اما در پس موضع مبهم حفظ اسد، منافع متضادی میان این دو وجود دارد. روسیه تمایل دارد از سقوط  اسد جلوگیری کرده و کشوری که مشتری او حساب می شود را برای خود در منطقه حفظ کند. ایران علاقه دارد با سوریه همچنان همکاری داشته باشد. تفاوت دیدگاه های این دو درباره آینده سوریه منجر به اتخاد رویکردهای متفاوتی بوده است. روسیه در طول  چهار دهه روابط نظامی و فرهنگی خود را با نظام حکومتی و اداری اسد تقویت کرده و می خواهد آن را حفظ کند. به همین دلیل، خود بشار اسد برای مسکو مساله حیاتی به شمار نمی آید. در واقع اگر اسد از مقام خود در سوریه کنار رود، احتمال بیشتری دارد سوریه بتواند به شکل بهتری به منافع روسیه در منطقه کمک کند. برای همین روسیه این را روشن کرده که "پیوند ناگسستنی" با بشار اسد ندارد.

در همین حال، نقش ایران در جنگ داخلی سوریه بیشتر بر آن تمرکز دارد که به تداوم حکومت اسد کمک کند. نفوذ ایران در سوریه وابستگی بسیاری به روابطش با اسد دارد که برای حمایت های ایران در طول جنگ داخلی سوریه به تهران مدیون است. همچنین ایران همزمان اقدام به آموزش و مسلح سازی بیش از صد هزار شبه نظامی محلی تحت عنوان نیروهای دفاع ملی کرده است.

همچنین سخن بسیاری از فرصت های اقتصادی همکاری ایران و روسیه در سایه برداشته شدن تحریم ها علیه ایران گفته شده است. گقته می شود قرار است روسیه میلیاردها دلار تسلیحات به ایران بفروشد. اما منافع مشترک نظامی و اقتصادی محدودیت هایی دارد؛ هر چند روسیه در گذشته تانک و تسلیحات متعارف دیگری را به ایران فروخته است، به نظر می آید چندان مشتاق به فروش سیستم های تسلیحاتی پیشرفته تر به ایران نباشد. برای مثال، از زمان بسته شدن قرارداد اس 300، مسکو همچنان تهران را معطل خود نگه داشته است. آخرین مورد آن به شایعاتی بر می گردد که بار دیگر تحویل اس 300 به ایران به تعویق افتاده، زیرا اسرائیل شواهدی به روسیه ارائه کرد که ایران به حزب الله تسلیحات پیچیده روسی تحویل داده است. چه این یک بهانه از سوی کرملین باشد یا واقعا درست بود، یا اصلا گمانه زنی بی اساس باشد، روشن است که روسیه در تحویل اس 300 بازهم خلف وعده کرده است. نزدیک به ده سال تاخیر در انجام تعهدات باعث زیر سوال بردن تمایل واقعی روسیه به تحویل این سیستم ها به ایران شده است. هیچ نشانه روشنی از انگیزه واقعی روسیه برای این تاخیرها دیده نشده، اما به نظر می رسد روسیه نگران است به همسایه جنوبی خود اجازه دستیابی به این سیستم بسیار پیچیده را دهد.

سوای محدودیت های نظامی-سیاسی در روابط اقتصادی ایران و روسیه، از جهاتی منافع اقتصادی اصلی آن ها در رقابت باهم قرار می گیرد. برای مثال، در زمینه نفت و گاز آن ها در حفظ و به دست آوردن سهم خود در بازار رقابت شدیدی دارند. از زمان امضای برجام ایران کاملا روشن ساخته قصد بازپس گیری سهم خود از بازار را دارد. با فرض آنکه ایران صاحب سهم خود از بازار نفت اروپا پیش از 2012 شود، سهم روسیه 10 درصد کم می شود. به طور مشابه، در مورد گاز طبیعی ایران قراردادی با عراق و سوریه امضا کرده تا خط لوله ای گاز از میدان های خلیج فارس به شهر بندری تارطوس سوریه ساخته شود؛ آخر بازی برای روسیه آن است که این گاز از آنجا به اروپا فرستاده شود. روس ها علاقه چندانی به رقابت در بازار گاز طبیعی ندارند.

مساله انرژی برای کرملین به دو دلیل بسیار مهم است. اولین و مهمترین دلیل آن است که اقتصاد روسیه وابسته به منابع نفت و گاز آن می باشد (در سال 2013، 50 درصد بودجه فدرال را تشکیل می داد). همچنین قیمت نفت مساله مهمی برای پوتین است، که بر سوبسید و یارانه برای کسب وفاداری و حمایت تکیه دارد. در حال حاضر که قیمت نفت پایین است، روس ها بی صبرانه نیازمند بالا رفتن دوباره آن هستند. اما برای ایرانی ها هم منطقی به نظر نمی رسد که تولید خود را ثابت نگه دارند. در نتیجه ایران نه تنها در این میدان با روسیه رقابت کرده که به آن ضربه نیز وارد می کند. دلیل دوم که در سیاست خارجی روسیه به کرات دیده شده استفاده از سهم 30 درصدی خود از بازار انرژی اروپا برای اهرم فشار است. هرچند مسکو به طور بالقوه می تواند با توسعه بازار انرژی خود در کشورهایی مانند چین ضررهای مالی خود را جبران کند، اما جایگزینی اهرم فشار دیگری بر اروپا برای آن ها بسیار سخت خواهد بود.

نظرات بینندگان