arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۷۰۱۵۷
تاریخ انتشار: ۲۰ : ۱۱ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۵

در انتظار آينه‌دار رسول

على اصغر شعردوست
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

اي حضور اصيل که هرگاه نامت از دلمان مي‌گذرد، نگاه‌هاي خسته‌مان بر حسن هيبت بزرگوارت مکث مي‌کند... ‏

‏اي حضور هميشه، اي هماره «هست»، اي «هست» هماره، اي اميد ازلي که از نخستين آه‌هاي آدم(ع) آغاز شدي و تا امروز تداوم يافتي؛ به دستان تهي ما که نه چون دستان آدم، دستان پيامبري است و نه چيزي شايسته پيشگاه تو دارد، نگاه کن. 

يابن‌الزهرا، ‏صدايت مي‌کنيم... هر جا که گره‌کور زندگي تنگ مايه‌مان ناي رفتن را از ما مي‌گيرد، صدايت مي‌کنيم. شميم حضور تو در فضاي دلتنگي‌هامان مي‌پيچيد. تو صداهاي فروريختة ما را مي‌شنوي. تو مي‌آيي رودررومان مي‌ايستي، چشم در چشممان... اما ما، ما آنقدر گم‌ايم، آنقدر سر در چاه زندگي‌هامان فرو کرده‌ايم که فقط دلخوش کرده‌ايم به افتادن ريگي در آب و صداي دوردست برخورد ريگ و آب. ما سر در چاه زندگي‌هامان خفقان گرفته‌ايم و حضور تو را همچون خاطره‌ات، از ياد برده‌ايم.‏

‏«اشهد ان بولايتک تقبل الأعمال و تزكي الا فعال و تضاعف الحسنات و تمحي السيئات فمن جاء بولايتک و اعترف بامامتک...» ‏به بزرگواري‌ات ما را ببخش اگر اين همه تاريک درونيم. اگر درونمان مانداب تمام رؤياها و آرزوهاي دنيايي است. تو بر روي زميني، زمين خوب خدا، زمين مهربان... و ما هر روز حلقه‌اي بر حلقه‌هاي زنجير دلبستگي‌هاي دنيايمان مي‌افزاييم و از زمين و از تو و از او دور مي‌شويم. ‏در اين دورافتادگي‌ها، هرگاه دستمان از همه جا و همه کس کوتاه مي‌شود، به ياد تو مي‌افتيم که بايد ابتدا به در خانة تو بياييم؛ اما نشاني ترا از ياد برده‌ايم، چون دلمان گاهي در چاه زندگيمان غوطه مي‌زند در جستجوي قطره‌هاى گوارايى براى نشاندن عطش، در جستجوى ريگي، به دنبال رؤيايي...‏

‏به بزرگواري‌ات ما را ببخش که هر پنج شنبه ورق پاره‌هاي سياه روزمرگي‌هامان را در دست مي‌گيري و شاهد آن همه غفلت مي‌شوي. ببخش اگر نه رويي سفيد داريم و نه نامه اي سفيد. آنگاه به سوي تو مي‌آييم که از مانداب روزمرگي‌هامان انتظار معجزه‌اي داريم و... به بزرگواريت ما را ببخش که هميشه گله‌منديم و هميشه متوقعيم. ‏

‏بر در خانة ديگران گردن کج مي‌کنيم، در درگاه تو ناله و لابه و داد و بيداد مي‌کنيم و گستاخانه معجزه اي مي‌طلبيم...‏به بزرگواري‌ات ما را ببخش که خود را مستحق مي‌دانيم، در حالي که در کدورت دل‌هاي ظلمت اندودمان روزنه‌اي براي نفحات قدسي نمانده است... به بزرگواري‌ات ما را ببخش اگر گاهي شتابي براي فرج تو نداريم، زيرا که مي‌ترسيم؛ مي‌ترسيم پس از آمدنت همه بدن‌ها بي سر شوند و تيغ عدالت تو فرصت ‏گردن فرازي‌هاي حقيرانه را از ما بگيرد و تو در دنيايي که آدم‌هاي بي‌سر در رفت و ‏آمدند، چه تنهايي! تو و عدالت و دستان بيضايت... و تو در اوج فراموشي و غربت، به دستگيري انسانيتي مي‌آيي که اجداد معصوم آسماني‌ات در پاسداشت آن شهيد شده‌اند... و ‏ما منتظريم، منتظر ظهور نورانى‌ات براى استقرار عدالت و فضيلت. منتظر چون سربازي که همواره آماده جهاد و مبارزه است. با انتظار خويش به آيندة عطرآگيني چشم مي‌دوزيم که ظهور تو آن را بنا مي‌کند. تو مصلح آخريني؛ مي‌آيي اما آخر از همه. عدالت و قسط و برابري با قدوم مبارک تو قد برمي‌افرازند و عرصة گيتي دگرگون مي‌شود و زمان از لوني ديگر مي‌گردد؛ از آن نوع که درگذشته نبوده است و از آن نوع که بايد باشد. در خلوت حضور تو اي عطر ياس محمدي(ص)! عطر دلاويز عشق و پارسايي و مجاهده زمان را آکنده مي‌کند و تو از خانة يزدان پاک ظهور مي‌کني؛ بدان شيوه که رسول بزرگ ظهور كرد. تو برنامه او را به دست داري؛ در رکاب تو، اي منجي عالم! 313 نفر به تعداد مجاهدان بدر نخستين رويارويي نظامي‌رسول(ص) و مشرکان شمشير مي‌زنند؛ همة مجاهدان پاکباز و عارفان ژرف‌انديش. تو تصوير رسولي که از پس قرن‌ها دوباره قامتت آينه زمان را پر مي‌کند. آينه از تو جلا مي‌يابد و راستي را تجربه مي‌کند. روزي که تو بيايي بوي خوش همه جا را فرا مي‌گيرد، همة روح‌ها لذت مناجات را در مى يابند. در آن روز هيچ کس لبخند وگل و آب را نمي‌فروشد. در انتظار تو و به عشق ديدارت، اي عزيز زهرا(س)!

السلام عليک يا بن الانوار الزاهره، السلام عليک يا بن الاعلام الباهره، السلام عليک يا بن العترة الطاهره...‏

نظرات بینندگان