arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۷۲۷۷۰
تعداد نظرات: ۱۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۰۹ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۵

زندگی‌ام کسالت‌بار شده، می‌خواهم از جوانی‌ام لذت ببرم!

سختگیری‌های بهاره خسته‌ام کرده، اشتباهم این بوده که با دختری 7 سال بزرگتر از خودم ازدواج کرده‌ام.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سختگیری‌های بهاره خسته‌ام کرده، اشتباهم این بوده که با دختری 7 سال بزرگتر از خودم ازدواج کرده‌ام.

به گزارش انتخاب، باید به حرف خانواده‌ام گوش می‌دادم ولی آن زمان هرگز تصور نمی‌کردم دچار این مشکلات شوم. همسرم مثل یک مادر با من رفتار می‌کند و من از امر و نهی‌اش خسته شده‌ام. دلم می‌خواهد با دوستانم به گردش و سفر بروم اما او می‌خواهد مرا در خانه نگه دارد و با زندگی ملال‌آور بسازم. اما نمی‌دانم با چه دلخوشی به این زندگی کسالت‌بار ادامه بدهم. در این 5 سال هم اگر تن به تحمل و بردباری داده‌ام به خاطر وجود دو دخترمان بود اما حالا دیگر نمی توانم و احساس پیری می‌کنم...

این قسمتی از گله و شکایت حمید، جوانی 27 ساله است که برای قاضی حسن عموزادی بازگو می‌کرد و همسرش بهاره که تا این لحظه ساکت نشسته بود با تأسف سری تکان داد و رو به حمید گفت: هنوز به یاد دارم روزهایی را که برای دیدن کارهای صنایع دستی‌ام به گالری می‌آمدی و چه ایده و نگرشی داشتی، هر روز برایم دسته گل می‌آوردی و از هنرهایم تعریف می‌کردی تا اینکه با چاپلوسی فریبم دادی. وقتی از من خواستگاری کردی چقدر با خانواده‌ام صحبت کردم و دلیل آوردم که تو با بقیه خواستگارها فرق داری و به آنها اطمینان دادم که با هم خوشبخت می‌شویم ولی اشتباه کرده‌ام. در تمام این مدت من با وجود دو دخترمان سعی کردم هیچ چیزی در زندگی برایت کم نگذارم و با اینکه عاشق کارم بودم ولی به‌خاطر حفظ آرامش در زندگی‌مان دیگر انجامش ندادم ولی تو در ازای کارهای من چه می‌کنی؟ هر هفته با دوستانت برنامه تفریح می‌گذاری و بی‌توجه به من و خستگی‌هایم رهایم می‌کنی و می‌روی، وقتی هم گله می‌کنم و می‌گویم که بچه‌ها را پیش مادرت بگذاریم تا من هم هوایی بخورم مخالفت می‌کنی. فکر می‌کنی تحمل این شرایط برای من آسان است؟

مرد جوان که به عنوان مشاور در یک شرکت بیمه کار می‌کند با بی‌تفاوتی به صحبت‌های همسرش رو به قاضی کرد و گفت: جناب قاضی من برای تأمین مخارج خانواده‌ام چند شیفت کار می‌کنم در حالی که پسرهای همسن من هنوز ازدواج هم نکرده‌اند اما من به جای خوشگذرانی باید به زن و بچه‌هایم برسم. من هم بریده‌ام و می‌خواهم از جوانی‌ام لذت ببرم. با هم توافق کرده بودیم که از هم جدا شویم و حاضر شدم خرج دختران‌مان را بدهم چون نمی‌توانم به این زندگی کسالت‌بار و یکنواخت، ادامه بدهم. هر روز ما جنگ و دعوا و درگیری داریم، ادامه این زندگی نه به نفع ما و نه به سود دختران‌مان است.

زن که بی‌صدا اشک می‌ریخت از قاضی خواست تا راهی پیش پای‌شان بگذارد و گفت: به‌قدری به من فشار آورده که مجبور شده‌ام قبول کنم از هم جدا شویم ولی با چه رویی پیش خانواده‌ام برگردم. من مستأصل مانده‌ام که چه کنم. از طرفی نمی‌خواهم بیش از این خودم را به شوهرم تحمیل کنم. حمید می‌خواهد خودش با مد روز پیش رود و مرکز توجه باشد اما وقتی من هم سهمی از آرامش و تفریح می‌خواهم همه چیز برایم ممنوع می‌شود و حتی راضی به رفتن پیش مشاور نیست تا راهی برایمان باز شود. به قدری غرق در دنیای دوستان و تفریحاتشان شده که حاضر نیست سهمی از توجه و محبت را به من و بچه‌هایمان بدهد.

قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات این زوج آنها را به سازش دعوت کرد و فرصتی دوباره داد که شاید دست از لجاجت بردارند تا در جلسه آینده حکم نهایی را صادر کند.

*ایران
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۴
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۲
سيد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
19
40
مقصر كيست آيا فكر مي كنيد مقصر اين دو جوان هستند اشتباه مي كنيد ...
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۱۲:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
نه مقصر آدم فضایی ها هستند !!!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
چه کسی مقصر است ای دانای هر دو عالم؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
مقصر منم لابد !!!؟؟؟؟
زنار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
3
6
مگه ميشه مشكلات زن وشوهري را صرف دعوت به آرامش حل كرد؟وقتش نشده كه حكم طلاق بدون انجام حداقل ده جلسه مشاوره روانشناسي، هرگز صادر نشود؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
6
37
من مادر یک جوان هستم که در 25 سالگی و با قیافه ای خوش صورت و خوش اندام همسری مطلقه و دو سال و سه ماه بزرگتر از خودش و از خودش درشت اندام تر انتخاب کرد که از زیبایی هم هیچ بهره ای نداشت اون دختر هم با بهانه های مختلف به زور به خانه ما میامد تا کاملا او را خام کرد
هر چه کردیم نتوانستیم پسرم را قانع کنیم که به صلاحش نیست
یکماه نشده بدرفتاریها و خودخواهی و زورگویی هایش هایش شروع شد و من هم بخاطر اینکه نگویند من در دعواهایشان مقصرم شروع به تعامل کردم
پسرم پشیمان شده بود اما دلش نمیامد حرف طلاق بزند همین طور گذشت تا الان که پسرم 36ساله و او 38 ساله است و یک پسر 6 ساله دارند اما از روزی که بچه دار شدند بر خلاف تصور ما روز به روز بر مشکلات اخلاقی و رفتاری و روانی او اضافه می شود
حتی خودش بخاطر مقایسه مردم از بیرون رفتن با پسرم و از شرکت در مهمانیها و جمع های خانوادگی جز با خانواده خودش طفره میرود
وقتی کنار هم هستند کمتر کسی می تواند باور کند که اینها زن و شوهرند
غذا درست نمی کند هفته ای یک بار ظرف می شوید دوسه سال است اتاق خوابشان جداست ساعت 8 شب تا فردا صبح به اتاق خودش می رود و بچه اش را هم می برد هر وقت شوهرش در خانه است او خوابیده است و بهانه ضعف و سردرد دارد
ساعت 7 صبح تا تقریبا 6 و7 شب پسرم سر کار است در این ساعتها بیرون می رود و رفت و آمدها و رفتارهای مشکوک دارد
جدالهای بسیار تا حالا داشته اند و متاسفانه طبقه بالای خانه خودمان می نشینند و من و شوهرم آنها را ساپورت می کنیم پسرم ناهار در محل کارش می خورد و شام اکثر شبها شام ندارند و من باید حمایتشان کنم یا او برای خودش چیزی می خورد و می خوابد پسرم میگه دق کردم با این زندگی چکنم
جگرم برای پسرم و نوه ام خون است پسرم می گوید هیچ آینده ای برای خودم متصور نیستم
زنی که روزی به من گفت شما دل بزرگی دارید که اجازه می دهید پسرتان با من ازدواج کند سعی می کنم باعث عزت و آبرویتان باشم همه جا به بهانه خسیسی و خرج نکردن پسرم آبرویمان را برد جالب است که دلیل طلاق از شوهر قبلش را هم خسیسی و خرج نکردن عنوان می کرد
زندگی پسر کوچکترم را با موزی گریهایش به هم زد و در این آب گل آلود به خیال خودش تا می توانست ماهی گرفت
چند بار خانه خریده اند و با ایرادات و بهانه های مختلف اصلا نرفته آنجا را ببیند و الان که می خواهم پسر دومم را سر و سامان بدهم و از شیطنت هایش می ترسم هنوز حاضر نیست بخانه خودشان بروند و دور و برم را خلوت کنند
هر زنی شوهرش خانه میخرد در کنارش با شادی و انگیزه رفت و آمد می کند و برای قشنگ کردنش نقشه می کشد و ذوق و هنر نشان می دهد اما این زن از من 60 ساله کمتر مایه می گذارد اما برای کارهای پیش پا افتاده ساعتها بیرون می رود و برای خانواده اش کار می کند
هر بار حرف رفتن می شود یک سری جدال درست می کند و یک دور در دادگاه و دادسرا می دود
پسرم مانده است چکار کند بچه اش را چه کند با او چه کند با مکرهایش چه کند
اینها را گفتم تایید کنید پسرها و حتی دخترها بخوانند
این اشتباهات بزرگ به راحتی قابل جبران نیست پسرها با زندگی خود و اطرافیانشان اینطور بازی نکنند
این ازدواجها باعث خراب شدن زندگی خودشان و پدر و مادر و خواهر و برادرشان می شود و روی همه تاثیر می گذارد
حتی خود دخترها بدانند که در این نوع ازدواجها خیری برایشان نیست
انتخاب اگر خواستی اینو به عنوان یک پست بذار که برای جوانان عبرت آموز است
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
10
18
نه جوان برو شکر کن ازدواج کردی. الان دوستان من با 35 سال آرزوی ازدواج دارند اما شغل و در آمدی ندارند. پس مجرد بودی ، حال و روزت بد تر از این بود.
ناشناس
|
Germany
|
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
18
16
پسری که با زن بزرگتر از خودش ازدواج نماید از نطر رواشناسی کسی است که محبت مادر را در دوران کودکی نچشیده است و آن محبت را در یک زن بزرگتر از خود جستجو میکند ولی به زودی خسته میشود ....
فرزانه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
4
31
بیا اینم از جوان های ما!! مردهای قدیم چقدر مسئولیت پذیر بودند الان طرف دو تا بچه هم داره اونم دختر که نیاز به مراقبت و محبت داره ...دنبال خوش گذرانی هاشه.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
0
7
انتخاب گرامی .این زوج محترم که به یک نتیجه مشترک یعنی جدایی رسیده اند ، دراصل پرهستند از سوء تفاهم هایی که فقط با تعامل و گفتگو ی سازنده به تفاهم مشترک می رسند .اما هیچیک از طرفین این دعوای خانوادگی ( و بلکه میلیون ها هموطن ایرانی ) فاقد مهارت تعامل سازنده هستند . مهارت های زندگی برای داشتن یک زیست فردی و اجتماعی متعالی و ساختن جامعه سالم در کشور ، درگرو آموزش ها بسیار در طی دوران طفولیت و دانش آموزی در مدارس ابتدایی تا دبیرستان هستند که متاسفانه در مدارس و دانشگاه های ما اصول زندگی کردن آموزش داده نمیشود که امیدواریم مسئولان اهتمام جدی بورزند.
صریح و شفاف
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
3
6
به نظر من این مساله باید به صورت عمیق وجامع توسط مشاورآگاه و متخصص بررسی شود.زندگی با نگاه صفر و یک تحلیل نمی شود.من در 28 سالگی با خانمم که از من 5 سال بزرگتر بود ازدواج کردم.آن زمان هردو لیسانس و کارمند بودیم.ایشان من را خیلی حمایت کرد.من فوق و دکترا را گرفتم.به لطف خدا هیات علمی هستم.در طول 4 سال بعد از دکترا ازاستادیاری به دانشیاری ارتقاء یافتم.خانمم را تشویق کردم ادامه تحصیل بدهد.ایشان فوق قبول شد و در رساله من استاد مشاورش شدم.امسال هم دکتری دعوت به مصاحبه شده ومن در هزینه ها کمکش خواهم کرد.فرزندانمان به لطف خدا موفقند.از اول همه ابعاد را سنجیده بودیم و می دانستیمچه کار می کنیم.
با آرزوی توفیق الهی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
1
20
تو که همچین تز مزخزفی داری اول بزرگ میشدی بعد تشکیل خانواده می دادی !!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
8
4
درود بر سایت انتخاب.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
11
2
درود بر مردان ایران زمین
نظرات بینندگان