arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۷۸۰۶۱
تاریخ انتشار: ۲۲ : ۰۲ - ۰۹ تير ۱۳۹۵

یادآوری رفتار و گفتار احمدی‌نژاد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ظاهر ساده و کم‌آراسته احمدی‌نژاد و نزدیکانش داد می‌زد که برای جلب نظر توده مردم آمده‌اند. هرچند همین سادگی در دوره دوم احمدی‌نژادی‌ها دستخوش برخی تغییر و تحولات شد، به این معنا که هم لباس‌هایش از کاپشن‌های بهاره و اسپورت به کت‌وشلوارهای رسمی و خوش‌دوخت تغییر کرد و هم ظاهرشان آراسته‌تر شد.

دوهفته‌نامه «جامعه پویا» نوشت: سال 84 بود و رقابت‌های انتخاباتی استارت خورده بود، همه طیف‌ها کاندیداهایشان را راهی میدان کرده بودند، اصلاح‌طلبان کاندیداهایشان مشخص و آشکار بود و مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده وارد گود شدند. از طیف میانه‌رو هم اکبر هاشمی رفسنجانی میدان‌داری می‌کرد و علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف هم کاندیداهای اصولگرایان بودند؛ اما این انتخابات چهره جدیدی هم داشت که کمتر کسی به ذهنش می‌رسید گوی رقابت را از دیگران برباید؛ او کسی نبود جز محمود احمدی‌نژاد. آن روزها احمدی‌نژاد در نقش رابینهود ظاهر شده بود و میگفت می‌خواهد بیت‌المال را به صاحبانش بازگرداند و با آنهایی که حق مردم را به تاراج می‌برند، بجنگد. به‌واسطه همین شعارها هم بود که توانست خیلی زود مردم کمتر تحصیلکرده و تیپ‌های سنتی‌تر را مجاب کند که «من قهرمان هستم و شما باید به من رأی بدهید».

او همه تلاشش را کرده بود تا بداند مردم کوچه و بازار و روستاهای دور و نزدیک پایتخت چه می‌خواهند. ملاک او و تیمش جلب نظر مردم در امور مربوط به دولت بود. برای نزدیکی به مردم برنامه ریخته بود و آگاهانه قدم برمی‌داشت، در سفرهای استانی لابه‌لای محافظانش از سقف ماشین برای مردم دست تکان می‌داد، نامه مردم را می‌گرفت و می‌گفت جلسات هیأت دولت را استانی می‌کند. به این ترتیب بود که او مبنای تصمیم‌گیری‌اش را کف و سوت مردم قرار داد و دل خوش کرد به هوراهایی که مردم در حمایتش سر می‌دادند و این یعنی رفتن به سمت پوپولیسم. او فراموش کرده بود که دولت مانند یک پزشک است و گاهی باید آمپول یا شربت تلخ تجویز کند و اگر همیشه به مردم کمپوت و تقویتی بدهد، مردم متوقع‌تر می‌شوند و در آینده پذیرفتن واقعیت شربت تلخ برای درمان، مشکل‌آفرین خواهد بود.

آوردن پول نفت سر سفره‌های مردم

او که با شعار انتخاباتی «می‌شود و می‌توانیم» وارد عرصه رقابت شده بود، شعارهای عوامگرایانه بسیاری داشت: «دولت کارآمد و عدالت‌گستر، رفع مشکل بیکاری در چهار سال، نبود حرکت سختگیرانه درباره حجاب بانوان ایرانی، سلامت مدیران، مبارزه با فساد اداری، پیشگیری از بروز شکاف بین دولت و مردم، تثبیت و تقویت آرمان‌خواهی و برائت از ایدئالیسم، گفتمان خدمت به جای قدرت، کاهش نرخ تورم از طریق کاهش هزینه‌های دولت و کاهش نرخ سود بانکی، بسط توسعه سیاسی از طریق بالابردن قدرت نقد و مشارکت مردم، اولویت‌دادن به تولید داخلی، حضور دولت در هر استان برای حل مشکلات بخشی، کاهش تصدی‌گری دولت، بالندگی فرهنگ از طریق تقویت هویت ملی و تاریخی و اسلامی ایران، ایجاد فضای آرمانی و آرمانخواهی در کشور برای مقابله با معضلات فرهنگی، گفت‌وگوی بدون واسطه با مردم و کاستن از سفرهای غیرضروری خارجی و خودداری از همراه بردن خانواده و افراد غیرلازم در سفرهای خارجی و ...» بخش‌هایی از وعده‌های احمدی‌نژاد به مردم قبل و بعد از رسیدن به ریاست جمهوری بود. 

در کنار همه موارد بالا، «آوردن پول نفت بر سر سفره‌های مردم»، یکی از شعارهای انتخاباتی احمدی‌نژاد بود که به مذاق رأی‌دهندگانش خوش آمد و موج بزرگی در کشور به راه انداخت. او می‌گفت صنعت نفت ایران در اختیار یک خانواده خاص است که در جریان انتخابات از آن به نفع خود سوءاستفاده کرده‌اند. او در همین راستا شفاف‌سازی صنعت نفت و گاز ایران و مبارزه با مافیا را از اهداف خود اعلام کرد. او هیچگاه مافیای نفت مورد نظرش را معرفی نکرد، حتی وقتی که در دوران ریاست‌جمهوری‌اش چندین قرارداد نفتی با شرایط خاص و از سوی افراد خاص بسته شد.

او همچنین برای جلب نظر زنان تلاش می‌کرد و بارها خودش را از حامیان آزادی‌های اجتماعی معرفی کرد و گفت هنگامی که رقبای چپ‌گرایش در سال‌های اول انقلاب با جوانان برخورد می‌کردند، با آنان مخالفت می‌کرد: «همین آقایان، مینی‌بوس سر خیابان‌های تهران می‌گذاشتند و سرباز می‌گذاشتند که آرایش‌های خانم‌های مردم را کنترل کنند و هرکدام غلیظ بود، سوار مینی‌بوس کنند و ما معترض بودیم که اینها خلاف شرع است. حق ندارید با مردم اینگونه برخورد کنید، اینها مردم ما هستند».

سبک  متفاوت  تبلیغات

ظاهر ساده و کم‌آراسته احمدی‌نژاد و نزدیکانش داد می‌زد که برای جلب نظر توده مردم آمده‌اند. هرچند همین سادگی در دوره دوم احمدی‌نژادی‌ها دستخوش برخی تغییر و تحولات شد، به این معنا که هم لباس‌هایشان از کاپشن‌های بهاره و اسپورت به کت‌وشلوارهای رسمی و خوش‌دوخت تغییر کرد و هم ظاهرشان آراسته‌تر شد. در کنار ظاهر عامیانه احمدی‌نژاد و نزدیکانش در کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 دیگر شیوه‌های تبلیغاتی آنها نیز درخور توجه بود؛ از نوشتن شعارهای احمدی‌نژاد روی اتاقک وانت‌بارها که برای کاسبی و فروش مواد غذایی راهی مناطق متوسط و پایین شهرها می‌شدند تا انتشار شبنامه‌هایی پرحرارت علیه رقیب اصلی‌اش اکبر هاشمی رفسنجانی که او را محبوب قلب 17 میلیون ایرانی در آن سال کرد.

همان شب‌هایی که در کوران رقابت‌های انتخاباتی در تلویزیون می‌گفت امشب برق نیمی از شهرهای کشور را قطع کرده‌اند تا مردم حرف‌های من را نشنوند، بسیاری از کسانی که هیچگاه نپرسیدند برق کدام شهر قطع شده بود، او را قهرمانی تنها می‌دیدند که آمده حقوقشان را از «صاحبان قدرت و ثروت» پس بگیرد و آنگونه که خودش می‌گوید «قله‌های ثروت را در دره‌های فقر بریزد» و همه علیه او هستند حتی صداوسیما. همین ادبیات بود که مردم بیشتری را تحریک می‌کرد به یاری این «قهرمان تنها و مظلوم» بشتابند.

ادبیات ویژه احمدی‌نژاد

وقتی که رئیس‌جمهور شد، جسارتش هم بیشتر شد و تمایزهایش با دیگر رؤسای جمهور پررنگ‌تر. برای مثال، ادبیات و سبک سخنرانی او هم متمایز از بقیه رؤسای جمهور ایران بود. او طوری سخن می‌گفت که رؤسای جمهور پیشین ایران آنگونه حرف نمی‌زدند و به همین واسطه وجوه دیگری از پوپولیسم را می‌شد در ادبیاتش دید. حالا دیگر به جلب ترحم نیاز نبود، او باید توده‌ها را با خود همراه می‌کرد و لازمه‌اش، تغییر لحن و بیان بود.

شاید بی‌دلیل نبود که در دوره او اخراجیها فیلم فاخر بود و مجید سوزوکی، کاراکتر محبوب. او ابایی نداشت از اینکه برای تحقیر روشنفکرانی که قبولشان نداشت، آنها را «بز» بنامد یا در جواب گروهی از منتقدانش بگوید «آب رو بریز اونجات که میسوزه». او می‌گفت: «ما باید چهار ماهواره از خودمان به هوا پرتاب کنیم تا هر «ننه‌قمری» کلید آن را پایین نیاورد».

احمدی‌نژاد حتی مخالفانش در انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری را «خس و خاشاک» خواند و بودند کسانی که برایش هورا بکشند.  البته همین سبک سخنوری او در محفل‌های رسمی و دیدارهای مردمی‌اش در قامت رئیس قوه مجریه سبب شد علاوه بر کارشناسان و صاحبنظران سیاسی و تعدادی از نمایندگان مجلس، آیت‌الله صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه نیز از طرز گفتار او انتقاد کند. منتقدان احمدی‌نژاد می‌گفتند: «این زبان آقای احمدی‌نژاد تلاشی است برای اینکه نشان دهد از گروه‌های محروم جامعه برخاسته و به یک معنی خود را به عوام نزدیک‌تر کند. زبان آقای احمدی‌نژاد روزبه‌روز عامیانه‌تر می‌شود، به این معنی که تلاش این است که چنین جلوه داده شود نخبگان سیاسی ربطی به توده مردم ندارند».

اگر بپذیریم این تعریف، وصفی درست از ادبیات احمدی‌نژاد بوده، قطعا باید قبول کنیم او از همه انتقادهای مسئولان استقبال می‌کرده است زیرا او همواره می‌توانست به توده‌هایی که امیدوارشان کرده بود، انتقادهای مسئولان و سران نظام را نشان دهد و بگوید: «همه علیه من هستند و نمی‌گذارند فقر و فساد و تبعیض را ریشه کنم!»

مواضع  جنجالی

با این پیشفرض که او از اینگونه انتقادکردن‌ها استقبال می‌کرد، بدیهی است بپذیریم حتی اگر به‌عنوان نفر اول یک خبر یا گزارش منفی در صدر اخبار رسانه‌ها قرار می‌گرفت، باز هم موضوع برایش جذاب بود. او در ترویج توهمِ «همه علیه یک نفر» از این ابزارها استفاده می‌کرد تا همچنان برای توده هوادارش، قهرمانی تنها و مظلوم باقی بماند. این رفتار همیشه در میان پوپولیست‌هایی که همه نیروهای غیرخودی را «شر» و «علیه خود» نشان می‌دهند تا مردم باور کنند آنها «خیر» هستند، وجود دارد. او می‌دانست چطور در صدر اخبار باشد تا همیشه مقابل چشم مردم بماند و برای یک لحظه هم فراموش نشود، به همین دلیل هم بود که گاه با ادبیات ویژه‌اش و گاه با مواضعی دور از ذهن می‌آمد و تا مدت‌ها در رأس خبرها می‌ماند؛ مانند ماجرای هاله نور در سازمان ملل، سخنرانی‌اش در دانشگاه کلمبیا، طرح زیر سؤال بردن هولوکاست و ... . او با طرح این مواضع زیرکانه، خود را رسانه‌ای می‌کرد و از تبدیل‌شدن به یک چهره خبرساز خشنود بود.

نظرات بینندگان