arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۸۲۲۴۳
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۰۳ - ۳۱ تير ۱۳۹۵

فرهنگ و مردم

دکتر محمد کوکب
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : فرهنگ و مردم
در لغت‌نامه دهخدا در مقابل واژه «فرهنگ» كه واژه‌اي است مركب از «فر» به معني شأن و شوكت و رفعت و شكوه، و «هنگ» به معني كشيدن، اين معاني درج شده است: تعليم و تربيت، عقل و خرد، علم و دانش و ادب. سعدي واژه فرهنگ را در اين بيت به معناي عقل و خرد به كار برده است:

ملكداري را ديانت بايد و فرهنگ و هوش    
سست و غافل كي تواند؟ عاقل و هشيار باش

چنان كه پيداست، ادب و ادبيات از عناصر اصلي فرهنگ است و شايد اين سخن كه «ادبيات، آينه فرهنگ و تاريخ يك ملت است» سخني به گزاف نباشد. در ميان اديبان و ادب‌پروران، بزرگاني كه با قلم و زبان خويش، ادبيات سرزمين خود را در متن جامعه و در زبان مردم كوچه و بازار جاري ساخته‌اند، از مقام و جايگاه خاصي برخوردارند؛ چه هنرشان را لابه‌لاي كتاب‌ها پنهان نكرده‌اند، بل هنر بزرگ‌ترشان اين بوده كه ادبيات فاخر و گرانسنگ اين مرز و بوم را در ژرفاي جان جامعه رسوخ داده‌اند. مرحوم دهخدا كه از لغت‌نامه جاودانه او در مطلع سخن ياد شد، در زمره اين گروه از هنرمندان است. او علاوه بر خلق اين اثر مانا، شاهكارهاي ديگري از خود به يادگار گذاشته است، از جمله مقالاتي كه با عنوان «چرند و پرند» و با نام‌هاي مستعار «دخو»، «خرمگس»، «روزنومه چي»، «خادم الفقراء» و... در روزنامه صوراسرافيل به سردبيري ميرزا جهانگيرخان شيرازي معروف به صوراسرافيل مي‌نگاشت. كلام دهخدا در اين سلسله مقالات سرشار است از انواع صنايع ادبي همچون تشبيه، تمثيل، استعاره، كنايه و نيز اشعار عاميانه مردم كوچه و بازار و امثال سائره يا ضرب‌المثل‌هايي كه توده مردم با آنها آشنا و مأنوس بودند و در محاورات روزمره خود به كار مي‌بردند. اين‌گونه بود كه كلام شيرين دهخدا كه از خامه سحرانگيز او بر صفحه جريده جاري مي‌شد، بر جان مخاطبانش مي‌نشست و نقل محافل و مجالس مي‌گشت؛ چه «سخن كز دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند». دريغم مي‌آيد كه گزيده‌اي از اين نثر شيوا و شيرين را به عنوان شاهد مثال نقل نكنم:

«اگرچه دردسر مي‌دهم اما چه مي‌توان كرد، نشخوار آدميزاد حرف است. آدم حرف كه نزند دلش مي‌پوسد. ما يك رفيق داريم اسمش دمدمي است. اين دمدمي حالا بيشتر از يك سال بود موي دماغ ما شده بود كه: «كبلايي! تو از اين روزنامه‌نويس‌ها پيرتري؛ هم دنياديده‌تري، هم تجربه‌ات زيادتر است، الحمدلله به هندوستان هم كه رفته‌اي، پس چرا يك روزنامه نمي‌نويسي؟» مي‌گفتم: «عزيزم دمدمي! اولا همين تو كه الان با من ادعاي دوستي مي‌كني، آن وقت دشمن من خواهي شد. ثانيا از اينها گذشته، حالا آمديم روزنامه بنويسيم، بگو ببينيم چه بنويسيم؟»...

 يك قدري سرش را پايين مي‌انداخت، بعد از مدتي فكر سرش را بلند كرده، مي‌گفت: «چه مي‌دانم، از همين حرف‌ها كه ديگران مي‌نويسند؛ معايب بزرگان را بنويس، به ملت دوست و دشمنش را بشناسان». مي‌گفتم: «عزيزم! والله بالله اينجا ايران است، اين كارها عاقبت ندارد». مي‌گفت: «پس يقين تو هم مستبد هستي، پس حُكما تو هم بله!...» وقتي اين حرف را مي‌شنيدم، مي‌ماندم معطل، براي اينكه مي‌فهميدم همين يك كلمه «تو هم بله!» چقدر آب برمي‌دارد...»

مرحوم دهخدا كتابي دارد به نام «امثال و حكم» كه در آنجا به شرح ضرب‌المثل‌ها پرداخته است و چه زيبا و بجا خود، ‌اين ضرب‌المثل‌ها را در مقالات و نوشته‌هايش به كار برده است. مرحوم جلال‌آل‌احمد نمونه ديگري است از چنين قلم به دستاني كه نثرشان هرچند فاخر و فخيم اما زبان مردم است و مردم كوچه و بازار نه تنها با آن غريبه نيستند، بلكه احساس مي‌كنند كسي از عمق جان آنها و با زبان آنها با آنها سخن مي‌گويد. مرحوم كيومرث صابري فومني نمونه ديگري است كه با ستون «دو كلمه حرف حساب» خود در روزنامه اطلاعات و نيز مجله «گل آقا» در ميان مردم گل كرد و در تاريخ ادبيات طنز اين سرزمين مكانت و مكاني والا يافت. اما اين سان سخن گفتن در حوزه هنر هفتم يعني سينما نيز نمونه‌هايي هرچند نادر اما بسي ارزشمند دارد. مرحوم علي حاتمي شناسنامه و هويت اين نحوه ارتباط با مخاطب است. او در مجموعه ماندگار «هزار دستان» و در فيلم‌هاي فراموش نشدني مادر، دلشدگان و... از اين هنر ناب «ارتباط با مردم با زبان مردم» به بهترين نحو ممكن بهره مي‌برد؛ پيام آسماني خود را بر بال واژه‌هاي آشنا مي‌نشاند و به نرمي و آرامي در ذهن و ضمير مخاطب جاي مي‌دهد. فرهنگ مانند درختي است كه با همين تلاش‌ها و تكاپوها ريشه در خاك يك سرزمين مي‌دواند و سر بر سقف آسمان دل‌ها مي‌سايد. و اگر فرهنگ بيگانه و وارداتي به لطايف‌الحيل بر فرهنگ بومي سايه بيفكند و مانع رشد و بالندگي آن شود – كه سوگمندانه كمابيش آثار شوم اين سايه‌افكني را شاهديم- در آن صورت، سياست و اقتصاد و ديگر عرصه‌هاي حيات اجتماعي نيز از اين آسيب در امان نخواهند بود، و مباد كه با اهمال و انفعال متوليان عرصه فرهنگ و انديشه در برابر سيل بنيان‌كن تهاجم فرهنگي دشمن، چنان شود كه ديگر كلام بزرگاني چون دهخدا، جلال آل احمد، علي حاتمي و... براي نسل جوان ما جذابيت و گيرايي نداشته باشد و كتاب‌هايي همچون مثنوي و شاهنامه و گلستان و بوستان در قفسه كتابخانه‌ها خاك بخورند و مخاطبي درخور نداشته باشند يا خداي نخواسته در نشست و برخاست و گفت و شنود ما اثري از احساس نجيب شرقي نباشد. والسلام

نظرات بینندگان