arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۰۶۱۴۹
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۴ - ۰۱ آذر ۱۳۹۵

هفته‌ای که با نام «کتاب» گذشت و کتابی که بی‌ارزش شده است!

با تمام ارزشی که کتاب و خواندن کتاب دارد و همه تاکیدی که بر روی آن شده و می‌شود اما متاسفانه امروز کتاب و کتاب‌خوانی و ارزش آن از میان مردم رخت بربسته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تا به حال از مسئله ارزشمندی کتاب زیاد گفته شده است. از گذشته تا به حال هم جوامع و ملت‌ها همیشه از اهمیت کتاب و خواندن گفته‌ و نوشته‌اند. اساسا هم الان با این همه رشد و توسعه تحصیلات نمی‌توان انسان‌های زیادی را پیدا کرد که اهمیت کتاب و خواندن آن را ندانند یا با کتاب به کل بیگانه باشند. 

به گزارش انتخاب؛ اهمیت کتاب و شاعر و نویسنده و حکیم هم از گذشته برای ما به ارث مانده و بنابراین دارای نوعی آگاهی تاریخی از کتاب و ارزشمندی آن هستیم. این آگاهی در ایران تنها مخصوص متکلمان و معلمان و شاعران و ادیبان نبوده است چرا که طی قرن‌ها قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی و معجزه پیامبر اسلام (ص) همواره در بین عموم مردم ایران از جایگاه بسیار ارزشمندی برخوردار بوده است.

برای پیدا کردن این تاثیر کافی است به ادبیات فارسی رجوع کنیم. مسلم است که بسیاری از موضوعات قرآن به عنوان کتاب مقدس ما تأثیر شگرفی بر ادبیات فارسی و دیگر کتاب‌ها و نوشته‌های عالمان و دانشمندان ما گذاشته است. بر همین مبناست که شاید کمتر اثر و متن کهن فارسی را می‌توان بدون استعانت و آشنایی با قرآن خواند. بنابراین مسلم است که براساس یک آگاهی تاریخی، کتاب از گذشته برای ما ایرانی‌ها ارزشمند تلقی می‌شده است.

این ارزشمندی کتاب تا همین اواخر یعنی دهه ۷۰ هم در بین عموم مردم ما تا حدود زیادی وجود داشت. اما به دلایل مختلفی امروز کمتر از قبل شده است. شمارگان کتاب‌های منتشرشده در آن سال‌ها و مقایسه آن با کتاب‌هایی که امروز منتشر می‌شود، خود تاییدکننده بخشی از این مدعاست. مدعا هم این است که مردم ایران کتاب نمی‌خوانند و نمی‌خوانند چون در جامعه امروز نیازی به آن نمی‌بینند. هر چند برخی مسوولان گاه به هر ضرب و زور و روشی می‌خواهند بگویند مردم ما کتاب‌خوان هستند اما واقعیت چنین نیست.


ما دیگر کتاب نمی‌خوانیم چون فکر می‌کنیم کتاب جواب‌گوی نیازمان نیست. چون در مدرسه‌ فقط و فقط گرفتن نمره‌های بالا ملاک برتری و ارزش است. آن هم نه درس‌هایی مثل ادبیات و تاریخ و فلسفه، بلکه ریاضیات و زبان و فیزیک و شیمی. کتاب نمی‌خوانیم چون دوران حاکمیت مدرک‌گرایی است. میزان استعداد ما و بچه‌هایمان در تست‌زنی سنجیده می‌شود و مجموعه کتاب‌های تستی چند موسسه آموزشی مشخص می‌کند ما چه بخوانیم و چگونه موفق شویم. این کتاب‌ها نوع دیگری از کتاب‌هایی هستند که با عنوان‌هایی چون «چگونه در ۱۰۰ روز پولدار شویم» و «موفقیت در چند روز» منتشر می‌شوند و اتفاقا بعد از کتاب‌های موسسات آموزشی خاص جزو پرفروش‌ترین کتاب‌ها در جامعه ما هستند. این‌ها نشانه چیست؟ آیا نشانه فقر نیست؟ فقر فرهنگی و اقتصادی و مدیریتی. آیا نشانه بیماری رسوخ‌کرده از ذیل تا صدر جامعه نیست؟ همان بیماری‌ای که باعث می‌شود پول و جایگاه اجتماعی مشاغل پول‌ساز آن‌قدر پرارزش شود که از کودک و پیر گرفته تا زن و مرد درعین ناامیدی از سیستم‌های مدیرتی دولتی و شبه دولتی تنها به مظاهر ثروت و قدرت فکر کنند. نمونه این‌گونه افراد همان پزشکانی هستند که بزرگترین روشنفکران و هنرمندان جامعه خود را نمی‌شناسند چون شناختن این افراد نیاز به آگاهی دارد و آگاهی با خواندن به دست می‌آید.


در چنین شرایطی حتما تعداد کسانی که همچنان برای آگاهی و روش‌های کسب معرفت از طریق کتاب ارزش قائل‌اند کم است و محدود. کتاب و کتاب خوان ارزش خود را در بین مردم از دست داده است چون دوران حاکمیت ستاره‌های تلویزیون و سینما و تصویر و صداست و قرار گرفتن تریبون‌های مختلف در اختیار پیشه‌وران این عرصه‌ها. کافی است میزان حضور این دسته از افراد را در پربیننده‌ترین برنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی با میزان حضور نویسنده‌ها و اندیشمندان در آن‌ها مقایسه کرد. به این موضوع باید مسئله بهره داشتن از مظاهر زیبایی و شهرت و ثروت نزد این افراد صاحب تریبون را هم اضافه کرد تا متوجه شد چرا در ایران کتاب ارزش خود را از دست داده است. چون نویسنده در جامعه جایگاهی ندارد. نه در تلویزیون او را می‌بینند و نه در سینما از آثار او بهره گرفته می‌شود و نه کتاب‌هایش خوانده می‌شود. البته در این جامعه کتاب چاپ می‌شود. میلیون‌ها کتاب تقریبا بی‌کیفیت. کتاب‌های سفارشی و دستوری و منطبق با یک تفکر و مشی خاص که عموما با پول بیت‌المال نوشته می‌شوند، چاپ می‌شوند، خریده می‌شوند، هدیه داده می‌شوند، تبلیغ می‌شوند، اما خوانده نمی‌شوند که نمی‌شوند.


بخش زیادی از دلیل خوانده نشدن کتاب‌ها به  همین مسئله بی‌ارزش شدن کتاب و نویسنده و کتاب‌خوان برمی‌گرد. مسئله توزیع نامناسب کتاب و گرانی کتاب هم تا حدودی بهانه است. خلوتی کتابخانه‌ها و میزان هزینه‌ای که افراد برای خرید اینترنت کنار می‌گذارند، میزان وقتی که صرف شبکه‌های اینترنتی و مجازی می‌کنند گویای این ادعاست. البته در این بین نباید از نقش ابزارهای جدید ارتباطی مثل شبکه‌های پیام‌رسان تلفن‌های همراه و شبکه‌های مجازی در کتاب‌نخوانی و بی‌ارزش کردن کتاب در بین عموم مردم غافل شد. ابزارهایی که اطلاعات را به سرعت جابه‌جا می‌کنند و قادرند با همان شتاب انسان غوطه‌ور در تکنولوژیِ از خود بی‌خودشده را مرعوب خود کنند. بدون نظارت و ممیزی و سانسور. اما کتاب‌ها چه؟ آیا این توان را دارند؟ نویسندگان ما آیا آن‌قدر توانمند هستند که کتابی آن‌چنان جذاب بنویسند که مخاطب برای چند ساعت قید تلفن همراهش را بزند و سر در کتاب فرو برد؟ قطعا هست، اما بسیار محدود و انگشت‌شمار. در چنین وضعیتی طرح‌های عموما دولتی برای کتاب‌خوان کردن مردم و ترویج و تشویق آن‌ها به خریدن و احتمالا خواندن کتاب اگرچه امیدوارکننده است و لازم، اما به‌نظر می‌رسد ماجرا عمیقا فرهنگی و ریشه‌ای‌تر از آن است که با چنین طرح‌هایی حل شود. این‌ها می‌توانند مسکنی باشند بر درد اما درمان جای دیگر است. اگر درمانی باشد باید آن را از مهدکودک‌ها، آموزش و پرورش، صدا و سیما و صد البته خانواده شروع کرد و برای آن‌ها از همان کودکی خواندن را به صورت ارزش درآورد و درونی کرد. در غیر این صورت حالا حالاها حکایت همین هست که هست.
منبع: ایسنا
نظرات بینندگان