arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۱۰۸۵۶
تاریخ انتشار: ۲۲ : ۰۹ - ۲۶ آذر ۱۳۹۵

توصیه یک اصولگرا به «آقایان اصولگرا»

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نباید فراموش کرد که «کلیدواژه‌ها» شناسنامه یک گفتمان هستند؛ اگر کسی بخواهد یک گفتمان را تبیین کند و مردم را به سمت آن سوق دهد می‌تواند با این کلیدواژه‌ها موج‌سواری هم کند. عباراتی چون «مصلحت‌سنجی» و «حس تکلیف» از جملۀ اینهاست، که روش غلطی است و متاسفانه احزاب از این کلیدواژه‌ها برای استفاده‌های تبلیغاتی بهره می‌گیرند.

حسین کنعانی‌مقدم - عضو جبهه ایستادگی و فعال سیاسی اصولگرا - در یادداشتی با عنوان «آقایان اصولگرا! هوش سیاسی را جایگزین مصلحت‌سنجی کنید»، در «خبرآنلاین» نوشت: در انتخاب رئیس‌جمهور یک بخشی از شرایط ریاست جمهوری را باید به شورای نگهبان بسپاریم. این شورا معیارهایی را برای تأیید صلاحیت کاندیداها آن‌هم بر اساس قانون اساسی دارد که این حداقل شرایطی است که یک نفر باید برای ورود به این عرصه داشته باشد.

اما آنچه که اهمیت بیشتری دارد این است که فرد باید توانایی مدیریت چالش‌های جامعه، عبور از بحران‌ها، عملیاتی کردن برنامه‌های اجرایی و پیگیری اهداف نظام را داشته باشد؛ اینها تخصص‌هایی است که فردی که قرار است بر کرسی ریاست قوه مجریه بنشیند باید داشته باشد.

اینکه ما فکر کنیم هر کسی که شخصیت خوبی دارد و کاریزمای وی بالاست یا نهایتا معروف است؛ می‌تواند رئیس قوه مجریه باشد، کاملا اشتباه است. ملاک‌ها برمی‌گردد به اینکه فرد در دوره‌های مسئولیت خود انسان پاکدستی بوده یا نه، قدرت اجرایی و انجام کار تیمی دارد یا نه، کادر دارد و می‌تواند هیأت دولت خوبی را درست کند یا نه و... البته این شرایط به دلیل خلاء احزاب در کشور است. اگر حزب وجود داشته باشد این افراد باید در یک پروسه ۲۰ الی ۳۰ ساله تجربه کسب کنند تا برای رسیدن به پستی مانند ریاست جمهوری آماده شوند، اما چون احزاب وجود ندارد عمدتاً این افراد خود را در فرآیند تبلیغاتی مطرح می‌کنند و این خلائی هست که باید حل شود.

متاسفانه تبلیغات بر اساس تحریک هوش هیجانی جامعه است و عمدتاً به سمت این می‌رود که یک انتخابات احساسی را رقم بزند تا یک انتخابات بر مبنای یک‌سری اصولی که برای جامعه مناسب باشد، آن هم در مقام مدیری اجرایی مثل رئیس‌جمهور. هدف تبلیغات جذب آرای خاموش یا خاکستری است. در بیشتر دوره‌های انتخابات، ما شاهد آن بودیم که بیشتر افرادی توانستند آرای خاکستری را جلب کنند که یک تغییر فازی را با شعاری مطرح کردند، حتی شعارهای ساختارشکنانه.

نباید فراموش کرد که «کلیدواژه‌ها» شناسنامه یک گفتمان هستند؛ اگر کسی بخواهد یک گفتمان را تبیین کند و مردم را به سمت آن سوق دهد می‌تواند با این کلیدواژه‌ها موج‌سواری هم کند. عباراتی چون «مصلحت‌سنجی» و «حس تکلیف» از جملۀ اینهاست، که روش غلطی است و متاسفانه احزاب از این کلیدواژه‌ها برای استفاده‌های تبلیغاتی بهره می‌گیرند.

انتخاب بر مبنای آگاهی، موضوعی است که باید در مردم شکل بگیرد اما با عباراتی همچون مصلحت‌سنجی و انتخاب مصلحت‌آمیز نمی‌شود این موضوع را شکل داد.

هوش سیاسی مهمترین عنصری است که نقش هدایت‌گری در برخوردهای سیاسی دارد. برخی آن را بصیرت نامیده‌اند و برخی دیگر هوش سیاسی. در مسائل سیاسی برای شکل‌گیری یک حماسه سیاسی قطعا ما باید هوش سیاسی خود را بالا ببریم و کاری بکنیم تا بر اساس یک آگاهی سیاسی تصمیم گرفته شود، نه اینکه با تبلیغات و کلیدواژه‌هایی چون مصلحت‌سنجی و صلاح گروهی بخواهند مردم را به سمت خود جذب کنند.

متاسفانه این عبارت به‌شدت در ادبیات سیاسی کشور رایج است و باید هم در عمل، هم در بیان آن را با عبارتی مثل هوش یا آگاهی سیاسی آن را جابجا کرد.

نظرات بینندگان