arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۵۱۵۴
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۰۳ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۰
گفت و گو با چند آزاده به مناسبت سالگرد ورود آزادگان؛

حال و هواي رمضان در اسارت

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مهناز خجسته نيا : هنگامي که از اسارت سخن مي گويد ديدگانش مي درخشد، چهره اش روشن مي شود و بيانش رساتر.
با چنان عشقي از دوران اسارت سخن مي گويد که براي انسانهايي همچون ما، تعجب آور است!
به گفته خودش دوران اسارت با همه تلخي هايش، رضايت خداوند را در پي داشت و دوران آزادي با تمام لذت هايش نتوانسته روح سرگشته اش را اقناع کند.
دوران اسارت را سند افتخاري براي خود مي داند و مي گويد: اسارت با همه سختي ها و فشارهاي روحي و جسمي، شيرين و پرخاطره بود.
صادق پاشايي، آزاده اي که 2 سال و سه ماه در اسارت بوده، در گفتگو با گزارشگر ما مي افزايد: در خردادماه 67 که به اسارت دشمن در آمدم دانشجوي 20 ساله مهندسي الکترونيک دانشگاه سيستان و بلوچستان بودم.
از او در مورد ماه مبارک رمضان در اسارت مي پرسم که مي گويد: اولين رمضاني که در اردوگاه سپري کرده سال 68 بوده که در آن سالها اگر مسايل اعتقادي نبود هرگز تحمل آن امکانپذير نبود.

حذف ممنوعيت روزه با چند شرط

به گفته وي سالهاي قبل، «روزه» جزو کارهاي ممنوعه در اردوگاه بوده ولي به دليل پافشاري بچه ها با قيد چند شرط آزاد شده بود که برخورد جدي با برگزارکنندگان نماز جماعت، محفل سخنراني، موعظه، ادعيه و کارهاي مذهبي از جمله آنان بود.
وي حال و هواي رمضان در اسارت را غيرقابل مقايسه با هر زمان ديگري عنوان مي کند و مي گويد: زمان اذان صبح و اذان مغرب را نمي دانستيم؛ گاهي صداي اذان صبح موذن روستاي همجوار اردوگاه مي آمد، اما بيشتر سحرها، غذايي که به عنوان سحري نيمه شب مي دادند بلافاصله مي خورديم و بعد از مدتي نماز صبح را اقامه مي کرديم.
با اينکه در روزنامه هايي که براي مطالعه مي دادند اوقات شرعي ذکر شده بود، اما ساعتي نداشتيم که از آن استفاده کنيم و همه اوقات شرعي را حدسي رعايت مي کرديم.
پاشايي روزه هاي زمان اسارت را بسيار لذت بخش عنوان مي کند و مي افزايد: اين لذت غيرقابل توصيف به حدي بود که اکثر بچه ها دائم الصيام بودند، چرا که آنچه به عنوان سختگيري اعمال مي شد فقط ظاهر اردوگاه بود و باطن آن روح ديگري داشت.

يک قرآن کريم براي 120 نفر

طبق مقررات اردوگاه، نماز زياد تنبيه داشت، تبليغات ديني و بحثهاي سياسي ممنوع بود، قرائت قرآن کريم آن هم يک قرآن براي کل 120 اسير اردوگاه فقط در روز مجاز بود.در رمضان و شبهاي احيا نگهباني بيشتر مي شد و هر پنج دقيقه يک نگهبان از پشت در نظاره گر اوضاع سالن بود، بچه ها نوبتي در گوشه و کنار نماز شب مي خواندند تا اگر مأموري هم آنها را ديد بهانه اي براي رد گم کردن داشته باشند.
اين آزاده سرافراز اظهار مي دارد: دومين سالي که رمضان در اسارت بودم دومين قرآن را به عنوان عيدي گرفتيم و نوبتي 5 دقيقه اي گذشته به 10 دقيقه رسيد. بعضي از بچه ها هم براي بهره مندي بيشتر شبها با مخفي شدن زير پتو و با نور کمي از گوشه پتو، اقدام به حفظ قرآن مي کردند.
پاشايي، در بيان خاطراتي از رمضان در اسارت مي گويد: عيد فطر دومين سال اسارت به بچه هاي اردوگاه اجازه اقامه نماز جماعت عيد فطر را به عنوان عيدي دادند، اما يک روز بعد، همه نماز خوانها را شناسايي و آنچنان تنبيه کردند که چهره آنان قابل شناسايي نبود.
وي غذاي سحر اسرا در اردوگاه را يک بيل برنج براي 12 نفر عنوان مي کند و مي افزايد: خورشت هم به اين شکل نداشتيم به گونه اي که چند قاشق آب گوجه و يا آب برگ چغندر و گاهي چند دانه لوبيا خورشت يک بيل پلو بود.
وعده شام هم جايگزين افطارها شده بود، طوري که يک شب با آبگوشت و يک شب با آب مرغ افطار مي کرديم؛ البته يک ليوان سر خالي آبگوشت براي دو تا پنج نفر مي دادند که به هر نفر در حد يک قورت مي رسيد.

شکنجه براي نماد ايران

يکي ديگر از آزادگان هشت سال دفاع مقدس که در سال 67 به اسارت نيروهاي بعثي عراق درآمده بود نيز مي گويد: يکي از خاطراتي که يادم هست مربوط به سال 68 مي شود که در اردوگاه شماره 15 تکريت اسير بودم. يک روز با همفکري بچه هاي اردوگاه در فضاي سبز جلوي آسايشگاه مشغول کاشت چمن بوديم که تصميم گرفتيم آرم جمهوري اسلامي ايران را در وسط فضاي سبز بکاريم؛ بعد از مدتي که چمن ها سبز شد آرم جمهوري اسلامي ايران به طرز زيبايي نمايان شد به خاطر اين کار بعثي ها بشدت ناراحت شدند و به تخريب آن پرداختند و اين امر باعث شد آن روز بچه ها بشدت مورد شکنجه و آزار بعثي ها قرار بگيرند.
حسين قوي زو درخصوص زمان بازگشت به ميهن اسلامي مي افزايد: لحظه اي که پا به ميهن مي گذاشتم جداي از احساس غرور، احساس غم و اندوهي سنگين از اينکه از ديدار رهبرم امام خميني(ره) محروم شده بودم، تمام وجودم را فرا گرفته بود.

هفت رمضان بي نظير در اسارت

مرتضي صادقي نيز که 78 ماه اسارت پشت حصارهاي بلند زندانهاي مخوف بعثي و آزار و شکنجه دشمنان نتوانست در اراده فولادين او خللي وارد کند در گفتگو با گزارشگر ما مي گويد: هفت رمضان بي نظير را با وجود شکنجه هاي فراوان در اردوگاههاي بعثي در حالي سپري کردم که معنويت عبادات آن را هرگز به دست نخواهم آورد.وي حال و هوا و معنويت خاص اين ايام در اسارت را غير قابل توصيف عنوان مي کند و مي گويد: رمضان ماه عجيبي در اسارت بود، خيلي از سختگيريها و شکنجه ها اثر نداشت و توان بچه ها مضاعف مي شد.
با اينکه کتابهاي ادعيه و مفاتيح در اختيار اسرا نبود اما بچه ها دعاهايي را که حفظ بودند بر روي تکه هاي کاغذ نوشته بودند تا ديگران هم از فيض آن بهره مند شوند.
به گفته وي تعداد معدود همين دست نوشته ها باعث شده بود تا بسياري از اسرا ادعيه ها را حفظ کنند.
اين آزاده سرافراز همچنين به برکات اين ماه عزيز در اسارت اشاره مي کند و اظهار مي دارد: بچه ها از چند ماه قبل از شروع رمضان براي روزه آماده مي شدند، سهميه خرما و شکر و برخي مواد غذايي قابل نگهداري را ذخيره مي کردند تا به دليل کمي غذا دچار ضعف نشوند، اما به برکتي که وجود داشت همه در نهايت سلامت روزه مي گرفتند.

سنگ صبور اهل دل

وي در توصيف همرزمانش، آنان را صبورترين و راضي ترين کسان به قضاي الهي عنوان مي کند، آناني که سينه هايي فراخ تر از اقيانوس داشتند و جمعي مخلص، مقاوم، اهل ايثار و فداکاري و صاحب دلهايي خسته بودند که از همه جا و همه کس بريده و به خدا پيوسته بودند.
نظرات بینندگان