arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۷۱۱۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۲ - ۱۳ شهريور ۱۳۹۰

داریوش فرهنگ: از برنامه هاي ديدني و جذاب ماهواره ها دفاع مي كنم، آزادي عمل و تنوع، مرزي نمي شناسد

براي تماشاگرهاي نسل جوان سينما و تلويزيون، داريوش فرهنگ شايد خلاصه مي شود‏‏ در چند سريالي كه اخيرا بازي كرده و چند فيلمي كه طي دهه 80 كارگرداني و اكران كرده است، اما براي آنهايي كه از دهه 60 سينما را دنبال مي كنند و بيننده تلويزيون هستند، او يادآور مجموعه طنز به يادماندني سلطان و شبان (1361) است و فيلم هايي چون طلسم، شايد وقتي ديگر و دو فيلم با يك بليت و تماشاگران تئاترهاي پيش از انقلاب هم نمايش هايي كه سال 1347 همراه با گروه تئاتر پياده، بر صحنه برده را فراموش نمي كنند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
براي تماشاگرهاي نسل جوان سينما و تلويزيون، داريوش فرهنگ شايد خلاصه مي شود‏‏ در چند سريالي كه اخيرا بازي كرده و چند فيلمي كه طي دهه 80 كارگرداني و اكران كرده است، اما براي آنهايي كه از دهه 60 سينما را دنبال مي كنند و بيننده تلويزيون هستند، او يادآور مجموعه طنز به يادماندني سلطان و شبان (1361) است و فيلم هايي چون طلسم، شايد وقتي ديگر و دو فيلم با يك بليت و تماشاگران تئاترهاي پيش از انقلاب هم نمايش هايي كه سال 1347 همراه با گروه تئاتر پياده، بر صحنه برده را فراموش نمي كنند.

به گزارش انتخاب به نقل از شرق، گروهي كه اعضاي اصلي آن به جز فرهنگ، مهدي هاشمي و گلاب آدينه بودند و همراهاني چون مرضيه برومند، رضا بابك، ايرج طهماسب، ناصر هاشمي، حميد جبلي، فاطمه معتمدآريا و عليرضا خمسه داشتند و آخرين حضورشان بر صحنه، بعد از 11 سال اجراي مداوم، نمايش دايره گچي قفقازي نوشته برتولت برشت بود كه سال 1358 آن را اجراكردند و البته تعدادي از اعضاي اين گروه بعد از 30 سال به سرپرستي داريوش فرهنگ دوباره گردهم آمدند و دو سال پيش نمايش گاليله را بر صحنه بردند.

 پخش مجموعه تلويزيوني پنج كيلومتر تا بهشت، بهانه خوبي شد تا درباره انگيزه و دليل انتخاب‏هاي امروزي اين بازيگر و كارگردان سينما و تئاتر كه بخشي از فعاليت هايش را با هم مرور كرديم، بپرسيم.

 او كه در روزهاي آغازين شهريور ماه همچنان مشغول تصويربرداري صحنه هاي پاياني مجموعه پنج كيلومتر تا بهشت بود، خواست سوال هايمان را برايش فاكس كنيم تا او كتبي پاسخ دهد.

 اين كار انجام شد اما داريوش فرهنگ گويا درد و دل هاي بسياري داشت و ترجيح داد به جاي بيشتر سوال‏هاي ارسالي، حرف ها و نظرهاي خودش را درباره شرايط روز جامعه و وضعيت هنر و هنرمندان در اين شرايط بنويسد و ما هم براي بازتاب نگراني ها و دغدغه هاي يك هنرمند، پاسخ هايش را منتشر مي كنيم، هرچند هنوز جواب سوال هايمان را از او طلب داريم.
    
     به نظر مي رسد در اين چند ساله گرايش بيشتري به تلويزيون داشتيد تا سينما و تئاتر! جريان از چه قرار است؟ دستمزد بالا، نقش هاي اول يا...؟
    راستش انتخاب كارها و سليقه ها در حرفه هنر خيلي دست خودمان نيست! هميشه كارها آن طور پيش نمي روند كه «تو مي خواهي.» شرايط سخت جامعه، شرايط خط قرمزها و مميزي ها، شرايط تهيه و توليد، روحيه و احوالات مردم، بحران هاي اقتصادي و... همه و همه دست به دست هم مي دهند كه بيشتر انتخاب «بشوي» تا انتخاب «كني»! يكي از شانس هاي زندگي من «در بازيگري» همين حق انتخاب كردن است كه آسان تن به هر كاري نمي دهم.
    
     اين وسواس و سختگيري از كجا مي آيد و به كجا مي خواهد برسد؟
    من تا آنجا كه در توانم هست تلاش دارم كمال طلب باشم، روحيه بلندپروازي دارم. يادتان باشد بلندپروازي با جاه طلبي فرق مي كند. جاه طلبي راه به جايي نمي برد، ممکن است نيازمندي هاي بي مقدار تو را برآورده كند اما بلندپروازي «كه لازمه هر هنر و هنرمندي است» تو را با ناشناخته ها و جهان گسترده تري روبه رو مي كند. افق هاي ديد تو را از مرز دو متر و سه متر بسيار بسيار جلوتر مي برد. حالااين پرواز خيال و سليقه چقدر مي تواند به واقعيت برسد جاي سوال است. هميشه هم جواب نمي دهد! از بين پنج تا كار، دو تايش هم جواب بدهد كافي است.
    
     شما به اين بلندپروازي رسيده ايد؟
    دامنه بلندپروازي بسيار بلند است. جناب عشق بلند است. همتي بايد! تلاش خودم را مي كنم كه پاسخ اين كمال گرايي را كه در كارگرداني و سينما نمي توانم بگيرم، با بازيگري جبران كنم!
    
     چرا در كارگرداني نمي توانيد بگيريد؟
    خيلي پيچيده است. سينما شكلي از هنر و شكلي از صنعت و تجارت است! 20درصد آن خلاقيت است و 80درصد آن به شرايط اقتصادي و بازار و بازگشت سرمايه برمي گردد. در بازيگري، تو فرصت كمال گرايي بيشتري داري. پرخاشگري دروني و بيروني كه ناشي از زندگي و جامعه است، اعتراضات خفته و بيدار انساني، ناگفته هاي عاطفي فردي و اجتماعي، نابساماني ها و بي عدالتي ها را در بازيگري، بيشتر مي تواني نشانه بروي! بيشتر مي تواني فريادت را بلند و بلندتر بكني.
    
     مثل اينكه بازيگري را بيشتر دوست داريد؟
    از مرز دوست داشتن و انتخاب گذشته. همه ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه تشويق به سهل پسندي و دلال صنعتي شده ايم. تشويق به آسان پسندي و گذران عمر براي همان «روز» شده ايم. آنقدر مسايل پيچيده روزمره داريم و با آنها دست به گريبان هستيم كه مجال پرواز «خيال» و انديشه از ما سلب شده است. كمتر كشوري را در جهان سراغ داريد كه هر روز، هر ساعت و هر لحظه اش شاهد و ناظر يك مساله نباشد. ما هنرمندان نمي توانيم تافته جدا بافته اي از مردم و اجتماع باشيم. چطور مي تواند فرصت ظرافت و هنر را به وجود بياورد؟ در يك شكل عمومي سينما و تلويزيون «زبان تصوير در هر دو، يكي است» پر از تكرار موضوع، تكرار سليقه و حتي تكرار آدم هاست. اصلاچرا بايد تماشاگر امروزي با همه اطلاعاتي كه از طريق ارتباطات جهاني دارد شاهد و ناظر كارهاي ما باشد؟ رودربايستي نكنيم؛ تماشاگر امروز سينما و تلويزيون به شدت رو به افول است. در هر كوي و برزني، در هر خانه اي، تماشاگر مي تواند بهترين فيلم هاي تاريخ سينماي قديم و جديد را با «هزار تومان» روي DVD تماشا بكند. سينماي ما كجا قرار دارد؟ امروز در هر خانه اي از طريق ماهواره زيباترين سريال ها را «حداقل از نظر فرم و بصري» تماشا بكنند.
    
     با وجود ممنوع بودن ماهواره و جمع آوري آنها؟
    بياييد روراست و واقعي باشيم. كدام جمع آوري؟ هر از گاهي حركاتي براي جلوگيري از ماهواره و گسترش آن انجام مي شود. اما نتيجه آن چه بوده و چه خواهد بود؟ مگر مي شود جلوي اطلاعات ثانيه به ثانيه اي كه در جهان مي افتد را گرفت؟ مگر مي شود جلوي اخبار پنهان و آشكار را گرفت؟ يادتان مي آيد چقدر جوان در هنگام بروز VHS در جامعه گرفتار شدند؟ براي چه؟ نتيجه چه شد؟ گذشته ها گذشته و نمي شود جلوي اين موج پرشتاب تكنولوژي را گرفت. در آينده نزديک، كار به جايي خواهد رسيد كه ديگر نيازي به ديش و ماهواره و پنهان كاري باقي نمي ماند. هنرمندان و روشنفكران هميشه جلوتر از جامعه و دولت هستند. آنها چيزهايي را مي بينند و مي گويند كه اقلا10 تا 20 سال آينده به آن مي رسيم.
    
     به نظر مي آيد شما به مسايل سياسي علاقه مند هستيد؟
    من نه سياسي ام و نه علاقه اي دارم كه باشم. نه به دار و دست هايي وصلم و نه اهل حزبي در اين كره خاكي ام. كار سياست «پنهان كردن» چيزهاست و كار «هنر» آشكار كردن» آنها. هرگز در جوامعي مثل آسيا در خاورميانه، آب شان در يك جوي نمي رود. من يك شهروندم كه گمان مي كند «هنرمند» است و كار هنرمند پرداختن به معرفت و كمالات است؛پرداختن به عواطف پنهان و آشكار مردمي. امروزه كار به جايي رسيده كه هر كس يا هر شهروندي هر اظهارنظري بكند او را به يك جناح و دار و دسته مي بندند و حرف و نظر او را سياسي مي دانند. چه سياسي باشد و چه نباشد! ! واقعا چه معنايي دارد؟
    
     به نظر مي رسد حرف هاي شما بيشتر به جامعه و سياست مي پردازد تا هنر.
    من هم اهل همين شهر و خانواده ام. قلبم براي همين مردم مي تپد و چراغم در همين خانه مي سوزد! جايي به دنيا آمده ام كه قطعا به همان جا برمي گردم. پرستو ها را فراموش نكنيد.
    
     پس چرا در كارهايتان فيلم هاي سياسي نمي سازيد؟
    هرگز در طول تاريخ، هيچ كس در ايران فيلم سياسي نساخته است. نيش و كنايه با فيلم سياسي ساختن فرق مي كند. كدام فيلم را سراغ داريد كه در زمان معاصر خودش، منظور همزمان بودن با دولتي كه سركارست، فيلمي سياسي باشد؟» نمي خواهيم خودمان يا تماشاگران را گول بزنيم. تماشاگر امروز بسيار بسيار آگاه تر و با شعورتر شده، فريب، شعار، سفسطه، دروغ و فريب را از ما نمي پذيرد. او پيوسته از ما جلوتر است. فيلم ها و سريال هاي ما اغلب خنثي و بي خاصيت هستند. من اهل سياست بازي نيستم اما اهل مصلحت و باري به هرجهت بودن هم نيستم. مگر چقدر حق انتخاب دارم؟ چقدر با خودم و تماشاگران مي توانم صادق باشم؟ ما هنرمندان به جاي هزارتو، صدهزار توي پيچيده داريم! امروزه ديگر پايان شعار و سفسطه است. امروزه همه مردم جهان به دور از هر رنگ و نژاد و دين و آيين، كنار هم زيستن را مي خواهند! واقعيت ها را مي خواهند. ما ملتي صاحب تاريخ و «ادبيات» و شعر و شعوريم. چرا نگران واقعيت هستيم؟ هر چه را پنهان كنيم از جاي ديگر سر مي زند. اعتماد و اطمينان را از ميان برمي دارد. ما بايد نگاه سنتي و كليشه اي خودمان را عوض بكنيم و رو راست باشيم. ترديد نكنيد نتيجه بهتر و سازنده تري دارد. بايد به روز بود و حقيقت جهان يگانه را پذيرفت! هر چه را كه از مردم دور نگه داريم و آنها را به چيزهاي ديگر سوق بدهيم؛ حريص تر مي شوند. همه ما دنبال چيزهايي هستيم كه نداريم! و نه به دنبال چيزهايي كه داريم! نه داشتني را خوب مي شناسم و نه نداشتن را.
    
    تلويزيون ما «عموما» در سخنراني ها و برنامه هايش انگار با كودك چهار، پنج ساله روبه روست. نمي خواهد مجال انديشيدن را به او بدهد.
    بعضي ها به جاي او تصميم مي گيرند، به جاي او فكر مي كنند و وكيل و وصي مردم شده اند. چطور به خودمان اجازه مي دهيم كه به جاي ديگران فكر كنيم و به جاي آنها تصميم بگيريم؟ هنرمندان كشور ما از برنامه هاي
    Farsi one و manoto 1 عقب تر هستند؟ مردم ما عقب تر هستند؟ فرهنگ و تاريخ و هويت و شعر و شعور ما عقب تر است؟ پس چرا تلويزيون ما آمار تماشاگرش را از دست داده و به سوي آنها مي رود؟ يك جذابيت اوليه دارند كه مرا هم به خود جلب مي كنند، آزادي عمل در مضمون و محتوا و فرم و زيبايي! نمي شود دست و بال پرنده «هنرمند» را ببنديم و بگوييم پرواز كن.
    من از بي بندوباري دفاع نمي كنم اما از برنامه هاي ديدني و جذاب ماهواره ها دفاع مي كنم، آزادي عمل و تنوع، مرزي نمي شناسد! ما نه تنوع داريم و نه سليقه بصري! خب انتظار داريد تماشاگر، سريال هاي تكراري با موضوعات تكراري را با اشتياق تماشا كند؟
    
     موافقيد برگرديم به تئاتر و سريال و سينما؟
    ايرادي ندارد همه آنها از يك آبشخور آب مي خورند. قبل از انقلاب تماما كار تئاتر مي كردم و به گواه تاريخ و بروشورها و نقدها، هرگز كار سفارشي و مصلحتي نكردم. نه اهل باج دادن بوده ام و نه اهل باج گرفتن. اما حالااز تئاتر خوشم نمي آيد.
    
     چرا؟ شما كه با گروه «تئاتر پياده» بنيان گذار تئاتر پيش رو و دانشجويي بوديد.
    بله... آن روزها شايد براي اولين بار تئاتر پيش رو و دانشجويي را با عنوان «گروه تئاتر پياده» با مهدي هاشمي راه اندازي كرديم. حالاتئاتر (به دلايل بسيار) خيلي حقير و فقير و تنگ نظر شده. گويا رشد فرهنگي در كارگزاران فرهنگي، گروه ها را به اين سمت سوق داده است! با سال ها سابقه در كار هنر ديگر سره را از ناسره تشخيص مي دهم. بودجه اندک تئاتر، همه را به جان هم انداخته، سالن به اندازه لازم نداريم و اشتياق را بيشتر از لزوم داريم. آن وقت شما، خانواده ات كه با هم در خلق چيزي تلاش مي كنند، زندگي مي كنند، خيال پردازي و دورپروازي مي كنند اما متاسفم كه بگويم و هركس به جاي ترقي و پيشرفت فكر مي كند كه چرا فلاني امكانات دارد و من ندارم؟ تئاتر تجلي گاه فكر و انديشه يك جامعه است وقتي بلنگد ترديد نكنيد يك پاي جامعه مي لنگد؟ آخر مگر مي شود نمايش بزرگ گاليله را با يك ماه تمرين به صحنه آورد؟
    
     و تلويزيون؟
    اگر مي خواهد محبوبيت گذشته را بين مردم پيدا كند چندين كار لازم را بلافاصله بايد انجام بدهد.
    
     چه كارهايي؟
    تنوع، آزادي عمل، استقلال! و روراستي با مردمان! تلويزيون نبايد از اظهارنظر فلان سازمان بهراسد! بايد استقلال خودش را حفظ كند. مگر هنرمندان در هر كاري، كارشناسي و دخالت مي كنند كه سازمان ها اجازه دخالت پيدا مي كنند؟ اساسا هيچ برنامه هنري و هيچ تلويزيوني در جهان وجود ندارد كه بتواند همه جور سليقه و انديشه را راضي كند! اصلانيازي به راضي كردن همه نيست! بايد استقلال نظر و عقيده داشته باشد. بايد از تكرار مكررات بپرهيزد. بايد از زبان تصوير (و نه راديو و روزنامه) استفاده كنند. بهترين سخنراني ها و برنامه هاي به ظاهر آموزنده، كسالت بارند، اگر از مديوم تلويزيون و تصوير و خلاقيت بصري استفاده نكنند. تلويزيون يك هنر «ديداري» است و نه «شنيداري.»
    
     و سينما؟
    از هم جدا نيستند؟ بايد از مضمون هاي تكراري و دست وپاگير فراتر رفت، سال هاي 60 تا 70 را نگاه كنيم اگر روزگاري ايران را با پسته و قالي و چاه نفت مي شناختند، امروزه در تمام دنيا سينماي ما را مي شناسند. آيا بايد اين هنر را پر و بال داد و آن را حمايت كرد يا در قفسي كوچك نگه داشت؟ هنرمندان، استعداد و شكوفايي را به تئاتر و تلويزيون و سينما دادند اگر آنها را هزاربار محدود و محدودتر نكنيم! عصر غفلت و چشم روي هم گذاشتن روي پيشرفت ها، گذشته است!
    
     از برنامه هاي آينده تان بگوييد. انگار امروز كج خلق هستيد.
    هر انساني در يك روز بهاري يا آفتابي يا ابري، احوالات ديگري دارد. من به عنوان يك ايراني يا يك شهروند دوست ندارم چشم روي آنچه كه مي بينم و حس مي كنم ببندم و خودم را به كوچه علي چپ بزنم. شايد حق با شما باشد. امروز دل مرده ام و ابدا علاقه اي ندارم درباره كارم حرف بزنم يا خودم را به آن سنجاق كنم. اگر چيزي بوده در سريال پنج كيلومتر تا بهشت، خودش بايد حرف خودش را بزند. اگر حساسيت هنرمندانه اي در اجراي نقش يك پدر غيركليشه اي و غيرمرسوم بوده، خودش بايد حرف خودش را بزند.
    
     و در مورد كارهاي آينده تان؟
    طي دو سال گذشته علاوه بر بازيگري در سريال بي گناهان و پروسه پنج ساله كلاه پهلوي و بازي در سريال پنج كيلومتر تا بهشت، دو فيلم سينمايي ساخته ام به نام: «يك گزارش واقعي» كه خيلي آن را دوست دارم و تهيه كننده اش «بنياد سينمايي فارابي» بود كه علاوه بر اكران نكردن فيلم، آن را سوخت و به آرشيو سپرد! هميشه كارهايي را كه دوست داري با مشكل مواجه مي شوند و آنهايي را كه چندان رغبتي نداري در بوق و كرنا مي نوازند.
    
    فيلم بعدي خنده در باران است؟ چرا تا به حال اكران نشده است؟
    من هم مثل شما نمي دانم! خنده در باران يك فيلم مفرح است كه صرفا براي تماشاگر ساخته شده با اميد به بازگشت و چرخش سرمايه و نه چيز ديگر! اما به دليل بي انضباطي تهيه كننده در امر حرفه اي و مالي، نمي دانم چه بر سر فيلم آمده؟ از وقت آن گذشته يا اگر اكران مناسبي داشته باشد جوابش را مي گيرد؟ بي خبر از من، تهيه كننده، فيلم را زير بغل گذاشته و در هر جشنواره اي و حتي «خانه سينما» براي مسابقه و جايزه به نمايش مي گذارد! خنده در باران نه براي مسابقه و جايزه ساخته شده و نه براي شركت در فستيوال ها. ابدا از اين جنس نيست. فيلم هايي از اين دست صرفا جنبه تجارتي دارند و لاغير! مي بينيد آنچه را كه دوست داري هميشه اتفاق نمي افتد؟
    ديگر غصه اين چيزها را نمي خورم. قرار است يك سريال بسازم و در يك سريال به نام «داوران» به نويسندگي و تهيه كنندگي سعيد شاهسواري بازي كنم كه كارگردانش احمد اميني است.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۳
0
6
قربون دهنت که خدا وکیلی حقیقت رو بدون تعارف گفتی
وقتی تلویزیون کلیشه ای و کسل آور ما جوابگوی بیننده ی خود نیست چرا سعی میکنند با جلوگیری از دیدن مردم به برنامه های ماهواره آنها را مجبور به تماشای برنامه های سیما کنند
ناشناس
|
UNITED STATES
|
۲۲:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۳
0
1
جناب فرهنگ حرفات خیلی عالی بود و به دلم نشست اما این سریال آخری پنج کیلومتری جهنم بود نه بهشت
نظرات بینندگان