arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۷۵۸۵
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۲ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۰

نویسنده ی قهوه تلخ: بازیگران خنده بازار ستاره نمی شوند

آيتم يك جوك تصويري است كه بايد در كوتاه ترين و موجزترين شكلش تعريف شود. جوك گوي خوب بايد مقدمه يي موثر بيان كند، تايمينگ را رعايت كند و مهم تر از همه نقطه طلايي جوك را هدر ندهد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خشایار الوند، یکی از نویسندگان سریال "قهوه تلخ" در شرق نوشت: پيمان قاسم خاني در فيلمنامه «ورود آقايان ممنوع» ديالوگ درخشاني دارد با اين مضمون كه «جوك خوب و بد نداريم، جوك گوي خوب و بد داريم.» اگر اين را قبول كنيم برنامه هايي مثل ساعت خوش، نوروز 72 و اين اواخر خنده بازار كه ساختاري آيتمي دارند دقيقا از همين نقطه آسيب مي خوردند.

آيتم يك جوك تصويري است كه بايد در كوتاه ترين و موجزترين شكلش تعريف شود. جوك گوي خوب بايد مقدمه يي موثر بيان كند، تايمينگ را رعايت كند و مهم تر از همه نقطه طلايي جوك را هدر ندهد.

 با اين پيش فرض بازيگران نقشي كليدي در كيفيت آيتم هاي طنز دارند. نگاه كنيد به سياهه بازيگران آن برنامه ها: مهران مديري، رضا عطاران، رضا شفيعي جم، سعيد آقاخاني، بي‍ژن بنفشه خواه و... كه بعدها بازيگران شاخص نسل خود شدند. اما در ميان بازيگران خنده بازار كمتر به موردي بر مي خوريم كه احتمال ستاره شدن در آينده را داشته باشد.

شايد سامان گوران به دليل زحمتي كه براي درآوردن نقش علي دايي و عادل فردوسي پور كشيده و مشخص است كه روي رفتارها و گويش و تيك هاي آنها كار كرده است، اين اميدواري را ايجاد كند كه بعدها يك بازيگر شاخص ديگر به جمع بازيگران طنز اضافه شود. پاشنه آشيل مهم تر اما رويكرد كلي برنامه براي خنده گرفتن از مخاطب است.

وقتي قرار باشد رفتارهاي يك مربي و يك مدير باشگاه در برنامه 90 نقد شود و مورد تمسخر قرار گيرد، يك مطلب است و وقتي قرار است لهجه و نوع گويش علي دايي (كه اسطوره بي بديل نسل ما در دوران قحطي اسطوره است) مورد تمسخر قرار گيرد يك مطلب ديگر. قبول دارم كه براي تاثيرگذاري بيشتر بايد بازيگر از نظر ظاهري (گريم، لباس ، گويش، رفتار) شبيه به سوژه باشد، اما هدف اصلي نبايد همين شباهت ها و تمسخر آنها باشد. اينها وسيله يي براي رسيدن به هدف اصلي است و اينجاست كه گمان مي كنم سازندگان خنده بازار هدف را گم مي كنند.

خنده بازار هرگاه از پتانسيل هايش استفاده مي كند تا رفتارها را نقد كند (مثل برنامه هشت و منتقدش كه از ابتدا با فيلمي مخالف است و هيچگاه كوتاه نمي آيد) موفق است و هرگاه هدفش محدود مي شود به نقطه ضعف هاي سوژه هايش (مثل: برنامه صندلي داغ و مورد رضا صادقي) به بيراهه مي رود.

 توصيه دوستانه ام به كارگردان و نويسندگان برنامه (كه همه از دوستان قديمي من هستند) اين است كه در هدف گذاري دچار اشتباه نشوند، آنقدر در محيط پيرامون رفتارها و نقل قول ها و كنش هاي قابل تمسخر داريم كه احتياجي به اسطوره مان نداريم و نكته آخر كه ربطي به سازندگان و نويسندگان خنده بازار يا هر برنامه طنز ديگر ندارد، همان مشكل فرهنگي مزمن ما ايراني هاست. رك و پوست كنده طاقت و تحمل ديدن ضعف هايمان را نداريم.

چه شخصي و چه گروهي. همانطور كه در شب هاي برره فرهنگ ايراني ها را نقد مي كرديم و از همه طرف فحش مي خورديم. همانطور كه جوجه شاعرها و به اصطلاح روشنفكرها از مرد هزار چهره برآشفتند.

 همان گونه كه روانپزشكان از ساختمان پزشكان گلايه داشتند و اين خط را بگير و بيار تا به امروز و خنده بازار... نكته مهم اميدوار كننده اما حمايت مديران سازمان صدا و سيماست كه اجازه اشتباه كردن و سپس تصحيح و روتوش را به سازندگان داده است. بچه ها بايد از اين فرصت استفاده كنند و حال كه به هر دليلي ديده شده اند و مطرح، كيفيت كار را ارتقا بخشند.
نظرات بینندگان