arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۷۵۸۶
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۱۲ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۰

چرا سامان گوران از "خنده بازار" جدا شد؟

مجموعه «خنده بازار» در مدت زمان پخش خود، با واكنش ها و سر و صداهاي زيادي روبرو شد: حاشيه هايي كه حتي منجر به جدايي وزنه اصلي مجموعه يعني سامان گوران، بازيگر نقش عادل فردوسي پو ر و علي دايي از كار شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مجموعه «خنده بازار» در مدت زمان پخش خود، با واكنش ها و سر و صداهاي زيادي روبرو شد: حاشيه هايي كه حتي منجر به جدايي وزنه اصلي مجموعه يعني سامان گوران، بازيگر نقش عادل فردوسي پو ر و علي دايي از كار شد.

به گزارش انتخاب به نقل از شرق، بخش بزرگي از اين حاشيه ها نيز بعد از شوخي با علي دايي و رضا صادقي شكل گرفت و بطور طبيعي كار را براي شوخي با چهره هاي شناخته شده سخت تر كرد. با شهاب عباسي، كارگردان مجموعه «خنده بازار» بيش از آنكه درباره شكل گيري برنامه و چند و چون كمي و كيفي آن حرف بزنيم، به بحث درباره مساله نقد در جامعه پرداخته ايم.


 تجربه ساخت طنز در كشور ما نشان داده كه ما جامعه انتقادپذيري در اين حوزه نيستيم. اما واقعا وقتي از نقد و نقدپذيري حرف مي زنيم، نگاه شما به عنوان كارگردان يك مقوله طنز به اين عرصه چگونه است؟
    اين برنامه ماحصل يك خرد جمعي بود. يعني تمام آيتم هاي ما كارگاهي بود و يك گروه نويسنده داشتيم. خود آقاي پورمحمدي در اكثر جلسه ها حضور داشتند. يك تيم 10 نفره كار مي كردند كه سياست هاي برنامه را روشن كنند تا ببينيم قرار است از چه اصولي پيروي كنيم و در نهايت هم به اينجايي رسيديم كه آن چيزي كه مي خواستيم اتفاق افتاد ولي 40درصد آن روي زمين ماند كه بخشي از آن برمي گردد به سياست هاي شبكه و بخشي به قدرت ابزاري ما در پياده كردن فكرهايمان. يعني از ابتدا ما قرار را بر اين گذاشته بوديم كه انتقاد كنيم، خصوصا درباره سياست هاي مديريتي كه كم و كاستي هاي آن به قدري تكراري شده كه ما به آن عادت كرده ايم. مثلاما در كلنگ زني هايمان هميشه بلبشو است. سعي كرديم يك چاشني كمدي به اينها اضافه كنيم كه بيشتر از آنچه در زندگي معمول است ديده بشود. يعني ما بشدت اعتقاد داشتيم كه بايد انتقاد كنيم و بخشي از اين انتقاد هم به چهره هاي ورزشي مربوط مي شد.
    
    اما در سياست به چهره شاخصي اشاره نكرديد و بيشتر انتقادهايتان به سياست هاي مديريتي بود.
    بله، من شنيدم كه در رده هاي بالاي مديريتي برنامه را مي ديدند و با اينكه ما به شخص خاصي اشاره نكرده بوديم، از يك منبع موثق شنيدم كه مديران به هم مي گويند كه فلاني تو را مي گويد ها. يعني خودشان هم واقف هستند كه اين سيستم ضعف دارد.
    
    دليل تحقق نيافتن آن بخش 40درصدي كار چه بود؟
    بيشتر آن بر مي گردد به گاردي كه جامعه در برابر ما گرفت و مجبور شديم زهر خيلي از آيتم ها را بعد از سروصداهايي كه ايجاد شد بگيريم. چون ديديم هنوز جامعه آمادگي اين حجم از ضربات طنز را ندارد. اگر اتفاق مي افتاد و بستري فراهم مي شد كه ما تمام آيتم هايي را كه گرفتيم پخش كنيم، مطمئن باشيد هم برنامه پربارتر مي شد و هم ما بيشتر از كارمان رضايت داشتيم.
    
    گويا برخي آيتم هاي حذف شده سياسي بوده است. اين هم از مواردي بود كه به بحث عدم نقدپذيري در جامعه و ترس واكنش ها برمي گشت يا جزو خط قرمزها و سياست هاي سازمان بود؟
    به هر حال سازمان يكسري خط قرمز براي ما تعريف كرد. از طرفي مدت ها بود كه ما چنين برنامه كمدي با اين صراحت در تلويزيون نداشتيم. به همين خاطر احتياج داشتيم قدم به قدم كارمان را چك كنيم و نمي توانستيم تخته گاز برويم. هم مدير، هم تهيه كننده و هم من به عنوان كارگردان مسوول بوديم. در واقع حذف اين آيتم ها هم جزو همين اتفاقات بود. يعني مسوولان شبكه به اين نتيجه رسيدند كه تا همين جا كافي است. من شنيدم كه خود آقاي پورمحمدي و حتي شخص آقاي ضرغامي هم از آن كارها راضي بودند ولي گفتند فعلاهمين ها باشد، شايد با اتفاقاتي كه افتاد، بتوانيم سري بعدي را تند تر و گزنده تر كار كنيم. به هر حال ما تجربه اول در اين زمينه بوديم و هم كم و كاستي داشتيم و هم اين وسط قرباني شديم. چون به هر حال ما براي آيتم هايي كه گرفتيم و پخش نشد، زحمت كشيده بوديم و با حذف اين آيتم ها 20 روز ديگر اضافه كار كرديم.
    
    اين درست است كه بخشي از اين واكنش ها به عدم نقدپذيري جامعه برمي گردد، اما بايد بپذيريم برخي از اين واكنش ها هم به اين ضعف اجتماعي برنمي گردد و شايد نه به خاطر اينكه گروهي بخواهند عمدا كساني را مورد تمسخر قرار بدهند بلكه شايد به اشتباه در تشخيص معناي كمدي برگردد. چون ما مي دانيم كمدي از اختلال و نقص سرچشمه مي گيرد. اما تشخيص اينكه اين نقص يك نقص تراژيك است يا كمدي براي نويسنده و كارگردان خيلي مهم است. بخشي از اين واكنش ها به اشتباه در اين تشخيص ها برنمي گشت؟
    من با حرف شما موافق نيستم چون با كلمه اشتباه موافق نيستم. ما اشتباهي نكرديم. من خودم شخصا خيلي غافلگير شدم. چون هر چيزي را حدس مي زدم جز اينكه چهره هاي ورزشي تا اين حد ناراحت بشوند. چون همه احتمال مي دادند كه مديرها و چهره هاي سياسي واكنش نشان بدهند اما آنها هيچ چيز نگفتند. من از شما سوال مي كنم كه تلويزيون در معرفي اين بزرگواراني كه الان براي خودشان وزنه يي هستند در طول اين سال ها چقدر نقش داشته است؟ مي توانيم منكر اين بشويم كه تلويزيون در موفقيت اينها سهمي داشته است؟ مثلااگر پخش زنده فوتبال نداشتيم، فلان هنرمند و خواننده را توي برنامه هاي زنده نمي آوردند و از آنها تقدير نمي كردند، صدايشان در تيتراژ سريال ها پخش نمي شد و... آيا الان به اين جايگاهي كه دارند مي رسيدند؟ مطمئنا بي انصافي است اگر بگوييم تلويزيون نقشي نداشته است. خب خدا را شكر. من به عنوان كسي كه از تلويزيون سفارش گرفته ام و دارم برنامه مي سازم، انتظار داشتم كه اين دوستان كمي صبوري نشان بدهند. اين همه تلويزيون بطور غيرمستقيم به اين افراد خدمت كرده، يك بار هم ما با آنها شوخي كرديم. واقعا آسمان به زمين رسيد؟ برنامه ما بعد از اينكه سامان گوران به جشن استقلال رفت و يكسري حركات و تقليد صدا انجام داد كه خود ما واقعا شاكي شديم از اين كارش، بعد از آن بود كه به خاطر شوخي با آقاي دايي دچار اين اتفاقات و سرو صداها شد. چون زمينه مساعد شده بود. يكي هم نقش مطبوعات زرد بود كه سامان را به حاشيه كشيدند و باعث شدند صحبت هايي بكند كه اصلالازم نبود. ولي با تمام اين حرف ها من باز هم معتقدم كه هيچ اتفاقي نيفتاده و فقط يك سوءتفاهم بزرگ بوده است.
    در مورد بحثي كه شما در مورد نقش تلويزيون در شهرت هنرمندان و ورزشكاران داشتيد من مي خواهم بگويم اتفاقا اين جزو وظايف رسانه ملي است: آن هم در جايي كه ما هيچ شبكه خصوصي اي نداريم. حتي خيلي جاها در اين مورد كم كاري شده و تلويزيون گزينشي هم عمل كرده است. از طرفي حضور اين آدم ها در برنامه هاي تلويزيوني خيلي جاها بيشتر به نفع خود تلويزيون بوده است. اما منظور من از طرح سوال قبلي اين بود كه شايد برخي انتقادهاي شما از انتقادهاي رفتاري خارج شده بوده و به وجوه ديگري از آدم ها پرداخته بود كه كمدي را به تمسخر تبديل مي كند.
    آيا درباره آقاي صادقي اين گفته شما صدق مي كرد؟ درباره آقاي دايي هم ما بيشتر تن صدايش را تقليد كرديم. من خودم آذري هستم و علي دايي را سال هاست دورادور مي شناسم و برايش احترام قايلم. يعني دوستش دارم. فكر كردم به عنوان يك شهروند مي توانم اين علاقه و احترام را با اين كار نشان بدهم. حالااينكه كار ما دچار سوءتفاهم شد يعني يك جاي كار مي لنگد. چون ما حتي حق نداريم دشمن خودمان را هم اينطوري كه اين آدم ها ادعا مي كنند نشان بدهيم. ما داريم كار فرهنگي مي كنيم و من ترجيح مي دهم از يك روش فرهنگي استفاده كنم. نه تنها من بلكه تك تك بچه هاي پروژه خنده بازار علي دايي را به عنوان قهرمان ملي دوست داشتند و اصلاقصدمان توهين نبود.
    
    فكر مي كنيد سطح ناامني رواني در جامعه چقدر در اين واكنش موثر بوده است. چون وقتي ما جايگاه تثبيت شده يي داريم از نقد نمي ترسيم. اما در جامعه يي با جايگاه هاي ضعيف و شكننده در همه عرصه ها، فرهنگ انتقاد نمي تواند آنطور كه بايد نهادينه شود.
    بله، ما كه با هم و با خودمان تعارف نداريم. خود من از صبح كه بيدار مي شوم و پايم را بيرون مي گذارم چقدر رفتار هنجار و ناهنجار از خودم بروز مي دهم ؟ مثلادر رانندگي فكر مي كنم ما بي اعصاب ترين ملت هستيم. ما حوصله خيلي چيزها را نداريم اما ايرادمان اين است كه دوست داريم به بقيه بخنديم. يعني مرگ خوب است اما براي همسايه. ما اين فرهنگ را بايد عوض كنيم.
    
    بخشي از بار جذابيت برنامه بر دوش كاريكاتورهايي بود كه از شخصيت هاي مختلف و شناخته شده شكل گرفته بود و بخشي به نقدهاي تند سياسي. اما خارج از اين حوزه ها مجموعه از ضعف بازيگري رنج مي برد. نگاه خودتان به بازي هاي مجموعه چگونه است؟
    شما اول بايد ببينيد توان ما چقدر بوده است. كار ما يك برنامه تركيبي بود و در گروه اجتماعي ساخته شد، نه در گروه فيلم و سريال. من هم خيلي دوست داشتم بهترين بازيگرها را در اختيار داشته باشم: ضمن اينكه الان هم معتقدم بهترين ها را داشته ام. اين بچه ها با جان و دل زحمت كشيدند. علاوه بر اين انتقادهاي سياسي و هجويه ها: يكدلي افراد پشت صحنه بود كه ماحصل كار را شكل داد. به هر حال ما پايمان را به اندازه گليم مان دراز كرديم.
    
    در صحبت هاي قبلي اشاره شده بود كه براي جلوگيري از واكنش ها، بيشتر به انتقاد از خود تلويزيون پرداخته ايد. اما در بيشتر اين آيتم ها انتقادها معمولابه برنامه سازان برمي گردد تا سياست هاي خود سازمان و مديرانش. در حالي كه ما در همين معاونت سيما مثلاموضوعي مثل تقدير از سريال هاي تلويزيوني را داريم كه مي تواند دستمايه طنز قرار بگيرد. فكر مي كنم در خود سازمان شما زياد مي توانيد سوژه پيدا كنيد، خصوصا در سياست هاي معاونت سيما.
    خب اينها هم بود. در يكي از آيتم ها مثلااين موضوع را نقد كرده بوديم كه براي يك سريال آبكي به زور به تماشاچي جايزه مي دادند. اين سياست يكي از شبكه ها بود يعني ما به خودمان هم رحم نكرديم. اما مگر چقدر مي شود اين كار را كرد. يك جايي يك نفر بايد برود بيرون ديگر.
    
    سراغ خود آقاي ضرغامي نمي رويد؟
    نمي دانم. به هر حال ما مقدار زيادي هم تابع سياست هاي تلويزيون هستيم. اما تلويزيون انصافا در اين سال ها فضاي بازي را نشان داد و از اتهامي كه بر آن زده بودند تا حدودي مبرا شد.
    
    بله، اما فكر مي كنم اگر قصد كمدي از انتقاد اصلاح باشد، مي شود گفت درباره خود تلويزيون اين نقدها به مقصد اصلي اش نرسيده است. يعني اينكه ما ظرفيت پذيرش نقد را پيدا كنيم اما اصلاح نشويم و هميشه راه خودمان را برويم، به نظرم اتفاق خيلي خوبي نيست.
    خب بگذاريد من يك مثالي بزنم. ما ليگ حرفه يي فوتبال گذاشته ايم و الان دهمين يا يازدهمين دوره اش است. آيا الان به تعالي رسيده ايم؟ هنوز خيلي ايراد داريم. ما هنوز ورزشگاه خصوصي نداريم. مي خواهم بگويم از يك برنامه كوچك اما با قدرتي مثل خنده بازار در ميان اين همه برنامه هاي تلويزيوني چه انتظاري مي توان داشت. همه از من سوال مي كنند داريد چكار مي كنيد؟ آيا فرهنگ سازي شد؟ ما نياز داريم مثلاپنج سال اين روند را ادامه بدهيم تا درست بشويم. آرزويم اين است كه اين اتفاق فصلي و موج نباشد و تمام نشود و بعد از ما هم ادامه پيدا كند.
نظرات بینندگان