arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۸۱۲۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۵ - ۲۲ شهريور ۱۳۹۰

رضا شاهرودی: با علی دایی دعوا کردم و زدمش؛ تقصیر خودش بود

ببينيد يکسري بازيکنان مثل نوري و رضايي بازيکنان خوبي هستند و به پرسپوليس خيلي کمک کرده‌اند اما يکسري‌ها بايد خيلي تلاش کنند تا در پرسپوليس و استقلال بازي کنند ولي متأسفانه الان دارند راحت بازي مي‌کنند در اين تيم‌ها.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روزنامه 90 نوشت: از يک‌جايي شروع مي‌کنيم که سريع به آخرش مي‌رسيم؛ «بازوبند کاپيتاني پرسپوليس.» سر سؤال اول رضا شاهرودي مي‌گويد، نمي‌توانم مطلب را باز کنم. آرام که جلو مي‌رويم، انتقادهايش تندتر مي‌شود. دست مي‌اندازد گوشي‌اش را بردارد، انگار دستش خورده به آتش. تند مي‌شود، مي‌گويد: «بعضي از بازيکنان جنبه پول زياد ندارند.» يک قاعده مشترک بين همه چپ‌هاي اسمي تاريخ ايران است و آن رک بودن آنهاست. رضا هم وقتي به اسم مخفف ر.ش و موضوع دستگيري‌اش در پارتي مي‌رسد، بدون ترس مي‌گويد: «ببين من که با شما رودربايستي ندارم. اگر رفته بودم پارتي، مي‌گفتم.» شاهرودي کمي بعد به خاطرات قديمي‌اش مي‌رسد. يک لبخندي نثارمان مي‌کند، با اين خاطره: «قرارگذاشتم با يارو تو آزادي که دعوا کنيم. رفتم ديدم سرکاريه. چند بار ديگر هم رفتم البته.» او در لابه‌لاي بحث درباره ايويچ و برکناري مرموزش، يک خاطره قديمي بيرون مي‌کشد و مي‌گويد: «در قطر که مايلي‌کهن را برکنار کردند 5، 6 بازيکن با مصطفوي جلسه گذاشتند ولي من گفتم خوابم مي‌آيد، نرفتم.» مصاحبه با شاهرودي همين‌جا تمام نشد. رفت و به جاهاي ديگري هم رسيد. به جايي که او بگويد: «چند بار خواستم يقه بازيکن استيل‌آذين را بگيرم.»

*از موضوع کاپيتاني پرسپوليس شروع کنيم.

من نمي‌توانم مطلب را باز کنم.

*دوست داريم صريح حرف بزنيد.

اينجا بازوبند را به قديمي‌ها مي‌دهند ولي در خارج مربي تصميم مي‌گيرد بازوبند را به چه کسي بدهد. ايران برعکس تمام دنياست.

*مثلاً شيث رضايي يک روزي بازوبند را بسته بود روي مچ دستش.

بايد بازوبند را سرجايش ببندد. گفته بود به خاطر ناراحتي اين کار را کردم ولي ناراحتي براي همه هست. اين دليل نمي‌شود آن را روي مچ بست.

*کلا ًبحث در اين باره زياد است. در يکي از بازي‌ها کريمي بازوبند را داد به نوري و گفت تو بايد ببندي، نه شيث.

من بعيد مي‌دانم حتماً حميد استيلي چنين کاري را خواسته است.

*نه گفته بود کريمي.

اشتباه است ديگر. حرف اول و آخر را بايد سرمربي بزند نه بازيکن.

*در گذشته رسيدن به کاپيتاني خيلي سخت بود. مثلاً خود شما به سختي کاپيتان تيم شديد.

ببينيد يکسري بازيکنان مثل نوري و رضايي بازيکنان خوبي هستند و به پرسپوليس خيلي کمک کرده‌اند اما يکسري‌ها بايد خيلي تلاش کنند تا در پرسپوليس و استقلال بازي کنند ولي متأسفانه الان دارند راحت بازي مي‌کنند در اين تيم‌ها.

*اين راحتي ناشي از چيست؟

سيستم عوض شده است. بازيکنان مي‌گويند حرفه‌اي هستيم و بايد پول زياد بگيريم اما جنبه‌اش را ندارند. يکسري‌ها پولي که مي‌گيرند، به اندازه توانايي‌شان نيست. در زمين کم مي‌گذارند. يکسري هم حق‌شان هست و نوش ‌جان‌شان. مثلاً حسيني سپاهان بايد خوب پول بگيرد ولي متأسفانه الان يکسري‌ها حق‌شان نيست.

*البته مي‌گويند امسال او زياد گرفته.

نوش جانش ولي برخي از بازيکنان با دلال‌ها همين اندازه پول گرفته‌اند.

*در پرسپوليس بعضي‌ها اصلاً شناخته‌شده نيستند. زمان شما ولي همه ستاره بودند. همه چيز عوض شده.

دوراني که من بودم، پرسپوليس 9 تا فيکس در تيم‌ملي داشت. دو، سه تا هم از استقلال مي‌آمدند. الان مي‌بينم دارد تعداد ملي‌پوش‌هاي اين دو تيم کم مي‌شود.

*الان هر بازيکني دو سال در يک تيم بازي مي‌کند، حتي از بازوبند حرف مي‌زند. شما کمي از آن سختي‌هاي قديم مي‌گوييد. انگار ديگر آن سختي‌ها نيست.

ببين الان بازيکن اصلاً تمرين انفرادي نمي‌کند. به همان دو ساعت بسنده مي‌کنند ولي خود من صبح مي‌رفتم تمرين و بعد از تمرين دوباره انفرادي کار مي‌کردم. يک روزهايي مي‌شد سه جلسه تمرين. اگر اين کار را نمي‌کردم نمي‌توانستم جوابگوي مردم باشم. الان ولي اين‌طوري نيست. پيستون چپ پرسپوليس بايد 120 دقيقه تمرين کند که بتواند 90 دقيقه را جواب بدهد.

*بازيکنان امروزي دنبال چي هستند؟

آنها حرفه‌اي با لب و دهن هستند! ما حرفه‌اي نيستيم در اصل. من در ترکيه بازي کردم در قراردادم آمده بود 10 شب به بعد نبايد بيرون باشم. اگر مي‌رفتم، جريمه مي‌شدم. براي همه همينطور بود.

*چرا نرفتي اروپا؟

شانس در خانه آدم را يک‌بار مي‌زند. يک وقتي تو را مي‌خواهند، يک وقتي هم مي‌گويند بايد بيايي تست بدهي؛ اينها خيلي فرق دارد. ترکيه‌اي‌ها من را خواستند. پيشنهاد خاصي نداشتم و رفتم آنجا. سر تيم‌ملي هم با آنها به مشکل خوردم. يک بار اجازه دادند من براي تيم‌ملي بازي کنم اما وقتي برگشتم، گفتند چرا رفتي؟ سر همين به مشکل خوردم و پولم را نمي‌دادند. ايستادم تا کمي از پولم را گرفتم و بعد برگشتم. مي‌توانستم به هامبورگ بروم. از اين تيم پيشنهاد داشتم. با عابديني جلسه گذاشته بودند و تنها گفته بودند بايد شاهرودي را در ترکيب تيم‌ملي ببينيم و حرفتان را باور نمي‌کنيم.

*ولي تو بدشانسي آوردي و مصدوم شدي.

بله، مصدوم شدم و جام جهاني 98 را از دست دادم و نشد. اگر مي‌رفتم، خيلي کارها بهتر مي‌شد.

*تيم‌ملي قبلاً خيلي ستاره داشت اما 10 سال بعد به اينجا رسيديم، حالا با اين تيم 10 سال ديگر به کجا مي‌رسيم؟

اگر ليگ خوب داشته باشيم، تيم‌ملي خوب هم خواهيم داشت. بايد ليگ ايران را نگاه کنيم. آن موقع استقلال و پرسپوليس و تيم‌هاي ديگر مهره‌هاي خوبي داشتند اما الان خيلي کم پيش مي‌آيد در هر تيمي دو، سه بازيکن خوب پيدا شود چون بعضي‌ها جنبه پول گرفتن را ندارند.

***

*تو به حقت در فوتبال ايران رسيدي؟

حق من بازي در اروپا بود که به آن نرسيدم. يک بار مايلي‌کهن من را خط زد و يک بار هم مصدوم شدم.

*مشکل تو با مايلي‌کهن دقيقاً چه بود؟

من يک ربع دير رفتم سر تمرين و گفت مدام دير مي‌آيي. خيلي‌ها هم قبل از من دير مي‌آمدند. اتفاقاً من رفته بودم پيش دوستان آقاي مايلي‌کهن. تيم داشتند، تيم‌شان از دسته چهارم رفته بود دسته سوم. من رفتم که جايزه بدهم. قرار بود آن روز تمرين ساعت 3 شروع شود ولي آن روز که من رفتم ساعت 2:30 شروع کرده بود.

*بعد چه اتفاقي افتاد؟

گفتم لخت شوم و بروم تمرين کنم اما گفت نمي‌خواهد. بعد گفتم حاج‌آقا يکسري‌ها هم چند بار دير آمده‌اند، گفت اگر بازي ملي شما هم اندازه آنها بود ايرادي نداشت. من هم گفتم سال 67 براي تيم جوانان بازي مي‌کردم اين افراد اصلاً نبودند. کل جريان همين بود. بعد از آن هم آقاي پنجعلي زنگ زد و چند تا از دوستان ديگر. گفته بود بايد رضا زنگ بزند عذرخواهي کند اما من نزدم.

*پشيماني؟

بله، اگر زنگ مي‌زدم، مي‌رفتم تيم‌ملي و شايد از همان‌جا ترانسفر مي‌شدم به اروپا.

*مي‌گفتند تو علي دايي را هم زده‌اي!

آن‌موقع هم من جوان بودم و هم دايي، تمام شد و رفت. او يک اسطوره است براي مملکت. الان با هم تماسي نداريم ولي به هم احترام مي‌گذاريم. مي‌دانم که دايي من را دوست دارد. خودش هم مي‌داند که سر آن جريان دعواي ما، تقصير خودش بود.

*موضوع کم نياوردن تو مقابل مايلي‌کهن، از تب پايين‌شهري نشأت مي‌گرفت؟

نه، اين توي ذهنم رسيد که يک مربي نبايد فرق بگذارد بين بازيکنانش. فقط به خاطر همين زنگ نزدم.

*تو کلاً تغيير زيادي نکرده‌اي نسبت به قبل. يعني از قديم رفتارت همين بوده که الان هست.

من نانم را کسي نمي‌دهد و روي پاي خودم ايستادم. تلاش کردم به اينجا رسيدم، به خاطر همين هميشه همينطوري بوده‌ام.

***

*مي‌رسيم به ر. ش معروف! هماني که در پارتي گرفتند.

همين سايت شما خبرش را گذاشته بود. من زنگ زدم به دوست شما گفتم اين چه مطلبي است زدي؟ گفتم اگر شکايت کنم که مي‌آييد براي عذرخواهي. ببينيد من تعارفي ندارم. اگر پارتي بودم، مي‌گفتم بودم. با کسي رودربايستي که ندارم. صحيح نبود اين کار. افرادي هم که آنجا بودند، صحيح نيست اسم‌شان برده شود. بايد اول داستانش را کامل بدانند ، بعد اسم بياورند. بايد از دادگاه استعلام کنند، بعد. حالا ممکن است ناخواسته اين کساني که آنجا بودند، گير کرده باشند.

*تو در تيم‌ملي بودي و خيلي حاشيه‌ها دور و برت وجود داشت. چقدر خبرهاي حاشيه‌اي درباره تو درست بود؟

موقعي که من در پرسپوليس و تيم‌ملي بودم فقط دوست داشتم جوابگوي طرفداران باشم. چه شب‌ها بود که ساعت 10 شب مي‌رفتم آزادي و کوله‌پشتي‌ام را پر از سنگ مي‌کردم و مي‌دويدم. خيلي تلفن‌ها مي‌شد، براي مهماني دعوتم مي‌کردند اما سعي مي‌کردم نروم.

*ولي الان برعکس.

توصيه من اين است بازيکنان احترام خودشان را نگه دارند.

*حاشيه‌ها چقدر به تو ضربه زد؟

بالاخره يک مقدار تأثير داشت. بعضي‌ها زنگ مي‌زدند بد و بيراه مي‌گفتند و قرار مي‌گذاشتند که با ما دعوا کنند. مي‌رفتيم سر قرار اما نمي‌آمدند. از اين چيزها خيلي داشتيم. يکبار رفتم سر آزادي يک‌ساعت ايستادم، طرف زنگ زد گفتم چرا نيستي؟ حتي آدرس دادم چي پوشيدم اما نيامد. چندبار ديگر هم رفتم سر قرار اما فهميدم سرکاري است.

*با طرفداران استقلال دعوا نکردي؟

بيرون کسي مي‌گويد آبيته، گذر مي‌کنم. شايد هم با طرف شوخي کنم و بگويم آبيته. اصلاً تا حالا استقلالي‌ها به من فحش نداده‌اند و دعوا هم نکرده‌ايم.

*چپ تيم‌ملي را که بررسي مي‌کنيم، مي‌بينيم يک پست نفرين‌شده است. مثلاً تو، محرمي يا منافي و ميناوند اصلاً به جايي که بايد، نرسيديد.

شايد نبودن چپ‌پاي کلاسيک باعث تمام اين حرف‌ها بود.

*شايد هم رک بودن‌تان دردسرساز شد.

من شرايط آنها را نمي‌دانم ولي من رکم و هميشه حرفم را زده‌ام. شايد هم ضربه خورده‌ام. الان مي‌بيني يکسري‌ها که اصلاً فوتبالي نيستند، دارند در بهترين جا کار مي‌کنند ولي من که در تيم‌ملي بودم و کاپيتان پرسپوليس، بايد بيرون باشم.

*بهترين چپ تاريخ تيم‌ملي کيست؟

من مجتبي محرمي را مي‌گويم. جواد منافي هم خيلي خوب بود. البته مجتبي چپ‌پاي تخصصي نبود اما فني‌اش بالا بود و زياد گل مي‌زد. انصافاً اگر منافي هم آن اتفاق برايش نمي‌افتاد، مي‌توانست سال‌ها باشد.

*البته خياباني در بين چپ‌هاي تاريخي اسم شما سه نفر را نياورد. انگار قرار بود زنگ بزند، درست است؟ عذرخواهي هم کرد.

عذرخواهي به درد نمي‌خورد ديگر. براي من اصلاً مهم نيست البته. اينکه مردم ما را مي‌شناسند، بس است. حالا جواد خياباني بگويد يا عادل، اصلاً اهميت ندارد.

*در گزارشگر‌ها کدام را قبول داريد؟

اصلاً با آنها حال نمي‌کنم. شما گزارشگرهاي انگليسي را ببينيد همه‌اش مي‌گويند توپ زير پاي کيست اما ايراني‌ها آنطور نيستند. يک جايي مي‌روند که آدم مجبور مي‌شود صداي تلويزيون را ببندد.

*از فردوسي‌پور خوشت نمي‌آيد؟

من در فوتبال بودم، من فوتبال بازي کردم. او بايد از من خوشش بيايد نه من از او. ما زحمت کشيديم اما او مي‌نشيند پشت ميز اين و آن را مي‌جود.

***

*درباره ايويچ حرف بزنيم.

جرياني نبود. ما در بدنسازي بوديم و صبح‌ها وزنه مي‌زديم. بدنسازي صرب‌ها واقعاً وحشتناک است. در ايتاليا هم همينطور بود. مي‌گفت 20 تا 200 متر بدو. جوري بود که اشک ما درمي‌آمد و چشم‌مان سياهي مي‌رفت. او مي‌خواست ترکيب را به دست بياورد و بازيکنان را امتحان کند. در بازي رم اغلب اصلي‌ها بيرون بودند. ما 7 گل خورديم و ايويچ بعد از بازي آمد در لابي به همه گفت و خنديد و اين يک مقدار به دل بعضي‌ها ننشست.

*دست‌هاي پشت‌پرده در کار نبود.

نه ما يک عادتي داريم بعد از باخت بايد گريه کنيم، مديرعامل بغل کنيم ولي ايويچ اين‌طور نبود. کل جريان همين بود.

*مي‌گفتند بازيکنان توطئه کرده‌اند.

من آنجا بودم. هيچ‌کدام درست نبود.

*خنده به مذاق کي خوش نيامد؟

آدم‌هايي که از فدراسيون آمده بودند. واقعاً شکست رم براي ايويچ مهم نبود و مدام مي‌گفت به بازي بعد فکر کنيد ولي تصميم گرفتند او را برکنار کنند.

*آن شب در اردو چي گذشت؟

واقعاً من دنبال حاشيه‌ها نبودم. همان‌موقع که مايلي‌کهن را در قطر عوض کردند 5، 6 بازيکن با آقاي مصطفوي جلسه داشتند، به من هم گفتند بيا، منتها گفتم خوابم مي‌آيد و نمي‌آيم. اصلاً نظري ندارم در اين زمينه‌ها. دوست ندارم در اين‌جور چيزها دخالت کنم. همان‌موقع گفتم اگر مي‌خواهيد مربي را برکنار کنيد، به من چه ربطي دارد. او را برداريد.

*در باند کسي نبودي؟

اصلاً.

*در باند پروين چطور؟

نه در باند او هم نبودم. اصلاً هم ضرر نکردم. البته پروين نيازي به باند ندارد. پروين، پروين است. خيلي‌ها مي‌خواهند با او باند داشته باشند ولي پروين با کسي باند تشکيل نمي‌دهد.

*با توجه به رفتاري که مايلي‌کهن با تو داشت، تعجب کرديم در جلسه معروف حاضر نشدي.

حالا درست است آن اتفاق افتاد ولي آقاي مايلي‌کهن اخلاقش خيلي مثل من است. او تمام حرف‌هايش را رک مي‌زند. کاري به حاشيه‌هاي اخيرش ندارم اما چيزي که در تمرينات ديدم، او مربي خوبي است و مديريت دارد. در فوتبال ايران فقط بايد مديريت داشته باشي.

***

*روز اولي که رفتي پرسپوليس يادت هست؟

من براي بانک‌تجارت بازي مي‌کردم. دايي و پيرواني هم بودند. پروين بازي را مي‌ديد. بعد از بازي به ايرج جنگي گفت که او را مي‌خواهم. جنگي هم به من گفت. فردايش بلند شدم رفتم دفتر پروين که آقاي عرب دوست نزديکش هم بود. به من گفت اينجا پول نداريم، من هم گفتم کجا را امضا کنم؟ گفت پس تو هم مي‌داني بايد چه‌کار کني، که جواب دادم پرسپوليس را دوست دارم.

*اولين قرارداد چقدر بود؟

450 هزار تومان سال 70. براي يکسال بود که رفتم پيکان خريدم. حقوق هم ندادند. يک بازي هم با نساجي 2 بر 2 کرديم که بازي خوبي کرديم که آقاي مايلي‌کهن نفري سه هزار تومان از جيب خودش به ما پاداش داد. البته آن‌موقع خوب پولي بود.

*از کي به شما گفتند رضا مالديني؟

از همان اوايل. آن سال که آمدم، خيلي بازي‌هاي خوبي به نمايش گذاشتم. آخر فوتبال پنجعلي، درخشان و ناصر محمدخاني بود. خيلي سرحال بودم آن‌موقع. آنها 6 ماه اول بازي کردند و رفتند مربي شدند. بعد نوبت ما شد که بازي کنيم.

*خاطره خوبي داري از آن روزها؟

همه‌اش خاطره بود. خاطره جالب آن دوران اين بود که براي هم جان مي‌داديم. اگر بازيکن حريف به من لايي مي‌زد حسين عبدي، کرماني و محرمي شماره‌اش را برمي‌داشتند. اينقدر او را مي‌زدند که بازيکن مي‌گفت من را تعويض کنيد. الان هم بايد اين‌طوري باشد. بازيکنان بايد در زمين براي هم جان بدهند.

*الان علي دايي را زياد تشويق مي‌کنند.

من دايي را مي‌شناسم. او دنبال خط دادن نيست. اين چيزهايي که در تلويزيون باز شد قبل از فصل، يک مقدار هوادارها را تحريک کرد. آنها دوست داشتند دايي باشد اما تصميم اين شد که استيلي انتخاب شود.

***

نمي‌دانم کي اسم استقلال را گذاشته کهکشاني؟

*استقلال ستاره زياد دارد، درست است؟

ولي اين دليل نمي‌شود تيم نتيجه بگيرد. مگر ما در استيل‌آذين ستاره نداشتيم. ستاره داشتن خوب است ولي همه را بايد بازي بدهيم. حالا بگذار برويم جلو استقلال يک بازيکن گران را روي نيمکت بگذارند، آن‌وقت ببينيد چه مي‌شود.

*استقلال کهکشاني است؟

من نمي‌دانم کي اين اسم‌ها را مي‌گذارد ولي به نظر من از خريدهايي که کرده‌اند، فقط سيدمهدي رحمتي خوب است.

*بازيکنان ديگر چي؟

او بازيکن خوبي است ولي فرهاد مجيدي اين‌قدر با سن و سال بالا خوش مي‌درخشد که همه تحت تأثيرش هستند.

***

*مي‌گفتند مربيان ايراني استيل براي تومباکوويچ مشکل درست مي‌کردند.

اول جا دارد تشکر کنم از هدايتي. خيلي شرايط را براي او تنگ کردند ولي به نظر من خود هدايتي مقصر بود. هدايتي آجورلو را آورد و کار را داد دست او. در هيأت مديره مي‌گفتند مربي ايراني بگذاريد اما آجورلو مي‌گفت خارجي بياوريد. اغلب مي‌گفتند پيرواني سرمربي شود، من و عابدزاده دستيارهايش. آجورلو اما قبول نکرد و گفت بايد خارجي باشد. هدايتي صاحب باشگاه است ديگر، ولي نتوانست تصميم را عوض کند. اين‌همه هزينه کردند و تومبا را آوردند. حالا مربي را آورده‌ايد به ما بگوييد خداحافظ. ولي هم ما را نگه داشتند و هم تومبا براي خودش سه دستيار آورد، در حالي‌که قرار بود يک دستيار بياورد. خدا شاهد است تومبا با ما خيلي خوب بود. يک کلام هم درباره‌اش حرف نزديم.

*حالا شما نه.

نه، کلاً کسي پشت سر او حرفي نزد. ابتداي فصل کسي اعتراضي نداشت تا اينکه بازيکنان اعتراض کردند. تومبا و دستيارانش هم دنبال پول بودند. يک ميليارد و 200 ميليون تومبا گرفت. کار آجورلو بود که موفق نشد.

*شما ستاره زياد داشتيد.

ستاره داشتيم اما رفاقتي نبود در تيم. بازيکنان با هم خوب نبودند. همه بد صحبت مي‌کردند. تعريف از خود نباشد اما بازيکنان به من احترام مي‌گذاشتند. جمع‌شان کردم و گفتم اگر پاس بد داده شود، دليلي نيست اعتراض کنند. متأسفانه مربياني که داشتند اين چيزها را به آنها گوشزد نکرده بودند. بچه‌هاي ما در زمين خيلي بد با هم حرف مي‌زدند. استيل‌آذين عين يک کشتي بود که همه با هم پارو نمي‌زدند.

*شما جلوي علي پروين جرأت مي‌کرديد حرف بزنيد؟

اصلاً جرأت نمي‌کرديم.

*شايد پيرواني اين‌قدر بزرگ نبود.

نه اصلاً اين‌طوري نبود. من آن‌موقع با افشين زياد حرف مي‌زدم. چند بار مي‌خواستم يقه بازيکن استيل‌آذين را بگيرم ولي افشين مي‌گفت کاردرستي نيست.

*يقه کدام بازيکن؟

يکسري از اين بازيکنان با مدير ارتباط داشتند. يکسري از بازيکنان حتي شب مي‌رفتند خانه هدايتي. اين خوب نبود ديگر. عابديني من را دوست دارد و با هم شوخي مي‌کنيم اما دليل نمي‌شود من فردا به او احترام نگذارم.

***

از ليگ دو هم پيشنهاد بدهند مي‌روم

*تو چرا مربي خوبي نشدي؟

من هميشه کمک‌مربي بوده‌ام. با کلهر در داماش تهران بودم. بعد با عليدوستي در کوثر و با پيرواني در استيل‌آذين.

*انگار نمي‌خواهي مربي بزرگي شوي.

ببينيد آقاي عابديني اگر هميشه من را مي‌آورد به خاطر اين بود که تيم را جمع کنم. اتفاقاً هر جا که بودم، جزو تيم‌هاي بالاي جدول بوديم.

*به نظر مي‌آيد خواستي، بازيکن بزرگي شدي اما انگار نمي‌خواهي مربي بزرگي شوي.

دارم اتفاقاً. بايد من را بخواهند به عنوان سرمربي.

*تو بايد مديران را وادار کني.

مثل اين است که من بروم به عابديني بگويم تيمت را بده من. اين فرق مي‌کند تا اينکه خودش به من زنگ بزند. من طوري بزرگ شدم که نمي‌توانم زنگ بزنم.

*مثلاً ويسي در صبا خودش را ثابت کرده.

به او کار داده‌اند که توانسته خودش را ثابت کند.

*ولي يکسري از پيشکسوت‌ها مي‌گويند من در پرسپوليس بودم، بايد به من تيم بدهند.

نه من اصلاً دنبال اين مسائل نيستم. اگر از ليگ دو هم پيشنهاد بدهند، مي‌روم. امير قلعه‌نويي مگر از کجا شروع کرد؟ من هم مي‌توانم يک روز مثل امير قلعه‌نويي شوم. کلاس مربيگري رفتم و مدرک A هم دارم. الان دلال‌ها نمي‌گذارند. بايد به يکي وصل شوي حتماً. مي‌گويند بايد به فلاني وصل شوي که بروي مربيگري کني.

*درباره شما هم اين مسائل صدق مي‌کند.

فرقي نمي‌کند. دلال نداشته باشي، نمي‌شود اصلاً. يکي بايد به ما اطمينان کند و از يک‌جا شروع کنيم ديگر.

***

در حاشيه...

*من اهل باندبازي نيستم و هيچ‌وقت اين کار را نمي‌کنم.

*الان بازيکن 10 ميليون بيشتر بگيرد، مي‌گويد پرسپوليس کيلويي چند است. در حالي‌که همين پيراهن 100 ميليون تومان مي‌ارزد. يعني تو 100 ميليون جلويي. تازه شايد هم بيشتر. الان فضاي استاديوم را مي‌بيني 70 هزار تا مي‌آيند، سرحال مي‌شوي.

*به هوادار نبايد بي‌احترامي کنيم. بايد به او حق بدهيم. بد بازي کردين و باختين، بايد به گردن بگيرين. ما مي‌برديم اما دو تا مي‌خورديم، پروين مي‌گفت چرا دو تا خورديد؟ مي‌گفتيم برديم، اما هي مي‌گفت نبايد گل بخوريد.

*زمان ما جو آتيشي‌تر بود. به خاطر همين سعي مي‌کرديم هميشه زياد تمرين کنيم تا جواب آنها را بدهيم

*من هرگز به کريمي نگفتم تو قنداق بودي، من بازي مي‌کردم. او رفيق من است. شايعه بود که اين حرف را به او زده‌ام.

*من در کار مربيگري‌ام گارانتي دارم. هم مديريت دارم و هم ديسيپلين.

*تباني در فوتبال ايران هست اما سخت مي‌شود اين چيزها را اثبات کرد.

*دلالي زنگ زد به من که مي‌گفت مي‌برمت فلان‌جا. من هم شماره‌اش را سيو کرده‌ام؛ مزاحم.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۱
SADEGH
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۴۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
159
12
با اين حرفها معروف نميشي اقاي رضا شاهرودی
مهرشاد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
9
152
شاهرودی معروف هست و محبوب مثل دایی ، باقری ، مهدوی کیا ، محرمی ، و... مهم مردم هستند که اونارو دوست دارن
شاهرودی مالدینی جات خیلی خالیه
نظرات بینندگان