پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تاریخ ایرانی نوشت: در روز ۲۴ شهریور ۱۳۵۸ آیتالله احمد آذری قمی، دادستان انقلاب اسلامی مرکز از سمت خود استعفا داد.
آذری قمی همان روز در یک مصاحبه مطبوعاتی که در محل زندان اوین برگزار شد با تایید خبر استعفایش دلیل آن را بیماری و ابتلا به مرض قند، فشار کاری و کارشکنیها و اخلال برخی افراد در دادسرا اعلام کرد و گفت: استعفای شفاهی خود را به امام دادهام.
روزنامه کیهان فردای آن روز نوشت: «آیتالله آذری قمی در این گفتوگو سخنان مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر که چند روز پیش به مناسبت شهادت مجاهد نستوه حضرت آیتالله طالقانی در دانشگاه تهران ایراد کرده بود، را به شدت مورد انتقاد قرار داد و گفت: روحانیت مترقی با مظاهر تمدن مخالف نیست و بیانصافی است اگر آنان را کهنهپرست و ارتجاعی و کسانی که با تمدن مخالف هستند نام ببریم. اسلام سنتی که استعمارگران و طاغوتیان معرفی میکردند با هیچ چیز منافات نداشت.»
اشاره آذری قمی به سخنان مهندس بازرگان در مراسم تجلیل از آیتالله طالقانی بود که در مقام تفکیک عمل و اندیشه آیتالله طالقانی از دیگر علمای اسلام برآمده بود. وی با بیان اینکه همواره دو نوع واکنش نسبت به تمدن در میان علمای ایرانی وجود داشته که شامل عکسالعمل مثبت و انتخابی و عکسالعمل منفی و تعصبی بوده است، گفت: «در گذشته اکثریت علما و آنها که اهل علم و کتاب بودند، با فرنگ و فرنگیمآبی مخالفت شدید داشتند و استفاده از هر چیز را که رنگ فرنگی داشت، حرام دانسته و نشانهای از بیدینی میدانستند. مثلاً با تشکیل مدرسه به شکل جدید مخالف بودند، حتی روی صندلی نمینشستند چرا که میگفتند صندلی یک شیء فرنگی است. میگفتند نباید کوچکترین اثری از غرب وارد مملکت شود یا باقی بماند... این عکسالعمل سرانجام به نتیجه نرسید و دیدیم که شکست خورد...»
آذری قمی در واکنش به این سخنان در مصاحبه مطبوعاتی خود در روز استعفا گفت: «مهندس بازرگان در تجلیل و شناساندن مرحوم طالقانی گفت ایشان (طالقانی) برخلاف اکثریت علما با مظاهر تمدن مخالف نبود و این به نظر من از شخصی مثل مهندس بازرگان خیلی عجیب است که یک چنین تهمت ناروایی به اکثریت علما بزنند. چرا مردم را نسبت به روحانیت بدبین کنیم و بگوییم این افراد مردمی هستند ارتجاعی، کهنهپرست و با تمدن مخالف، ۱۰۰ سال است که رهبری تمام مبارزات با استعمار را روحانیت برعهده دارد، از مرحوم شیرازی بزرگ گرفته تا داستان مشروطیت و داستان ملی شدن صنعت نفت. این کمال بیانصافی است که بگوییم اکثریت اینها با مظاهر تمدن مخالف بودند.»
خبرنگاری در رابطه با اعلامیه دادستانی کل مبنی بر عدم دخالت دادسرا و دادگاهها و کمیتهها و پاسداران انقلاب در کارهای دولت سؤال کرد. آذری قمی گفت: «مساله این است که با نظر دولت کارخانههای ۵۱ نفر از صاحبان این قبیل صنایع ملی اعلام شد و جریان این بود که شورای انقلاب در یک مادهای که تصویب کرد دولت را مکلف کرد به اموال و صنعت عدهای از وابستگان رژیم سابق رسیدگی کند، دولت هم این عمل را انجام داد. اما قبل از اینکه این ماده تصویب شود نمایندهای از شرکت محمود رضایی آمد و اعلام کرد که برای اداره امور یک نفر را معین کنید چون ممکن است که این شرکت از بین برود و کارگران بیکار شوند و ما روی وظیفه شرعی نمایندهای معین کردیم و او هم امور را خوب اداره کرده ولی بعدا وزیر محترم صنایع و معادن آمد طبق آن ماده برای این کارخانه مدیری معین کرد. آقای هادوی به عنوان دادستان یک نفر را به عنوان پاسدار معرفی کرد و وزیر صنایع هم این پاسدار را به عنوان نماینده دادستان قلمداد کرد و یک مدیر هم خودش معین کرد. بعدا نماینده دادستان آمد و گفت: به ما اعلام کردهاند که دیگر اینجا نیایید و از ما (دادستانی) کسب اجازه کرد و ما هم جواب منفی دادیم لذا کنار رفت.»
آذری قمی افزود: «ولی این آقا (پاسدار) رفت قم به خدمت امام و امام هم زیر نامه ایشان نوشته بود که آذری رسیدگی بکن و ما هم روی دستور امام گفتیم که نماینده دادستانی برود و در محل کار استقرار یابد که این مساله را وزیر صنایع و معادن برای ما علم کرد و گفت داد از دست آذری که چنین و چنان میکند و نتیجتا ما را متهم کردند که میخواهیم در کار دولت اخلال کنیم. در صورتی که ما کسی را دلسوزتر از خودمان برای اداره این مملکت و برای منافع مستضعفین نمیدانیم و من اکنون میگویم که هر کسی را که در شرکتها و کارخانجات به عنوان نماینده معرفی کردهایم و دولت هم نمایندهای معین کرده است نمایندگان دادستانی آنجا را ترک کنند و اعلام میکنیم که احکام نمایندگان دادستانی در کارخانجات و شرکتها لغو شده است برای اینکه دولت دستش باز باشد و ما هم بسیار خوشحال هستیم که این مسئولیت از دوش ما برداشته شده است.»
دادستان مستعفی تهران در ادامه سخنان خود افزود: «البته ما از هم اکنون هشدار میدهیم که از دولت مسئولیت میخواهیم و ما دیگر این مسئله را رها نخواهیم کرد چون مساله امر به معروف و نهی از منکر در اصل برای مقابله با دولت است. البته این انتقاد از روی دلسوزی است نه دخالت.» وی در مورد تعداد زندانیانی که از رژیم قبلی در زندان اوین باقی ماندهاند، گفت: «به طوری که معاون قضایی دادسرا اظهار میدارد ما بیش از ۳۰۰ نفر زندانی نداریم که ۱۵۰ نفر از آنان زندانی نظامی، ۱۳۰ نفر ساواکی و بقیه از وزرا و سایر مقامات رژیم سابق هستند، و انشاءالله تکلیف این افراد هم به زودی روشن میشود، بنابراین ما وظیفهای که نسبت به متهمین رژیم داشتیم انجام دادیم و از آن نظر فکرمان راحت است.»
دادستان تهران در جواب سوال یکی از خبرنگاران در مورد استعفای خود گفت: «در اثر فشار کار زندانیان که قبلا سه هزار نفر بودند و فشار افرادی هم که در دادسرا بودند که اخلال میکردند و الان هم هستند، که حتی بعضی از آنها میخواهند مقام دادستانی را بگیرند و مسائلی نظیر اینها باعث شد که فشار خونم پایین بیاید و مبتلا به مرض قند شدهام و به همین علت از مدتها قبل توسط دوستانم به امام عرض کردم که بیماری من شدت یافته، دیگر نمیتوانم کار کنم و چندی پیش هم توسط یکی از اعضای شورای انقلاب به امام پیغام دادم. یعنی توسط آنها زمینه را آماده کردهام که ایشان خیال نکنند نمیخواهم کار کنم و امام هم فرموده بودند که اگر به این صورت است و ایشان کسالت دارد استعفای ایشان اشکال شرعی ندارد و ممکن است که فرد دیگری بیاید و امور دادستانی را اداره کند.»
آذری قمی افزود: «باصطلاح استعفای من شفاها قبول شده است و این هم به خواسته خود من بوده ولی نمیدانم که همین کافیست یا اینکه لازم است که کتبا استعفا بدهم یا در قم به خدمتشان برسم. اینها دیگر بستگی به اراده ایشان دارد.»
سوال شد نظر شما در مورد کسانی که به کتابفروشیها حمله میکنند و یا به اتهام اینکه یک کتاب کمونیستی از یک نفر بدست آوردهاند به او حمله میکنند، چیست؟ آذری قمی گفت: «من قبلا هم گفتهام که هر کس بخواهد جلو آزادی هر کس را بگیرد او ضد انقلاب شناخته میشود ولی گاهی ممکن است که یک فردی در این عمل حسننیت داشته باشد ولی ناآگاه باشد، اینها از نظر ما ضدانقلاب هستند، زیرا ضد انقلاب یعنی کسی که برخلاف مسیر انقلاب حرکت کند. اسلام راستین از اقلیتهای مذهبی طرفداری میکند و اگر کسی اقلیتهای مذهبی را تحت فشار قرار دهد ضد انقلاب است.»
آذری قمی افزود: «امام بارها فرمودهاند که آزادی بیان وجود دارد ولی اگر توطئه وجود نداشته باشد و اگر کسی بخواهد این آزادی را سلب کند ولو در لباس دلسوزی از نظر ما ضد انقلاب است. البته از بین این افراد کسانی هستند که میخواهند چهره انقلاب را کریه نشان بدهند و به اختلافات دامن بزنند ولی ما به شدت جلو این افراد را خواهیم گرفت.»
خبرنگاری پرسید میگویند بعضی از زندانیها از جمله میرفندرسکیها چند ماه است که بازجویی نشدهاند، وی در جواب گفت: «اینها شایعاتی بیش نیست و ما چنین مسالهای در زندان اوین نداریم و تمام زندانیها پروندههایشان تکمیل است و کیفرخواست برای آنها تنظیم شده که جهت رسیدگی به دادگاه بروند اما چون قاضی شرع کم داشتیم و بعضی از دادگاهها تعطیل بود، ما تعداد شعب دادگاهها را زیاد کردیم و نمایندهای را به قم فرستادیم تا چند نفر قاضی شرع بیاورد و دادگاهها در ۵شنبه کار خود را آغاز کنند.»
در اینجا خبرنگاری سؤال کرد آقای آذری قمی چند نفر از اعضای هیأت تحریریه آیندگان دستگیر و زندانی شدهاند بطوری که خانوادههای آنان اعلام داشتهاند چند نفر از آنان اعتصاب غذا کردهاند و در وضع نامساعدی قرار دارند، رسیدگی به پروندههای آنان به کجا کشیده است و اتهام آنها چیست؟ آذری قمی در جواب گفت: «حقیقت مطلب را اگر میخواهید باید بگویم که من اطلاعی از وضع اینها ندارم. این هم چون ما در جریان دستگیری و توقیف و تعطیل روزنامه نبودیم، پرونده آن را آقای هادوی دادستان سابق انقلاب دستور تشکیل داده بود. لذا من از کم و کیف پرونده اطلاعی ندارم و نمیدانم که اعتصاب غذا کردهاند. من امروز در اتاق معاون قضایی پوشههایی را دیدم که مربوط به پروندههای هیات تحریریه آیندگان بود. احساس میشود تحت رسیدگی هست اما به چه مرحلهای رسیده اطلاع ندارم.»
در پی استعفای آیتالله آذری قمی چندی بعد میرشمس شهشهانی به سمت دادستان تهران منصوب شد. آیتالله آذری قمی نیز بعد از فراغت از مسئولیت دادستانی، به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد. وی در سالهای بعد عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، نمایندگی مردم قم در دوره دوم مجلس شورای اسلامی و نمایندگی دورههای اول و دوم مجلس خبرگان رهبری را در کارنامه سیاسی خود ثبت کرد. وی همچنین از افرادی بود که در تاسیس روزنامه رسالت مشارکت کرد. رسالت تنها روزنامه منتقد دولت در دوران جنگ هشت ساله به شمار میآمد. آذری قمی در سال ۱۳۷۶ بعد از انتشار چند نامه انتقادی به انزوا رفت و سرانجام در زمستان ۱۳۷۷ در سن ۷۵ سالگی در قم درگذشت.
منابع:
روزنامه کیهان، ۲۱ و ۲۵ شهریور ۱۳۵۸
داستان یک مخالف پرشور، علیاشرف فتحی، تورجان