arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۸۸۴۹
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۰۱ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۰

شهریار، شاگرد تیزهوش مکتب حافظ

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آرش شفاعی: زنده یاد قیصر امین پور یک بار در یکی از صحبت هایش در کلاسهای آشنایی با شعر معاصر که چند ماه قبل از مرگش در انجمن شاعران ایران برگزار می شد، برایمان از دیداری که در سال های نخست پیروزی انقلاب در معیت جمعی از شاعران با شهریار داشته اند، سخن می گفت.


چیزی که در سخن قیصر در توصیف شهریار برجسته بود، این بود که شهریار در زندگی و وضعیت معیشت و خانه ، آدمی به غایت ساده بود، اما وقتی پای شاعری به میان می آمد ، رند می شد ، رند به معنای حافظانه اش ؛ انسانی با شعوری نه از جنس پیرامونیانش ، زرنگ و هوشیار اما نه از قماش زرنگیهای مردم روزگار و بی اعتنا به دنیا و مردمش و حرفهایشان.

شهریار بارها خود را تالی حافظ خوانده بود . شاید عده ای این سخن را لاف شاعرانه و خودستایی میدانستند، اما به اعتباری این حرف بسیار صادقانه و درست بود. شهریار ، به معنای دقیق تجسم رندی حافظ بود، ساده و بی آلایش؛ پیرمردی با لهجه غلیظ ترکی با کلاهی که به سرش زار می زد و چهره ای زر و ونزار و بسیار احساساتی .

اما همین پیرمرد وقتی قلم به دست می گرفت، می توانست به جای یک ملت حرف بزند . مگر حافظ هشتصد سال پیش به جای همه ما عاشق نشده بود؟ به جای همه ما از ریا و سالوس زخم نخورده بود؟ مگر به جای همه ما از دست روزگار ننالیده بود و نگفته بود«عالمی از نو بباید ساخت وزنو آدمی»؟ شهریار هم به جای ما و به جای خیلی ها حرف زده بود و هنوز هم حرف می زند.

شهریار زنده است

شاید این ادعا که شهریار هنوز هم حرف می زند ، خنده دار باشد . به اعتباری که شهریار یعنی آقای محمد حسین بهجت تبریزی چندین سال قبل در چنین روزی در یکی از بیمارستان های تهران به دلیل فلان بیماری درگذشته است و شناسنامه سجلی اش به گواهی سازمان ثبت احوال کشور باطل شده است ، شهریار مرده است همان گونه که مرادش آقای شمس الدین محمد حافظ شیرازی چند سال پیش مرده است و آرامگاه ایشان در شهرستان شیراز شاهدی بر این مدعاست .
رولان بارت جایی گفته بود، متن پس از این که مؤلف آن را نوشت حیاتی خارج از اراده مؤلف خود دارد. متن در هر بار خوانش و با هر خواننده ای سرنوشتی دیگر گون می یابد و در حقیقت با هر بار خوانده شدن، به شکلی تازه زنده می شود و معنا می یابد. به این اعتبار زنده بودن یا نبودن مؤلف سرنوشت متن را تغییر نمی دهد ، حتی متن به تفسیر و توضیح مؤلف نیز نیازی ندارد، چون خود راه خود را می یابد .
شاعری که قرن ها قبل گفته است : « پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت/آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» آتشی را که می خواسته در کلمات افکنده است و ما را با جادوی زبانی که به هر شکلی تفسیری و نگاهی تازه را موجب می شود وانهاده است . مگر وظیفه شاعر جز این است که به جای حس و اندیشه و عاطفه ما سخن بگوید؟ سخنی بگوید که ما از گفتنش عاجزیم و عجز خود را با جادوی کلام وی درمان می کنیم؟ به این اعتبار هربار که دیوان شاعری را می گشاییم و سخنش را می خوانیم و از دیدخود آن را حس می کنیم ، زندگی تازه ای برای متن و تجدید حیاتی دیگر برای زبان رقم زده ایم و مگر شعر چیزی جز زبان است و مگر شاعر را جز در متن می جوییم؟ پس چگونه میتوانیم به مرگ شاعر معتقد باشیم؟ شاعر تا زبان هست و تا شعر جریان دارد ، در متن خود حضور دارد و ما را به تازه و زنده کردن خود فرا می خواند.
ده ها سال قبل شاعری غزلی سرود که : «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ماسوا فکندی همه سایه هما را» همه ما می دانیم آن شاعر که بود و تقریباً همه ما باسواد و کم سواد وبی سواد این شعر را در لحظاتی در خلوت خود زمزمه کرده ایم . آیا همه کسانی که در جادوی این کلمات غرقه شده اند معنای دقیق و لطایف شعری آن را می دانسته اند؟ آیا چند درصد خوانندگان این شعر می دانند که «ماسوا» یعنی چه؟ چرا این شعر و شعرهای دیگری از شهریار توانستهاند به چنین اقبالی دست یابند که مرزهای محتوم شعر امروز را بشکنند و زمزمه خلوت مردمان این سرزمین شوند- چنان که حافظ پیشتر به این اقبال دست یافته بود- ؟
این جاست که می گویم شهریار تالی حافظ بودنش را بی جنبه ای از حقیقت بر زبان نیاورده است .

شاعری فراملی

سال هاست می خواهیم شعر ایران ، مرزهای ملی را بشکند و در قامتی جهانی بنشیند. تنها شاعری که این اقبال را داشته است که در چندین کشور جهان به دلهای خوانندگان و خواهندگان بسیاری بنشیند ، شهریار و «حیدربابا» ی او بوده است .
این حرف که مهم ترین دلیل اقبال مردم وسیع کشورهای منطقه ، این است که شهریار این شعر را به زبان ترکی سروده است، البته حرف درستی است، اما مسأله این جاست که مگر در تمام کشورهای ترک زبان این منطقه شاعران دیگری نبوده اند که تنها شاعری که حسرت های روزهای کودکی اش در قریه ای کوچک در آذربایجان ایران را به شعر در آورده است به چنین موقعیت فراملی بی مانندی دست یابد؟
حرف بر سر این است که همان زندی ذاتی و شاگردی مکتب حافظ که عصاره جان بی تاب ایرانی در گذرگاه تاریخی تلخ و خونین بوده است، به مدد شهریار آمده است و شهریار حیدربابا همان سادگی و زلالی کودک واری را دارد که شهریار غزلها و البته همان رندی و پیچیدگی که از آن سخن گفتیم و همین سادگی پیچیده و رندی زلال است که شهریار ترک زبان را برسر تمام شاعران ترک زبان جهان نشانده است .
موقعیت جهانی و استقبالی که از شعر ترکی شهریار شده است، می توانست ظرفیتی فرهنگی و بی نظیر پیش روی ما بگذارد که از آن در راستای حفظ وحدت ملی و جذب علاقه مندان به فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی استفاده کنیم که البته بی کفایتی مسوولان فرهنگی و ناآگاهی آن ها نسبت به ظرافت های کار در این حوزه این فرصت را از ما گرفت.

شعری که باید نقد شود

 

همه این حرف ها به این معنا نیست که شهریار بی هیچ حرفی بهترین شاعر معاصر است. در جایگاه نقد متن محور ، ایرادات بسیاری بر تک تک شعرهای شهریار می شود گرفت و البته باید گرفت . بسیاری از سرودههای او به جایگاه والای شاعری اش لطمه می زنند و باید فراموش شوند . نامگذاری روز شعر و ادب فارسی به نام شهریار که همان از روند تصویب و اجرایی شدنش بدون نظرخواهی از شاعران و نویسندگان آگاه اند نباید ما را به این گمان بیفکند که شهریار و شعرش در موقعیتی فرانقد ایستاده اند . شهریار شاعر بزرگی است، اما شاگرد کوچک مکتب شعر ایران است که همین هم کم افتخاری برای او نیست.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
شهریار
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۹:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۳۱
4
1
این انتخاب به دلیل ارزش قائل شدن و احترام برای استاد شهریار نبود چنان چه از عنوانش معلوم است " روز شعر و اد ب فارسی" تنها هدفشان نادیده گرفتن بعد جهانی شهریار یعنی سروده های ترکی ایشان بوده ... طرز فکر پوسیده و خطرناکی که پهلوی بنیانش نهاد و اکنونیان دنباله رواش هستند.
بی شک با این طرز فکر بر تک تک شعرهای شهریار می توان ایراد گرفت جناب مقاله نویس...
پاسخ ها
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۵
طرز فکر قوم گرایانه شما پوسیده تر است
هيچ
|
SWITZERLAND
|
۲۰:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۳۱
7
2
كسي كه واقعا شاعر باشه ....
هرگز نمياد شعري رو نقد كنه و ايراد بگيره ... مگه اينكه ديگه شعر نباشه ..
چون شاعر در حالتي خاص شعري رو مينويسه و اگه بخواد به آرايه هاي ادبيش فكر كنه يه چيز ميشه تو مايه هاي همين منتقدان شعر كه هيچي نيستن و هرگز ازشون نامي برجاي نمانده .....
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۳
0
0
آقاي انتخاب.!!؟اينكه مزاج خودتانرا معيار انتخاب نظرات كاربران قرار داده ايد،از شما كه جزو مدعيان هستيد، خيييلي بعيد است
نظرات بینندگان