arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۱۵۵۱۴
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۱ - ۰۳ تير ۱۳۹۷

نگاه به شرق؛ استراتژی یا اضطرار؟ / تجربه تاریخی درباره چین و روسیه چه می‌گوید؟

رویکرد ایران به سمت شرق به نظر می رسد بعد از خروج ترامپ از برجام با جدیت بیشتری در ‏سیاست خارجی ایران دنبال می شود. سفر رئیس جمهور روحانی به چین هم در این راستا ارزیابی ‏می گردد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

نگاه به شرق؛ استراتژی یا اضطرار؟ / تجربه تاریخی درباره چین و روسیه چه می‌گوید؟

رسول حسینی: رویکرد ایران به سمت شرق به نظر می رسد بعد از خروج ترامپ از برجام با جدیت بیشتری در ‏سیاست خارجی ایران دنبال می شود. سفر رئیس جمهور روحانی به چین هم در این راستا ارزیابی ‏می گردد. اما نکاتی در این مورد وجود دارد که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد ابتدا باید اذعان ‏نمود علی رغم بحث هایی که در گذشته مبنی بر نگاه به شرق وجود داشته نگاه امروزین به شرق ‏برخاسته از اضطراری است که سیاست خارجی ایران بعد از خروج امریکا از برجام با آن مواجهه شده ‏است. محصول یک استراتژی پیشین سیاست خارجی ایران نیست. دولت روحانی در ابتدای روی کار ‏آمدن در تلاش بود روابط خود با غربی ها را سرسامان بدهد و با رسیدن به یک توافق جامع در بحث ‏هسته ای راهی به سوی همکارهای بین المللی بگشاید. این سیاست برخاسته از نیازهای متنوع موجود ‏برای همکاری با غرب بود که شامل حوزه های اقتصادی، تکنولوژیکی، سیاسی و امنیتی بوده است. ‏ارزیابی دولت روحانی این بود که با حل مسئله هسته ای، عادی سازی روابط با غرب اتفاق خواهد ‏افتاد و رویکرد امریکا در قبال ایران ملایم تر خواهد شد و این توافق روزنه امید و مسیر همواری برای ‏حضور قوی تر و مسئولانه تر ایران در نظام بین الملل ایجاد می کند. از طرف دیگر دولت روحانی ‏امیدوار بود که با اطمینان نظام بین الملل از صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای، باب مذاکره در ‏حوزه های مورد علاقه دیگر با غرب و حتی در مواردی با امریکا باز شود. در این چارچوب، نگاه به ‏شرق در ساختار روابط سنتی و البته از زاویه اقتصادی مورد توجه بود. به عبارت دیگر انتظار داشتن ‏روابط مستحکم و استراتژیک میان ایران و چین بعید می نمود. زیرا ایرانی ها به تجربه دریافته اند که ‏نه چین و نه روسیه هرگز در بزنگاه های تاریخی از سیاست های تهران حمایت نخواهند کرد و البته با ‏توجه به ایدئولوژی خاص حاکم بر سیاست خارجی ایران امکان رسیدن به سطح بالای همکاری های ‏امنیتی و همه جانبه امکان پذیر نیست. بنابراین چینی ها روابط از نوع دوم با ایران خواهند داشت و ‏حتی از عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای هم حمایت نخواهند کرد. اما این رهیافت بعد از خروج ‏امریکائیها از برجام با یک شوک جدی مواجهه شد. در واقع آن استراتژی عادی سازی روابط با غرب ‏به بن بست رسید. (در این مجال ما به چگونگی به بن بست رسیدن ان نمی پردازیم). دولت روحانی ‏با سرخوردگی از تصمیم امریکا، تمام همت خود را بر این گذاشت که توافق برجام را بدون امریکائیها ‏حفظ کند در این شرایط است که نگاه جدید ایران به شرق و چین جان تازه ای گرفت. واقعیت ها ‏حاکی از حکایت دیگری است و آن این است که در هر صورت این رویکرد جدید، انتظارات ایران را ‏برآورده نخواهد ساخت و حتی خوشبینی لازم برای بی اثر کردن تصمیم امریکا را نیز در بر نخواهد ‏داشت. روابط ایران و چین در حوزه های تسهیل جریان انرژی و گسترش بازار فروش کالاهای چینی ‏باقی خواهد ماند و از این سطح فراتر نخواهد رفت. البته ایران هم به خوبی به این موضوع آگاه است ‏و گذشته روابط دو کشور هم چیزی جز این نیست. چینی ها تا زمانیکه بخواهند بازار کالاهای خود را ‏حفظ کنند و انرژی چرخ صنعت خود را تامین کنند، سیاست نگاه به شرق ایران را پاسخ خواهند ‏گفت و قدمی برتر از این برنخواهند داشت. چینی ها برای برهم نخوردن مسیر ثبات و توسعه ‏کشورشان، کره شمالی را وادار به مذاکره مستقیم با امریکا کردند و سیاست خارجی اقتصاد پایه را بر ‏بازی های امنیتی و سیاسی و ماجراجویی های هسته ای کره شمالی ترجیح دادند. بنابراین با چنین ‏رویکرد و اولویتی ما نباید انتظار جایگزین شدن چین در برابر غرب را داشته باشیم. زیرا نه تنها در ‏حوزه ژئوپلتیک چین نیستیم بلکه چینی ها گسترده ترین روابط را با غرب و آمریکا دارند و سیاست ‏انزوای ایران در راستای منافع آنهاست. همچنین اولویت ها و مقاصد سیاست خارجی ما با اولویت های ‏سیاست خارجی چینی ها همخوانی ها راهبردی نخواهند داشت به همین خاطر است که نگاه ما به ‏شرق از روی اضطرار است و نه یک نگاه بلند مدت. اما اگر بخواهیم اروپائیها را به این معادله اضافه ‏کنیم، مقاصد و اهداف سیاست خارجی ما بیشتر می تواند با اولویت های سیاست خارجی اروپائیها ‏همخوانی داشته باشد. زیرا بی ثباتی در ایران اروپائیها را بیشتر از چینی ها نگران می کند و حوزه ‏امنیتی ایران و اروپا به هم نزدیکتر است و ثبات در ایران برای آنها بیشتر از چین اهمیت خواهد ‏داشت. همانطور که توسعه در ایران هم برای اروپائیها بیشتر از چین اهمیت خواهد داشت. در روابط ‏دو سوی آتلانتیک هم اروپائیها نسبت به چین مقاومت بیشتری در برابر امریکا از خود نشان خواهند ‏داد. منافع ایران و اروپا چه در حوزه سیاست های منطقه ای و چه در حوزه سیاست های امنیتی ‏همپوشانی بیشتری دارد. به همین خاطر حفظ برجام برای اروپائیها مهمتر از چین و روسیه است. ‏چینی ها و روسها از نزدیک شدن ایران و امریکا استقبال نمی کنند و سیاست چینی ها بیشتر بر ‏حول حفظ رشد اقتصادی و عدم دخالت در سیاست های پر هزینه و پر خطر خصوصا با امریکا خواهد ‏بود.‏

اصطکاک سیاست خارجی ایران با مسائل امنیتی منطقه و بی توجهی به موضوعات اقتصادی، شمایل ‏خاصی را بر سیاست خارجی ایران پوشانیده است، یعنی تنظیم روابط خارجی ایران بر اساس منافع ‏اقتصادی و گسترش تجارت خارجی نیست. از این روست که تمایل به شرق هم سیاستی پایدار و ‏ضامن توسعه پایدار داخلی نیست بلکه از روی اضطرار و منفعلانه است و تنها حول حفظ وضع ‏موجود و برقرار ماندن گذرگاههای محدود اقتصادی و البته چانه زنی برای امنیت می چرخد. این ‏سیاست مثل گذشته تنها تا زمانی پایدار است که کنش ایران در دایره تقابل با غرب بچرخد و ‏همچنان اولویت های امنیتی بر مسائل اقتصادی‎ ‎‏ و توسعه ای ارجحیت داشته باشد و البته وارد ‏خطوط قرمزهای تعیین شده بین المللی هم نشود. بنابراین چینی ها و روس ها تا زمانیکه ایران این ‏سیاست ها را دنبال خواهد کرد از رابطه موجز و کنترل شده با ایران بهره خواهند برد و هرگز قدمی ‏جلوتر بر نخواهند داشت. یعنی در واقع چین و روسیه از سیاست های تنش زا با غرب توسط ایران ‏استقبال می کنند و هرگز از نزدیک شدن ایران به غرب حمایت نخواهند کرد به همین خاطر است تا ‏زمانیکه این روابط پرتنش و کنترل شده باشد با روی باز به درخواست های ایران پاسخ می دهند ولی ‏وقتی که چراغ سبزی از طرف غرب به ایران داده می شود و ایران بطور جدی وارد گفتگو با غرب می ‏شود چندان راضی نیستند زیرا در آن صورت ایران توان توازن و تعادل در سیاست خارجی خواهد ‏داشت و قدرت بیشتری برای حفظ منافع خود خواهد داشت که مورد رضایت روسها و چینی ها ‏نیست.‏

* دکترای علوم سیاسی

نظرات بینندگان