arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۳۰۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۱۲ - ۱۰ بهمن ۱۳۹۰

يار صميمي مصدق/داستان چلوكباب معروف شمشيري

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اعتماد نوشت: چلوكبابي در تهران قديم از غذاهاي لذيذ محسوب مي شد كه مركز آن، بازار بزرگ تهران بود و كساني كه داراي دكان چلوكبابي بودند، براي خود دَك و پز خاصي داشتند چراكه اين غذا نسبت به ساير غذاهاي ديگر با قيمت بالاتري عرضه مي شد و صاحب دكان ها با توجه به اينكه در روز فقط يك بار چلوكباب درست مي كردند، ثروت بسياري را به جيب مي زدند.

از يكي، دو ساعت مانده به ظهر آشپزان چلوكبابي شروع به كار مي كردند و دكان ها با روشن شدن چراغ هاي بالاي مغازه، مشتريان را به خود جلب مي كردند و جارچي دكان چلوكبابي كه كارگري مردم شناس بود، وسط بازار مي آمد و مردم را به ناهار دعوت مي كرد.

با وارد شدن مشتري به مغازه، دكاندار آنها را روي زمين مي نشاند و با صداي بلند از كارگران مي خواست كه از مشتري ها صورت غذا بگيرند. بعد از مدتي كارگر چلورسان با باديه برنجي كه به بغل داشت خودش را به مشتري مي رساند و مشتي برنج داغ از باديه برداشته و در بشقاب مي گذاشت، پشت سر آن شخص، متصدي ديگري با باديه كوچك تري كه مملو از كره بود، نزديك بشقاب مشتري مي كرد با سر انگشت كره را به بشقاب مي ماليد و بعد از آن نوبت به كباب رسان مي شد كه وي يك سيخ كباب را در اختيار مشتري قرار مي داد.

قاعده فروش و خوردن چلوكباب مانند چاي قهوه خانه ها كه به رسم دو، سه استكان بود يعني اينكه كسي كمتر از دو، سه پرس چلوكباب نمي خورد. از ديگر رسوم چلوكباب خوري اين بود كه بايد آن را با دست مي خوردند و با نان كه براي تهراني ها حكم دستمال سفره را داشت، دست، دهان و ته بشقاب را پاك مي كردند.

در چلوكبابي هاي آن دوره، كباب كوبيده مرسوم نبود، چراكه فقط كباب برگ را كه از گوشت راسته بود، به طبخ مي رساندند. به مرور زمان اين قاعده كنار گذاشته شد و هرچيزي كه رنگ و شمايل گوشت را داشت، به سيخ كشيده مي شد و به خورد خلق الله مي رفت تا آنجا كه بعضي دكان ها كلاكباب برگ را كه هزينه بر بود، به كوبيده تبديل كرده و پشت شيشه دكان شان نوشته بودند «فقط چلوكباب كوبيده».

قيمت چلوكباب
قيمت هر پرس اين غذا از دوران ناصري تا اواخر قاجار چهارشاهي (چهاردهم ريال) بود كه با دوغ و شربت، پنج شاهي مي شد و اگر سه پرس غذا سفارش مي دادند، بايد 15شاهي را خرج ناهارشان مي كردند. در اواخر حكومت پهلوي اول چلوكبابي هاي بازار 30شاهي (يك ريال ونيم) و چلوكبابي هاي مدرن و لوكس بالاي شهر و خارج از محدوده ارگ براي هر پرس بايد دو ريال پرداخت مي كردند.

گاهي دكاندارها و اوستاها، نوكر و كارگرهاي خود را به همراه ظرف به چلوكبابي هاي بازار مي فرستادند تا برايشان غذا بگيرند. جالب است كه بدانيد يكي از رسوم پسنديده آن دوران اين بود كه وقتي نوكر خانه و شاگردها براي ارباب شان غذا سفارش مي دادند تا زماني كه چلوكباب حاضر شود، صاحب دكان، سيخ كبابي به نام بلاعوض با روي خوش به آنها مي دادند تا مبادا دل كارگران، كباب خواسته باشد اما توانايي خريدش را نداشته باشند يا اينكه اوستا و ارباب شان چيزي از غذا به آنها ندهد.
    
 محروميت زنان از چلوكباب
در تهران آن روزگار، فقط سه، چهار چلوكبابي آن هم در بازار وجود داشت و از آنجا كه در آن دوران حاكمان شرع، حضور زنان را در مجامع مردان منع كرده بودند، زنان نمي توانستند وارد دكان هاي چلوكبابي شوند.
    
 شمشيري معروف ترين چلوكبابي تهران
چلوكبابي شمشيري واقع در سبزه ميدان بيش از ساير چلوكبابي هاي تهران قديم اسم در كرده بود.

 پيدايش اين چلوكبابي و معروفيت آن داستان دور و درازي دارد كه ذكرش خالي از لطف نيست: محمدحسن شمشيريان نوه حاج كاظم شمشيرباز كه از سران صنف قهوه خانه بود، در قهوه خانه اي در خيابان بوذرجمهر به كار مشغول شد كه بعدها با پس انداز خود قهوه خانه كوچكي در بازار بزازها باز كرد و با پشتكار فراوان، قهوه خانه بزرگ تري را در جلو خان مسجدشاه و در ضلع جنوب شرقي سبزه ميدان كه مهمترين ميدان دارالخلافه بود، خريد.

از آنجا كه اين قهوه خانه پشت مبال (مستراح) مسجدشاه قرار داشت، تهرانيان به آن محل، قهوه خانه مبال آبادي مي گفتند.

شمشيري در سال 1320، قهوه خانه را تخريب و به جاي آن چلوكبابي آبرومندي داير كرد كه بنا به گفته محمدحسن حاتمي، صاحب كنوني چلوكبابي شمشيري، بي نظير بودن اين چلوكبابي در آن دوران به اين دليل بود كه تا مدتي پاتوق درباريان قرار گرفته بود كه هر روز اتومبيل فرزندان پهلوي اول در جلو رستوران پارك مي شد و چلوكبابي در اختيار كامل درباريان قرار مي گرفت. البته ناگفته نماند شهرت و معروفيت اين رستوران را بايد بيشتر مديون شخص خود حاج محمدحسن شمشيري دانست، چراكه وي از ياران با وفاي دكتر مصدق و از اعضاي جبهه ملي بود.

 گفته مي شود در دوران نخست وزيري مصدق، شمشيري يك ميليون اوراق قرضه؟ به قصد كمك از دولت خريد كه اين مبلغ تقريبا دو برابر اوراقي بود كه محمدرضا پهلوي خريداري كرده بود. حاتمي درباره شخصيت حاج شمشيري مي گويد: «وي مردي بسيار خير بود و از ياران صديق غلامرضا تختي و مصدق محسوب مي شد. زماني كه دانشجويان دانشگاه تهران در اتفاقات دوران مصدق، اعتصاب مي كردند، وي براي دانشجويان چلوكباب مي فرستاد.

 شمشيري همچنين در كنار صندوق مي نشست و به نوكر و بچه هايي كه براي اوستاي خود غذا مي بردند، كباب لقمه مي گرفت و به آنها مي داد.» محمدحسن شمشيري بعد از جريان كودتاي 1332 به مدت شش ماه به خارك تبعيد شد و بعد از پايان تبعيدش به تهران بازگشت و به دور از جريانات سياسي، به اداره چلوكبابي خود پرداخت اما همچنان به كارهاي خيرخواهانه خود ادامه داد و سرانجام در سال 1340 به دليل سكته قلبي درگذشت و در آرامگاه خودش در ابن بابويه دفن شد.
    
از پوشاك فروشي تا شمشيري جديد
از آنجا كه حاج شمشيري فرزندي نداشت، اداره اين رستوران به دست سلطنته خانوم و محمود شمشيري خواهر و برادر وي افتاد و آنها بيش از دو، سه سال نتوانستند چلوكبابي را اداره كنند و در چلوكبابي بسته شد و به معرض فروش گذاشته شد.

سرانجام در سال 1349، شخصي به نام محمدحسن حاتمي، صاحب كنوني رستوران شمشيري اين مغازه را خريداري كرد. حاتمي در اين زمينه مي گويد: «من در صنف پوشاك مشغول بودم وقتي مغازه را خريدم، چلوكبابي را تبديل به پوشاك فروشي كردم تا اينكه در سال 1380 به اصرار پسرم كه از طفوليت به آشپزي علاقه مند بود و بعدها مدرك بين المللي آشپزي را گرفت، مغازه را تخريب و از نو بازسازي و آنجا را دوباره تبديل به چلوكبابي كردم و اسم «شمشيري» را به نام خودم به ثبت رساندم و اخيرا نيز در خيابان نياوران يك شعبه ديگر افتتاح كردم. »

 وي رمز موفقيت اين رستوران قديمي كه مشتريان پروپاقرص خود را دارد، شخص شمشيري مي داند و مي افزايد: «ما خودمان را مديون شخصيت حاج حسن شمشيري مي دانيم نام نيك وي در اين زمينه بسيار ياري كننده بود، من حتي در زمينه طرز تهيه و نوع غذا و سفارشاتي كه در زمان ايشان انجام مي شد، بسيار تحقيق كردم و از ريش سفيدان بازار تمام جزييات را از نوع برنج، كره تا نوع برخورد ايشان با مشتريان پرسيدم و سعي كرده ام تا حد امكان ادامه دهنده راه ايشان باشم.»
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۰
0
1
خداوند متعال انسانهای شریف و بزرگوار و رادمنش را بیامرزد و محل عنایات خاص خود قرار دهد. ان شا الله.
جواد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۱۲ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۱
0
6
با تشکر از این مقاله ی خوب!
نظرات بینندگان