arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۲۹۶
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۶ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۰

امیر جعفری: سینما جای مانکن‌ها نیست

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سریال «شیدایی» که تمام شد، در کافه خبر میزبان محمد‌مهدی عسگرپور کارگردان و امیر جعفری بازیگر این سریال شدیم تا در مورد تجربه ساخت این سریال صحبت کنیم. حرف‌ها از خود سریال شروع شد و از مسائلی که زمان پخش در مورد آن زیاد صحبت می‌شد اما در ادامه رسیدیم به تفاوت کار در سینما با تلویزیون و حضور نسل جدید بازیگران سینما و تلویزیون که کارشان را از تئاتر آغاز کرده‌اند. حاصل این گفت و گو پیش روی شماست.

چطورشد که در «شیدایی» همکاری دوباره شما با سعید نعمت‌اله شکل گرفت؟
محمدمهدی عسگر‌پور: در مورد دومین تجربه همکاری با سعید نعمت‌اله باید بگویم که ما یک مجموعه کار را با هم قبل ازسریال «جراحت» مرور کردیم و پیش رفتیم. اما به طور کلی من نوع نوشتار سعید نعمت‌اله را دوست داشتم و کارهای پراکنده‌ای که از او دیدم توجه مرا جلب کرد. وقتی فیلمنامه «جراحت» به من داده شد، احساس کردم رابطه خوبی بین ما می‌تواند شکل بگیرد و این دوستی ادامه پیدا کرد و به سریال «شیدایی» هم کشیده شد.

گویا ازابتدا فیلمنامه «شیدایی» به طورکامل نوشته نشده بود و ظاهرا دلیل این موضوع تغییر زمان پخش سریال به اصرارشبکه بود؟
عسگر‌پور: ما بر اساس طرح سعید نعمت‌اله کار را شروع کردیم. هر چند که به اندازه سریال «جراحت» قصه آماده نبود واین بار ما یک طرح سی-چهل صفحه‌ای داشتیم و رفته رفته قصه تغییراتی پیدا کرد.

چند قسمت آماده بود که پیش تولید را شروع کردید؟
عسگر‌پور: فیلمنامه دو قسمت از سریال آماده بود که پیش تولید را شروع کردیم. طبیعتا برای این نوع کار‌ها یک زمان پخش حدودی وجود دارد. وقتی هم پیش تولید را شروع می‌کنید، یک ماه و نیم بعد باید تولید را شروع کنید. البته زمان پخش حدودی ما این زمانی نبود که اتفاق افتاد و کمی دیر‌تر بود. یعنی زمان پخش سریال از ابتدا نیمه بهمن تا پایان سال در نظر گرفته شده بود. بنابراین ما فکر می‌کردیم تا پایان بهمن ماه برای فیلمبرداری فرصت داریم و این زمان با طرح اولیه - که فکر می‌کردیم، حدود 40 قسمت می‌شود- سازگاری داشت. اما وقتی که کار جلو رفت متوجه شدیم که سریال کمتر از چهل قسمت است و وقتی که زمان پخش هم تعیین شد، اساسا فکر کردیم بیشتر از این هم نمی‌توانیم قصه را طولانی بنویسیم و همه چیز باید طبق زمان تعیین شده طراحی شود و در حقیقت این فشاری نبود که شبکه بر ما آورد بلکه خود ما هم به این نقطه رسیده بودیم.

گویا قراربوده پیش از این سریال «وقت برگشتن است» را کار کنید؟

عسگر‌پور: «وقت برگشتن است» را قرار بود قبل از «جراحت» کار کنیم و قصه بسیارخوبی هم داشت، اما درحقیقت آن زمان با فیلمنامه ارتباط برقرار نکردم و قرار شد که بازنویسی فیلمنامه انجام شود که به تولید نرسید و «جراحت» شروع شد. بعد از سریال «جراحت» بحث ساخت آن فیلمنامه دوباره مطرح شد، اما این بار برای شبکه دو و ایام ماه رمضان. ما بهمن ماه سال قبل ساخت این سریال را پیگیری کردیم و باز من احساس کردم مسیر بازنویسی فیلمنامه زمان براست و به شبکه اعلام کردیم که این سریال به ماه رمضان شبکه شما نمی‌رسد و این کار باز هم در مسیر بازنویسی افتاد که بحث ساخت «شیدایی» مطرح شد.

فیلمنامه‌های سعید نعمت‌اله چه ویژگی خاصی دارد که شما آن را می‌پسندید؟
عسگر‌پور: ممکن است اولین موردی که به ذهن هر کسی در مورد کارهای سعید نعمت‌اله می‌رسد، این باشد که دیالوگ‌های فیلمنامه‌هایش بسیار خوب است و آدم‌ها ارتباط خوبی با آن برقرار می‌کنند، منتها این مورد برای من اولویت اول نیست. برای من بخشی دیگر از کار او که‌‌ همان چیدمان درست اتفاقات قصه است، جذابیت بیشتری دارد.

فکر نمی‌کنید که خیلی زود به نتیجه گیری انتهای داستان رسیدیم و به نوعی همه مشکلات خیلی زود حل شد؟
عسگر‌پور: ممکن است این اتفاق افتاده باشد که ما در به تصویر کشیدن پایان داستان ارضا نشده باشیم ولی قرار ما این نبود که بخش پایانی را با احکامی قطعی به تصویر بکشیم و سعی کردیم مقدمات طوری طراحی شود که وقتی به این نقطه می‌رسیم، ذهن بیننده اتفاقات را آنالیز کند و با ما مشارکت داشته باشد.

آقای جعفری در قسمت‌های انتهایی داستان شخصیتی که شما ایفاگر نقشش بودید آنقدرسریع تغییر کرد و وارد مرحله دیگری شد که تا حدی سیر تحول این شخصیت و تغییرش برای بیننده ملموس نبود. فراز و فرودهای جاری دراین شخصیت کار شما را سخت‌تر نکرد؟
امیر جعفری: بله قطعا، مخصوصا اینکه بیننده چند وقت هم این شخصیت را در سیر داستان نمی‌دید و شامل گذشت زمان هم می‌شد. همین مساله بازی من را در سریال سخت‌تر می‌کرد. اگرمخاطب به مرور من را می‌دید، این تغییر شخصیت برای تماشاگر ملموس‌تر بود.

عسگر‌پور: در مورد گذشت زمان، از جهت روانی یک نکته مهمی وجود دارد که به نوع ارتباط مردم با کارهایی بر می‌گردد که هفتگی پخش می‌شود یا بصورت شبانه روی آنتن می‌رود. به عنوان مثال در کارهای هفتگی در یک قسمت اگر بخواهید نشان دهید که زمانی از یک اتفاق گذشته است و هفته بعد قسمت بعدی را نشان دهید‌‌، به لحاظ روانی  بیننده قبول می‌کند و به راحتی می‌پذیرد، اما این اتفاقا در مورد سریال‌هایی که هرشب پخش می‌شود، به سختی می‌افتد. مت در سریال «گل‌های گرمسیری» این تجربه را داشتم.در آن داستان حدودا بیست سال زمان قصه جلو آمد و مخاطب هم راحت ارتباط برقرار کرد. اگر سریال «گل‌های گرمسیری» هم هر شب پخش می‌شد، بیننده اذیت می‌شد و با اتفاقات داستان سخت برخورد می‌کرد.
در مورد «شیدایی» هم همین طور است چرا که اگر این گذشت زمان را آنالیز کنیم متوجه آن می‌شویم ولی از لحاظ حسی ممکن است ارضا نشویم. به هرحال، این به نظر من یک تجربه است هم برای بیننده و هم برای ما. البته ممکن است در بسیاری از مواقع در این تجربه موفق هم نشویم.

ما در «شیدایی» خانواده‌ای را می‌بینیم که دچار مشکلات و کاستی‌هایی هستند، به نظر می‌رسد این مشکلات و کاستی‌ها بر خوشی‌ها و طول عمر خوشی‌ها‌ی این خانواده غلبه می‌کندو به نظر خودتان یک مقدار نشان دادن این تلخی‌ها اغراق شده نبود؟
جعفری: شما اگر به ماسک گریه و خنده نگاه کنید که نماد تئا‌تر و درام است، می بینید که دقیقا ازیونان باستان این موضوع یعنی تقابل تراژدی و کمدی وجود داشته است.  این موارد جزلاینفک هنر است و نمی‌توانید این دور را از هم جدا کنید.

تماشاگر وقتی به این داستان نگاه می‌کند یک برشی از زندگی را در این سریال می‌بیند و نمی‌شود گفت که کمدی ارجح‌تر است بر تراژدی و یا بالعکس، این دو همیشه در کنارهم بوده است. گاهی انسان از دیدن تلخی‌ها به یک آرامشی می‌رسد، مثل مراسم عزاداری که با گریه کردن انسان به یک آرامش می‌رسد. تلخی این داستان هم همینطور است که اگر شما حتی اشک هم بریزید احساس آرامش به شما دست می‌دهد.

 از سوی دیگر شما چرا به روابط خانوادگی در این قصه نگاه نمی‌کنید، روابط خانوادگی به نحو احسن در قصه شگل گرفته است. مثل پدری که پشت دخترش ایستاده، ما کمتر چنین شخصیتی را در حال حاضر در خانواده‌ها می‌بینیم یا نقش خود من که عاشقانه پسرش را دوست دارد یا روابط خواهر برادری. تمام حرف من این است که آن تلخی را نگاه نکنید، درام زمانی شکل می‌گیرد که نقاط ضعف و نقاط قوت به هم برخورد کند، مگر می‌شود تلخی را از هنر حذف کرد.


عسگر‌پور: من خیلی نمی‌خواهم این داستان را به تلخی‌های جامعه ارجاع دهم، اما نمی‌توان خیلی الکی خوش هم بود. تلویزیون خیلی نمی‌تواند خودش را جدا از جامعه بداند. باز به نظر من تلویزیون تفاوت‌های زیادی با جامعه دارد. بحث من تلخی و شیرینی نیست،  بحث واقعیت‌های اجتماعی است منتها یک نکته وجود دارد که در مجموع ممکن است در یک حادثه تلخی زیادی وجود داشته باشد به عنوان مثال صحرای کربلا درآن لحظه که امام حسین (ع) فرزند شیر خوارش را به دست می‌گیرد و تیر‌هایی که به بچه شیر خوار می‌خورد، می‌تواند تلخ‌ترین صحنه تاریخ باشد، ولی وقتی برآیندگرا می‌شوید و به کل ماجرا نگاه می‌کنید، کارکرد تاریخ را می‌بینید.

بنابراین من فکر می‌کنم بلا تشبیه به مثالی که زدم در آثار نمایشی باید برآیند گرا باشیم. من اعتقاد دارم شخصیت‌های داستان ما به‌ خصوص طا‌ها -که موتور داستان را بر اساس دروغ او تعیین کردیم - و شخصیت‌های پیچیده مثل حمید و افسانه در کل داستان دچار تحولاتی می‌شوند. به عنوان مخاطب در جای جای این قصه چه حسی به شما دست می‌دهد؟ احساس می‌کنید که این آدم‌ها ورز پیدا می‌کنند وپخته‌تر می‌شوند و با تمام سختی‌ها به نقطه‌ای پرتاب می‌شوند که ناکجا آباد است و از طرفی به آدم حس خوبی دست می‌دهد که این‌ها سعی کردند پاک شوند.

البته شاید به نوعی می‌توان گفت قصه بیشتر از تلخی همراه با تنش زیادی بود، اما شاید به نوعی در سیر داستان وقتی به انتهای قصه نزدیک می‌شویم، آنقدربا عجله به یک شیرینی پرتاب می‌شویم که باز هم برای مخاطب قابل باور نیست، مثل این که می‌بینیم شخصیت لیلا با تمام لجبازی‌هایش دست از اصرارش از طلاق برمی دارد و شاهد یک پایانی هستیم که چندان قرابتی با کلیت داستان ندارد.
عسگر‌پور: این موضوع نیاز به این دارد که قصه را کمی آنالیز کنیم، لیلا یک پافشاری به طلاق دارد و آن هم بر می‌گردد به تجربه ناموفق زندگی گذشته‌اش واز نظر من آن سکانسی که قبل از دادگاه می‌بینیم و طا‌ها در خانه پدر زنش توبه می‌کند و عکس العمل‌ها را می‌بینیم بیننده به این نتیجه می‌رسد که آن‌ها به یک درک جدیدی از طا‌ها دست پیدا کرده‌اند. در سکانس دادگاه هم لیلا بیشتر می‌شنود و طا‌ها حرف می‌زند به نظر من لیلا مهر مادری نیاز دارد تا به زندگی برگردد در صحنه پایانی می‌بینیم که لیلا یک بچه را بغل کرده است. این خانم دکتر در مدت کارش بچه‌های زیادی را بغل کرده اما این بچه را با حس دیگری بغل می‌کند و انجاست که احساس می‌کنیم آن حلقه پایانی است و می تواند سیر تحول این شخصیت باشد. در ضمن من اصرار ندارم که بگویم در انتهای داستان همه چیز درست شد. ممکن است درست نشود و باید امیدوار باشیم و ما باید مقدمات درست شدن را نشان دهیم.

جعفری: از طرفی من فکر نمی‌کنم قصه خیلی تنش زا بود قصه ما خیلی آرام روایت شد.

دراین مجموعه شما همزمان با ساخت سریال می‌توانستید بازخورد‌ها راهم ببینید و  بشنوید، تا چه حد این بازخورد‌ها در روند ساخت سریال تاثیر گذار بود؟
عسگر‌پور: در حقیقت «شیدایی» اولین کارمن بود که با عجله برای پخش آماده می‌شد، و این لذت را از خودمان گرفتیم که ببینیم پخش چطور اتفاق می‌افتد و در پخش آرامشی داشته باشیم که بازخورد‌ها را بگیریم. مثلا ما موقع پخش ممکن بود لحظاتی تصویربرداری را متوقف کنیم سریال را از تلویزیون ببینیم و دوباره تصویربرداری را ادامه دهیم یا ممکن بود اصلا این اتفاق نیفتد. بنابراین زمان زیادی برای دریافت بازتاب‌های مردم نسبت به سریال را نداشتیم، اما گه‌گاه از کسانی که نمایندگی بخشی از جامعه را انجام می‌دادند، نظرات مردم را می‌پرسیدیم و می‌گفتند استقبال خوب بود و خودم مطمئن نبودم. اما کار که تمام شد بازتاب‌ها را بهتر متوجه می‌شوم و احساس می‌کنم مردم دوست داشتند کمی بیشترسریال ادامه پیدا می‌کرد.

 آقای دارابی معاون سازمان صدا و سیما نامه‌ای به مدیران شبکه‌ها فرستادند مبنی بر اینکه «سریال‌ها به خاطر فضای غم‌انگیز خود مخاطبان را ازرویکرد اصلی که معاون سیما بعد از ماه رمضان تبیین کرده بود، دور می‌کند» بعد ازآن آقای پورمحمدی برآیند نامه را به شما منتقل کردند؟
عسگر‌پور: خیر. من هم در سریال «شیدایی» و هم «جراحت» غیراز روحیه دادن چیز دیگری ندیدم و  پیام‌های محبت آمیزشان را دریافت می‌کردم، اما تا حدی تحلیل روانی آن نامه را متوجه می‌شوم که گاهی برای خلاصی از فشاری که ممکن است به یک مدیر وارد شود آن شخص ممکن است نامه‌ای بنویسد وعکس العمل‌هایی نشان دهد که خودش هم چندان تمایلی به انجام آن نداشته باشد. ضمن اینکه من احساس می‌کنم تلویزیون دریک زمان ممکن است سه سریال پخش کند که همه آن‌ها سنگینی یا تلخی یا تنش داشته باشد این مسئولیت برنامه ساز نیست اشتباه بزرگ‌تر این است که تلویزیون بگوید نمی‌خواهم آن نوع کار‌ها را انجام دهم؛ یعنی تلویزیون حتما به این رنگ آمیزی نیاز دارد. به هر حال وظیفه آقای دارابی این است که مضمون همه سریال‌ها مثل ماه رمضانی که گذشت مشابه هم نباشد و این موضوع قطعا کار برنامه ساز نیست. کار مدیر شبکه هم نیست.

به نظر من منتشر شدن چنین نامه‌ای هم اشتباه است؛ چرا که اساسا یک فضایی را بوجود می‌آورد که از فردا هم برنامه سازان و هم مدیران تلویزیون به دنبال کارهایی باشند که دوباره مشابه هم شوند. مثل اینکه همه بروند به سمت طنز و این می‌شود مشکل بعدی به نظرم  به‌ جای نامه نگاری بهتر است که در سیستم خود تلویزیون به این فکر کنند که چگونه می‌شود رنگ‌آمیزی برنامه‌های تلویزیون را بهتر کرد.

 


ظاهرا آقای‌ پور محمدی در جلسه‌ای گفته بودند بودجه‌ای که برای سریال‌ها در شبکه سه در نظر گرفته می‌شود، خیلی زیاد نیست و به نوعی شاید منظورشان این بوده که چون  دست برنامه سازان برای تولید کار‌هایشان خیلی بسته نیست، تمایل دارند برای این شبکه کار کنند تا چه حد این حرف صحت دارد؟
عسگر‌پور: این مورد را باید تهیه کنندگان پاسخ بدهند، اما در حدی که من می‌توانم پاسخ بدهم این است که سریال سازی یک اندازه‌ای پیدا کرده است و دارای یک حداقل و یک حداکثر است. با توجه به تجربه همکاری با شبکه سه می‌توانم بگویم که بودجه کارهای ما نسبت به شبکه‌های دیگرخیلی زیاد نبود. اما یک نکته را آقای پورمحمدی به آن تاکید کرده‌اند که به نظر من بسیار درست و مهم است. وقتی رابطه خوبی بین مدیران برنامه ساز و مدیران تلویزیون با گروهای برنامه ساز شکل بگیرد، از نظر من بحث مالی اولویت دوم را پیدا می‌کند. حداقل برای خود من اینطور است و من ترجیح می‌دهم در شبکه‌ای کار تولید کنم که در آن آسایش و آرامش بیشتری داشته باشم.

آقای جعفری تا چه حد در زمان خواندن فیلمنامه شخصیت حمید برای شما جذابیت داشت و تا چه حد برای بازی در این کارتابع‌‌ همان چیزی بودید که در فیلمنامه نوشته شده بود؟
جعفری: فیلمنامه پایه اصلی کار است و بازیگر باید بر اساس آن برای خودش نموداری ترسیم کند و ببیند که نقش‌اش در یک فیلم از کجا به کجا باید برسد. البته خیلی از فیلمنامه‌ها واقعا بد نوشته می‌شوند و بازیگر نمی‌تواند کاری انجام دهد، ولی وقتی یک فیلمنامه قوی است، بازیگر هم می‌تواند از توانایی‌هایش بهتر استفاده کند. یک قصه خوب شکل کلی کار یک بازیگر را مشخص می‌کند و در مراحل بعد شیوه هدایت کارگردان مسیر را مشخص می‌کند. مثلا در این سریال آقای عسگر‌پور چنین بازی را از من می‌خواستند و یا در کار دیگری حسن فتحی نوعی دیگر از بازی را از من می‌خواهد و من اعتقاد دارم بازیگرباید دراختیار کارگردان باشد و اصولا اعتقاد دارم وقتی فیلمی را بازی می‌کنم باید هر آنچه کارگردان می‌خواهد را انجام دهم.

واقعا هر کاری که کارگردان می‌خواهد را باید انجام داد؟
جعفری: من در «شیدایی» با آقای عسگرپور در مورد نقش زیاد صحبت می‌کردم و پیشنهاداتی بین ما رد و بدل می‌شد و اگر منطقی بود می‌پذیرفتند و اگرهم نبود که انجام نمی‌شد.  همینطور با سعید نعمت‌اله در مورد نقش صحبت می‌کردم و پیشنهاداتم را برای بهتر شدن نقش می‌گفتم.

و آقای نعمت‌اله می‌پذیرفتند؟
جعفری: بله اتفاقا سعید نعمت اله آدم بسیار منطقی است و بسیار دموکرات است و برای من که دو تجربه با سعید داشتم، می‌توانم بگویم آدم کاملا انتقاد پذیر و منطقی است.

عسگر‌پور: سعید نعمت‌اله یک اصولی برای خودش دارد و می‌گذارد که حرف آخر را کارگردان بزند و با انرژی سر کار حضور دارد و این اصل را رعایت می‌کند.این ویژگی بسیار برجسته او ست. نعمت‌اله این ارتباط را با بازیگران هم دارد، به خصوص با بازیگرانی که نقش برای آن‌ها اهمیت دارد و آماده سر کار می‌آیند.

 اتفاقا آقای جعفری از جمله بازیگرانی است که همیشه آماده سر کار می‌آمد. آماده به این مفهوم که از قبل می‌دانست چه کاری باید انجام دهد. در مورد سکانس‌هایی که باید بازی می‌کرد یا دیالوگ‌هایی که باید می‌گفت.

 در مجموع برای من فضا اهمیت زیادی دارد، مثلا همه ما می‌دانیم که امیر جعفری بازیگری است که مقدار زیادی انرژی و دانش دارد و سایر افرادی که در آن کار حضور دارند، دارای یکسری ویژگی‌ها هستند و اگر بتوان کاری کرد که همه با تمام انرژی و ویژگی‌هایشان در خدمت گروه باشند نتیجه خوبی گرفته می‌شود.
 
آقای جعفری اینکه عنوان می‌شود شما همیشه آماده سر کار حاضر می‌شوید تا حد زیادی مربوط به سابقه تئاتری شما نمی‌شود؟
جعفری: البته تمام سعی من این است که برای کسانی مثل آقای نعمت‌اله یا عسگرپور که کار را جدی می‌گیرند، انرژی بگذارم و خودم را وفق بدهم با این نویسنده و کارگردان اما وقتی با یک گروه حرفه‌ای کار می‌کنم اهمیت این قضیه بیشتر می‌شود که گروه چه کسانی هستند و چه کاری قرار است انجام شود من باید جلوی آن‌ها کم نیاورم.

البته شما به یک تبحری دربازیگری رسیده‌اید که آدم‌های منفور را دوست داشتنی نشان می‌دهید...
جعفری: به نظر من این شخصیت‌ها منفور نیستند، مثلا در شخصیت حمید اصلا خصیصه منفی نمی‌بینید. حمید دروغی به کسی نگفته و فقط پولی را برای پسرش می‌خواهد که در آینده شبیه خودش زندگی نکند و اگر در بعد روان‌شناختی این آدم دقت کنید، می‌بینید که در بچگی زجر کشیده است و رفتارش تا حدی به نحوه زندگی گذشته‌اش مربوط است. به نظر من رو راست‌ترین آدم قصه است و من اصولا آدم‌ها را به خوب یا بد تقسیم نمی‌کنم و من رفتار خوب یا بد را به آدم‌ها نسبت می‌دهم و شما مثلا می‌توانید بگویید چنین رفتاری در یک شخص بد است و نه کلیت شخصیت فردی.

به عقیده بسیاری بازیگرانی که از تئاتر به سینما یا تلویزیون آمده‌اند، طی سال های اخیر خیلی خوب درخشیده‌اند و خودشان را نشان داده‌اند. با اکثر کارگردان‌های هم که صحبت می‌کنیم، معتقدند که این بازیگران آماده‌ سر کار حاضر می‌شوند، شما درمقام کارگردان معتقدید که کارکردن با این افراد سخت است یا راحت؟
عسگر‌پور: ممکن است حرف‌های من در حد شعار باقی بماند پس بهتر است که عملکرد نشان دهنده طرز فکرم باشد، اما واقعیت این است که من از کار کردن با بازیگران حرفه‌ای بیشتر لذت می‌برم و تنها به این دلیل که احساس می‌کنم، پیشنهادات دوستانی که در عرصه بازیگری بسیار حرفه‌ای هستند باعث می‌شود، من کار بهتری ارائه دهم اگر ضریب هوشی متوسطی داشته باشم باید متوجه باشم که از توانایی آن‌ها باید استفاده کنم.

به نظر شما بازیگرانی که از تئاتربه سینما می‌آیند لزوما بازیگران موفقی هستند؟
عسگرپور: تئاترهمیشه یک وضعیتی داشته که اصولا قشر روشنفکرجامعه با آن سروکار داشته‌اند. این مساله هم در نزد مخاطبان تئا‌تر دیده می شود و هم کسانی که در این زمینه فعالیت می‌کنند. به همین دلیل بیشتر دوستانی که در تئا‌تر کار می‌کنند با سخت کوشی زندگی کرده‌اند سخت کوشی که از تمرین‌ها و مطالعات زیاد آن‌ها نشئات می‌گیرد و معتقدم کسانی که از ابتدا وارد سینما شدند این مراحل را طی نکردند.

جعفری: برای من عجیب است وقتی می‌بینم یک بازیگر فیلمنامه را ورق می‌زند وخوشحال است که کمتر دیالوگ دارد و نیاید وقت زیادی را برای خواندن فیلمنامه صرف کند. من نمی‌دانم چطور می‌شود بدون خواندن دقیق فیلمنامه سر کاری حاضر شد؟  با برخی از همکاران که صحبت می‌کنید، می‌گویند ما می‌خواهیم بکر سر صحنه بیاییم و من اصلا این حرف را متوجه نمی‌شوم .

البته این را هم باید بگویم که فکر نکنید که لزوما همه تئاتری‌ها هم خوب هستند و هرکس در تئاتر کار کند بازیگر خوبی است، به هر حال هر بازیگری باید در هر حوزه‌ای زحمت بکشد برای انجام دادن کار خوب، شما اگر زحمت نکشید و توانایی لازم را نداشته باشید موفق نخواهید بود، چه در تئاتر و چه در سینما یا تلویزیون.

مثلا من بار‌ها شنیده‌ام که می‌گویند فلان بازیگر تئاتری بازی می‌کند، به نظر من این یک اصطلاح غلط است که رواج پیدا کرده؛ به هر حال غلو در بازی بد است، فرقی هم نمی کند این غلو در بازی یک بازیگر روی صحنه تئاتر باشد یا یک بازیگر جلو دروبین و برای سینما.

از سوی دیگر همین اواخر باز یک بحثی در گرفت در مورد این موضوع که چرا بازیگران سینما به تئاتر می‌آیند. آقای فراهانی هم گفتند که چرا باید بازیگران سینما در تئا‌تر بازی کنند، چون بازیگران تئا‌تر بیکار می‌شوند. من این نظر را ندارم و معتقدم که بازیگرخوب بیکار نمی‌ماند.  فقط من در این بحث با یک مساله دیگر مشکل دارم و معتقدم بازیگرانی که از سینما قدم به تئا‌تر می‌گذارند در سالن‌هایی کار کنند که تماشاگر زیادی ندارد، مثل «تالار محراب»، «تالار مولوی». کار کردن آن‌ها در این تالارها باعث می‌شود که تماشاگران این سالن‌ها را هم بشناسند.

علاوه بر این من با تقسیم بندی بازیگر تئا‌تر، سینما، تلویزیون هم مشکل دارم بازیگر، بازیگر است و کارش را انجام می‌دهد. مثلا آیا بازیگر سینما بودن افتخار است؟ یا مثلا آیا همه بازیگران سینما در طول سال کارهای درخشان بازی می‌کنند؟ شاید در کل سال پنج فیلم قابل بحث ساخته شود و لزوما همه فیلم‌های سینمایی خوب نیست و معتقدم در حال حاضرکارهای تلویزیون خیلی بهتر از سینما است.

آقای جعفری شما در جایی گفته بودید که سینما جای مانکن‌ها نیست هنوزهم به این جمله اعتقاد دارید؟
جعفری: بله و سینما هم چند سالی است که فهمیده باید دنبال بازیگر برود، اگر به سیمرغ‌های جشنواره فجر طی چند سال اخیر دقت کنید، می‌بینید عمده کسانی که این جوایز را گرفته‌اند کسانی بوده‌اند که ریشه داشته‌اند و بازیگری برای آن‌ها مهم بوده است مثل نگار جواهریان، محسن تنابنده، مهتاب نصیر‌پور، حبیب رضایی و... که اکثر آن‌ها تئاتری هستند و برای آن‌ها بازیگر بودن اصل مهمی است نه اینکه روی جلد مجلات عکس‌های رنگی بگیرند.

 

آقای عسگر پور چطور شد که برای نقش محوری داستان ازعطا عمرانی استفاده کردید که تجربه تصویری نداشت و این انتخاب کار شما را سخت‌تر نمی‌کرد؟

عسگر‌پور: به نظرم برای عطا سخت تراز ما بود البته من هم فکر می‌کردم انتخاب اوممکن است ریسک باشد و از ابتدا هم تهیه کننده خیلی با این اتفاق موافق نبود. حضور عطا عمرانی هم پیشنهاد دستیار من خانم رنگرزان بود که به اتفاق آقای نعمت‌اله به کلاس‌های آقای تارخ رفتند و عطا عمرانی را برای این نقش انتخاب کردند. از نظر من عطا عمرانی جوان خوب و بسیار باهوش و به شدت علاقمندی است. برای او هم بودن درچنین شرایطی که باید سریال هرچه زود‌تر برای پخش آماده می‌شد و کار همراه با استرس پیش می‌رفت، سخت بود. عطا عمرانی در این سریال سختی زیادی را متحمل شد و به نظرم می‌تواند در این عرصه موفق شود؛ چرا که در این کار فن بیان خوبی داشت انرژی خوبی گذاشت وحس خوبی هم داشت و این‌ها برای ارائه نقش طا‌ها کافی بود و از پس این نقش برآمد.

آقای عسگر‌پور شما تجربه کاردرهردوحوزه سینما و تلویزیون را دارید آیا تفاوت‌های این دو حوزه در ذهن و کارتان تاثیر دارد؟
عسگر‌پور: برای انتقال پیام در سریال، حتی اگر فیلمنامه کاملی در اختیار نداشته باشید، باید انرژی هدایت بخش‌های مختلف را طوری تقسیم کنید که بتوانید آن چیزی را که می‌خواهید، درست منتقل کنید.  در کار سینمایی اما همین موضوع پیام فیلم را باید از طریق تعلیق‌هایی که مثلا در ده دقیقه اول یا دقیقه چهل اعمال می‌شود، به مخاطب منتقل کنید.

شاید به همین دلیل است که گاهی احساس می‌شود کارگردانی در کار تلویزیونی موفق است و یا موفق نیست. اینکه یک کارگردان تلویزیون باید بداند که حس کار چطور در طول سی قسمت توسط یک بازیگر باید تقسیم شود و‌‌ همان موضوع در طول ده دقیقه در یک فیلم سینمایی به مخاطب منتقل شود. سایر موارد در کار کمی آکادمیک‌تر است، مثل اندازه نما‌ها و نوع میزانسن‌ها که از سالیان قبل تا به امروزهم تغییرات زیادی کرده است. حتی در بحث بازیگری معتقدم که حتی نوع بازیگری در تئا‌تر هم نسبت به دهه قبل تغییر کرده است چرا که فکرمی کنم مدیوم‌ها به هم نزدیک شده است.

درگستره و نوع مخاطب چه تفاوتی بین سینما و تلویزیون می‌بینید؟
عسگر‌پور: به لحاظ نوع حس بازی در سینما باید حسی را در چند دقیقه به تماشاگر نشان داد و در تلویزیون گاهی مجبور هستید برای مخاطب حسی را تکرار کنید بنابراین گاهی می‌بینید یک کارگردان با دید تلویزیونی یک کار سینمایی را ساخته است و یا بالعکس...

جعفری: درادامه این بحث‌ها باید نکته‌ای را بگویم که شاید چندان قرابتی با موضوع نداشته باشد اما گاهی یک منتقد با دیدن سه قسمت از کار آن را نقد می‌کند، و به نظرمن این کاربسیار ناجوانمردانه است واقعا مگر می‌شود با دیدن سه قسمت خوب یا بد بودن یک سریال را متوجه شد؟ من دوست دارم درباره کارم نقد بشنوم و نقاط ضعف کارم را برطرف کنم، اما به نظرم اینطور نقد نوشتن اصلا حرفه‌ای نیست.

عسگرپور: متاسفانه فضای نقد خیلی خوب نیست؛ چرا که مثلا در مورد سریال «شیدایی» قبل از پخش موضوع‌گیری برخی رسانه‌ها معلوم بود و من دقیقا حدس می‌زدم چه رسانه‌هایی چه چیز‌هایی خواهند نوشت. متاسفانه موضع گیری‌های شخصی فضای نقد را مشوش کرده است و بسیاری فضای سیاسی را به فرهنگ متصل می‌کنند.

نظرات بینندگان