پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : رهاد توحيدي عضو هياتمديره خانهسينما و فيلمنامهنويس درباره شرايط توليد فيلم سياسي در ايران نظر مساعدي ندارد.
تعريف سينماي سياسي چيست؟
از نظر من سينماي سياسي سينمايي است كه قدرت مستقر را به چالش كشيده و مورد
پرسش قرار ميدهد. اين قدرت ميتواند طبيعتا قدرت دولتي باشد، ميتواند
قدرت حزب سياسي يا حزب چندمليتي باشد كه توسط سياستمداران حمايت ميشود. از
نظر من فيلمي كه ماهيت قدرت را به چالش ميكشد، فيلم سياسي محسوب ميشود.
آيا اين ژانر در طول تاريخ صد ساله سينماي ايران وجود داشته است؟
بله. از نظر من فيلمي مثل «تنگسير» اثر امير نادري فيلمي سياسي محسوب
ميشود؛ يا فيلم «خشت و آينه» فيلمي به شدت سياسي است در تاريخ سينماي
ايران فيلمهاي سياسي متعددي داشتيم. البته ميزان و فراواني آن به اندازه
سينماي هاليوود نيست، اما سينماي سياسي قطع به يقين وجود داشته.
پس از انقلاب چطور؟
پس از انقلاب هم همينطور. از اوايل دهه 60 كه موج جديد فيلمسازي ساخته شد،
فيلمهايي داشتهايم كه صفت سياسي داشته باشند. مثلا فيلم «نقطه ضعف»
مرحوم محمدرضا اعلامي اولين فيلم سياسي پس از انقلاب است، هر چند كه
اتفاقات آن در سرزمين نامعلومي رخ ميدهد اما فيلمي ماهيتا سياسي است و
درباره آن گفتوگو ميكند. در هر صورت سخت است كه بتوان در سينماي ما فيلم
سياسي ساخت و در ميان آنها هم ميتوان فيلمهايي سياسي را پيدا كرد. مثلا
«بايكوت». خيلي از فيلمها در لايههاي ظاهري ربطي به سياست ندارند؛
فيلمهايي مثل «اجارهنشينها» يا «بانو» در ظاهر سياسي نيستند اما كساني
كه اين فيلمها را تفسير كرده و با آن برخورد ميكنند و همچنين منتقدان
سينما، اين فيلمها را هم عميقا سياسي ميدانند چرا كه در لايههاي زيرين
روابط اجتماعي را كه متاثر از منشهاي سياسي است، نقد ميكنند. طبيعتا
فيلمي كه نقد اجتماعي ميكند به نظر من سياسي است و قدرت را مورد پرسش قرار
ميدهد.
تفاوت سينماي سياسي با سينماي ايدئولوژيك چيست؟
سينماي ايدئولوژيك سينماي جانبدار است. در واقع سينمايي است كه وقتي به
تماشايش مينشينيد، همه چيز آن روشن است و كارگردان هدفش از ساخت فيلم اين
است كه نظرات ايدئولوژيك خود را اثبات كند. در اينطور فيلمها تماشاگر در
فضاي آزادانهاي براي رسيدن به قضاوت نيست؛ در واقع قضاوت به او تحميل
ميشود. به هر حال روايت كلاسيك داناي كل نامحدود است. در اين نوع روايت
خواه ناخواه فيلمساز و نويسنده موضعي جانبدارانه دارند و قهرمان را بر حق
دانسته و از آغاز تا پايان مخاطب با او حركت كرده و كسي هم كه روبهروي
قهرمان ايستاده، فرد بحقي نيست. فيلم ايدئولوژيك از جهان تعريفي سياه و
سفيد دارد؛ با من يا بر من. افرادي كه با من هستند، در اردوگاه خوبان قرار
دارند و آنها كه بر من هستند، در اردوي خائنان خواهند بود. فيلم ايدئولوژيك
ميتواند فيلم سياسي هم باشد اما فيلم سياسي كه ايدئولوژيزده نيست، بيشتر
ميتواند تماشاگر را به سمت تصميمگيري آزادانه سوق بدهد. به نظر من
سينماي سياسي كه تماشاگر را وادار به پرسشگري ميكند، سينماي موفقتري است
تا فيلمهايي كه تكليف تماشاگر را به طور قطع و يقين روشن ميكنند و به
سمتي ميبرند كه خودشان ميخواهند.
آيا در ايران شرايط توليد فيلم سياسي وجود دارد؟
تا زماني كه قرائت رسمي در همه زمينهها قرائت ثابت شناخته ميشود و در
مقابل بقيه قرائتها سرسختي نشان داده شود، طبيعتا امكان ساخت فيلم سياسي
به معناي دقيق كلمه وجود ندارد. اين ماجرا يك داستان بدون شرح است. شما به
فيلمهاي سال گذشته نگاه كنيد؛ فيلمي كه عنوان فيلم سياسي داشت و همه جور
حمايت از آن صورت گرفت و براي كشاندن مخاطب به سينما، قرعهكشي و ماشين هم
لحاظ كرد و مديران فرهنگي هم تهيهكننده آن بودند، اكران شد؛ اما فيلم
ديگري كه تقريبا سياسي محسوب ميشود و كارگرداني مثل حاتميكيا سازنده آن
بود، در محاق توقيف قرار گرفت و همچنان هم توقيف است. اين بام و دو هوا
معنايي ندارد جز اينكه ما فيلم سياسي نداريم.
چه فيلمهاي مشخصي در اين زمينه در دنيا وجود دارد؟ در دنيا چه شرايطي فراهم است كه اين فيلمها امكان توليد مييابند؟
آخرين نمونهاي كه اتفاقا به تازگي هم ديدهام و فيلم خيلي خوبي هم بود
«نيمه ماه مارس» ساخته جورج كلوني است كه در واقع به مساله رقابتهاي
انتخاباتي آمريكا ميپردازد و به نظر من فيلمي است كه ميشود از آن آموخت
چطور ميتوان راجع به سياست فيلم ساخت. ساخت فيلمهاي سياسي در جهان تاريخي
طولاني دارد. سياست از آن مقولاتي است كه مورد توجه سينما بوده است.
سينماي سياسي معطوف به سينماي روز نيست و ميتواند قدرتهاي گذشته را هم
مورد چالش قرار ميدهد. از فيلمهاي مهم تاريخ سينماي ايران ميتوان به
«مردي براي تمام فصول» و «لارنس عربستان» اشاره كرد. فيلمهايي كه در مورد
جنبشهاي آزاديبخش هم ساخته شده جزو ژانر سينماي سياسي قرار ميگيرد و
همچنين سينماي گاوراس هم جزو سينماي سياسي محسوب ميشود.
اصلا تعريف سينماي سياسي در جهان چيست و در دنيا چه شرايطي فراهم است كه اين فيلمها امكان توليد مييابند؟
تا جايي كه روند معقول فيلمسازي را ميدانم، بايد بگويم در جوامعي كه ظاهرا
عنوان پيشرفته را يدك ميكشند و مباني دموكراسي در آنها استقرار پيدا كرده
و موانع كمتري براي ساخت فيلم وجود دارد، طبيعتا متكي بر سرمايه كمپانيها
هستند يا فيلمسازان مستقلي هستند كه ميتوانند فيلم بسازند و منتقد دولت
خودشان باشند. به عنوان نمونه فيلمي كه آقاي كاپولا به انتقاد از جنگ
ويتنام ميسازد و «اينك آخرالزمان» نام دارد يا مثلا شكارچي گوزن يا راننده
تاكسي. در كشورهاي پيشرفته پذيرش انتقادات آسان صورت ميگيرد و همين نكته
شرايط ساختن فيلم سياسي را آماده ميكند.