arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۹۵۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۷ - ۰۹ اسفند ۱۳۹۰

روایت ناشنیده از رد و بدل نامه میان رهبران ایران و شوروی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جماران نوشت: نامه حضرت امام خمینی(س) به گورباچف رهبر شوروی سابق و پاسخی که وی از طریق شواردنادزه وزیر خارجه این کشور برای حضرت امام(س) ارسال کرد در کنار ابعادی عرفانی و الهی آن دارای ابعاد سیاسی پیچیده ای است که می تواند نشانگر هوش سیاسی و درایت حضرت امام برای رهبری انقلاب اسلامی  در برهه های حساس و پیچیده چند دهه گذاشته باشد.

ناصر نوبری سفیر ایران در شوروی سابق که قاعدتاً در آن برهه نزدیک ترین و آگاه ترین فرد به روابط ایران و شوروی بوده است در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران برای نخستین بار خاطرات و تحلیلش را از روابط ایران و شوروی و ردوبدل شدن این نامه ها بین رهبران دو کشور ابراز کرده است و به برخی از ابعاد این موضوع که تاکنون کمتر به آن اشاره شده است می پردازد:

در ابتدا بفرمایید که واکنش شوروی در قبال وقوع انقلاب اسلامی به چه شکلی بود و این رویداد از دیدگاه آنها چگونه تحلیل می شد؟

از دیدگاه روس ها اگر بخواهیم به انقلاب اسلامی نگاه کنیم آن چه در ایران اتفاق می افتاد برایشان بغرنج و پیچیده و یک پدیده چالش‌زا بود و دچار تناقض و نوعی سردرگمی بودند . یک بعد قضیه این بود که اینها کمونیست بودند و مادر و تکیه گاه کمونیسم در جهان تلقی می شدند به یک عبارت ام القرای کمونیسم بودند. آنها و سمپات ها و هوادارهایشان که از زوایه ایدئولوژیک به انقلاب اسلامی نگاه می کردند براساس آن چه سیر تحول تاریخی مارکسیسم خوانده می شد انقلاب اسلامی جایگاهی نداشت و هواداران این ایدئولوژی در ایران هم دچار این تناقض بودند که براساس نظریه مارکسیسم باید جوامع مرحله به مرحله تحول پیدا کنند و به سمت تشکیل جامعه سوسیالیستی سوق پیدا کند. این که در یک کشوری با شرایط ایران یک تحول معکوس آن نظریه ها اتفاق بیفتد و یک انقلاب برپایه مذهب صورت بگیرد و به جای انقلاب براساس ایدئولوژی پرولتاریا و کارگری یک انقلاب با ایدئولوژی مذهبی روی بدهد برایشان بغرنج بود و در چارچوب تحلیل های کلاسیک و سنتی مارکسیسم قابل پذیرش نبود. به ویژه این که مارکسیسم نگاهش به مذهب به عنوان افیون توده ها بود و آن چه از مذهب تحلیل و تبلیغ می شد وسیله ای در دست حکام برای استحمار مردم و وادار کردن آنان به سکون و سکوت بود تا توده ها انقلاب نکنند و حق خودشان را مطالبه نکنند و این دیدگاه را در کل جهان و به ویژه در جهان اسلام به سمپاتهایشان تلقین می کردند. از این زاویه انقلاب اسلامی دیدگاه حاکمان کرملین، به ویژه طبقات جوانترشان را دچار چالش کرده بود البته قدیمی ها در مواضع مارکسیستی خیلی سفت و دگم شده بودند و بهمین سادگی با این گونه تحولات ذهنشان مسئله دار نمی شد. اما وقوع یک انقلاب براساس مذهب نه فقط ذهن مارکسیست های جهان سوم و جهان اسلام بلکه در داخل خود حزب کمونیست شوروی  را نیز مسئله دار می کرد به ویژه آنکه ایران در همسایگی شوروی بود و کشوری در گوشه دورافتاده دنیا نبود که بتوان آن را نادیده گرفت و بی توجهی کرد.

مسئله دوم موضوع مسلمانان شوروی بود مسئله ای که از نگاه امنیتی و سیاست داخلی می توانست برایشان چالش برانگیز باشد چون تمام مرزهای ما با شوروی مسلمان نشین بودند و این مناطق مسلمان نشین تا عمق شوروی ادامه داشتند. وقتی در جوار این مسلمانان یک انقلاب اسلامی صورت می گیرد قطعاً این موضوع در روحیه آنها تاثیر می گذارد واین برای کرملین نشینان حساسیت امنیتی ایجاد می کرد.

اینها دو حساسیت منفی شان بود اما وقوع انقلاب اسلامی برایشان بعد مثبت هم داشت، چرا که این انقلاب در یک کشور در اردوگاه غرب صورت گرفته که مواضع ضدامپریالیستی نیز داشت؛ از این زاویه یک نگاه سمپاتیک ایجاد می شد، و یک حلقه مهم از محاصره غرب بر دور شوروی شکسته می گردید. ایران یکی از مراکز استراتژیک آمریکا برای کنترل شوروی بود که حتی پایگاه استراق سمع در شمال ایران علیه شوروی مستقر کرده بود. بنابراین این که می گویم روس ها دچار تناقض بودند به این جهت است که این دوعامل حساسیت ایدئولوژیک و امنیتی با عامل سمپاتی مثبت شان در شکسته شدن حلقه محاصره غرب علیه آنها در هم تنیده شده بود. البته همین مسئله سوم یک حساسیت منفی هم برایشان همراه داشت چون اینها خودشان را رهبر اردوگاه ضدامپریالیسم جهان می دانستند و نمی توانستند قبول کنند که این پرچم به دست یک اردوگاه جدید که ماهیت آن برایشان نامعین  بود بیفتد و از این جهت ایران یک رقیب برایشان تلقی می شد. بدین ترتیب ضدامپریالیستی بودن ایران نیز برایشان وجه دوگانه مثبت و منفی داشت. با توجه به موارد فوق این فاکتورهای متناقض و متضاد ذهن حاکمان مسکو را مشغول می کرد و یک نگاه چندگانه در برخورد با ایران به ارمغان می آورد و خلاصه آنچه که می توان از نگاه اولیه شوروی به انقلاب اسلامی ایران ذکر کرد نگاه تردید آمیز مثبت همراه با نگرانی و احتیاط بود.

 

با توجه به حضور گروههای هوادار شوروی در ایران و حساسیتی که همسایگی ایران برای شوروی ایجاد می کرد توضیح دهید که موضع آنها در قبال حکومت جدید و همچنین نگاه امام به آنها چگونه بود؟

این گیجی و چندگانگی در سالهای اول ادامه پیدا کرد و با پایگاه های خودشان و هوادارانشان دچار چالش بودند که چگونه با آنها برخورد کنند. نگاه اولیه کل جریان چپ این بود که وقتی مذهبی ها آمریکایی ها را از ایران بیرون ریختند خودشان که قادر به اداره حکومت نیستند و حزب و برنامه ندارند بنابراین این احزاب چپ که حرفه ای و سازمان دهی شده هستند خواهند توانست اداره کشور را برعهده بگیرند و آرام آرام می توانند جایگزین مذهبی ها گردند به همین دلیل حزب توده و چریک های فدایی اکثریت خیلی زود تلاش کردند که خودشان را با انقلاب همراه نشان دهند به طوری که اگر به مواضع حزب توده در آن سالها  نگاه کنید خواهید دید که مرتب از هواداری خط امام و انقلاب سخن می گفتند و مثل خود ما به امام می گفتند: امام. با این هدف کرملین خط داد که همراهی کنند و مقابل انقلاب نایستند و نفوذ کنند. بنابراین همراهی ظاهری و نفوذ، استراتژی چپ های ایرانی شد.

وقتی سفارت آمریکا هم تسخیر شد احساس کردند اوضاع بروفق مراد پیش می رود چرا که میدیدند نفوذ آمریکا کاملاً در ایران از بین رفته است . اما از طرف دیگر انقلاب اسلامی به رهبری امام به دقت دست شوروی و چپ ها را خوانده بود که اینها هدفشان نفوذ است به همین دلیل موازی این که این گروه ها تلاش می کردند خودشان را نزدیک کنند رهبری ایران هم با دقت حرکت های اینها را رصد می کرد و در یک مقطعی پس از شناسایی همه سمپات های شوروی در ایران تمام اینها را پاکسازی کردند. امام همانطور که در مقابل آمریکا پیچیده و حرفه ای عمل کردند در قبال شوروی و هوادارنش هم همینطور عمل کردند درست است سفارت آمریکا تسخیر و تعطیل می شود اما امام متوجه هستند که از این خلأ ممکن است شوروی و جناح روسها سوء استفاده کند و هنوز سه چهار سال نگذشته از تسخیر سفارت آمریکا شبیه همان کار اما مدل قانونمند با چپ ها و طرف شوروی نیز صورت می گیرد یعنی تمام گروه های مارکسیستی از صحنه کشور پاکسازی می شوند.

هر کسی که سیاست خارجی امام را تحلیل می کند فکر می کند که ایشان تنها توجه‌اشان به آمریکا بوده و کسی نمی بیند که امام با همان دقت و در یک مرحله بندی با شوروی هم برخورد می کنند. خطر اول آمریکا بود که ایران را کنترل می کرد اما قدرت های دیگر که برای نظام اسلامی خطر بودند را امام نادیده نگرفته بودند. امام خودشان می فرمایند: امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. (صحیفه امام،ج‏1،ص420) یعنی روحیه استقلال و ضد بیگانه بودن امام کامل بود، اما دشمنان را دسته بندی کرده بودند و مرحله به مرحله ایران را به استقلال کامل رساندند. حدود چهار سال بعد از تسخیر سفارت آمریکا سفیر شوروی هم احضار می شود و به آنها گفته می شود که دیپلمات های شما در ایران مشغول امور غیردیپلماتیک و خیلی زیاد هستند و متناسب با آنکه ما در مسکو دیپلمات داریم شما هم باید در ایران دیپلمات داشته باشید و لیستی به آنها داده می شود که دهها نفراز این دیپلمات ها براساس یک لیست باید ایران را ترک کنند.

 

با فاصله اندکی از وقوع انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی آغاز شد و همه روابط و سیاست داخلی و خارجی را در ایران تحت الشعاع قرار داد. با توجه به اینکه صدام نیز تمایل به بلوک شرق داشت و تحت حمایت شوروی بود در زمان جنگ تحمیلی شوروی چه موضعی گرفت و چه رفتاری از خود بروز داد؟

روس ها وقتی در جوارشان احساس خطر کردند به این استراتژی رسیدند قبل از این که انقلاب اسلامی مناطق مسلمان نشین شوروی را فرا بگیرد و اینها مجبور به دفاع شوند باید تهاجمی برخورد کنند و به همین علت هم به افغانستان حمله و آنجا را اشغال کردند. با قوت گرفتن انقلاب اسلامی روس ها احساس بی تعادلی می کردند و برای رسیدن به این تعادل افغانستان را اشغال کردند و تلاش کردند جریان منطقه را به این سوق دهند که مسئله مسلمانان این باشد که روس ها را از افغانستان بیرون کنند وانقلاب اسلامی ایران نیز به جای موضع تهاجمی به موضع تدافعی در افغانستان سوق پیدا کند.

 از سوی دیگر با وقوع انقلاب اسلامی همه کشورهای مرتجع منطقه که وابسته به غرب بودند نیز احساس خطر کردند بنابراین برای اولین بار یک توافق استرتژیک بین اردوگاه شرق و غرب برای تحت فشار قرار دادن ایران حاصل شد و محصول این توافق استرتژیک حمله صدام به ایران بود.

صدام حسین به صورت سنتی و استراتژیک جزو حلقه بلوک شرق محسوب می شد تمام تسلیحاتش هم شرقی بود اما به کشوری حمله کرد که ضد امپریالیست است و آمریکایی ها را بیرون کرده است بر این اساس معلوم می گردد حمله به ایران می بایست چراغ سبز همزمان بلوک شرق و غرب را به همراه داشته باشد. چون هدف هر دوی این جبهه ها این بود که از توسعه انقلاب اسلامی به سمت شرق و غرب جلوگیری کنند درواقع توسعه انقلاب اسلامی این تحولاتی که اکنون تحت عنوان بهار عربی و بیداری اسلامی شاهد آن هستیم را در همان زمان می توانست رقم بزند و حضرت امام همان موقع به انقلابیون مصری پیام دادند و چیزی که جلوی آن را گرفت همین جنگ عراق علیه ایران بود.

کشورهای وابسته به غرب در منطقه هم قدرت این را نداشتند که با ایران دست و پنجه نرم کنند و تنها کشوری که قدرت بالقوه در این حد داشت عراق بود. بنابراین استراتژی هماهنگی بین غرب و شرق ایجاد شد که برای مهار ایران جنگ را شروع کردند. نگرانی مشترک آنها محصولش حمله یک کشور بلوک شرقی به یک کشور ضدامپریالیستی بود.این است که در طول جنگ شاهد بودیم که پول های دولت های مرتجع عربی وابسته به غرب و حمایت اطلاعاتی آمریکا از یک طرف وحمایت لجستیکی و تسلیحاتی شوروی از طرف دیگر پشت صدام قرار گرفتند.

مهار ایران برای روس ها مهم بود چرا که ارتش سرخ در افغانستان گیر کرده بود و برای اینکه بتوانند در آنجا مستقر شوند مایل بودند ایران در جبهه غربی مشغول شود تا نتواند به شرق توجه کند. هنگام ورود به افغانستان سفیر شوروی می آید تا به امام بگوید که ما کاری با شما نداریم و دولت افغانستان از ما خواسته که وارد شویم. امام هم همانجا ضمن مخالفتشان اشاره کردند: آن روزی که سفیر شوروی آمد پیش من، گفت که دولت افغانستان خواسته‌است که شوروی، نظامی به آنجا بفرستد، به او گفتم که این اشتباهی است که شوروی می‌کند، البته دولت شوروی می‌تواند افغانستان را قبضه کند، ولی نمی‌تواند در آنجا مستقر شود، اگر شما خیال کرده‌اید بتوانید افغانستان را بگیرید و آن را آرام کنید، این خیال باطل است. ملت افغانستان مسلم است، ایستاده‌اند در مقابل حکومت افغانستان، شما هم اگر بروید و هر قدرت دیگر هم برود، آنجا را می‌گیرد اما نمی‌تواند آن‌ها را آرام کند و بالآخره شکست می‌خورد.(صحیفه امام، ج12، ص215)

شوروی از این نگاه استدلال می کند که استراتژی ایران این است که آنقدر برایشان در افغانستان مشکل ایجاد کند که مجبور شوند برگردند و لذا باز شدن جبهه جنگ در غرب به اینکه ایران نتواند هدف خود را پی بگیرد به روسها کمک می کرد .

 

دربرهه پایان جنگ و آتش بس، شوروی چه دیدگاهی نسبت به نتیجه جنگ ایران و عراق داشت؟

استراتژی ایران در پایان جنگ این بود که صدام قدرتمند از جنگ خارج نشود و تاوان پس بدهد و امام بر این اساس آن سه شرط تنبیه متجاوز، تأمین خسارت و بازگشت به مرزهای بین المللی را گذاشته بودند. منتها دو اردوگاه شرق و غرب دیدگاه متفاوتی داشتند که حداکثر چیزی که باید اتفاق بیفتد آتش بس باشد نه اینکه نتیجه جنگ تضعیف و تنبیه بغداد را در پی داشته باشد. من در دوران سفارتم در مسکو مواضع روس ها را رصد می کردم وزیر دفاع شوروی مرتب سخنرانی می کرد و می گفت "جنگ ایران و عراق پیروز ندارد" و لقب جنگ بدون پیروزی و جنگ بیهوده را داده بودند و این نوعی تذکر به ما بود در حالی که موضع ما عادلانه بود. وقتی کسی به کشور دیگری تجاوز کرده است باید تنبیه شود بنابراین اردوگاه غرب و شرق سر این موضع که ایران نباید قدرتمند از جنگ بیرون بیاید اشتراک داشتند چرا که خطرایران دوباره برای دو اردوگاه ادامه می یافت.

 

با فاصله کمی از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه امام نامه به گورباچف را می نویسند در همان زمان شما نیز سفیر ایران در شوروی بودید تحلیل تان از رفتار امام در این برهه چه بود؟

 بحث پذیرش پایان جنگ و نوشیدن جام زهر توسط امام بسیار مفصل است که در جای دیگری باید به آن پرداخته شود اما نکته اینجاست که پس از این برهه دنیا تصورش این بود که ایران از جنگ قوی بیرون نیامده است و ضعیف گردیده است و رفتار امام در این مقطع بسیار مهم و زیباست. به اعتقاد من بی نظیرترین حرکت امام در همین مقطع است. به نظر من یکی از مواردی که رهبران را از هم متمایز می کند نحوه پیروزی و نحوه تهاجم شان نیست بلکه رفتارشان در دوران عقب نشینی است و باید تجزیه و تحلیل شود که هنرمندی یک رهبر را نشان می دهد چون در دوران پیروزی که همه قدرتمندانه رفتار می کنند اما در دورانی که شما یک پیروزی کامل به دست نیاورده‌اید و در حال عقب نشینی هستید رفتارتان بسیارمهم است بالاخره ایران در آن برهه به همه خواسته هایش نرسیده بود.

امام در این مقطع که تمام دنیا تصورش این بود که ایران در موضع ضعف قرار دارد دو حرکت حرفه ای و بینظیر انجام دادند من به عنوان یک سیاستمدار تجزیه و تحلیل می کنم تحلیل ایدئولوژیک موضوع را باید ایدئولوگ ها انجام بدهند. امام در برهه یک سال بین پذیرش قطعنامه تا وفاتشان دو حرکت اساسی انجام می دهند. حکم اعدام سلمان رشدی را در اردوگاه غرب صادر می کنند که یک حرکت تهاجمی بسیار قدرتمند علیه جهان غرب بود. و همه آنها را به هم می ریزد. چگونه ممکن است این اقدام از سوی اردوگاهی که به تصور آنها ضعیف شده صورت بگیرد که حکم اعدام یک نفر را در انگلیس صادر کند؟ این حرکت موج گسترده ای را در جهان اسلام علیه غرب ایجاد می کند و نشان می دهد که رهبری انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام  هنوز زنده و قدرتمند است؛ آنها اصلاً فکر نمی کردند که انقلاب اسلامی هنوز چنین پتانسیلی داشته باشد و فکر می کردند که ما در موضع ضعف قرار گرفته ایم و باید برویم با آنها مذاکره کنیم که بده و بستان های کوچک انجام دهیم اما ناگهان دیدند که یک حرکت بسیار قدرتمند علیه اردوگاه غرب صورت گرفت و این تهاجم امام باعث شد که آنها به انفعال افتادند که این چه موضعی است؟ مگر ممکن است؟ سفرایشان را بردند و برگرداندند و از ما دیپلمات‌ها می پرسیدند که موضع شما که این نیست؟ موضع رسمی دولت تان نباید این باشد. یعنی منت می کشیدند که حداقل شما به طور رسمی این موضع را نداشته باشید و موضع انفعالی که تصور می کردند که ایران باید در آن قرار بگیرد برعکس شد.

حرکت در قبال اردوگاه شرق نیز از موضع قوی اما پیچیده بود. این حرکت در عین اینکه مبتکرانه و تهاجمی بود در عین حال یک عمق استراتژیک تنش زدایی هم داشت در مورد غرب اینطور نبود و کاملاً تهاجمی بود. امام در پیام به گورباچف می گوید که شما به عنوان اردوگاه کمونیسم پایان یافته اید و صدای شکستن استخوان هایتان را می شنوم. این مواضع از کشوری که جام زهر سرکشیده و از یک جنگ بیرون آمده بعید است و به همین علت است که می گویم هنر عقب نشینی خیلی پیچیده تر و مهم تر از هنر پیروزی است. امام یک موضع بسیار انقلابی و ایدئولوژیک اتخاذ می کنند و به رهبر جهان کمونیسم می گوید که این ایدئولوژی را رها کن و به سمت دین و مذهب بیا اما در عین حال دیالوگ یک دیالوگ همسایه وار و با حسن نیت است یعنی دیالوگ با یک دشمن و تهاجمی نیست. از موضع نصیحت می گوید که شما دچار مشکل هستید و راه حل مشکلتان این نیست که به راه غرب می روید مبادا غربی ها با نشان دادن در باغ سبز سر شما کلاه بگذارند ما با شما همسایه هستیم علاقمندیم که راه درستی را اتخاذ کنید وگرنه آیندگان باید بیایند و دوباره راه اشتباه شما را اصلاح کنند. مشکل شما گرایش به مادیت و دوری از معنویت است و بحران ناشی از دوری از معنویت را بایک روش مادی دیگر نمی توان برطرف کرد.البته در آن زمان گورباچف این نصیحت امام را جدی نگرفت اما امروز به آن باور رسیده است و در سخنرانی اخیرش تصریح کرد که بحران اصلی جهان امروز، بحران اخلاقی و معنوی است. در پایان پیام امام تصریح می کند که ایران علاقه مند به داشتن روابط حسن همجواری است. یعنی پیام امام در عین این که یک موضع ایئولوژیک و تهاجمی داشت اما یک عمق سیاسی رفع تشنج را نیز به همراه داشت.

روس ها هم متوجه بودند که این دیالوگ از سوی امام خمینی است که با آمریکایی ها آنطور قدرتمندانه برخورد کرده است ولی این بار با آنها باب گفتگو را باز کرده و آنها را نصیحت کرده و در عین حال به حسن همجواری می خواند.  روس ها هم توجه کردند که برای اولین بار امام با رهبر یک کشور دیگر دیالوگ دوطرفه باز کرده است و دو ماه نگذشت که به عنوان پاسخ آن نامه، شواردنادزه وزیر خارجه شوروی به ایران آمد و پاسخ گورباچف را به امام ارائه داد. معمولاً زمان زیادی طول می کشد تا دیالوگ دو تا کشور به سطح رهبران برسد گفتگوها معمولاً از دیپلمات سطح پائین شروع می شود تا ادامه پیدا کند و به مذاکره سفرا و وزرای امورخارجه ارتقا پیدا کند تا به مرحله نخست وزیر و رئیس جمهور و رهبری برسد اما امام با این ابتکار دیالوگ در مرحله رهبران را آغاز کرد. گورباچف هم با زیرکی جواب دیپلماتیکی داد مبنی بر اینکه از پیشنهادهای شما تشکر می کنیم ما بررسی خواهیم کرد و گروه هایی را برای گفتگو خواهیم فرستاد اما می دانید که ایدئولوژی هرکشوری برای خودش است و از حسن همجواری استقبال می کنیم و آن را به فال نیک می گیریم. این مرحله یک اساس و زیربنایی برای توسعه روابط شد و ما دیپلمات ها پیام را از جانب رهبران گرفتیم که دو رهبر علاقمندند که روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی در همه ابعاد گسترش یابد و بر این اساس زمینه های سفر آقای هاشمی رفسنجانی به مسکو وانعقاد قراردادهای بسیار مهم فراهم شد.

 

در زمینه نامه حضرت امام به گورباچف به طور خاص از جزئیات چگونگی ارائه نامه و واکنش گورباچف بفرمایید.

مهم ترین منبع اطلاعات از داخل شوروی سفارت در مسکو بود و ما تلاش زیادی می کردیم که اطلاعات را به کشور ارسال کنیم و تحولات شوروی و سخنرانی های گورباچف و بحرانی که در پی پرستوریکا و گلاسنوست به وجود آمده بود را ارسال کنیم. بنابراین یکی از منابع اصلی کشور همین اطلاعات ارسالی بودند اما تحلیل امام یک معجزه بود درست است که این اطلاعات از جهات گوناگون می رسید و ما روزانه اوضاع شوروی را رصد میکردیم و تحلیل می کردیم که گورباچف می خواهد پوسته ظاهری مارکسیسم را حفظ کند و محتوا را دگرگون کند اما هیچ وقت چنین نگاهی نداشتیم و هیچ کس دیگری هم چنین تحلیلی و پیش بینی قطعی در مورد شوروی نداشت. خیلی از افراد در ایران یکه خوردند و نگران بودند که چنین متن تند و جدی از لحاظ ایدئولوژیک به دست رهبر شوروی برسد روابط به هم خواهد خورد و اوضاع بحرانی خواهد شد و به نامه های پیامبر به سران کشورها تشبیه می کردند که یکی نامه را پاره کرد دیگری نماینده را دستور قتل داد و... طبیعی بود وقتی من این تحلیل ها را شنیدم برایم مضحک بود و می دانستم که روس ها و به خصوص تیم گورباچف بسیارافراد اهل پروتکلی هستند و برخورد محترمانه ای خواهند داشت و تندترین موضع هم به هیچ وجه به این حالت های غیر دیپلماتیک منجر نمی شود. دو سه سال قبل هم در همان زمان اوج موشک باران ایران که سلاح ها روسی بود و تنش در روابط تهران و مسکو حاکم بود یک عده ای شایعه ای را در کشور پخش کرده بودند که به سفیر ما یک چک زده اند امام هم در تهران دستور داده آقای رفیق دوست سفیر شوروی را احضار کرده و او هم یک چک زده به سفیر شوروی! کل این داستان دروغ و ساختگی بود اما نمی دانم بر چه اساسی چنین شایعه ای به صورت جدی پخش شده بود و ما هم هر چه تکذیب می کردیم کسی باور نمی کرد تحت تأثیر فضای این شایعه همه فکر می کردند که گورباچف هم در واکنش به این نامه برخورد فیزیکی خواهد کرد. اتفاقاً من مطمئن بودم که آنها محترمانه ترین برخورد را خواهند کرد و از این فرصت استفاده می کنند و آن قسمت حسن همجواری را جدی خواهند گرفت و همین کار را هم کردند.

برخورد گورباچف در ملاقات بسیار محترمانه بود، البته برایش بسیار سخت بود چون من به چهره اش دقت می کردم در آن قسمت که امام می گوید تو یک مشت به کمونیزم زدی یک مشت دیگر هم بزن. گورباچف احساس می کرد که ته دلش را امام خوانده است چون واقعاً او این کار را کرده بود و کمونیسم را از درون تهی کرده بود و به این امر آگاه بود اما دوست نداشت این علنی شود او با پست رهبر حزب کمونیست شوروی این کارها را می کرد و این برایش سخت بود که در حالی که رئیس کمیته سیاسی حزب کمونیست در کنارش نشسته است این سخنان را بشنود. صورتش سرخ می شد لبانش را به هم می پیچاند اما پاسخ خیلی متینی داد و گفت مسائل ایدئولوژیک هر کشور برای خودش مطرح است ولی از اینکه رهبری ایران به فکر ما هست استقبال می کنیم و می تواند کمیته ای بین دو کشور تشکیل شود و این مسائل را پیگیری کند من هم الان چون این پیام دارای مفاهیم بسیار سنگین است نمی توانم به آن پاسخ بدهم مهلت بدهید تا آن را مطالعه کنم و نماینده خودم را خواهم فرستاد تا جواب رسمی من را به حضرت امام بدهد. این جا هم زرنگی دیگری کرد که از این فرصت استفاده می کند تا نماینده ای پیش رهبر ایران بفرستد رهبری که در تمام عمر رهبری اش هیچ کس با او یک ملاقات دیپلماتیک نداشت و گورباچف از این فرصت استفاده کرد.

 

 شما در مراسم ارائه پاسخ گورباچف به حضرت امام نیز حضور داشتید درباره فضای آن مراسم نیز توضیحاتی بفرمایید.

شواردنادزه تنها وزیر خارجه ای بود که با امام یک دیدار دیپلماتیک داشت. زمانی که به ایران آمد خیلی نگران بود که چگونه با امام ملاقات کند و بسیار مضطرب بود. وقتی وارد تهران شد به من گفت که من می خواهم از شما خواهش کنم که فردا ساعت هشت که ملاقات داریم شما زودتر بیا من هم زودتر می آیم تا ببینم که چگونه باید رفتار کنم چون من می‌خواهم این ملاقات یک ملاقات مثبتی باشد و گفت من هفت ونیم آنجا هستم.

من هم روز بعد ساعت هفت به دفتر امام آمدم و دیدم اصلاً کسی نیست انگار نه انگار که قرار است یک ملاقات مهمی صورت بگیرد! پرسیدم محل ملاقات کجاست؟ گفتند همین اتاق همیشگی ملاقات های امام. من هم گفتم اینجوری که نمی شود! روس ها که نمی توانند زمین بنشینند اصلاً بلد نیستند عادت ندارند که روی زمین بنشینند! گفتم اقلاً به تعداد هیئت روس صندلی بیاورید. خلاصه ما از اطراف همه صندلی ها را جمع کردیم و صندلی های الوان چوبی و فلزی و .. جمع کردیم دیدم به تعداد هیئت روس جمع شده اما نمی شد که هیئت روس روی صندلی بنشیند و هیئت ایرانی روی زمین بنشیند. خلاصه چندتا صندلی دیگر هم پیدا کردیم و در آخر هم باز صندلی کم آمد و در فیلم ملاقات هم می بینید که عده ای سرپا ایستاده اند.

هفت و نیم شواردنادزه آمد و پرسیدم که نگرانیت چیست؟ گفت من خیلی نگرانم. من این همه با آمریکایی ها و دیگر مقامات کشورها مذاکره و ملاقات کرده ام اما هیچ وقت با چنین رهبری ملاقات نکرده ام. من هم توضیح دادم که هیچ مشکلی نیست شما پیام را می خوانی و ایشان هم جواب می دهند. گفتند که نه من خیلی استرس دارم به نظر شما هیچ مشکلی پیش نمی آید؟ گفتم نه هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. گفتم برایش چای بیاورند یک استکان چای در استکان کمرباریک با چند حبه قند پهلویش آوردند. گفتم برایش قاشق هم بیاورند چون تنها ما در دنیا هستیم که چای را به این شکل با قند می خوریم آنها چای را شیرین می کنند و می خورند.

به او توضیح دادم که رفتار امام با شما دوستانه خواهد بود و هیچ مشکلی نیست و محتوای نامه امام را هم که دیده‌اید. گفت یعنی وقتی امام آمد من بروم جلو دست بدهم؟ گفتم شما به امام نگاه کن اگر ورود امام طوری بود که شما می توانستی بروی جلو و دست بدهی اقدام کن ولی اگر ایشان مستقیم آمد و  رفت جای خودش نشست شما هم سر جای خودت قرار بگیر و کلاً به حرکت امام دقت کن و از آن تبعیت کن. که همین طور هم شد یعنی امام رفت جای خودش نشست و ایشان هم جای خودش نشست. محتوای ملاقات نیز که پخش شده است اما بعد از ملاقات هم که شواردنادزه می خواست سوار ماشین شود  دوباره گفت: جناب آقای سفیر چطور بود؟ خوب شد؟ گفتم بله خیلی خوب بود. گفت من احساس می کنم کار خیلی بزرگی را از سرم رد کرده‌ام که این ملاقات را به پایان رساندم و الان سریع گزارش می دهم که ملاقات مثبت تمام شد. بعد از ملاقات احساس راحتی می کرد. از من دوباره پرسید که شما هم راضی هستید؟ گفتم بله راضی ام.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
عبدالله
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
2
5
این از صفات مردان الهی است که نه به هنگام پیروزی مغرور میشوند ونه به هنگام سختی ها احساس یاس ونا امیدی . مردان خدا احساس ترس وناامیدی ندارند واین وعده خداوند است که آنهارا کمک میکند وپیروزی نهایی از آن مردان خداست .
نظرات بینندگان