arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۳۵۳
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۱۷ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۰

ماجرای مجسمه‌ دانشمندان ایرانی در وین

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


خبرگزاری فارس: فرزند پدر علم فیزیک ایران گفت: ‌نخستین نیروگاه‌ هسته‌ای ایران که امروز 53 سال است ‌دارد کار می‌کند را پرفسور حسابی راه‌اندازی کرده است.
خبرگزاری فارس: ناگفته‌های ایرج حسابی از دانش هسته‌ای ایران ‌

به گزارش خبرگزاری فارس از آمل، ششمین همایش تجلیل از نخبگان دانش‌آموزی آمل در روزهای پایانی سال مهمان ویژه‌ای داشت.

ایرج حسابی رئیس بنیاد پرفسور محمود حسابی نامی آشنا و افتخاری برای ایران زمین امروز میهمان نخبگان دانش‌آموزی آمل بود.

ایرج حسابی ابتدا که به روی سن برای سخنرانی رفت، سرفه‌های مداومش و عرق پیشانی که هی پاک می‌کرد نشان می‌داد که حال مساعدی ندارد.

خود نیز اعلام کرد که با 40 درجه تب امروز به دیدار دانش‌آموزان آملی آمده است.

از همان ابتدا سالن 300 نفری شهید رجایی آموزش و پرورش آمل که مملو از دانش‌آموزان و دانشجویان، والدین و مربیان بود در سکوت غرق شده بود.

*خانه هیچ معلمی در ایران موزه نشده است

ایرج حسابی که در ابتدای سخنانش می‌خواست مقام و منزلت معلمان را گوشزد کند، گفت: در بسیاری کشورهای دنیا اگر بخواهی کسی از مردم آن کشور را به تو نشان دهند، خانه معلمان را نشان می‌دهد، چرا راه دور برویم در کشور مجارستان خانه 120 معلم را به شکل موزه درآورده‌اند.

وی ادامه داد: در ایران هنوز خانه هیچ معلمی موزه نشده است، خانه پرفسور حسابی که نشده مابقی را نمی‌دانم.

ایرج حسابی با تاکید بر اینکه ایران قدمتی 10هزار ساله دارد با تمدنی غنی و فرهنگی متمدن اما کشورهایی مانند آمریکا و استرالیا و کانادا به زور قدمتشان به 200سال می‌رسد، اضافه می‌کرد: در این کشورها تکریم از معلمان جایگاهی معظم دارد و این فرهنگی است که از ما یاد گرفتند اما ما به آن عمل نمی‌کنیم، مثلا بر در برخی خانه‌ها گلدان‌های گل بزرگ گذاشته‌اند وقتی پرسیدیم گفتند که اینها خانه معلمان این شهرها هستند که شاگردانشان برای تشکر از آنها گل بر در خانه‌هایشان می‌گذراند.

*پرفسور حسابی بنیانگذار دانش هسته‌ای در ایران

وی می‌افزاید: عادت معمول در ایران این است که کسانی را که خدمت می‌کنند فراموش کنیم اصلا اینها نباید شناخته شوند، نمی‌دانم چرا اجازه می‌دهیم بگویند که ایران انرژی هسته‌ای را از پاکستان وارد کرده و یا راکتورهای هسته‌ای عراق را برخی خارجی‌ها بنا گذاشتند در حالی که نمی‌گوییم که نخستین نیروگاه‌ هسته‌ای ایران که امروز 53 سال است که دارد کار می‌کند را پرفسور حسابی راه‌اندازی کرده است.

*ایران از پاکستان انرژی هسته‌ای وارد نکرد

فارس نوشت: حسابی می‌گوید: در آن زمان ایران پنجمین کشور دنیا بود که ساخت این نیروگاه‌های هسته‌ای را آغاز کرده است، حاضر نیستیم یک کلمه به دنیا اثبات کنیم این ما بودیم خودمان به انرژی‌های نو دست پیدا کردیم.

*ماجرای مجسمه‌ دانشمندان ایرانی در وین

فرزند پرفسور حسابی به رفتارهای کشورهای غربی در برابر انرژی هسته‌ای ایران اشاره ‌کرد و گفت: در برابر سازمان انرژی اتمی در شهر وین مجسمه چهار دانشمند قرار گرفته است، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی، ابوعلی سینا و خوارزمی، اینها بسیار تلاش کردند که نام دانشمندان خودشان را بگذارند اما در برابر معدل علمی دانشمندان ایرانی نتوانستند این کار را انجام دهند اما همین کشورها ادعا می‌کنند در دانش هسته‌ای از ایران جلوتر هستند و می‌خواهند برای ما تعیین تکلیف کنند.

وی اضافه کرد: بزرگ‌ترین دانشمند اینها فوکو است که می‌گوید دانش توانایی است در حالی که فردوسی هزار سال قبل گفته بود ز گهواره تا گور تا دانش‌ بجوی ولی یک عکس از این اندیشمند در کتاب‌های بچه‌های ما نیست.

حسابی تاکید می‌کند که این شیوه برخورد با دانشمندان و نخبگان در ایران باید تغییر کند و این تغییر باید صورت گیرد تا ایران ایران باقی بماند.

*کنایه ایرج حسابی به مجلس

وی در بخشی از سخنانش به خاطراتی از پرفسور حسابی می‌پردازد و می‌گوید: 27 سال راننده دکتر حسابی بودم و این به این دلیل بود که دکتر حسابی در کودکی به دلیل فقر دچار اختلالات شدید بینایی شده بود و توانایی مالی برای مداوای آن را نیز نداشت و نمی‌توانست رانندگی کند.

حسابی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم نمایندگان مجلس ما چه اصراری دارند که حیوانان خانگی را جریمه کنند و یا برای ازدواج چندین باره مردان مصوبه بگذارند در حالی که بسیاری مانند پرفسور حسابی از همین ازدواج مجدد آسیب دید، وقتی پدرش با زن دومش ازدواج کرد به گفته وی مجبور شد همسر اولش و دو فرزندش را در بیروت رها کند.

*زندگی مشقت‌بار حسابی در بیروت

وی به زندگی مشقت‌بار پرفسور حسابی در کودکی در بیروت اشاره کرد و افزود: این دو برادر کوچک با مادرشان روزهای سختی داشتند، از نان خشکی که جمع می‌کردند زندگی می‌گذراندند اما دکتر تعریف می‌کرد که روزی مادرش وقتی اینها نمی‌توانند نان خشک جمع کنند گریه می‌کند اینها فکر می‌کنند که مادر به خاطر نان گریه می‌کند اما مادرشان می‌گوید که من برای این گریه می‌کنم که این فقر ما از این است که شما سواد ندارید.

*فرهنگ و علم ایرانی در برابر تهاجم فرهنگی

فرزند پدر علم فیزیک ایران می‌گوید: مادرشان این دو را با کمک سرایدار سفارت ایران در لبنان به مدرسه شبانه‌روزی مسیحی‌ها سپرد چون چاره دیگری نداشت اما برای اینکه تهاجم فرهنگ بر اینها غلبه نکند اجازه نمی‌داد شب‌ها در مدرسه بمانند، آنها را به خانه می‌آورد این شد که پرفسور در 9 سالگی قرآن را حفظ کرد و در 11 سالگی شاهنامه را از بر داشت.

*خربزه کویر سمبل سالن پذیرایی دکتر حسابی

وی می‌افزاید: مادر پرفسور حسابی فرهنگ بالاتری در برابر فرهنگ مسیحی و خارجی در برابر فرزندانش قرار داده بود همین فرهنگ بود که موجب شد وقتی حسابی در کویر لوت گم شده بود به بوته‌ای برخورد که خربزه محصول داده بود و از آن پس آن خربزه سمبل سالن پذیرایی دکتر حسابی بود.

ایرج حسابی تاکید می‌کند که دکتر حسابی همیشه می‌گفت در زندگی‌ام مدیون دو زن هستم یکی مادرم و دیگری همسرم.

فرزند دکتر حسابی به خصوصیات پدرش درباره مطالعه اشاره می‌کرد و گفت: همه ما امروز با کوچک‌ترین ترافیکی به هم می‌ریزیم ولی دکتر از اینکه در ترافیک بمانند خوشحال می‌شدند چون می‌توانستند مطالعه کنند، از هر 10 ثانیه‌ای برای مطالعه استفاده می‌کردند مثلا اگر قرار بود مهمانی برویم و 20 دقیقه تا زمان رفتن فاصله داشتیم می‌گفتند بنشینیم و کمی مطالعه کنیم.

وی ادامه می‌دهد: همین فرد روزهای جمعه اگر می‌خواستیم مطالعه کنیم ناراحت می‌شدند می‌ گفتند جمعه روز بازی است حتی اگر بزرگانی می‌آمدند منزل ما بچه‌های خود را می‌آوردند تا بازی کنیم و دکتر و دیگران هم به ما ملحق می‌شدند و با دکتر حسابی بازی می‌کردیم.

حسابی می‌گوید: برخی روزها دکتر ما را به همراه بچه‌های همسایه جمع می‌کردند می‌بردند دریا اما در روزهای طوفانی می‌خواستند یاد بگیریم وقتی موج دریا بلند است چگونه بر آن سوار شویم و به ساحل برسیم.

*برای کسی که علم می‌آموزد 100بار هم خم می‌شوم

وی به خاطره‌ای از دکتر حسابی اشاره می‌کند و می‌گوید: به دلیل مشکل بینایی من راننده دکتر بودم و هر روز او را به دانشگاه می‌بردم، یکی از دانشجو هر روز تا دکتر به دپارتمان خود برسد پنج بار به او سلام می‌کرد و دکتر یک بار کلاه خود را بر می‌داشت بعد آن روی سینه‌اش می‌گذاشت و خم می‌شد و به وی سلام می‌کرد.

وی ادامه داد: فکر کردم دکتر به دلیل مشکل بینایی تشخیص نمی‌دهند، یک روز به دکتر گفتم این پسر سربه‌سر شما می‌گذارد جوابش را ندهید گفت می‌دانم این دانشجوی سال سوم فیزیک است پسر شلوغی است اما من هر بار جواب سلامش را می‌دهم تا بداند اگر برای یاد گرفتن علم آمده است 100 بار هم بخواهد من به او احترام می‌گذارم.

حسابی می‌گوید: در دپارتمان دکتر در دانشگاه پرونده فردی را آوردند که تقلب کرده بود و اعضای هیئت علمی پرونده وی را به دلیل تقلب آوردند و رای به اخراج وی صادر کردند.

وی افزود: وقتی دکتر فهمید به خاطر تقلب می‌خواهند دانشجویی را اخراج کنند بسیار آشفته شد رنگ صورتش قرمز شد و مدام با خودش تکرار می‌کرد برای یک تقلب دانشجو باید اخراج شود، با خط خوشی که داشتند روی کاغذی نوشتند این درس تا اطلاع ثانوی به صورت شفاهی برگزار می‌شود.

حسابی می‌گوید دکتر پنج هفته از تمامی دانشجوها امتحان شفاهی گرفتند که اتفاقا این دانشجو نمره خوبی گرفت به او گفت تو که نمره‌ات خوب شده چرا تقلب کردی، دانشجو گفت می‌خواستم شاگرد اول شوم، دکتر او را سرزنش کرد که چرا سابقه خودت را خراب کردی، تو قرار است در جامعه جایگاهی کسب کنی؛ با این لحن دکتر، جوان به شدت پشیمان می‌شود و نامه‌ای به دکتر می‌نویسد که هنوز موجود است.

وی تصریح کرد که در همین ماجرا پدر این دانشجو که افراد دربار بود از شاه می‌خواهد جلوی اخراج فرزندش را بگیرد اما دکتر مخالفت می‌کند که به خاطر خطایی کرده باید یک ترم اخراج شود.

*کلاس درس حسابی برای فرزندان راننده و سرایدار

فرزند پرفسور حسابی به رفتارهای پدرش در زمینه تحصیل اطرافیان اشاره کرد و گفت: شب‌ها از سن 6 تا 90 سالگی که فوت کنند از ساعت 10 تا 12 به من خواهرم درس می‌داند و مهم‌ترین نکته این بود که هر موضوعی که می‌خواستند به ما یاد بدهند قبل از آن به مادرمان یاد می‌دانند تا نکند ما مطلبی را بدانیم و مادر نداند.

وی افزود: ما باغبان و راننده‌ای هم داشتیم و پدر هر شب ساعت 9 تا 10 هم به فرزندان این باغبان و سرایدارها درس می‌داد و معتقد بود اگر خدا چیزی به ما داده باید یاد دیگران هم باشیم.

ایرج حسابی بیان می‌کند که همین بچه‌های باغبان و راننده امروز دکترا دارند و تعدادی هم وزیر شده‌اند.

*انگیزه تمام نشدنی حسابی برای یاد گرفتن

حسابی می‌گوید: وقتی برای بازدید از کمپانی مرسدس بنز رفتیم، راهنمای ما یک پرفسور بود یعنی آنجا آنقدر به برنامه‌ها و کارها اهمیت می‌دهند که افراد در بالاترین رتبه را برای راهنمایی قرار می‌دهند.

وی اظهار داشت: در این سفر پدر زبان آلمانی‌اش خوب نبود و به زحمت توانست برای فنر اسباب‌بازی من که شکسته بود فروشنده را متقاعد کند به همین دلیل به مدت 37 سال شبی نیم ساعت زبان آلمانی می‌خواند به طوری زبان آلمانی را از دوستانش که اصالتا آلمانی بودند بهتر صحبت می‌کرد و می‌نوشت.

*نامه‌های حسابی با اندیشمندان دنیا خاک می‌خورند

ایرج حسابی می‌گوید: دکتر عقیده  داشت اگر جواب نامه کسی که برای شما نوشته است را با خط خوش پاسخ دهید می‌فهمد که به او احترام گذاشته‌اید برای همین هر نامه‌ای که برایش می‌آمد را دو بار پاکنویس می‌کرد تا جوابش را بدهد.

وی تاکید می‌کند امروز همه آن نامه‌ها در منزل دکتر حسابی در دو گونی موجود است، نامه‌هایی به زبان‌های مختلف دنیا و برای مشهورترین دانشمندان دنیا اما متاسفانه هنوز کسی پیدا نشده کمک کند که آنها را چاپ کنیم و همین طور دارند خاک می‌خورند.

*مطالعه آخرین کار دنیایی دکتر حسابی

فرزند دکتر حسابی به روزهای آخر زندگی پرفسور حسابی نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: مسئول بخش CCU  وقتی پدرم فوت کرد مرا صدا کرد تا اشیای پدرم را به من بدهد وقتی با او صحبت می‌کردم از اینکه پدر با آن حال بیماری که مرفین 100 مصرف می‌کرد و آنژیوکت که به دو دستش وصل بود و قلبش نیز درست کار نمی‌کرد دست از مطالعه برنمی‌داشت بسیار تعجب کرده بود.

ایرج حسابی تاکید می‌کند پرستار می‌گفت وقتی به او گفتم در این حال بیماری با چشم‌هایی که به سختی می‌بیند چگونه یک متن فلسفی دشوار را می‌خوانی می‌گفت این حرف‌ها را به من نزنید من با خودم قرار گذاشته‌ام که شبی 40 دقیقه مطالعه کنم و وقتی این را می‌گویند از دنیا می‌روند.

ایرج حسابی که در تمام طول سخنرانی بذله‌گو و خوش‌ صحبت بود و حاضران را در صندلی‌ها میخکوب کرده بود وقتی به این بخش از صحبت‌هایش رسید با صدایی بغض کرده و گریان از پدرش نام برد.

وی در پایان سخنانش به این موضوع نیز اشاره کرد که پدرم دو نوشته در اتاق من و خواهرم نصب کرده بودند، حدیثی از پیامبراکرم (ص) که می‌فرمایند:« اگر علم در ستاره ثریا باشد آنجا مردمانی از ایران داریم».
نظرات بینندگان