arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۴۳۰
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۱۳ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۰

دعایی: برخي از مدافعان خوب تفكّر شيعي مثل دكتر حسين نصر را حذف كرديم/او از حکم امام خمینی در مورد سلمان رشدی دفاع کرد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
حجت‌الاسلام  والمسلمين سيدمحمود دعايي مدير مسئول روزنامه اطلاعات، قديمي‌ترين روزنامه ايران  با 85 سال قدمت،  متفاوت با بسیاری از مدیران هم طراز، مسئول دفتر ندارد، تماس‌هاي تلفني را  به طور مستقيم پاسخ مي‌دهد و خود نيز از ميهمانان پذيرايي مي‌كند و صميمانه‌تر از  آن چه در ذهن مي‌آيد، در دفتري ساده كه ‌به روي همگان باز است، با مراجعان به  گفت‌وگو مي‌نشيند.

در ديداري كه به دور از  نامه‌نگاري ها و پروسه های فرساینده ی اداري با سيدمحمود دعايي ميسر شد، او با  مبارك خواندن تأسيس رسانه‌اي در حوزه ی دین دين نظیر  سايت بين‌المللي همكاري‌هاي  خبري شيعه (شفقنا)، به بيان دیدگاه هایش در راستاي موفقيت‌ اين رسانه پرداخت و با  بيان نگراني‌هايي كه در زمينه فعاليت‌هاي رسانه‌اي و تبليغ و معرفی شيعه وجود  دارد،  ابراز اميدواري كرد كه رسانه‌هاي ديني با بها دادن به انديشمندان دلسوز،  متفكران اسلامي و روشنفكران ديني مسير درست معرفي تشیع به جهان را بپيمايند و در  ترويج مكتب شيعه تأثيرگذار باشند.

[B]وارونه جلوه دادن تفكر و انديشه شيعه از سوی برخی محافل  غرب[/B]

سيدمحمود دعايي، مدير مسئول روزنامه اطلاعات كه از دوران امام خميني(ره) تاكنون  نماينده ولي فقيه در روزنامه اطلاعات بوده، يكي از ميانه‌روترين اصحاب رسانه در  ايران شناخته مي‌شود و تجربيات ارزشمندي در ترسيم راهبردهاي رسانه‌اي دارد. او  درباره وضعيت رسانه‌هاي شيعه در جغرافياي رسانه‌هاي ديني و ميزان موفقيت تبليغات  شيعي به خبرنگار شفقنا مي‌گويد: بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، حساسيت وسيعي عليه  تشيع در جهان غرب و عمدتاً از سوي جرياني كه از پيروزي انقلاب اسلامي صدمه ديده  بود، ايجاد شد؛ از اين رو كه به ماهيت اين پندار و تفكر دست پيدا كنند و بفهمند كه  چگونه به چنين نتيجه‌اي رسيده است. در اين زمينه حتي در اسرائيل و آمريكا و در  دانشگاه‌هاي معتبر، كرسي‌هايي براي تحقيق و پژوهش در مورد تشيع تأسيس شد. يادم هست  كه حتي امام (ره) به كارتل يا ريگان به طعنه گفته بودند بدين شكل كه «فلاني هم دارد  اسلام‌شناس مي‌‌شود، منتظريم تا ببينيم كي بر عُروه حاشيه خواهند زد!».

غرب در كنار اين كارها، براي كشف نقاط ضعف و آسيب‌پذير تلاش مي‌كرد جرياني را  ايجاد كند كه بتواند خوبي‌ها و تأثيرات مثبت را خنثي كند.

او مي‌افزايد: يكي از پديده‌هايي كه به شدت بر روي آن تبليغ كردند، برعكس جلوه  دادن تفكر و انديشه شيعه بود. ما هرچه بر رأفت، محبت، صميميت، گذشت و تكيه روي  مباني عقلي، فلسفي و جهان‌پسند كه مي‌توانست  كشش‌هاي بسياري را در بين جوامع داشته  باشد، تأكيد مي‌كرديم، مخالفان و آسيب‌ديدگان از انقلاب اسلامي ايران، بر عكسِ  اين‌ها و خلاف اين مباني را تبليغ مي‌كردند.

 

[B]شهادت مطهری، بهشتی، باهنر و مفتح برای ازبین بردن پشتوانه  ها[/B]

دعايي با بيان نحوه حركت ‌آنها توضيح مي‌دهد: قدم‌هاي اوليه آنها اين بود كه  براي از بين بردن پشتوانه‌هاي اصلي و تأثيرگذار حركت انقلابي ما، چهره‌هايي را  شناسايي و سعي  كنند در جهت حذف و نابودي آنها اقدام كنند. وقتي پيشينه شخصيت‌هايي  را كه از ما گرفتند بررسي مي‌كنيم، مي‌بينيم چه خسارت‌هايي را با حذف آنها به  بنيان‌هاي انقلاب اسلامي وارد كردند. يكي از آن شخصيت‌ها و چهره‌ها، مرحوم شهيد  مطهري بود.

دعایی ادامه مي‌دهد: حذف آقاي مطهري از پيكره انقلاب، خسارت‌هاي بسياري را به جا  گذاشت. نتايج ناشي از حذف مرحوم بهشتي؛ مرحوم باهنر و مرحوم مفتح را ارزيابي  مي‌كنيد. تمامي اين عزيزان، شخصيت‌هايي بودند كه وقتي با مجامع علمي، متفكران و  صاحبان انديشه مواجه مي‌شدند، مي‌توانستند تأثيرگذار عمل كنند. گرفتن اين افكار و  اين دانشمندان و متفكران از ما خود بيانگر اين است كه ضربه خوردگان از انقلاب مردمي  درصدد بودند كه مروّجان واقعي و مدافعان توانمند انقلاب را از ما بگيرند.

دعايي درباره ديگر فعاليت آسيب‌ديدگان از انقلاب در آن دوران مي‌گويد: در كنار  چنين كارهايي، موجي تبليغات سوء را نيز گسترش مي‌دادند كه پايه‌گذاري تشكيلات  القاعده و طالبان در پاكستان و افغانستان از جملة آنها بود. جهان متوجه شده بود كه  حركتي آزادي‌بخش در گوشه‌اي از جهان به نام اسلام در حال رخ دادن است. براي همين،  مخالفان برانگيخته شدند تا حركت‌هايي خشن و غيرمنطقي را به نام اسلام و در حقيقت  عليه اسلام انجام دهند و آن را كه نسخة بدل بود به جاي نسخة اصل، ترويج كنند.

او، تحميل جنگ به كشور را نيز به موارد ياد شده مي‌افزايد و ادامه مي‌دهد:  اين‌ها تماماً حركاتي بود كه براي خنثي كردن تأثيرات انقلاب اسلامي انجام دادند؛  البته ناگفته نماند كه عليرغم همه اين خسارت‌ها، باز وجه غالب تبليغات و جهت‌گيري  روشن انقلاب متناسب با اسلام بود. هرچند در كنارش تبليغات و حركات زشت و كارهاي  غيرمعقولي هم اتفاق مي‌افتاد كه متأسفانه گاهي تأثيرات مثبتِ فعاليت‌هاي خوب و  مناسب را تا حد قابل ملاحظه‌اي خنثي مي‌كرد.

[B]شیوه ی طالبان ترسیم نادرست اسلام است[/B]

دعايي در ادامه گفت و گو با شفقنا، با ردّ شيوه‌هاي گروه طالبان در رسيدن به  اهدافش و تأكيد بر اينكه مبارزات اين چنيني به هيچ نتيجه مثبتي منجر نخواهد شد،  بيان مي‌كند: حساسيت‌هايي كه امروزه عليه جهان اسلام به وجود آمده است، از جملة  نتايج منفي و دلخراش چنين حركاتي است. نتيجه چنين كارهاي افراطي‌اي براي اسلام و  مسلمين قطعاً منفي است و تحريك‌كنندة جوامع غيراسلامي عليه اسلام هم هست. زيرا آنها  با استفاده از اين اقدامات غيرمنطقي و افراطي، اسلام را براي جهانيان با چهره‌هايي  خشن، بي‌منطق و بي‌برنامه ترسيم و تصوير مي‌كنند.

او با تأكيد بر اين كه آن چه ما به آن معتقد هستيم كار فكري و فرهنگي است،  مي‌گويد: بايد بتوانيم با حضور در عرصه‌هاي فكري و در مناظره‌هاي جهان امروز،  باورهاي منطقي و عقلاني خود را درست تبيين كنيم و اين روش به طور قطع تأثيرگذار  خواهد بود.

[B]برخی مدافعان خوب تفکر شیعی را حذف کردیم[/B]

مدير مسئول روزنامه اطلاعات در پاسخ به پرسشي راجع به خلأهاي موجود در حوزة  «ترويج تشيع»، عدم استفاده از مدافعان توانمند و صاحب‌نظر و متخصص در حوزه تشيع را  كه به دلايل سياسي حذف شده‌اند، مهم‌ترين خلأ عنوان كرده و با اشاره به برخي از اين  متخصصان شيعي مي‌گويد: معتقدم ما برخي از مدافعان خوب تفكّر شيعي را كه از حيث  تئوريك واقعاً نيرومند و زمان‌شناس بودند به دلايل سياسي حذف كرديم و اجازه نداديم  كه از وجود آنها براي تبيين مباني اسلامي استفاده شود. به عنوان نمونه و از باب  مثال اشاره مي‌كنم كه دكتر حسين نصر يك صاحبنظر هوشمند، آگاه و معتقدي است كه در  حوزة دفاع از مباني اسلام و تشيع، موقعيت خيلي برجسته و بالايي در جهان دارد، اما  ما او را به هر دليل از مركز توجهات خود حذف كرديم. آقاي نصر يكي از شخصيت‌هايي بود  كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي‌مان استاد مطهري اصرار داشتند كه از وجود ايشان در  مجامع علمي استفاده شود، اما رئيس وقت دانشگاه به شدت مخالفت كرد و دست به حذف  ايشان زد. شرايطي هم پيش آمد كه ايشان نتوانست در ايران بماند. البته آن شرايط هم  طبيعي بود. چون رژيم گذشته، ايشان را به عنوان مشاور عالي تشكيلات خود انتخاب كرده  بود و آن بزرگوار هم به دليل اينكه چنين تصور مي‌كرد و چنين باور داشت كه شايد از  طريق نزديكي و حضور در برخي موقعيت‌ها بتواند افكار و انديشه‌هايش را در خدمت تمدن  و علم و معارف گستردة اسلام و ايران و ميراث كهن اين سرزمين و اين ملّت قرار دهد،  آن مسئوليت را پذيرفته بود. استاد مطهري هم به اين ايده اشاره كرده بودند كه ايشان  براي اينكه منشأ تأثيرگذاري باشد، بنا بوده در آن مجامع حضور پيدا كند.

او ادامه مي‌دهد: آقاي نصر در موقعيت‌هاي ويژه، از جهان اسلام و تشيع دفاع كرد.  يادم هست كه بعد از صدور فتواي امام خميني(ره) عليه سلمان رشدي، حركت وسيعي در جهان  غرب عليه اين فتوا به عنوان يك حركت خشن و غيرمنطقي آغاز شد. شبكه‌هاي مختلف  تلويزيوني، برنامه‌هاي گستردة تبليغاتي ساخته بودند و براي اينكه در سطح جهان و به  شكل خيلي رسمي و تأثيرگذار عليه اين فتوا حركتي انجام شود از شخصيت‌هاي مختلف و  مؤثر با تبليغات زياد دعوت شده بود تا نظرشان را در مورد فتواي صادره بيان كنند.  يكي از اين شبكه‌هاي پرمخاطب نيز از آقاي نصر دعوت كرده و از قبل هم تبليغات بسيار  كرده بود. دكتر سيدحسين نصر، فيلسوف و اسلام‌شناس برجسته قرار بود در مورد اين فتوا  اظهار نظر كنند. باور هم نداشتند كه آقاي نصر بتواند متفاوت از آن چه خود آنها فكر  مي‌كنند، صحبت كند. دكتر نصر در اين قبيل برنامه‌هاي پرمخاطب تلويزيوني و رسانه‌اي،  با بيان علمي، زيبا، منطقي و تأثيرگذار و به زباني كه افراد منصف و اهل استدلال  بتوانند موضوع را درك و هضم كنند، ‌از فتوا دفاع كرد و توطئه را از بين برد. به  هرحال آن‌ها فكر مي‌كردند كه چون دكتر نصر با جمهوري اسلامي مشكل دارد و اموالش  مصادره شده و از اين نظام آسيب ديده، نظري مخالف با نظر امام(ره) ارائه مي‌دهد، اما  او برعكس كاملاً هم دفاع كرد. البته من فقط از باب نمونه و مثال عرض كردم.  مي‌توانيد با پژوهشي علمي و منصفانه، نظاير و امثال را جستجو كنيد. نمونة ديگرش  البته در سطح ديگري، همان خانم دانش‌پژوه و محقّقي است كه كتاب «محمد(ص)» در اروپا  را با مراجعه به منابع و متون اسلامي تدوين و به زبان انگليسي در اروپا منتشر كرد و  خوشبختانه در ايران هم اين كتاب ترجمه شد و انتشار يافت.

مديرمسئول روزنامه اطلاعات در مثالي ديگر مي‌گويد: بعد از ماجراي 11 سپتامبر كه  تبليغات خيلي وسيعي عليه جهان اسلام شده بود، باز هم آقاي دكتر نصر، كتابي را  درباره مباني فكري اسلام و در جهت دفاع از اسلام و بيان ماهيت علمي و معرفتي آن چه  متفاوت است با آن چه در عمل اتفاق افتاده بود، منتشر كرد كه خيلي بجا و مناسب بود.  به هرحال در جهان اسلام، امثال چنين شخصيت‌هاي تأثيرگذاري را مي‌توان سراغ گرفت كه  در مجامع علمي، آكادميك و پيشرفته جهاني حضور دارند و بايد از دانش آنها بهره برد.  معمولاً در مناسبت‌هاي جهاني كه از شخصيت‌هاي بلندپاية اديان دعوت مي‌كنند، از آقاي  نصر نيز دعوت مي‌شود. آن‌گاه ايشان در كشور ما و در مهد تشيع غريب است. اين قبيل  تندروي‌ها و سخت‌گيري‌هاي ما جفاست.

او مي‌افزايد: ما، در روزنامه اطلاعات، به دليل شناختي كه خودم داشتم و احساس  مسئوليتي كه مي‌كردم، نگذاشتم به امثال ايشان جفا و بي‌حرمتي شود. سعي كردم نظريات  ديني ايشان و نظاير را منعكس كنم، اما متأسفانه برخي از بخش‌هاي ديگر در كشور به  ايشان جفا كرده‌اند. البته من اطلاعات خيلي خوبي دارم و مي‌دانم كه از نظر مقامات  عالی هم نسبت به ايشان توجه و التفاتاتي بوده است و برخي از نگراني‌هايي كه دكتر  نصر داشته برطرف شده است، اما هنوز كانون‌هايي هستند كه نسبت به ايشان بي‌مهري  مي‌كنند.

دعايي در ادامه، آقاي هاشمي رفسنجاني را به عنوان فرد ديگري كه عملكردش مي‌تواند  در حوزه تشيع مثبت و تأثيرگذار باشد، معرفي مي‌كند و مي‌گويد: آقاي رفسنجاني يك  نمونه از انديشمندان دلسوز تشيع است و تمام هستي‌اش را براي انقلاب و در خدمت  انديشه و معارف و تمدن اسلامي قرار داده است. هيچ‌كس از بُعد فكري و آرماني نسبت به  ايشان نمي‌تواند حرفي داشته باشد. چرا كه ايشان معتقد، پايبند و روشن‌بين است و كسي  است كه حرف خود را با منطق و استدلال مي‌زند، آن هم مؤثر و تأثيرگذار، اما از نظر  سياسي متأسفانه امروزه فضايي ايجاد شده كه انسان از بي‌حرمتي‌هايي كه نسبت به ايشان  روا مي‌دارند متأثر مي‌شود. در حالي كه ايشان، هم در عرصه‌هاي اجرايي و مديرّيتي،  هم در زمينه‌هاي مبارزاتي و هم در حوزه‌هاي علمي و تئوريك منشأ آثار و صاحب  تجربه‌هاي گرانقدري بوده و هست.

دعايي به شفقنا تصريح مي‌كند: اگر اين مهم آسيب‌شناسي شود و نسبت به انديشه‌ها،  متفكرين و شخصيت‌هاي برجسته جهان اسلام و تشيع در ايران و در هر جاي دنيا، عملاً  توجه كافي نشان دهيم، به نحوي كه مطالب و انديشه‌هاي آن‌ها منتشر شود، آنگاه  مي‌توان در معرفي و ترويج مكتب اسلام و تشيع، به زبان روز و با عنايت به اقتضا‌آت  زماني و مكاني بسيار تأثيرگذارتر بود و اميدوارتر و فعال‌تر و زنده‌تر و عقلاني‌تر  عمل كرد.

[B]شفقنا تقریب مذاهب و دوری از تعصب را وجه عمل قرار  دهد[/B]

مدير مسئول روزنامه اطلاعات در ادامه درباره راه‌اندازي سايت شفقنا در حوزه تشيع  با اشاره به شناختش از حاميان اين رسانه، نسبت به روشن بودن آينده آن اظهار  اميدواري مي‌كند و با تأكيد بر تقريب بين مذاهب اسلامي و دوري از تعصب مي‌گويد: يك  زماني شفقنا، پايگاه خبري محض است و صرفاً كار خبري مي‌كند، اما يك وقت مي‌بينم كه  فعاليت ايدئولوژيك هم انجام مي‌دهد. فعاليت ايدئولوژيك بدين معنا كه رسالتي دارد و  با توجه به آن رسالت كار خود را پيش مي‌برد. در چنين مرحله‌اي، نگراني بيشتر از  بابت اين است كه مبادا تعصب نسبت به يك جريانِ مقدسي چون مكتب فكري تشيع و  آرمان‌هاي آن، خداي ناكرده با اصل اساسي و مهمي مانند تقريب بين مذاهب اسلامي  تضادّي پيدا كند.

دعايي با تأكيد بر اينكه براي پيگيري رسالت جهاني اسلام و حركت جهان شمول آن،  بايد از محدودة مسائل اهل تشيع و تسنن، پا را فراتر نهيم. او، اين رسالت را بار  سنگيني مي‌داند كه از زمان مرحوم آيت‌الله بروجردي برروي دوش مسلمانان و به ويژه  اهل تشيع قرار دارد و مي‌افزايد: نگراني از اين‌رو وجود دارد كه مبادا، تعصب ورزيدن  و تكيه بر يك جريان، برنامه‌ها و اهداف آن بزرگواران را تحت‌الشعاع قرار دهد.

[B]بیان مظلومیت شیعیان امری ضروی است[/B]

مدير مسئول روزنامه اطلاعات، بيان مظلوميت شيعيان را امري ضروري تعريف مي‌كند و  در اين باره مي‌گويد: سال‌هاست شيعه‌كشي و اتفاقاتي از اين دست در پاكستان رخ  مي‌دهد و براي تضعيف تشيع و شيعيان در آن‌جا به شكل‌ها و شيوه‌هاي نويني فعاليت  مي‌شود. به عنوان نمونه، آن‌ها، عزاداري‌ها، نماز جمعه‌ها و كاروان‌هاي شيعه را هدف  حمله و هجوم قرار مي‌دهند و مشابه آن نيز در عربستان و مناطق شيعه‌نشين ديگر رخ  مي‌دهد. از اين‌رو، ضرورت ايجاب مي‌كند كه پايگاه پيروزمند و تأثيرگذار و زمان‌شناس  و جهان‌شناسي بتواند مظلوميت شيعه در هر جاي جهان را به صورت مكتوب و مستدل و حتي  مصوّر بيان كند و موجوديت خشن سلفي‌ها و وهابي‌ها را نيز به تصوير بكشد.

دعايي در اين باره يك نكته ديگر را بسيار مهم و حائز اهميت مي‌داند و بيان  مي‌كند: در كنار اطلاع‌رساني‌ها و دفاع از كيان تشيع، بايد از برخي تبليغات يا برخي  فعاليت‌هاي شبه مذهبي مثل فعاليت‌هاي همراه با سبّ خلفا يا عزاداري‌هاي خشن مانع  شد. اين كارها نارواست و تحريك‌كنندة مخالفان هم هست. چرا كه آب به آسياب دشمن  ريختن است و سبب وهن شيعه و صاحبان اين مكتب پر ارزش مي‌شود.

[B]باید با منطق و روشنگری با خرافه مبارزه کرد[/B]

او با بيان اين‌كه بايد با يك حركت روشنفكرانه، منطقي و عقلاني و جامع و  همه‌جانبه، مانع از خرافه‌گري و پيدايش آن شد، با طرح پرسشي مبني بر اينكه آيا  رسانه ديني مي‌تواند در كنار اطلاع‌رساني و دفاع از كيان تشيع، مانع از حركات  نسنجيده و تندروي‌هاي برخي از شيعيان شود؟، صحبت‌هاي خود را ادامه مي‌دهد.

مدير مسئول روزنامه اطلاعات با بيان اينكه «حركت شفقنا، حركت مباركي است و خود  بنده به عنوان يك شيعة علاقه‌مند، آرزوي توفيق روزافزون براي اين رسانه دارم»، بار  ديگر بر دوري از تعصب‌هاي ناروا و بي‌منطق اصرار مي‌ورزد. چرا كه معتقد است اين  قبيل حركت‌ها ممكن است واقعاً مانع از تقريب و تعامل فرق مختلف اسلامي نسبت به  يكديگر شود.[B] [/B]

[B]برخي از اقدامات به اسيدي مي‌مانند بر چهرة  اسلام[/B]

دعايي با اظهار تأسف از اين‌كه مشي برخي از سايت‌هاي شيعي يا برخي از  عزاداري‌ها، در مَثَل به اسيدي مي‌مانند كه بر چهرة اسلام پاشيده مي‌شود و مكتب  روشن تشيع را از بن و پايه مي‌سوزاند، بيان مي‌كند: البته در سايت زير نظر شما گروه  با تجربه‌اي كار را مديريت مي‌كنند كه خود سبب خرسندي و خوش‌بيني نسبت به آيندة اين  كار است.

[B]قرابت فکری شهید مطهری و آیت الله سیستانی[/B]

دعايي كه از مبارزان و همران انقلاب اسلامي ايران بوده و خاطرات بسياري از  شخصيت‌هاي برجسته انقلاب دارد، در ادامه با بيان خاطره‌اي از نجف و بيت امام  خميني(ره)، اشاره‌اي به قرابت فكري آيت‌الله العظمي سيستاني و شهيد مطهري به ويژه  در زمينه فلسفي مي‌كند و با يادي از شهيد مطهري خاطره‌اي را از اين انديشمند روايت  مي‌كند. او مي‌گويد: مباحثي كه معمولاً در درس خارج از فقه براي يك كانون علمي و  فقهي ارائه مي‌شود، براي كساني قابل درك و فهم است و جاذبه دارد كه با منطق فكري و  منطق حوزوي آشنا باشند. امام خميني(ره) طي 10 جلسة خارج فقه در نجف، دكترين  حكومتي‌شان يعني ولايت فقيه را بيان كردند و عده‌اي از طلاب كه از طرح اين مباحث  خيلي خوشحال شده بودند، علاقه داشتند، اين مباحث در خارج از حوزه درسي فقه نيز  انعكاس پيدا كند آنها اين مباحث را درست به همان شكلي كه امام(ره) بيان كرده بودند  و به اقتضاي تدريس و تعليم شفاهي انجام گرفته بود، در جزواتي تحت عنوان ولايت فقيه  و حكومت اسلامي به دو زبان فارسي و عربي تكثير كردند. براي توزيع آن هم برنامه‌ريزي  كرده بودند كه در مكه و مدينه و در بين حجاج ايراني و غير ايراني به عنوان يك تز  حكومتي و مبناي جديد اسلامي ارائه شود. آن زمان من در نجف بودم و به اين حركت  عجولانة دوستان اعتراض داشتم. معتقد بودم كه اين مباحث بايد ويراستاري شود و به  صورت جامعه پسندي ارائه شود. چون بحث مذكور بحث آكادميك و حرفه‌يي حوزوي بود و  معتقد بودم براي كساني كه با حوزه‌ها و شيوه‌‌هاي تدريس آن بيگانه‌اند چندان كشش  نخواهد داشت. به هر حال توزيع انجام شد و به دليل ارادت و علاقه‌اي كه جامعه آن روز  به امام(ره) داشت؛ آن جزوات انعكاس وسيعي پيدا كرد و همه دنبال اين بودند كه ببينند  در آن جزوه‌ها چه مطالبي مطرح شده است؟ وقتي مي‌خواندند، يا به برداشت و استنباط  روشني از موضوع نمي‌رسيدند، يا جاذبه نوشتاري لازم و مورد انتظار را در آن  نمي‌ديدند.

او ادامه مي‌دهد: آن سال من هم به حج مشرف شده بودم. هنگام رفتن، امام(ره)  فرمودند كه امسال در مراسم حج فعاليت سياسي انجام ندهيد، دوستان گويا برنامه‌اي  دارند اما شما دخالت نكنيد. چون تلقي امام‌(ره) اين بود كه اگر من دخالت كنم ممكن  است در آنجا گرفتار شوم. بنده هم پذيرفتم. در مكه، كاروان حسينيه ارشاد را پيدا  كردم.

چون مي‌دانستم كه استاد مطهري در آن كاروان است ايشان را زيارت كردم و گفتم: من  درباره اين «تز» صحبت‌هايي دارم. استاد هم در مورد مسايل نجف كنجكاو بودند. بسيار  استقبال كردند. يك شب بعد از نماز عشاء در مسجدالحرام در خدمت استاد به صحبت  پرداختيم. اولين صحبت من، نوع و شيوة حركت در توزيع جزوات درسي حضرت امام بود.  ايشان گفتند: من هم اين بحث‌ها را ديدم و قبول دارم؛ شما به امام بگوييد كه بحث در  بهترين وقت و توسط بهترين فرد بيان شده است.

دعايي درباره ديدگاه‌هاي استاد مطهري در آن ديدار مي‌گويد: از نظر استاد مطهري،  زمانِ بيان ايده حكومتي و فردِ بيان‌كننده، بهترين بود. استاد مي‌گفت، امام در  موقعيتي اين مباحث را مطرح كردند كه به‌عنوان يك مرجع پذيرفته شده در جهان تشيع،  شناخته شده‌اند. طبيعي است كه اين مباحث را بايد كساني مطرح كنند كه در سطح بالايي  در حوزه‌هاي جهان تشيع باشند، تا جامعه ‌پذيرا باشد. اگر امام در ابتداي نهضت خود  اين «تز» را بيان مي‌كرد، مخالفين مي‌گفتند: يك آخوند سياسي اين حرف را زده است.  درحاليكه امروز ايشان يك مرجع پذيرفته شده در جهان تشيع است.

او مي‌افزايد: به نظر آقاي مطهري بحث در بهترين موقعيت مطرح شده بود. استاد گفت،  «در جامعه امروز كه جهان روشنفكري، از ماركسيسم و سوسياليسم سرخورده شده و  كاپيتاليسم هم كه از گذشته مقبول نبوده و جهان سرمايه‌داري هم ديگر تأثيري ندارد،  روشنفكران و آزادي‌خواهان و كساني كه دنبال تغيير اساسي هستند به دنبال يك مبناي نو  و ايدئولوژي ديگر و فكر جديد مي‌گردند. اگر ما به عنوان مسلمان نتوانيم به زبان  زمان و مكان پاسخگوي اين نياز باشيم، طبيعتاً امكان دارد كه افراد هم گرايش‌هاي  ديگري پيدا كنند. استاد افزودند: من به دليل همين نياز، تصميم داشتم همانطوري كه  اصول فلسفة علامه طباطبايي را مبنا قرار داده‌ام و به بهانة شرح آن پاسخ‌هايي به  ايرادات ماركسيست‌ها و كمونيست‌ها داده‌ام و كتاب‌هايي را در اين زمينه نوشته‌ام،  براي پاسخ به نياز مورد نظر هم «تنبيه الامه و تنزيه الملة» مرحوم ناييني را  به‌عنوان متن اصلي انتخاب كنم تا به بهانة شرح آن بتوانم نظامات حكومتي اسلام را به  زبان روز عرضه كنم و بگويم كه ما نيز در اسلام يك نظام فكري پاسخگو داريم كه مكتبي  را تأسيس كرده است و اين مكتب در جوامع بشري رسالت دارد و براي اداي رسالتش هم  مباني و مفاهيم قابل عرضه‌اي در تمامي حوزه‌ها اعم از اقتصاد و فرهنگ تا سياست و  اجتماع دارد. الان كه مي‌بينم امام خميني اين مباحث جديد را مطرح كرده‌اند، تصميم  دارم همين مباحث امام را اصل قرار دهم و به بهانه شرح مباحث مذكور، مباني نظامات  اسلامي را خطاب به مخاطبان جامعه و جهان امروز عرضه كنم». البته پيروزي انقلاب به  سرعت  انجام شد و اجل به استاد فرصت نداد و مجالي براي اين كار فراهم نشد. البته  ايشان كارهاي زيادي انجام داده بودند كه نمونه آن، مباني اقتصاد اسلامي و كتاب‌هاي  ديگري در حوزه‌هاي نظري ديگر است.

[B]بهشنی شخصیتی هوشمند[/B]

دعايي كه خود از مبارزان و پيشگامان انقلاب اسلامي ايران بوده است، در ادامه به  نقل خاطره‌اي از شهيد بهشتي مي‌پردازد و با تمجيد از هوش وي در طرح مباحث روز  اسلامي مي‌گويد: در سال‌هاي 45 ـ 46 آقاي بهشتي جلساتي را برنامه‌ريزي كرده بودند  با حضور آقايان رفسنجاني، رباني شيرازي، مصباح يزدي، حجتي كرماني، قدوسي، طاهري  خرّم‌آبادي و... كه براي پاسخگويي و بررسي نظامات اسلامي، مجموعه‌اي از مباحث و  موضوعات را مورد تحقيق قرار دهند. شايد صد عنوان تحقيق بودكه قرار بود هركدام از  افراد يك يا چند موضوع را دنبال كنند. موضوعات بايد به صورت مكتوب امّا خيلي  محرمانه و مخفيانه بين آن افراد توزيع شود و كسي هم متوجه نشود. براي تكثير آنها  يادم است كه از امكانات «ماهنامه بعثت» استفاده و آن‌ها را تكثير كرديم. بعد از آن،  بنده به نجف رفتم. پيدا بود كه در سطح فضلا و انديشمندان حوزه علميه، اين مباحث به  صورت جدي دنبال مي‌شد و به عنوان يك نياز جديد مطرح شده بود. مباحث و مباني اقتصادي  و اجتماعي‌يي كه شهيد بهشتي در آن زمان دنبال مي‌كردند و درباره آن تحقيقات انجام  مي‌دادند، امروز هم مورد بحث است و ادامه دارد. فكر مي‌كنم آقاي هاشمي بتواند ذخيره  خوبي براي بيان سوابق و روند اين تحرّكات،‌ فعاليت‌ها و دستاوردهايي باشد كه در  گذشته بنا بوده انجام شود و تداوم پيدا كند. او كه هاشمي رفسنجاني را از  پايه‌گذارانِ جرياناتِ جست‌وجوگر و كاوشگرِ «مكتب تشيع» در قم مي‌داند، از شهيد  باهنر نيز به عنوان انديشمند برجسته‌اي ياد مي‌كند كه در مباحث اقتصادي و اجتماعي  خيلي تحقيق كرده بود.

[B] [/B]

[B] [/B]

[B]امام هیچ حرکت مسلحانه را به هیج وجه  نپذیرفتند[/B]

دعايي كه با امام خميني(ره) مراودات بسياري داشته و نظريات ايشان را در بسياري  مسايل از نزديك شنيده و مشي ايشان را ديده است، درباره نظر امام راجع به برخي حركات  تند يا مبارزات مسلحانه به خبرنگار شفقنا مي‌گويد: ببينيد، اولين حركت خشني كه  سازمان‌هاي مخفي و مسلحانه در عصر ما (در دوران انقلاب اسلامي و پيروزي آن در  ايران) اتخاذ كردند، تصاحب مأذنه‌هاي مسجدالحرام بود. در اين موقعيت خطير و حسّاس  امام(ره) صريح‌ترين موضع را گرفتند. آنچه آن روزها در مكّه انجام گرفته بود، تهديدي  جدّي عليه حاكمان سعودي بود. با اينهمه، امام با آن حركت قويّاً برخورد كردند. زيرا  معتقد بودند كه اين قبيل شيوه‌ها و اين قبيل حركت‌هاي نابجا و خشن و موجب وهن اسلام  نه تنها تأثيرگذار نيست، بلكه باعث خدشه‌دارشدن مباني عقلاني و معرفتي جهان اسلام  مي‌شود.

او با تأكيد بر مخالفت و مقاومت امام در تمام دوران حياتشان با مبارزه مسلحانه،  بيان مي‌كند: ايشان هيچ حركت مسلحانه‌اي را به هيچ نحوي نپذيرفتند. اگر خاطرتان  باشد تا اواخر عمر امام هم در هيچ مناسبتي از ايشان يك حرف تأييدآميز يا متناسب با  تشكيلات چريكي حتي در خصوص فداييان اسلام و مرحوم نواب صفوي نيز نشنيديم. امام در  ابتداي امر كه اقدامات سازمان مجاهدين را هم قبول نداشتند، به خاطر همين فعاليت‌هاي  چريكي و مسلحانه بود. بعد از آن هم با واقف شدن به مباني فكري گروه مذكور، ديگر  كاملاً با آنها به مشكل برخوردند. اين واقعيت بيانگر ديدگاه امام نسبت به  فعاليت‌هاي اسلامي و فعاليت‌هاي فرهنگي‌يي بود كه مدّنظر داشتند و در نهايت نيز راه  ايشان بود كه به نتيجه رسيد.

[B]شايد محقرترين بيرونيِ‌ موجودِ نجف را امام  داشت[/B]

[B]پس از رحلت امام تمام موجودی ایشان به جامعه مدرسین منتقل  شد[/B]

در پايان گفت‌وگو،‌ از دعايي كه به ساده‌زيستي در ميان مسئولان مشهور است، از  مبنايي كه براي زندگي انتخاب كرده، سؤال شد. او با فروتني پاسخ مي‌دهد: من تصحيح  كنم؛ اين‌طور نيست كه از نعمات و بركات جامعه موجود اسلامي استفاده نكنيم؛ خانه  شخصي دارم، پياده هم رفت و آمد نمي‌كنم، يك وسيله نقليه است كه در رفت و آمدها كمك  حال ماست، اگرچه وسيله شخصي من نيست. بنابراين با آن ساده‌زيستي كه در ذهن شما هست،  خيلي فاصله داريم.

او ادامه مي‌دهد: ببينيد، يك وقت هست كه انسان توجه به ماديّات را به عنوان حقّ  خود تلقّي مي‌كند و آن‌را به منزلة طلب خود از مجموعه‌اي كه با آن كار مي‌كند،  مي‌داند. البته طبيعتاً استيفاي حق، حركت معمول و معقولي است. مطالبه حق هم خودش حق  است. ولي من خودم را كسي نمي‌دانم كه حقي در جريان پيروزي اين نظام داشته باشم.  آنچه به وقوع پيوسته و ما با درك آن سعادتمند هستيم، يك نوع آزادگي و يك نوع حق  حيات بوده و اينها از بركات انقلاب و نظام بوده است. ما در كنارش كاري نكرده بوديم  كه فراتر از اين را مستحق باشيم.

او روزگاري آرزويش از بين رفتن نظام فاسد و وابستة شاه بوده از اينكه به اين  هدفش رسيده، خوشحال است و چنين بيان مي‌كند كه به دليل همزيستي با بزرگان و  شخصيت‌هاي برجسته‌اي كه نمونه آن امام خميني است، هميشه علاقه‌مند بوده كه خصلت  زيباي ساده‌زيستي بزرگان را الگو قرار دهد و تلاش داشته كه آن را در زندگي خود نيز  حتي‌الامكان پياده كند. دعایی که معتقد است امام خميني متمكّن‌ترين زعيم روحاني  جهان تشيع در تمام تاريخ بوده و از سراسر جهان مقلد داشته، زندگي ساده ايشان در نجف  را به ياد مي‌آورد و مي‌گويد: امام شخصيتي است كه در نجف ساده‌ترين زندگي را داشت.  شايد محقرترين بيرونيِ‌ موجودِ نجف را امام داشت. آن هم شخصيتي كه در حد والايي از  عظمت بود. بيروني منزل ايشان يك اتاق سه در پنج متر بود. يكي دو اتاق جنبي هم  داشتند كه يكي از‌آنها اتاق استفتائات و يكي هم اتاق مسئول دفترشان بود. اين، تمام  تشكيلات منسوب به امام به عنوان يك مرجع تقليد بزرگ بود.

دعايي با اشاره به اينكه امام حكومت تأسيس كرده بود و امكانات مادي يك كشور را  در اختيار داشت، مي‌افزايد: با وجود اين، وقتي امام(ره) از دنيا مي‌روند، فرزندشان  مرحوم حاج احمدآقاي خميني دركمتر از 24 ساعت، ‌تمام موجودي پدرش را منتقل مي‌كند به  جامعه مدرسين.

[B]طلبگي در ذهن ما به معناي سرباز امام زمان (عج) بودن  است[/B]

[B]يكي از آرزوهاي من اين بوده كه تا آخر عمرم طلبه  باشم[/B]

او ساده‌زيستي امام خميني را الگویی برای همه می داند و درباره دارايي‌اش و نحوه  به دست آوردن آن، زندگي خود در روزهاي پس از انقلاب را روايت مي‌كند: انقلاب پيروز  شد و ما به ايران آمديم. مرحوم حاج احمدآقا گفت: امام فرمودند شما به عنوان سفير  برويد بغداد. من به ايشان گفتم، تشكر مي‌كنم كه اين حُسن ظن نسبت به بنده وجود دارد  و اين‌طور هم نگاه نمي‌كنم كه چون انقلاب پيروز شده، مي‌خواهيد به من هم سهمي  بدهيد، اما من خود را در حدّي نمي‌دانم كه به عنوان سفير و ديپلمات به عراق بروم و  اين مسئوليت را بپذيرم، چون اين سمت يك سمت تخصصي محسوب مي‌شود و من نمي‌پذيرم چون  از عهده من برنمي‌آيد و توانش را ندارم. ايشان رفتند و نظر بنده را براي امام توضيح  دادند. امام اين موضوع را تحسين كردند كه وقتي مسووليتي برعهده كسي گذاشته مي‌شود،  ابتدا خود آن شخص ببيند كه از عهده انجام آن برمي‌آيد يا خير؟ اما امام تعبيري  داشتند و فرمودند: تو در زمان حضور من در نجف،‌ رابط من با مسئولان عراقي بودي. من  الان مي‌خواهم به عنوان يك حركت سمبليك و براي نشان دادن حُسن نيّت انقلاب و نظام  جديد، همان رابط قبل را به عنوان سفير بفرستم. همچنين تو با آن مسئولان آشنا هستي و  به همين علت در ذهن من مناسب‌ترين شخص براي اين مسئوليت مي‌تواني باشي. بنده هم  وقتي اين توضيحات را شنيدم، مسئوليت سفارت را پذيرفتم.

دعايي ادامه مي‌دهد: به امام گفتم يكي از آرزوهاي من اين بوده كه تا آخر عمرم  طلبه باشم و طلبگي در ذهن ما به معناي سرباز امام زمان (عج) بودن است. دلم مي‌خواهد  اين توفيق از من گرفته نشود و به همان ترتيب به عنوان يك طلبه تلقي شوم. اجازه دهيد  از وزارت خارجه به عنوان يك كارمند حقوق نگيرم. خدا رحمت كند مرحوم اشراقي را.  ايشان آمد و اجازه‌نامه‌اي را از امام به من داد كه اجازة امور حسبيّه و دريافت و  صرف وجوهات بود. معمولاً وقتي مراجع اين اجازات را به نمايندگان مي‌دهند، مراتب  دارد. به برخي مثلاً اجازة تصرف تا يك‌پنجم را مي‌دهند. به برخي ديگر اجازة تصرف،  تا يك سوم را مي‌دهند. كم اتفاق مي‌افتد كه بطور مطلق اجازه بدهند. اجازة من مطلق  بود و اين امر حاكي از اعتماد ويژة امام نسبت به من بود. البته اعتمادي كه مبتني بر  يك نوع رابطه و درك متقابل در ميان ما بود. وقتي كه امام اينطور حُسن نيّت و كرامت  نشان دادند، مسئوليت بنده را سنگين‌تر كردند. اينجاست كه بايد بيشتر مراقب بود و  حرمت اين حُسن ظن را نگه داشت. بنابراين من از آن موقع تصميم گرفتم به عنوان طلبه و  به عنوان كسي كه مورد عنايت ويژه قرار گرفته، خوب و مطلوب عمل كنم. بايد عرض كنم از  زمان صدور آن اجازه نامه تا الآن كه بيش از 30 سال مي‌گذرد، حتي يك ريال از وجوهاتي  را كه حق داشتم بگيرم و مصرف كنم، استفاده نكرده‌ام. اگر كسي مرا امين دانسته و  وجوهاتش را در اختيار من قرار داده، براي همه آنها تماماً رسيد لازم را گرفته و به  اشخاص برگردانده‌ام ولي خودم شخصاً تصرف نكرده‌ام.

او مي‌گويد: امام در كنار اين اجازه‌نامه دستور دادند كه دفترشان در نجف شهريه  مرا بفرستد به بغداد. به هرحال من از وزارت خارجه حقوق نمي‌گرفتم و اصلاً در زمرة  پرسنل وزارت خارجه نبودم. فقط طلبه‌اي بودم كه شهريه‌ام را از امام مي‌گرفتم.  شهريه‌اي كه هزينه خودم و خانواده‌ام را تأمين مي‌كرد. من در اسفند 58 احضار شدم به  ايران و برگشتم به دفتر امام. ايشان در ارديبهشت 59 مسئوليت اداره روزنامه اطلاعات  را به من سپردند. من نيز بر همان مشي خودم باقي ماندم. يعني به عنوان همان طلبة  هميشه، هيچگاه از مؤسسه اطلاعات حقوق نگرفتم و جزو پرسنل روزنامه اطلاعات هم نيستم.  بيمه هم نشده‌ام، امام همان شهريه را براي من درنظر مي‌گرفت و تا امروز نيز همين  روند ادامه دارد.

[B]بدهی های مرا امام پرداخت کردند[/B]

[B]امام براي مادرم نماز خواندند[/B]

دعايي بيان مي‌كند: امام در دو مقطع، بدهي‌هاي مرا پرداخت كرد: يكي در نجف بعد  از فوت مادرم كه براي برگزاري مراسم ترحيم هزينه‌هايي را متحمل شده بودم، امام  بي‌نهايت عنايت فرمودند. با توجه ايشان مادرم را در جاي خوبي يعني در صحن حضرت امير  دفن كردند. همچنين خود امام براي مادرم نماز خواندند. اين احترام‌ها از سوي امام،  تأثيرات رواني بسياري داشت. البته در كنار آن، احساس مسئوليت‌هاي بسياري را هم به  وجود مي‌آورد. امام، تمام قرض مرا دادند و من ديگر نيازي نداشتم. يك بار هم در  ايران اين اتفاق افتاد و ايشان به برخي از هزينه‌هاي جانبي من پي برده بودند و  مي‌دانستند كه مقروضم. ايشان قرض بنده را پرداخت كردند.

او درباره نحوة خانه‌دار شدنش هم مي‌گويد: منزلي را كه ما در ‌آن ساكن هستيم،  امام دستور دادند براي ما تهيه شود. من هنوز به عراق نرفته بودم كه حاج احمدآقا گفت  امام فرموده‌اند: شما منزلي را تهيه كنيد، ما پولش را پرداخت مي‌كنيم. من هم به يكي  از آشنايان در تهران مراجعه كردم. خدا رحمت كند آقاسيد محمدباقر مهدوي كرماني را.  ايشان از دوستان ما و محضردار بودند. موضوع را با ايشان درميان گذاشتم. يك خانه  دوطبقه در پيچ‌شميران را به بنده معرفي كردند كه در يك طبقة آن دختر ايشان زندگي  مي‌كردند و طبقه دوم آن را نيز قرار شد بنده خريداري كنم. سهم بنده 500 هزار تومان  مي‌شد. ما هم رفتيم با حاج احمدآقا در ميان گذاشتيم و اين مبلغ را از ايشان گرفتيم  و در آن زمان، وضعيت خانه در تهران به گونه‌اي بود كه قيمت‌ها به صورت لحظه‌اي  جابه‌جا مي‌شد. صاحبخانه قيمت كل خانه را يك ميليون و پانصد هزار تومان اعلام كرد  كه سهم بنده 750 هزار تومان مي‌شد. من ديدم زشت است كه دوباره به حاج‌ احمدآقا  بگويم 250 هزار تومان اضافه بدهد. در آن زمان يك نفر نصيحتي به من كرد و گفت: الان  در تهران، زمين شهري براحتي و مناسب زمين واگذار مي‌كند. پيشنهاد داد كه ما زمين  بگيريم و خودمان بسازيم. ما هم به اين فكر افتاديم، اما مسئوليت عراق به ما محول شد  و به عراق رفتيم. وقتي كه برگشتيم، در دفتر امام بودم كه مهندس سيفيان، نماينده  امام در بنياد مسكن، آمدند و به بنده گفتند از من خواسته‌اند كه به شما زمين بدهم.  ايشان سه قطعه زمين، يكي در جردن، يكي در قلهك و يكي در شهرآرا به ما معرفي كردند.  ما هم شهرآرا را كه حدود 200 متر و كوچك‌تر از دو قطعه ديگر بود، انتخاب كرديم. خود  مهندس سيفيان كه آرشيتكت  و مهندس ساختمان بود، نقشه كار را كشيد. با يك پيمانكار  قراردادي بستيم وخانه را ساختيم. ما از آن 500 هزار تومان كه حاج احمدآقا داده بود  كه خانه بخريم، مبلغي را به پيمانكار داديم  و در مجموع  در سال 60 با 600 هزار  تومان خانه‌دار شديم. هنوز هم در همان منزل ساكن هستيم.

[B]نه حقي را ضايع كرديم و نه بيش از حقي كه داشتيم،  گرفتيم[/B]

[B]از مجلس و روزنامه حقوقی نگرفتم[/B]

دعایی که پس از رحلت امام، 6 ماه را در واقع بدون حقوق به سر برده بود، تا زماني  كه رهبري انقلاب اسلامي براي كساني كه از امام شهريه مي‌گرفتند، شهريه تعيين كردند،  مي‌گويد: تا امروز همان شهريه را مي‌گيريم و به هر حال زندگي‌مان مي‌گذرد. دوراني  را هم در مجلس بوديم، بعد از شهادت شهداي هفتم تير كه قرار شد چهار نفر ديگر براي  مجلس انتخاب شوند، آقاي دكتر شيباني، مرحوم سعيد اماني، مرحوم خانم بهروزي و همچنين  بنده به عنوان نماينده تهران انتخاب شديم. من تا پايان دوره ششم نماينده بودم. من و  تني چند از نمايندگان، از مجلس حقوق و امتيازات نمايندگان را نگرفتيم. البته اين  افتخار را هم داشتم كه در تمام شش دوره نمايندگي مجلس، هزينه تبليغاتي شخصي براي  انتخابات نداشتم. به هر حال تا امروز به اين شكل ادامه پيدا كرده و بركت و رفاه هم  داشته‌ است. مهم‌تر از همه اينها، آسودگي وجدان و خاطر انسان است كه نه حقي را ضايع  كرديم و نه بيش از حقي كه داشتيم، گرفتيم.
نظرات بینندگان