arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۴۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۱۶ - ۱۶ بهمن ۱۳۸۹

پاسخ علی مطهری به مصطفی تاجزاده

برخلاف بسياري از مدعيان اصولگرايي يا اصلاح‌طلبي كه شايد حتي يك كتاب از ايشان مانند «آيندة انقلاب اسلامي ايران» را هم نخوانده باشند، در حالي كه اگر آثار استاد مطهري مبنا قرار گيرد بسياري از اختلافات فكري كنوني از ميان برداشته مي‌شود؛ از اين نظر جنابعالي را تحسين مي‌كنم
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقاي تاجزاده!

با اهداء سلام و آرزوي سعادت، نامه مفصل جنابعالي خطاب به اينجانب، از طريق پايگاه‌هاي اطلاع‌رساني به دستم رسيد و خواندم. آنچه كه دربارة حوادث بعد از انتخابات و ورود نظاميان به عالم سياست و اقتصاد و مقايسه با سير معكوس آن در تركيه و به طور كلي اهميت برقراري نظام دموكراسي گفته‌ايد، مطالب قابل تأملي است و اينجانب در مواقع مختلف به آن پرداخته و نظرات خود را بيان كرده‌ام.

اجمالاً عرض مي‌كنم در حوادث بعد از انتخابات، همان طور كه امثال جنابعالي به دليل قطعي گرفتن تقلب از قبل از برگزاري انتخابات، مقصر بوده‌ايد، كساني از دولت هم كه به گونه‌اي عمل كردند كه شبهه تقلب را تقويت نمود مقصر بوده‌اند و روزي طرفین بايد در دادگاه صالح پاسخگو باشند.

نامه شما نشان مي‌دهد كه در عمل به توصيه‌هاي امام خميني(ره) و رهبرگرانقدر انقلاب، در آثار شهيد آيت‌الله مطهري دقت‌نظر و تعمق داريد، برخلاف بسياري از مدعيان اصولگرايي يا اصلاح‌طلبي كه شايد حتي يك كتاب از ايشان مانند «آيندة انقلاب اسلامي ايران» را هم نخوانده باشند، در حالي كه اگر آثار استاد مطهري مبنا قرار گيرد بسياري از اختلافات فكري كنوني از ميان برداشته مي‌شود؛ از اين نظر جنابعالي را تحسين مي‌كنم. البته این توجه شما منحصر به امروز نيست و شما از ابتداي پيروزي انقلاب، بلكه قبل از آن، زماني كه امام خميني  آيت‌الله مطهري را مرجع فكري انقلابيون معرفي نمودند به اين امر اهتمام داشتيد، گرچه گاهي استفاده ابزاري از اين آثار مي‌كنيد و مصداق «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» مي‌شويد و اين امر در نامة اخير شما نيز هويداست.

از مطالب شما چنين برمي‌آيد كه براي آزادي و دموكراسي ارزشي بيش از حد لازم قائل هستيد به طوري كه ساير ارزش‌ها تحت‌الشعاع آن قرار مي‌گيرد. آيت‌الله مطهري در كتاب «انسان كامل» مي‌گويند انسان كامل انساني است كه همة ارزش‌هاي انساني را به طور هماهنگ و در حد اعلي در خود رشد داده باشد، نه اينكه فقط يك ارزش مثلاً عبادت يا خدمت به خلق را در خود رشد دهد و از بقيه غافل بماند. در اين صورت مانند كاريكاتور يك انسان مي‌شود كه مثلا فقط بيني او رشد كرده و شكل ناخوشايندي پيدا مي‌كند.

طبيعي است كه جامعه ايده‌آل و مدينة فاضله اسلامي نيز جامعه‌اي است كه همة ارزشها در آن به طور هماهنگ رشد كرده باشد، نه اينكه توجه ما بيشتر به آزادي و دموكراسي باشد و از بقية ارزشها غافل شويم؛ اشكالي كه در دورة اصلاحات وجود داشت و گويي ارزشي غير از آزادي وجود نداشت. آزادي، عدم‌المانع و يك امر سلبي است. آزادي يعني نبود مانع براي رشد استعدادهاي انسان. دست خلقت در وجود انسان استعدادهايي قرار داده است كه بايد شكوفا شود، مانند استعداد تفكر و بيان، استعداد يادگيري، ابداع و ابتكار، زيبايي‌دوستي و حقيقت‌جويي ، و هر استعدادي منشأ يك حق است. پس قوة تفكر و بيان انسان بايد آزاد باشد، انسان حق تحصيل دارد، حق ابداع و ابتكار و هنر دارد و مانعي بر سر راه اين استعدادها نبايد وجود داشته باشد.

 پس آزادي، چيزي جز نبود مانع نيست و ارزش يك امر سلبي هيچ گاه به امور ايجابي نمي‌رسد.  بنابراين آزادي را بالاترين ارزش‌ها دانستن و از بقيه ارزشها غافل شدن يك خطاست .

 بعلاوه، مفهوم اسلامي آزادي با مفهوم غربي آن متفاوت است. از نظر غربي، تنها چيزي كه آزادي فرد را محدود مي‌كند آزادي ديگران است، در حالي كه از نظر اسلام مصلحت فرد و مصلحت اجتماع نيز آزادي فرد را محدود مي‌كند. از اينجا نادرستي نظر شما مبني بر لزوم اختياري بودن پوشش آشكار مي‌شود، كه به آن خواهيم پرداخت.

لذا مي‌بينيد آيت‌الله مطهري هيچ گاه آزادي و دموكراسي را يگانه ارزش يا ارزش برتر نمي‌دانند و تعبير «برقراري نظام دموكراسي بر طبق موازين اسلامي» را به كار مي‌برند و همان طور كه در كتاب «آينده انقلاب اسلامي ايران» گفته‌اند اساساً ما خيلي هم مايل به استفاده از كلمه دموكراسي نيستيم زيرا دموكراسي واقعی  يعني اينكه ملاك، ميل مردم باشد و آنچه كه راه را مشخص مي‌كند تمايلات مردم است نه مكتب و ايدئولوژي.  يك روز اكثريت مردم مي‌خواهند همجنسگرايي آزاد باشد آزاد مي‌شود، روز ديگر مي‌خواهند ممنوع باشد ممنوع مي‌شود. چنين دموكراسي جامعه را به ناكجاآباد مي‌برد در حالي كه ما به دموكراسي در چارچوب مكتب معتقديم، يعني راه قبلاً مشخص شده و اكثريت مردم پذيرفته‌اند و اكنون بايد راننده و راهبر را مردم انتخاب كنند. مردم از ميان چند نفر كه صلاحيت آنها از نظر مكتب و ايدئولوژي تأييد شده است يك نفر را به عنوان حاكم و رئيس جمهور براي مدت موقت انتخاب مي‌كنند.

جناب آقای تاجزاده!

گفته‌ايد «پيوند ميان نان، پيشرفت، دموكراسي و اسلام را امروزه مي‌توان در تجربه مردم تركيه مشاهده كرد.»  گرچه این سخن شما قابل حمل به صحت است اما با توجه به مطالب بعدی جناب عالی  از اين بيان شما استفاده مي‌شود كه اسلام را در عرض اقتصاد، پيشرفت و دموكراسي قرار داده‌ايد و مقصودتان از اسلام معنويت و عبادت و اخلاق و رابطة فردي با خداست نه يك مكتب جامعي كه در همة شئون زندگي انسان دخالت كرده و داعيه جهاني دارد و بسياري از احكام آن بدون حكومت اسلامي قابل اجرا نيست. از نظر ما اسلام شامل دموكراسي، پيشرفت و اقتصاد نيز هست ، «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست» و باز به تعبير شهيد مطهري علت اينكه امام خميني و يارانشان تعبير «جمهوري دموكراتيك اسلامي» را نپذيرفتند اين بود كه از نظر ما دموكراتيك بودن اين جمهوري در دل اسلامي بودن آن نهفته است، نه اينكه اين جمهوري بنيادهاي دموكراتيك دارد و بنيادهاي اسلامي، آنچه كه مربوط به آزادي‌ها و انتخاب حاكم با رأي مردم است ناشي از بنيادهاي دموكراتيك آن است و آنچه كه مربوط به امور معنوي از قبيل آزادي رفتن به مسجد و دعا و عبادت و رعايت پوشش اسلامي است مربوط به بنيادهاي اسلامي آن ، بلكه آزادي و لزوم دخالت مردم در سرنوشت خود در متن اسلام قرار دارد.

البته آنچه درباره وجود رابطه مستقيم ميان دموكراسي و پيشرفت اقتصادي بيان كرده‌ايد مطلب درستي است.

اما بخش اعظم نامه شما دربارة مسئله حجاب و اجباري يا اختياري بودن آن است كه بي‌ارتباط با بخش قبلي نيست، يعني از آنجا كه آزادي را برترين ارزش‌هاي انساني مي‌دانيد و هرگونه عصيان و اعتراضي را مقدس مي‌شماريد و حتی نافرمانی آدم و حوا را تحسین می کنید و از آنجا كه معيار و ملاك قضاوت را گفتمان حاكم بر جهان امروز مي‌دانيد و الگوي شما از نظر آزادي و دموكراسي جامعه غرب است نه جامعة ايده‌آل اسلامي، قائل به اختياري بودن حجاب شده و گفته‌ايد: «در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و در دورة حاكميت گفتمان دموكراسي و حقوق بشر در جهان، يكسان كردن سبك زندگي از جمله در مورد پوشش زنان در هيچ كشور بزرگي ممكن نيست.»

جاي اين سؤال هست كه لزوم رعايت پوشش اسلامي چه ربطي به يكسان كردن سبك زندگي مردم دارد؟ آيا لزوم رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي يا لزوم رعايت بهداشت عمومي و يا الزام مردم به سوادآموزي، مخالف آزادي و به معني يكسان كردن سبك زندگي مردم است  و بايد با آن مخالفت كرد ، يا چون به مصلحت جامعه و از عوامل سعادت افراد جامعه است بايد به آن عمل كرد؟

اين نوع مطرح كردن مسئله حجاب شبيه طرح اين مسئله به صورت مشهور است كه مغالطه‌اي بيش نيست. مي‌گويند آيا زن بايد در نوع پوشش خود آزاد باشد يا مجبور؟ آيا آزادي براي زن بهتر است يا اجبار و الزام؟ در حالي كه طرح صحيح مسئله به اين صورت است كه آيا بهتر است محيط جامعه محيط كار و فعاليت باشد و هرگونه التذاد جنسي منحصر به كادر خانواده باشد يا اينكه اجتماع محل كامجويي‌هاي جنسي بوده و كار و فعاليت توأم با التذاذات جنسي باشد؟

اينجاست كه آيت‌الله مطهري مي‌گويند بيش از آنكه خود زنان، آن هم گروهي از آنان، دم از اين نوع آزادي بزنند، مردان شكارچي هستند كه سخن از آزادي زن و آزادزنان و آزادمردان مي‌گويند و خواستار تساوي حقوق زن و مرد به معني تشابه حقوق آنها مي‌شوند. علت آن هم روشن است: اگر بانوان با پوشش  اسلامي و رعايت عدم اختلاط با مردان وارد جامعه شوند و به كار و فعاليت بپردازند، ديگر مردان شكارچي نمي‌توانند به نام آزادي زن علاوه بر همسر قانوني خود از دهها زن ديگر كام برگيرند.

جناب آقاي تاجزاده!

از شما سؤال مي‌كنم اگر حكومتي اعلام كرد كه مردم اعم از زن و مرد بايد در پوشش خود حداقلي را رعايت كنند، آيا اين به معني يكسان كردن سبك زندگي و سلب آزادي آنهاست؟ یا ناشی از فهم دقیق تری از آزادي است. وقتي كه مردم را به زدن يك واكسن يا به سوادآموزي مجبور مي‌كنيم آيا اين مخالف آزادي است؟ يا چون مصلحت فرد و جامعه نيز آزادي را محدود مي‌كند اين الزام عين آزادي است. همين طور است رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي.

اگر ما بانوان را مجبور مي‌كرديم كه حتماً چادر و روبند بپوشند حرف شما تا حدودي قابل قبول بود اما خود مي‌دانيد حجابي كه امروز در جامعه ما وجود دارد، لااقل در زمستان و در ميان گروهي از بانوان ما تفاوت زيادي با پوشش زنان اروپا و آمريكا ندارد. اساساً اعتراضي كه اكنون وجود دارد اين است كه چرا دولت به وظيفه خود در نظارت بر پوشش اسلامي عمل نمي‌كند؟ فقها متفق القول اند که آن مرتبه از امر به معروف و نهي از منكر كه مستلزم اعمال قانون است به عهده دولت اسلامی است و كار مردم نيست. معمولاً دولتها از زير بار اين مسئوليت چه در مسئله حجاب و چه در ساير امور فرهنگي و معنوي شانه خالي مي‌كنند و اين، نقطه اشتراك و پيوندي است ميان دولت اصولگراي آقاي احمدي‌نژاد و دولت اصلاح‌طلب آقاي خاتمي.

در واقع تسامح و تساهل در امور فرهنگي از قبيل فيلم‌هاي سينمايي، تئاتر، ورزش بانوان، مسئله پوشش اسلامي و رواج كلمات لاتين در تابلوها و غيره و به تعبير ديگر ليبراليسم فرهنگي نقطه اتصال بخشی از اصولگرايان يعني آقايان مشائي و احمدي‌نژاد و حاميان آنها با بخشي از اصلاح‌طلبان شده است و برخي معتقدند اين پيوند كه اكنون در حال كمون است در انتخابات آينده مجلس و رياست‌جمهوري ظهور و بروز خواهد كرد.

البته جنابعالي در نامه خود تلاش كرده‌ايد راه خود و دوستانتان را از اين افراد جدا كنيد و مدعي شده‌ايد كه آنها از شعار آزادي زنان به عنوان ابزار استفاده مي‌كنند و براي ساير آزادي‌ها احترامي قائل نيستند بلكه مي‌خواهند اين آزادي را سرپوشي براي آن سلب آزادي‌ها قرار دهند. ولي اين صرفاً يك ادعاست و دلايل شما كافي نيست و بايد بپذيريم كه تفكر شما و آقاي مشائي در امور فرهنگي بسيار به هم نزديك است و مثلا در باب حجاب، هردو از حجاب اختياري سخن مي‌گوييد و معيار را اميال مردم مي‌دانيد نه اينكه الگويي به نام الگوي اسلامي وجود دارد كه ما بايد خود و جامعه را مطابق آن بسازيم.

جناب آقای تاجزاده

از قول من نقل كرده‌ايد كه «اعطاي كمترين آزادي در خصوص پوشش بانوان منجر به پيشروي بي‌حجابي در حد تسخير كامل جامعه و بدتر از اروپا شدن خواهد شد». نمي‌دانم اين جمله را از كجا آورده اید و به خاطر ندارم كه چنين جمله‌اي گفته ‌باشم. شايد اين گونه گفته باشم كه «اگر حداقلي براي پوشش قائل نباشيم معلوم نيست به كجا منتهي شود». البته با وجود نظام جمهوري اسلامي كه هيچ گاه بي‌حجابي را تبليغ و ترويج نمي‌كند حتي با اختياري شدن حجاب، هيچ گاه ايران مانند اروپا يا بدتر از آن نمي‌شود اما اگر حكومت هم تبليغ كند چنين امكاني وجود دارد، چنانكه در اواخر دوره پهلوي وضعيت پوشش برخي بانوان شمال تهران مانند زنان اروپايي يا بدتر از آن بود.

گفته‌ايد «كار فرهنگي تبليغي نتوانسته‌است همه زنان را به رعايت حجاب قانع كند». عرض مي‌كنم رعايت حجاب دائرمدار قانع شدن نيست. اي بسا بانواني كه قانع شده‌اند و مانند پزشكي كه مضرات سيگار را مي‌داند و سيگار مي‌كشد رعايت نمي‌كنند و اي بسا بانواني كه قانع نشده اند و به احترام قانون و فرهنگ جامعه رعايت مي‌كنند. در رعايت نكردن پوشش مناسب در بانوان، عواملي مانند ميل شديد به تبرج و خودنمايي كه دست خلقت  برای بقای نسل در جنس زن به وديعت نهاده است و تنها با ايمان راسخ و تربيت درست مي‌توان با آن مخالفت كرد دخالت دارد. به علاوه، چرا در اجراي مقررات راهنمايي و رانندگي يا بهداشت عمومي و يا سوادآموزي قانع شدن افراد را لازم نمي‌دانيد اما اينجا لازم مي‌دانيد، در حالي كه همة اينها از نظر رعايت مصالح فرد و جامعه يكسانند و سلب آزادي شمرده نمي‌شوند.

از قول اينجانب آورده‌ايد كه «چون كار فرهنگي پاسخ نداده است پس بايد به پليس و قهر و دادگاه روي آورد». باز نمي‌دانم من كجا چنين جمله‌اي گفته‌ام. اولاً كار فرهنگي تا حد زيادي پاسخ داده است و وضعيت حجاب در كشور ما در مجموع خود ناهنجار نيست. ثانياً مقصود از نظارت، قوه قهريه و باتوم و پليس و دادگاه نيست. اين همان مغالطه‌اي است كه آقاي احمدي‌نژاد هر گاه از اين نظر مورد انتقاد قرار مي‌گيرد به كار مي‌برد و به خيال خود منتقدين را ساكت مي‌كند. در مجلس نيز وقتي من ايشان را متهم به ليبراليسم فرهنگي كردم، ايشان در دفاع از خود گفت آيا ما به خاطر اينكه چهار تا دختر چند تار مويشان پيداست با باتوم به جان آنها بيفتيم؟! روشن است كه مقصود ما از نظارت چنين چيزي نيست.

ما مي‌گوييم كه حكومت نبايد با رفتار و گفتار خود - مانند آنچه كه در مصاحبه تلويزيوني رئيس جمهور رخ داد-  آگاهانه يا ناخودآگاه به پدیده بدحجابي و بي‌حجابي دامن بزند و اقتدار نظام را در مسئله حجاب بشكند. زن يا مردي كه با لباس نامناسب در جامعه ظاهر مي‌شود به طوري كه فلسفه پوشش اسلامي را كه عدم تحريك جنسي جامعه است زير پا مي‌گذارد ، بالاخره مي‌خواهد يا به يك اداره دولتي برود يا به دانشگاه يا به بانك يا به بيمارستان و غيره. اگر احساس كند مسئله حجاب براي حكومت اهميت دارد و در اين اماكن، نظارتي حتي در حد تذكر وجود دارد، خود به خود از منزل با وضعي آراسته خارج مي‌شود. اما وقتي مي‌بيند رئيس دولت در تلويزيون آن را كم اهميت جلوه مي‌دهد خود به خود راه بدپوششي را باز مي‌بيند. نظارت يعني همين، اگرچه با پديده‌هايي مانند زنان خياباني برخورد انتظامي نيز لازم است، همان طور كه در كشورهاي غربي چنين برخوردی وجود دارد.

جناب آقاي تاجزاده!

 فرض كنيد نظريه شما مبني بر آزادي پوشش يا اختياري بودن حجاب اجرا شود. آزادي پوشش يعني آزادي تحريك جنسي جامعه، و آزادي تحريك جنسي جامعه لوازمي دارد از جمله وجود كلوپ‌هاي شبانه و ديسكوها در سطح كشور. آيا به چنين چيزي راضي هستيد؟ اگر پاسخ منفي است پس با عوارض آزادي تحريك جنسي از قبيل انواع عقده‌هاي رواني كه به ضمير ناخودآگاه افراد مي‌رود و گاه به صورت يك جنايت ظهور مي‌كند چه مي‌كنيد؟ شما يا بايد نظام خانوادگي و اخلاق جنسي اسلامي را پياده كنيد يا نظام خانوادگي و اخلاق جنسي غربي را؛ نمي‌توان بخشي را از يكي و بخش ديگر را از ديگري گرفت و يك نظام التقاطي ايجاد كرد و مصداق شعر حافظ شد كه:

يك دست به مصحفيم  و يك دست به جام              گه نزد حلاليــــم و گهـــي نزد حــــــرام

جناب آقای تاجزاده!

گفته‌ايد «به راستي به اين مسئله فكر كرده‌ايد كه چرا مرجعيت شيعه در نجف پس از سقوط صدام اجراي احكام اسلامي از جمله رعايت حجاب اسلامي را اجباري نكرده است؟» چرا وقتي حماس در انتخابات فلسطين پيروز شد، جزء اولين موضوعاتي كه مطرح كرد اين بود كه به هيچ وجه قصد ندارد اجراي احكام اسلامي و در رأس همه حجاب را اجباري كند و به همه سبك‌هاي زندگي احترام مي‌گزارد؟ چرا حزب‌الله لبنان هرگز خواهان اجباري شدن حجاب نشدند؟»

اينها قياس مع‌الفارق است. هيچ كدام از اينها حكومت اسلامي برپا نكردند. شرايط عراق، فلسطين و لبنان با ايران متفاوت است. در عراق بخش مهمي از جامعه اهل سنت است و تحت ولايت آيت‌الله سيستاني نيستند. حماس نيز ادعاي حكومت اسلامي ندارد. جامعة لبنان نيز مركب است از شيعه، سني و مسيحي و متأثر از فرهنگ اروپايي است و حزب‌الله نيز حكومت اسلامي تشكيل نداده است. اتفاقاً موارد ناهنجار بي‌حجابي در منطقه شيعه‌نشين بيروت كه من از نزديك شاهد بوده‌ام مايه سرشكستگي است و بايد اصلاح شود، نه اينكه بگوييم ما هم بايد همان طور بشويم.

الزامي بودن حجاب را با اجباري شدن نماز مقايسه كرده و گفته‌ايد" همان طور كه هيچ حكومتي نماز را الزامي نمي‌كند، حجاب نيز نبايد الزامي باشد." باز قياس مع‌الفارق است. نماز يك امر فردي است گرچه آثار غيرمستقيم اجتماعي دارد اما حجاب جنبة اجتماعي‌اش بر جنبه فرديش غلبه دارد ودارای  آثار مستقيم اجتماعي از قبيل تحكيم بنيان خانواده و افزايش نيروي كار جامعه است.

فرموده‌ايد «چه اتفاقي اگر رخ دهد، شما به اين نتيجه خواهيد رسيد كه اجباري كردن پوشش، سياست و روش شكست خورده است؟». اولاً در ايران اجبار به معني دقيق كلمه وجود ندارد و خود بهتر مي‌دانيد كه بسياري از پوشش های بانوان ما پوشش اسلامي نيست و اين گونه بانوان به همه جا رفت و‌آمد مي‌كنند و از اين نظر دولت مورد انتقاد است.

 ثانياً اكثریت قاطع بانوان ايران از روي اعتقاد و با ميل و رغبت پوشش اسلامي را انتخاب كرده‌اند و فرضاً اجبار درباره گروه اندكي از آنها به كار رفته باشد روش شكست خورده‌اي نبوده و موجب آرامش رواني جامعه و تحكيم خانواده‌ها شده است. عين اين سؤال را من مطرح مي‌كنم: «چه اتفاقي اگر رخ دهد، شما به اين نتيجه خواهيد رسيد كه آزادي پوشش، آنچنان كه جوامع غربي نشان مي‌دهد، سياست و روش شكست خورده‌اي است؟».

 گفته‌ايد: «جامعه پادگان نيست كه بتوان به تن همه یونيفورم واحد پوشاند». اولاً یونيفورم واحد در كار نيست، پوشش اسلامي به اشكال گوناگون قابل تأمين است، مهم اين است كه فلسفه حجاب يعني عدم تحريك جنسي جامعه تحقق يابد. ثانياً فرضاً یونيفورم واحد در كار باشد، اين یونيفورم را خداوند که به مصالح بشر آگاه است به تن بندگان خود پوشانده است. ثالثا شما که قائل به آزادی  پوشش هستید آیا حدی برای آن قائلید یا نه ؟ اگر حدی قائل هستید اشکال شما به خودتان بر می گردد که چرا می خواهید سبک زندگی مردم را یکسان کنید؟ و اگر حدی قائل نیستید با چه جامعه ای روبه رو خواهیم شد؟!

فرموده‌ايد: «بايد معلوم شود كه نقش و تأثير روش اجباري حجاب در عرصه‌هاي گوناگون اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ديني و در موضوعاتي مثل توريسم، برگزاري مسابقات قاره‌اي و جهاني ورزشي در كشور، فرار مغزها و سرمايه‌‌ها و مهمتر از همه بدبيني به اصل دين و اكثر شعائر اسلامي چيست؟».

معلوم نيست اينكه زن به گونه‌اي از نظر پوشش در جامعه ظاهر شود كه موجب تحريك جنسي نشود چگونه اين همه آثار منفي دارد؟! ظاهراً جنابعالي پوشش اسلامي را فقط همان پوشش مورد نظر طالبان افغانستان مي‌دانيد. اتفاقاً بسياري از ميهمانان خارجي و توريست‌ها وقتي با اين پديده به عنوان يك قانون مواجه مي‌شوند برايشان جالب توجه است و با طيب خاطر اجرا مي‌كنند و گاهي همين امر موجب وارد شدن آنها به دنياي جديدي از معنويت و تشرف آنها به اسلام شده است.

جناب آقاي تاجزاده!

مشكل اساسي شما و برخي ديگر از اصلاح‌طلبان اين است كه معيارتان آن چيزي است كه دنياي امروز اقتضا مي‌كند و فكر مي‌كنيد همان طور كه در صنعت و تكنيك نمي‌توانيم از پيشرفت‌ها و ابداع‌ها پيروي نكنيم، در راه و رسم زندگي نيز بايد از آخرين محصولات فكري بشر استفاده كنيم نه از اسلام به عنوان آخرين پيام الهي و يگانه راه سعادت بشر و صراط مستقيم زندگي.

الگوي امثال جنابعالي اجتماعات غربي است نه جامعة ايده‌آل اسلامي كه در آن تمام احكام اسلام بايد مو به مو اجرا شود. لذا معتقديد فقط آن بخش از احكام اسلام كه با شرايط امروز سازگار است بايد اجرا شود، هرچند اين سخن را به صراحت به زبان نياوريد. اسلام از نظر شما مساوي است با ايمان قلبي و رابطه‌ انسان با خدا و چند وعظ و اندرز و دعا و عبادت و نه يك نظام هماهنگ فكري و عملي كه داعيه حكومت جهاني دارد و براي همة شئون زندگي بشر دستور دارد و ما بايد به دنبال پياده كردن اين نظام در سراسر جهان باشيم نه اينكه بگوييم دنياي امروز چنين اقتضا مي‌كند. اساساً ما برآنيم كه دنياي امروز را تغيير دهيم و مطابق الگوي اسلامي بسازيم.

آري اين است مشكل اساسي بخشي از اصلاح‌طلبان، كه در دورة هشت ساله دولت اصلاحات نيز با آن مواجه بوديم و خون دل‌ها خورديم. وقتي چنين برداشتي از اسلام داشته باشيد ديواري كه من و شما معتقديم بين اصلاح‌طلبان و بخش بزرگي از اصولگرايان وجود ندارد، بي‌جهت ساخته مي‌شود و كار به نفع افراطيون دوطرف تمام مي‌شود. براي جنابعالي آرزوي توفيق مسئلت دارم.

والسلام - علي مطهري
16/11/89
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مهتاب
|
Germany
|
۲۱:۱۳ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۶
2
4
اقای مطهری از حرم امن و در کنار شومینه با صرف چای و قهوه در مناظره با فردی شرکت میکند که در گوشه زندان است.
سروش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۳۲ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۸
2
2
با اینکه با آقای مطهری اختلاف نظر و سلیقه دارم ولی آزادگی و بی تعلقی این مرد قابل ستایش است. بهترین توصیفی که در مورد ایشون می تونم بکنم اینکه شیر پاک خورده است.
نظرات بینندگان