arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۶۴۷۰
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۲۸ : ۱۵ - ۰۲ خرداد ۱۳۹۰

صفار: رهبر انقلاب به آقای هاشمی اعلام کردند این شیوه کار را قبول ندارم

شاگردان استاد مصباح یزدی همگی در کشور بسیج شده بودند که نه شخص احمدی‌نژاد، بلکه گفتمانی که بازگشت به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و امام خمینی (ره)، عزت بخشی به نظام جمهوری اسلامی ایران را در عرصه بین‌الملل و از بین بردن فاصله طبقاتی مشرکانه در کشور را نشانه گرفته بود، رای بیاورد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
وزیرسابق فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به سیاست‌های ضدمستضعفین دولت موسوم به سازندگی گفت: رهبر معظم انقلاب به آقای هاشمی اعلام کردند این شیوه کار را قبول ندارم و اگر شما جلوی این ماجرای تعدیل اقتصادی را نگیرید، من با مردم مسئله را در میان می‌گذارم و می‌گویم که این مسیر غلطی است. 
به گزارش انتخاب، دوم گفت‌وگوی سه ساعته محمدحسین صفارهرندی با فارس ‌به شرح ذیل است:

** تصمیمات پنهانی دولت هاشمی برای طرح تعدیل اقتصادی

* آقای صفارهرندی! خروجی و عملکرد دوره دولت آقای هاشمی رفسنجانی چه بود که موجب شد مردم به سمت اصلاحات گرایش پیدا کنند؟

- صفارهرندی: در اوایل دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی طرحی به نام تعدیل اقتصادی در دستور کار قرار گرفت که هیچ آئین درست و حسابی نداشت و مردم اطلاع‌ چندانی از کم و کیف آن نداشتند، لذا مسائل‌ آن خیلی پنهانی تصمیم‌گیری می‌شد؛ نه طرح و لایحه‌ای در مجلس به تصویب رسیده‌ بود و نه رأیزنی با صاحب‌نظران انجام شده بود، بنابراین دفعتاً اعلام کردند که می‌خواهیم این طرح تعدیل اقتصادی را عملیاتی کنیم، لذا به سرعت جامعه دچار آشفتگی شد‌ و به نوعی به سمت فروپاشی اجتماعی رفت.

** مخالفت رهبر معظم انقلاب با سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی

بر اثر پیاده شدن این طرح، ترس زیادی به جان مردم افتاد و بسیاری به سمت خیابان استانبول رفتند تا پول‌های خود را تبدیل به ارز خارجی کنند، به‌طوری‌که طی مدت 2-3 روز نرخ دلار از حدود 300 تومان به بیش از 1000 تومان رسید و با شتاب بالا رفت، قیمت‌های برخی ارزاق هم به 10 برابر رسید که رهبر معظم انقلاب به رئیس جمهور وقت فرمودند هر‌‌چه سریع‌تر جلوی این وضع را بگیرند، چرا‌که ادامه آن کشور را دچار آسیب زیادی می‌کند.

هاشمی اما در ابتدا کمی مقاومت کرد و گفت اجازه بدهید زمان بگذرد، به تعادل می‌رسیم که رهبری فرمودند من دارم می‌بینم چه بلایی بر سر اقشار ضعیف جامعه می‌آید.

در پرانتز این نکته را بگویم که امروز که قانون هدفمند‌کردن یارانه‌ها در حال اجراست، از سال‌های قبل برایش برنامه‌ریزی شده و اطلاع‌رسانی کافی صورت گرفته است و بخشی از آن خدمات اجتماعی که باید به مردم تخصیص داده می‌شد، قبل از اجرا به انجام رسید.

یارانه‌های نقدی به خود مردم داده شد تا مردم با مدیریت خود بتوانند جبران گرانی‌های احتمالی را بکنند، لذا مردم آرامش دارند، هر‌چند‌که ممکن است در این طرح بسیار ‌عظیم که از آن به جراحی اقتصادی تعبیر می‌کنند، نارسایی‌هایی بوجود بیاید، اما این کارها با همراهی مردم و با آرامش به صورت خردمندانه در حال انجام است. این جراحی ممکن است درد و خونریزی داشته باشد، اما قابل تحمل است، چون نتیجه آن بهبودی و سلامتی است.

خوب بسیاری از خانواده‌ها به خصوص در روستاها، هستند که با مدیریت در هزینه و مصرفشان توانسته‌اند از این یارانه‌های دریافتی، درآمدی را کسب و حتی پس‌انداز کنند.

* تعدیل اقتصادی دوره آقای هاشمی به کجا رسید؟
- صفارهرندی: بله، رهبر معظم انقلاب به آقای هاشمی اعلام کردند این شیوه کار را قبول ندارم و اگر شما جلوی این ماجرای تعدیل اقتصادی را نگیرید، من با مردم مسئله را در میان می‌گذارم و می‌گویم که این مسیر غلطی است.

یکی از چهره‌ها و نظریه‌پردازان کانونی این طرح تعدیل اقتصادی در دوره آقای هاشمی رفسنجانی گفته بود که ما باید این مسیر توسعه را همچون دیگر کشورها بپیماییم و این برای ما اصل است، حتی اگر در اجرای این اصل عده‌ای از مردم مستضعف زیر چرخ‌های توسعه له شوند، مهم نیست که رهبری متعرض این نوع نگاه شدند و فرمودند که ما این حرف‌ها را به هیچ عنوان قبول نداریم و با دیدگاه‌های اعتقادی ما سازگار نیست، چرا‌که ما به عدالت معتقدیم و اعتقاد داریم مردم مستضعف ولی‌نعمتان کشور و نظام هستند و ما هیچ حقی نداریم که اینگونه عمل کنیم.

** دولت هاشمی مردم را "ابزار " می‌دید، نه "بنده خدا " و نیازمند کمک

افرادی در آن دولت مشغول بودند که اساساً طرز تفکرشان اینگونه بود، مثلاً مسئول بانک مرکزی وقت گفته بود‌ مهم نیست که قیمت دلار به 1200 تومان رسیده است، چرا‌که آموخته‌ها و نگاه آنها اینگونه بود که مردم را همچون ابزار می‌دیدند، نه اینکه مردم را بنده خداوند و نیازمند کمک ببینند.

** مردم تحت فشار بودند اما آقایان به هم لقب سردار سازندگی و امیرکبیر می‌دادند

افول اعتبار صاحبان این نگرش در میان مردم موجب شد مردم به این نتیجه برسند که باید این وضع تغییر کند، بنابراین جرقه تغییر در دوم خرداد در این زمان کلید می‌خورد، چرا‌که مردم خواهان این بودند که دیگر این نگرش نباید ادامه پیدا کند، مردم از این نگرش ارباب و رعیتی خسته شده بودند و در اوضاعی که مردم تحت انواع فشار اقتصادی و ... بودند، این آقایان به هم لقب‌های سردار سازندگی و امیرکبیر می‌دادند، لذا مردم می‌دیدند که باید زجر بکشند و این آقایان به دنبال این مسائل بودند، بنابراین اینها مردم را عصبانی و ‌ناراحت می‌کرد و آزار می‌داد‌. حتی تورم در سال ما‌قبل پایانی دوره آقای هاشمی به 49 درصد رسید و این بالاترین سطح تورم در کل دوران انقلاب بود.

* برخی معتقدند درآمدهای نفتی آن‌موقع از الان کمتر بود.
- صفارهرندی: این بحث مفصلی دارد اما من در اوج زمانی که برخی از آقایان این موضوع را مطرح کردند، با محاسبه دقیق ثابت کرد‌م که قدرت خرید درآمدهای نفتی دوره هشت ساله اوایل انقلاب بیشتر از الان بوده و در مقایسه نخست‌وزیری ‌موسوی ‌با سال‌های اخیر دولت درآمد بیشتری ‌داشت. حتی اخیراً آقای میرکاظمی هم در اجلاس اوپک گفتند که نفت 12 دلاری بیست سال پیش معادل نفت 100 دلاری امروز است.
چرا‌که قیمت‌های جهانی افزایش پیدا کرده است. مثلا 30 سال قبل در لندن می‌شد با 30 پوند یک خانه‌ای را اجاره کرد ولی همان خانه را امروز با 1000 پوند نمی‌توان ‌اجاره کرد البته این گرانی در کالا‌های مختلف متفاوت است.

* در ادامه چه شد؟
- صفارهرندی: بعد از آنکه این احساس در مردم ایجاد شد که باید تغییرات صورت بگیرد، افرادی آمدند و بر این موج تغییر سوار شدند. نامزد اصلی آن دوره که خاتمی و ناطق‌نوری بودند، هر کدام با شعاری وارد میدان شدند، خاتمی گفت ما می‌خواهیم اوضاع را تغییر دهیم و ناطق اعلام کرد که من می‌خواهم دوره آقای هاشمی را امتداد دهم، اما حقیقت بر عکس بود. چراکه جناح موسوم به راست ‌مدتی منتقد سیاست‌های دوره سازندگی شده بود و جریان اصولگرایی تازه در حال شکل‌گیری بود. این جناح راست و خط امام و رهبری در مقابل ‌هاشمی ایستاده بودند که منجر به این شد که هاشمی برود و حزب کارگزاران را راه‌اندازی کند، ولی به گمان من بزرگترین خطای تاکتیکی آقای ناطق‌نوری در انتخابات این بود که گفت من دنبال راه آقای هاشمی هستم.

مردم با دیدن این وضع به سمت جریان مقابل تمایل پیدا کردند و افراد دلسوزی که حقایق اوضاع را می‌دیدند، به دلیل شرایط نتوانستند مردم را مجاب کنند که صلاح کشور چیست، ولی در انتخابات 84 همان گروه دلسوز به جرأت و آشکارا وارد میدان شدند و به مردم گفتند که صلاح دنیا و آخرت کشور انتخاب کدام جریان است.

اما در اینجا نکته‌ای ‌که باید بگویم، این است که امروز جریان انحرافی می‌گوید کل افرادی که صددرصد معتقد به آرمان‌های اصیل انقلاب و امام و رهبری هستند، مثلاً 8-9 میلیون نفر هستند، ولی فکر نمی‌کنند که این 9 میلیون نفر توانستند جمعیت خاکستری جامعه را با استدلال و اعتقاد به سمت انتخاب صحیح هدایت کنند. اینها گمان می‌کنند این رأی همینطوری و بی‌دلیل حاصل شده است، درحالی‌که زحمات شبانه‌روزی و بی‌وقفه برخی افراد باعث موفقیت شد.

مثلاً شاگردان استاد مصباح یزدی همگی در کشور بسیج شده بودند که نه شخص احمدی‌نژاد، بلکه گفتمانی که بازگشت به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و امام خمینی (ره)، عزت بخشی به نظام جمهوری اسلامی ایران را در عرصه بین‌الملل و از بین بردن فاصله طبقاتی مشرکانه در کشور را نشانه گرفته بود، رای بیاورد.

همین بچه‌های حزب‌الهی با سفر به شهرها و روستاها و نقاط دوردست حرکت و موجی بزرگ آفریدند که نتیجه آن موفقیت آقای احمدی‌نژاد شد. لذا این مثلاً 9 میلیون نفر نیروهای مبنا هستند که قدرت بسیج‌گری دارند.

* این قدرت بسیج‌کنندگی در سال 76 چگونه بود؟
- صفارهرندی: این قدرت بسیج‌گری در انتخابات سال 76 با برخی اشتباهات تاکتیکی غلط که توسط برخی از چهره‌های جبهه خودی صورت گرفت، بوجود نیامد، زیرا خیلی‌ها در آن مقطع به زبانشان نمی‌آمد‌ از گزینه‌ای که می‌گوید من دنباله‌رو هاشمی هستیم، حمایت کنند، اما چون چاره‌ای نداشتند، در مقایسه با طرف مقابل، تصمیم گرفتند به او رأی دهند، ولی اینجا علاوه بر اینکه خود آنها رأی دادند، توانستند بسیاری از مردم را با خود همراه کنند.

** انتخابات دوم خرداد 76 حرکت مردم علیه دولت سازندگی بود

دوره انتخابات سال 76 در واقع کارزار ‌جریان محافظه‌کار خواهان حفظ وضع موجود با جریانی بود که ادعا کرد می‌خواهد تغییر ایجاد کند، به نظر من سال 76 یک انقلاب و شورش بود علیه وضعیتی که دولت سازندگی بوجود آورده بود و حتی جناح راست بر اثر غفلت کمک کار این دولت برای تثبیت این وضعیت شده بود‌.

اما نکته اینجاست که این روحیه تغییر‌خواهی مردم موجب شد که عده‌ای رندانه خود را هم‌مسیر با خواست مردم نشان دهند، لذا با تبلیغات گسترده وارد عرصه شدند، اینها گفتند برای تغییرات اساسی ابتدا باید تغییرات سیاسی صورت گیرد و توسعه سیاسی را در دستور اول کار خود قرار دادند.

** اصلاح‌طلبان با سوءاستفاده از ‌رأی مردم ‌به سمت تغییر ساختارهای نظام و انقلاب حرکت کردند

آنها در قدم اول به سمت تغییر ساختارهای نظام و انقلاب حرکت کردند و شروع به شبهه افکنی درباره این ساختارها کردند، لذا در اصل از رای مردم سوءاستفاده کرده و مردم را در مقطعی به دنبال خود کشاندند. اینها همان‌هایی بودند که در دهه 60 بسیاری از این تفکرات منحرف را در دل داشتند، اما جرأت ابراز آن‌را نداشتند این افراد با حاشیه نشینی اطراف برخی شخصیت‌ها خود را به مرکز حکومت نزدیک کردند.

** تئوریسین‌های اصلاحات اعتقادی به اندیشه‌های امام نداشتند

خاتمی در ابتدا خود را پیرو امام (ره) و فرزند معنوی امام (ره) معرفی می‌کرد، اما افرادی در اطراف او حلقه زدند که از سال‌ها قبل آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب را ترک کرده بودند و به اندیشه‌های ناب امام خمینی(ره) بی‌اعتقاد شده بودند.

فردی مثل اکبر گنجی می‌گوید من از سال 62 به بعد جمهوری اسلامی را کنار گذاشتم، چون دیدم از درون این دموکراسی درنمی‌آید و این فرد حلقه خاص خاتمی را تشکیل می‌دهد. خاتمی ادعا می‌کرد پیرو خط امام (ره) است اما فردی که به ادعای خود از انقلاب خداحافظی کرده را در کنار خود می‌نشاند و از او به عنوان تئوریسین‌ اصلاحات استفاده می‌کرد.

** جریان اصلاحات علیه مبانی دین و ارزش‌های انقلاب ‌تبلیغ و عمل می‌کرد

این جریان از همان زمان به سمت تخطئه مبانی دین و ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌رود و علیه آن تبلیغ می‌کند که داستان بسیار مفصلی دارد و امروز بسیاری از جنبه‌های آن آشکار شده است.

به نظر من قوی‌ترین حرکت تبلیغی که موجب شد عامه مردم به خاتمی استقبال کنند، همان پوستری بود که عکس او در کنار امام(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و با شعار "درود بر سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه‌ای،‌ خاتمی " با تیراژ میلیونی در کشور پخش شد. بسیاری از مردم در روستاها با دیدن این پوستر و تبلیغات اینچنین می‌پنداشتند خاتمی ادامه دهنده راه امام و رهبری خواهد بود، لذا به وی تمایل پیدا کردند.

مردم امید داشتند این جریان که روی کار بیاید، مشکلاتی را که در زمان هاشمی بوجود آمده بود را از میان خواهد برد، اما اینها مأموریت اول خود را توسعه فضای سیاسی عنوان می‌کردند. خاتمی همواره در سخنرانی‌ها دم از امام و رهبری می‌زد، اما اطرافیان او حرف‌ها و سخنانی تجدید نظرطلبانه را زده و منتشر می‌کردند.

باز در اینجا لازم است این نکته را بگویم که این جریان منحرفی که امروز سر درآورده ‌است، ادعا می‌کند که آقای رئیس جمهور نماد دفاع از ولایت فقیه است و کسی از وی به رهبری نزدیک‌تر نیست، اما افرادی در اطراف رئیس جمهور می‌گویند دوره اسلام‌گرایی تمام شده ‌و فردی نابکارتر از او می‌گوید تبعیت از ولایت فقیه برای دوره غیبت است، اما امروز دوره غیبت نیست بلکه دوره ظهور است؛ کسی این حرف‌ها را می‌زند، ما او را مشرک و کافر می‌دانیم، چراکه ادعای او از جنس باب و امثالهم است.

این افرادی که حاشینه‌نشین عناصر وابسته به انقلاب می‌شوند، برآوردشان این است که رأی مومنان را از طریق این فرد به صورت اعتقادی کسب خواهیم کرد، اینها سعی می‌کنند رأی افراد دیگری را که ممکن است تفکراتی متفاوت داشته باشد، ‌از طریق زدن برخی حرف‌ها و برخی کارها و اداها جذب کنند.

با این دیدگاه مثلاً می‌روند با هنرپیشگان و هنرمندان نشست و برخاست می‌کنند و یا به سخیف‌ترین دیدگاه‌های ورشکسته باستان‌گرایی متوسل می‌شوند که با بازی ایرانی‌گری بتوانند اندک افرادی را جلب خود کنند. آنها گمان می‌کنند این دو قابل جمع است، می‌خواهند هم خدا را داشته باشند و هم خرما را، اما اشتباه می‌کنند، زیرا اگر به سمت خرما رفتند، آن عده‌ای که به خاطر خدا با او همراهی کرده بودند، دور می‌شوند و کنار می‌کشند.

** توهین‌های دولت اصلاحات به مردم

در قصه دوم خرداد نیز اینگونه شد. کسانی به سه سید فاطمی رأی داده بودند، دیدند ماجرا طور دیگری است و مردم دیدند که انگار این جریان سر جنگ با خدا، پیامبر و ولایت دارد، لذا عده‌ای در این مرحله ریزش کردند، عده‌ای هم که به امید بهبود وضع معیشتی به آنها رای داده بودند، با مشاهده عدم انجام وظایف اینها نیز ریزش کردند و این در حالی است که طبق نظرسنجی‌های خود دولت خاتمی، بالاترین خواسته مردم اصلاح وضعیت معیشتی، رفع مشکل بیکاری و .. بود.

اما افراد دولت خاتمی به صراحت گفتند که قولی در این زمینه به مردم نداده بودیم، شخصی با پررویی هر‌چه تمام تر گفته بود مردم ایران می‌خواهند همه چیز مجانی باشد و اگر مرگ موش را هم رایگان بدهند، عده‌ای در صف خودکشی می‌ایستند و یا فردی ملت را لشکر قابلمه ‌به دست توصیف کرده بود، آنها به مردم ایران اهانت‌های بزرگی کردند و از این مطالب بسیار است.

 

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
ايراني
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۲
0
11
آقاي صفار: كوپن امثال شما در روز 2 خرداد 76 هفت ميليونه و اين عدد در مقابل 20 ميليون تقريباً ثلثه، بنابراين شما به اندازه كوپنتان حرف بزنيد.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۲
0
11
واقعا پررویی هم حدی داره. کسی که در به قدرت رسیدن مشایی و سایر منحرفان نثش اساسی داشته چظور به خود اجازه می دهد به منتخب ملت ایران توهین کند.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۳
0
2
جالب عده اي براي تطهير حمايتهاي قبلي خود يکي به نعل مي زنند يکي به ميخ. آخر چرا پاي خاتمي را وسط مي کشيد. تاز اگر استدلالهاي اين جناب درست باشد در دور دوم راي خاتمي مي بايست کم شود که اين اتفاق نيفتاد
unknown
|
UNITED STATES
|
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۳
0
0
آقاي صفار! توضيح نداديد اگرمردم دور اول اشتباها به خاتمي راي دادند.چرا راي او در دور دوم در سال 80 بيشتر از دور اول شد؟
من مطمين هستم آقاي صفار خودش هم استدلال هاي خودشو قبول نداره منتهي چون از نظر ايشون مردم عوام هستند فکر ميکنند کسي متوجه اين تناقضات نميشود.
نظرات بینندگان