arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۷۶۵۲
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۱۴ - ۱۶ خرداد ۱۳۹۰

در سوگ امام علي بن محمد الهادي (ع) ؛ هادي کبير جامعه

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

احمد عبدا... زاده مهنه : براي «هادي» جامعه بودن بايد «جامع» بود و «کبير»، و چه کسي جز تو و پدران و فرزندان طاهر و مطهرت، اين ها را يکجا در خود دارد که انسان کامل باشد و نشان کمال؟


امروز آمده ام از شما بگويم و بر شما بگريم اي هادي مظلوم ديروز و امروز! و شايد اولين مايه اشک افشاني بر غربتتان، همين باشد که براي دانستن و نوشتن درباره شما، بايد ساعت ها بگردم و بخوانم و عاقبت، چنان که بايد، منبع و مطلب شسته رفته اي به دست نياورم که از من غافل امروزي دردي دوا کند.
دست به دامان خودت مي شوم و در درياي «زيارت جامعه کبيره» فرو مي روم که خودت به ما شيعيان آموخته اي:
چون به درگاه حرم امامت رسيدي، بايست و شهادتين را بگو تا توحيد و نبوت را مرور کرده باشي. تا رسيدن به قبر مطهر، سه بار بايست و «ا... اکبر» بگو تا جانت از عطر صد تکبير سرشار شود و خدايت را از هر کبيري، اکبر بداني. و بعد، ما را با عباراتي زيارت کن که خود يادت مي دهيم، که امامانت را نه کم و نه زياد معرفي کند.
تو در جاي جاي زيارت جامعه کبيره، عهد بندگي خود را با خدا يادآور مي شوي:
السلام علي محال معرفة ا...، و مساکن برکة ا...، و معادن حکمةا...، و حفظة سر ا...، و حملة کتاب ا... ...
و باز بندگي ات را روشن و رسا اعلام مي کني و «امام» را رهبري مي شناساني که مردم را به سوي «خدا» و رضايت او مي خواند، در امر «خدا» مستقر و ثابت قدم است، در محبت «خدا» ذره اي کم نمي گذارد، توحيد «خدا» را به ذره اي ناخالصي نمي آلايد، تنها امر و نهي «خدا» را آشکار مي کند، بنده بزرگ داشته «خدا»ست که از گفته «خدا» پيشي نمي گيرد و پيوسته فرمان بردار «خدا»ست:
السلام علي الدعاَ الي ا... ...
همه اين ها را مي خوانم و بر مظلوميتت مي گريم که هنوز بي معرفتان، زيارت جامعه کبيره ات را «مرام نامه تشيع غالي» مي خوانند!
در سامرا که غريب بودي و در حصر و حبس؛ بگذار بر غربتت در خانه خودت و مدينه جدت اشک بريزم. بگذار بگريم که بايد در مدينة النبي(ص) چنان روزهاي سختي را بر آل علي (ع) ببيني که زنانشان جامه اي مناسب نماز نداشته باشند و منتظر بمانند تا يکي شان نماز بخواند و تنها جامه باقي مانده را به ديگري بدهد. بميرم که در مدينه آن قدر غريب شوي که دست به قلم ببري و از ظلم حاکم ظالم شهر به ظالم ديگري چون متوکل شکوه کني. و دست آخر تن به هجرتي ناخواسته بدهي و اولين امام محبوس سامرا شوي.
و بميرم که در سامرا، متوکل که خود، شما را با التماسي مزورانه دعوت کرده است، روز اول در کاروانسراي گدايان جايتان دهد. و هر چند شما باطن کاروانسرا را به آن شيعه در شکل باغ و بستان و حور و غِلمان نشان دهيد، باز هم سختمان است که دشمنانتان شاد شوند و شما را بر خاک خفت بپندارند.
برايت مي گريم که اين روزها در فضاي مَجازي که گويي هر چيزي در آن مُجاز است، به شما اهانت مي کنند. و ما داغداران غربتت با سوگ هايي چون «موج وبلاگي جانم فداي حضرت هادي» سياه پوشت شده ايم.
يا علي بن محمد الهادي! روز شهادت تو بي روضه به سر نمي شود. دومين «ابن الرضا» بايد ميراثي از جد غريبش داشته باشد و سم ستم سامرا جانش را بيازارد تا ياد مولاي شهر ما را زنده بدارد.
تو داغدار تخريب قبر مطهر جدت حسين (ع) به دست متوکل بودي. پس پايان روضه ات با ياد کربلا طعمي ديگر دارد. فرزند مطهرت امام حسن عسکري (ع) در عزايت گريبان چاک داد. جانم فداي عمه ات زينب (س) که دوست داشت همان عصر عاشورا از داغ برادر، پر بکشد، اما خود را براي روزهاي مباداي حسين (ع) نگه داشت تا روضه خوان هميشه عاشورا شود:
به دورت خيل دشمن فوج مي زد
کنارت شطي از خون موج مي زد
تنت هر چند در گودال افتاد
سرت بر نيزه پر در اوج مي زد

نظرات بینندگان