پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بهروز مدرسی از خلبانان قدیمی ارتش در مطلب اخیر وبلاگ خود "کهنه سرباز"
، به خاطری خود از همسفری اش با گوگوش اشار داشته است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی انتخاب Entekhab.IR ؛ وی نوشت: سال دقيق اين ماجرا رو يادم رفته است، اما فكر كنم سال ۵۴-۵۵ بود. به
دليل حضور ارتش ایران در جنگ ظفار، مسئوليت بردن و برگردوندن سربازان
ايراني و پشتيباني از آن ها، به عهده ما ( يعني گردان هاي سي - ۱۳۰ ) بود.
مردم
كشور پادشاهي عمان، مسلمان هستند . در آن زمان چريك هاي كمونيستي از كشور "
يمن جنوبي " به آن جا حمله كرده و با نيرو هاي عمان وارد جنگ شدند . اما
اين پادشاهي به دليل كمبود نيروي نظامي كار آمد و با تجربه، از ايران
تقاضاي كمك كرده و ارتش ايران با اعزام به منطقه ، همه آن ها را از خاك
عمان بيرون كرد. وظيفه حمل و نقل و پشتيباني هم به عهده ما بود ...
در
يكي از همين ماموريت ها كه قرار بود به عمان پرواز كنيم. روز قبلش اطلاع
يافتيم در اين پرواز، يه گروه هنري شامل خوانندگان و نوازندگان از جمله
خانم گوگوش هم مسافران ما هستند . يادمه پرواز ساعت ۸ صبح بود ....
آقايون
لود مستر ها كه وجدانآ مسئوليت خطيري در مديريت بار و تخليه آن به عهده
دارند، از يكي دو ساعت قبل براي بازديد پيش از پرواز و احيانآ نظارت بر
محموله ها، پاي قارقارک رفته بودند. اين رو هم تآكيد كنم كه قرار دادن هر
بار يا کالايي در هواپيما ، مستلزم نظارت مستقيم آقايون لود مسترها است .
چون اگر چند سانتي متر بار پس و پيش قرار داده شود ، مركز ثقل هواپيما به
هم خوره و باعث سقوط آن مي گردد . ( اگه خاطر مبارک تون باشه در بحث سقوط
اولين هرکولس پيش از انقلاب که در اطراف ساوه رخ داد، صرفآ به دليل شل بستن
بارها بود که متآسفانه در ان حادثه کلي از بهترين معلم خلبان ها و خدمه
پروازي همراه با تعدادي مهماندار کشته شدند .. روحشان شاد )
در ساختمان
ديسپچ و عمليات پايگاه، با بچه ها بعد از گرفتن وضعيت هوا و فلايت پلن (
برنامه پروازي )، نظاره گر هنر منداني بوديم كه در آن جا نشسته بودند. در
ميان آن ها فكر كنم من " سيد كريم " و تني چند از مجريان راديو و تلويزيون
رو شناختم. ولي از گوگوش اصلآ خبري نبود! تعدادي هم مسافر عادي همراه تيم
هنرمندان بودند. بعضي از بچه ها هم كه عادت دارند در اين جور مواقع به
خوشمزگي بپردازند، مشغول سر به سر گذاشتن با یكديگر بودند ....
بعد از
گذشت مدتي که از بارگيري هواپيما سپري شد ، آقايون وقتي با تاخير همکاران
خود مواجه شدند از طريق بي سيم هواپيما مرتب استعلام مي كردند كه چرا کروي
پروازي نمي آيند ؟ و تآکيد مي کردند که كار شون خيلي وقته پايان يافته است.
ولي
از شما چه پنهون معطلي ما فقط و فقط براي آمدن خانم گوگوش بود ! جالب اين
جاست كه هيچ كدوم از بچه ها موضوع را به روي خود نمي آوردند! و يه جور هايي
خود رو سرگرم كرده بودند! اما مگر بي سيم ساکت مي شد! هي تماس پشت تماس.
طفلكي ها هم حق داشتند، چون خسته شده بودند ....
آخرين بار كه دوستان
تماس گرفتند، با حالت عصبي و کنايه اميز قصد داشتم با نثار چند تا ناسزاي
آبدار به همکارانمون در داخل هواپيما حالي کنم .. ما مشکلي نداريم .. بلکه
فقط منتظر سرکار خانم .. قلان ، فلان شده هستيم .. ! آخه پدر سوخته هنوز
تشريف فرما نشده اند !! ولي خدايش به خاطر حرمت حضور مسافران در داخل
ساختمان ، خود رو تا حدي كنترل كرده و با لحني كاملآ مصنوعي اعلام کردم :
بابا جان ، ما منتظر سرکار خانم گوگوش هستيم ......
هنوز جمله ام به اتمام
نرسيده بود كه ديدم يه خانم لاغر با چهرهاي تقريبآ زرد رنگ ، در حالي كه
عينك پهني به چهره داشت ، از روي صندلي خود بلند شده و با صداي تقريبآ
آرومي گفت : من گوگوش ام !! ... باور کنيد از خجالت داشتم آب مي شدم ...
اصلآ نمي دونستم چي بايد مي گفتم !؟
باور کنید با این حرف ها هر روز بیشتر از دیروز مردم رو از خودتون متنفر تر میکنید
منظورت از "مردم" کیه؟
در اینکه " مردم" عاشق گوگوش ان شکی داری؟
؟؟
خلبان جون شما اگر الزایمر بگیری بهتر است تادیگه از این دست خاطره ها که دلیل بیان کردنش بر انس وجن معلوم نیست به زبان نیاوری