arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۸۴۳۰
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۳۹ : ۱۴ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۰

آشتی اجباری حکومت!

داریوش سجادی: حجت الاسلام حمید رسائی روحانی جوان و وابسته به جناح اصولگرایان است که در کسوت نمایندگی مجلس و در مقام دفاع سرسختانه از رئیس جمهور لااقل تا قبل از بالا گرفتن...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حجت الاسلام حمید رسائی روحانی جوان و وابسته به جناح اصولگرایان است که در کسوت نمایندگی مجلس و در مقام دفاع سرسختانه از رئیس جمهور لااقل تا قبل از بالا گرفتن غائله جریان انحرافی،  خویشتن را برخوردار از دوسیه حجیمی از مواضع شاذ و افراطی در قبال ابتلائات و تحولات و رویدادهای سیاسی ایران کرده بود.

همراهی ایشان با هیئت همراه محمود احمدی نژاد در سفر به نیویورک جهت شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در شهریور سال 88 این فرصت را مهیا کرد تا مشارالیه را برای نخستین بار در لابی هتل اینترکنتینانتال نیویورک ملاقات کرده و دقایقی با ایشان گفتگو نمایم.
در آن گفتگوی کوتاه با توجه به تذکری که چندی پیش «رهبری ایران» به رئیس جمهور جهت اجتناب ایشان از انتصاب «اسفندیار رحیم مشائی» بسمت معاون اولی خود داده بود که برخلاف انتظار مواجه با تعلل و استنکاف احمدی نژاد شد! از رسائی پرسیدم:

این چگونه اصولگرائی است که رئیس جمهور را با ادعای پیروی از ولایت فقیه و معرفی خود تحت عنوان «سرباز ولایت» وارد عرصه انتخابات می کند اما اکنون که آیت الله خامنه ای صراحتاً ایشان را از چنان انتصابی منع کرد لیکن ایشان مبتلابه ثقل سامعه شد و بعد از یک هفته عدم توجه به تصریح رهبری و بعد از آنکه «مشائی» شخصاً و کرهاً از پذیرش چنان مسئولیتی کنار می کشد آقای احمدی نژاد از سر سیری پیغامی با چنان مضمونی خشک و اداری برای رهبری می فرستند که مودبانه ترین معنائی که از آن مستفاد می شد آن بود که: «حسب الامر، اوامر انجام شد!»

پرسشی که مواجه با پاسخی از جانب حجت الاسلام رسائی شد که در خوش بینانه ترین حالت می توان آن را رندی توام با خودفریبی تلقی کرد!

ایشان چنآن تعلل و چنین تبختری را این گونه معنا کرد که:

پرزیدنت مُصر بودند تا با دیرکرد خود در پاسخگوئی به رهبری ابتدا همه توجه ها را به خود جلب کرده و آنگاه و بصورتی اثرگذارتر و غیرمستقیم اما بوضوح به همگان ثابت کنند که مطابق قانون «رهبری» فصل الخطاب اند و لازم الاتباع!

طبعاً چنین مواضعی را می توان محصول روحیات نابردبار و افراط گرایانه دانست که فرد را از لحاظ انصاف و اعتدال در گفتار و کردارش محروم نگاه می دارد تا جائی که مبتلابه برای جبران ناتوانی از فهم چرائی «رفتار خلاف انتظار اساطیرش» مجبور به هذیان گوئی می شود.

همین روحیه جسور و نابردبار بود که سال 87 وقتی علی لاریجانی میزبان نمایندگان همه ادوار مجلس شورای اسلامی در «نخستین همایش روز مجلس» شد، رسائی «بی اخلاقانه» حضور «بزرگوارانه» مرحوم عزت الله سحابی نماینده مجلس نخست جمهوری اسلامی را برنتابید و ذیل انتشار عکس حضور آن مرحوم در ضیافت روز مجلس در کمال بی پروائی نوشت:
 
در همایش روز مجلس ، سحابی هم آمده بود! اپوزیسیون هم به این پررویی!
 


مهندس در حالی از جانب رسائی متهم به «پرروئی» می شد که به صراحت عموم آشنایان با فعالان سیاسی ایران، سحابی یکی از محجوب ترین چهره های اپوزیسیون در ایران بود که علی رغم مواضع انتقادی و ناصحانه اش و صرف نظر از آنکه چند بار نیز طعم زندان را در جمهوری اسلامی کشید اما باز هم بدون کمترین «توقع دلجوئی بابت جفاهائی که بر ایشان گذشت» دعوت حکومت را پذیرفت و در «روز مجلس» کنار رسائی و حجت الاسلام حسینیان نشست.
نشستی که می توانست این فرصت را برای رسائی و ایضاً حسینیان و امثال ایشان فراهم کند تا ضمن دلجوئی و مفاهمه  دو جانبه، زمینه کوتاه کردن دیوار بی اعتمادی بین خود با اپوزیسیون بی خطر و اخلاقگرای ایران را نیز بوجود آورد.

خصوصاً آنکه علی لاریجانی در مقام ریاست پارلمان و میزبان آن نشست در خیرمقدم گوئی خود به حق و صراحت از نمایندگان ‏مجلس هشتم که «پذیرای دوستان خود در ادوار مختلف مجلس بودند» و از رؤسای ادوار مختلف مجلس و همچنین ‏‏«حضور صمیمانه دوستداران انقلاب با سلائق مختلف» تشکر کرد و بر این نکته مهم اذعان داشت:

«حضور صمیمانه دوستداران انقلاب با ‏سلائق مختلف آن هم در روز تصویب قانون اساسی، پیام روشنی به کشورهائی بود که تصور می‌کنند با زبان زور ‏می‌توانند با ملت ایران صحبت کنند و این نشان دهنده بلوغ سیاسی روح جمعی جامعه ما بود که تکثر نهفته در متن ‏دموکراسی را حول آرمان‌های انقلاب اسلامی و قانون اساسی به وحدت بدل کردند.»

اظهارات آن روز لاریجانی قرینه ای از تاکید آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیر خود در 14 خرداد است مبنی بر آنکه:

«اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر كرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما می دانیم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در كشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یك عنوان مجرمانه‌اى بر یك حركتى، بر یك حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب كنند و می كنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، كسى است كه نمی خواهد براندازى كند، نمی خواهد خیانت كند، نمی خواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سلیقه‌ سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمی توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم ... مبادا خیال كنید تقوا این است كه انسان مخالف خودش را زیر پا له كند»

اظهارات فوق بدلیل تقارنش با فوت مرحوم سحابی و درگذشت تاسف بارتر صبیه آن مرحوم مرجعیتی یافت که موفق به نشانه گذاری بر ضمیرش شده بود.

نکته غیر قابل کتمان در فضای سیاسی موجود در ایران بسط و عمق یافتن «رذیلت نفرت» در تار و پود مناسبات فردی و اجتماعی است. نفرتی که بوضوح در تشییع جنازه تلخ مرحوم سحابی قابل رویت بود!

چرائی پیدایش چنان نفرتی یک بحث است و تبعات آن در مناسبات سیاسی و ایضاً اجتماعی بحثی دیگر.

ترش یا شیرین گروه ها و شخصیت های سیاسی در هر دو سوی جبهه باید بپذیرند که ایشان سهم عمده ای در تولید نفرت موجود در اتمسفر ایران داشته اند. بلاتردید چنین نفرت ته نشین شده ای بازگشت به ندانم کاری و بی مبالاتی و نابلدی نخبگان سیاسی در چگونه حرف زدن و چگونگی رفتار شایسته در سپهر سیاسی ایران در خلال تحولات و اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری دور دهم داشت و دارد.

بی مبالاتی که طرفین منازعه بالاتفاق در تولید و بسط و عمق نفرت منتجه از کلام و رفتارشان برخوردار از سهم و نقشی یکسان و مشترکند.

چه آن اصولگرائی که دو ماه قبل از انتخابات در سخنرانی خود در «مسجد سید اصفهان» آرایش سیاسی و رقابت اتخاباتی طرفین را با توسل به واقعه کربلا شماسازی کرد و بدون پروا اظهار داشت «این بار قرار نیست حسین شهید شود و زمان هلاکت یزید هاست»! خواسته یا ناخواسته 12 میلیون آرای شهروندان مسلمان ایرانی در اردوی رقیب را در اعداد لشکریان یزید قرار داد و بالتبع با چنان «فتوائی» ضمن تزریق نفرت به مخاطبانش، پیشآپیش «مختارآئینی» در برخورد با معترضین در فردای انتخابات را مباح اعلام کرده بود.

و چه آن مثنوی خوان و عارف مرامی که بعد از سالها لقمه چینی از سفره معرفت و معدلت و اطعام گشنگان فضیلت و عرفان و معنویت بناگاه در مصاف خون چکان «شحنه ها» و «شهرآشوبان» صادر کننده فتوای «حلیت خشم مقدس» شد! هر دو ایشان از سهم و نقشی برابر در ترویج نفرت و تزریق خشونت در بدنه جامعه برخوردار بودند و هستند.

علی رغم این و اینک عقل دوراندیش و مصلحت حکومت و جامعه القا کننده این بداهت به پایوران در جمهوری اسلامی باید باشد تا با هر نحو مقتضی زمینه از میان برداشتن این نفرت گسترده و دوجانبه را فراهم کنند.

صرف نظر از عوامل پیدایش چنان نفرتی که عملاً اسباب گسترش و تعمیق پرخاشگری را در رفتار شهروندان در هر دو سوی مجادله را فراهم کرده اما در یک نکته نمی توان تردید داشت که مُلکداری در میانه چنین گُسل پرکینه و نفرتی شاید شدنی باشد اما قطعاً با پرهزینه بودنش مقرون بصرفه نیست!

نفرت زدائی از فضای سیاسی ایران قبل از آنکه یک واجب عقلی باشد یک ضرورت و مصلحت سیاسی است.

پایوران حکومت در ایران می توانند مُحقانه دل چرکین از شهرآشوبی های بعد از انتخابات باشند!
پایوران حکومت در ایران می توانند شهرآشوبان را گناهکار بدانند!

پایوران حکومت در ایران می توانند شهرآشوبان را مستحق مجازات بدانند!

پایوران حکومت در ایران می توانند شهرآشوبی شهرآشوبان را فراموش نکنند!

پایوران حکومت در ایران حتی می توانند شهرآشوبان را نبخشند!

اما پایوران حکومت در ایران گریزی از این واقعیت ندارند که مصلحت حکومت ایجاب می کند تا برای دوام پیوستگی اجتماعی به هر نحو مقتضی اقدام به نفرت زدائی از فضای سیاسی و زخم خورده ایران کنند.

«آشتی اجباری» می تواند انتخاب حزم اندیشانه و توام با اقتدار پایوران حکومت در ایران باشد تا از آن طریق بستر همدلی و همگرائی ملی را نزد طرفین منازعه فراهم کنند.

آزاد کردن زندانیان انتخابات، باز کردن فضای مطبوعات، تمهید فعالیت قانونی رقبا (ولو از موضع لطف و منت) حداقل های قابل دسترسی است که حکومت بدآن طریق از این امکان برخوردار می شود تا ضمن بازتولید نشاط سیاسی و امحای نفرت عمیق موجود در جامعه، سُکان مُلکداری در جامعه را به تعادل برساند. طبیعتاً حُسن نیت پایوران در اردوی مقابل نیز به همان اندازه باید القا کننده این بداهت باشد تا برای حصول به چنان نشاطی سیاسی و هدم چنان نفرتی، حزم اندیشانه از صرافت گزیدن ها و ان قلت ها و مبارزه طلبی ها و لـُغـُز خوانی ها و قهرمان بازی های جوانانه کنار بکشند.
* داریوش سجادی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۳
0
2
چرا بايد چنين دلسوزاني خارج از كشور باشند و انها را اموزش دهند؟
مسعود
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۳
0
1
ما حق خود را گدايي كنيم ؟
نظرات بینندگان