arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۹۲۵۸
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۰۰ - ۰۱ تير ۱۳۹۰

زيگزاگ اسطوره مقابل ارتش انگليس؛ گل جاودانه «مارادونا» 25 ساله شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دانيال صدقي
مارادونا 5 سرباز ارتش انگليس را دريبل و 2 گل وارد دروازه اين تيم کرد و به تنهايي فاتح يک بازي جاودانه در تاريخ جام هاي جهاني شد. گل او در واقع حساب و کتاب هاي تاريخي جنگي انگليس وآرژانتين را برابر کرد و يک اتفاق نادر در فوتبال قرن بيستم نام گرفت. او در 10 ثانيه، 60 متر را به تنهايي پيمود و مدافعان پرمدعاي انگليسي را که تاچر کاپيتان آنها بود به راحتي هرچه تمام پشت سرگذاشته و به سخره گرفت.
شيلتون دروازه بان اين تيم، فريب آخرين حرکت او را خورد و در حالي که نمي توانست اتفاق رخ داده را باور کند، با خشم بر چمن ورزشگاه مشت مي کوبيد. شيلتون نمي دانست که قراراست از فرداي آن روز سوژه رسانه هاي بريتانيايي شود. درعوض ويکتوراوگو مورالس گزارشگر آرژانتيني که در اروگوئه متولد شده، آنچه را که با چشمهايش مي ديد باور داشت و از شدت هيجان فرياد مي زد.
گزارشگر نفهميد که هنر در واقع نوعي فريب است و حتي درابتداي بازي به مارادونا طعنه هم انداخت. بوروچاگا خيلي زود نزديک ديه گو شد تا به او کمک کند ولي متوجه شد که اسطوره اصلاً خسته نيست و احتياجي به کمک هيچ يک از هم تيمي هايش هم ندارد. توپي که ديگر از چرم نبود، همان جا چسبيده به پاهاي ديه گو باقي ماند و همراه با او زمين و زمان و جنگ واقيانوس را پيمود و درنهايت بعد از پايان اين اسلالوم ديدني، پشت سر مدافعان خسته انگليس درون دروازه جاي گرفت.
اين اتفاق روز 22 ژوئن 1986 در مرحله يک چهارم نهايي جام جهاني در حالي که اشعه هاي آفتاب مکزيکوسيتي را مي سوزاند رخ داد. بعضي وقتها واترلو دريک منطقه جغرافيايي ديگر رخ مي دهد و ثانيه ها مرگبار مي شوند. دقيقه 55 بازي بود که جزاير فالکند، مالويناس شدند و يک گل کاري کرد که يک ارتش هم قادر به انجام آن نبود. آن ضربه پاي چپ نهايي که موقع دويدن نواخته شد، تاريخ را تغيير داده و يک عصر را پيرتر و آينده را جوان کرده بود.
پلاتيني درمورد آن گل گفت: «من هرگز نمي توانم چنين گلي بزنم چون پايم مي شکند.» زاگالو مربي برزيل تصريح کرد: «لعنت برشيطان، به من نگوييد که يک بازيکن يک متر وهفتاد سانتي متري براي فوتبال بازي کردن زائيده شده است. او کاري استثنايي انجام داد» اما واقعيت اين است که مارادونا دو کار استثنايي انجام داده بود. براي اينکه اگر بازيکني با قد وقامت او دردقيقه 50 همان بازي به حدي بالا بپرد که دستش را جايگزين سر خود کند و داورتونسي را فريب دهد، فقط واژه غيرممکن را تداعي مي کند. همه چيز دريک مسابقه و همه چيز در 5 دقيقه اتفاق افتاد. خوبي و بدي، زيرکي و اغراق، حقه و شاهکار، مشت ونوازش، جادوي مطلق. کوستوريکا، کارگردان معروف گفت: «مارادونا خيلي بيشتر از ماست. او همان دستي است که مي ربايد، همان ماري است که مي خزد، همه را ياد مارلون براندو مي اندازد. او يک هنرپيشه است. ديه گو هميشه بايد بازي کند و داور نبايد سوت پايان مسابقه را بزند.»
يک گل دزدي در نقش يک عصيانگر که از قوانين سرپيچي کرده و يک گل زيبا که دوباره قوانين را سرجاي خود باز مي گرداند. مارادونا مثل غولي بود که همه ضعيف ها را در زمين مي بلعيد. هميشه يک زيگزاگ به ياد ماندني از بين موانع زياد در تاريخ باقي مي ماند.
پله هم در تاريخ 5 مارس 1961 يک گل مشابه مقابل فلوميننسه زده بود که زيباترين گل او دربين 1282 گلي که درتاريخ فوتبالش زده محسوب مي شد. او بين والدو و ادميلسون به صورت زيگزاگي حرکت کرد و وکلويس، آلتاير و پينيرو را پشت سرگذاشت. از مارينيو هم فرار کرد و کاستيليو را هم جا گذاشت. هم تيمي هاي او هم شگفت زده شده بودند. اما مشکل اينجاست که فيلم آن گل ديگر وجود ندارد و يک دزد و شايد يک علاقه مند به جمع آوري کلکسيون ها او را ربوده و آن را با يک صحنه ديگر عوض کرده است.
در حالي که دو گل مارادونا هنوز وجود دارد و هميشه باقي مي ماند و درمورد شيلتون که همان موقع با 37 سال سن پير بود هم يک بازي رايانه اي درست کرده اند. گل قرن حتي ادبيات قرن را هم تغيير داد. همه نويسنده هاي برجسته دنيا درمورد آن نوشتند. گالئانو، سوريانو، مونتالبان، آميس وهمه نويسنده هاي کوچک و بزرگ آمريکايي و اروپايي از آن تمجيد کردند. اگر به آرژانتين برويد و دريک بار بنشينيد، حتما يک نفرهست که با کاغذ وقلم اين صحنه را دوباره ترسيم کند و اگر از خورخه بالدانو شماره 11 وقت تيم ملي آرژانتين بپرسيد، به شما مي گويد که آنچه آن روز عصر در رختکن آرژانتين گفته شده، هميشه به صورت يک راز باقي مي ماند. انگار که تاريخ زيباترين گل فوتبال جهان، هنوز پا به توپ مانده است...
نظرات بینندگان