arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۸۵۶
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۰۳ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۰

داریوش سجادی و "محوریت جنبش سبز در بهار عربی"

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
داریوش سجادی در یادداشتی با عنوان "محوریت جنبش سبز در بهار عربی" که برای "انتخاب" ارسال کرده، آورده است:

اعتراف تلویزیون فارسی بی بی سی به تفوق اسلام خواهی در قیام مردمی مصر هر چند با تاخیر همراه بود اما می توان از چنین اعترافی، قدرت تحمیل واقعیت به توهم اصحاب رسانه های مغرض را مستفاد کرد.

به تعبیر آمریکائی ها:

همه را برای مدتی محدود می توان فریب داد. همچنانکه می توان برای همیشه تعدادی معدود را فریب داد اما نمی توان همه را برای همیشه فریب داد!

هر چند اعتراف با تاخیر بی بی سی عاری از شیطنت نبود و شکل ارائه «خبر مزبور» توسط «مخبر مزبور» (م ـ فرهمند) بمثابه ارائه گزارش آن مخبر با تعصب تهرانی از مسابقه فینال فوتبال میان تیم تهران و آبادان بود که بعد از باخت تیم تهران در گزارش خود اظهار داشت:

در بازی امروز اول تهران دوم شد! بعد آبادان اول شد!

گزارش «فرهمند» نیز آنجا به شیطنت نزدیک شد که مقابل دوربین بی بی سی در اعتراف به ماهیت اسلامی بدنه مردمی قیام مصر، ناشیانه بند را آب داد و با آغشته کردن خبر مزبور به سلیقه و داوری خود، اظهار داشت:

بالاخره چیزی که «همه» از آن «نگران» بودند، اتفاق افتاد و رهبری قیام مصری ها در اختیار اقشار مذهبی قرار گرفت!

چیزی که در این خبر مجهول ماند آن بود که «مُخبر مزبور» که به اعتبار گزارش های قبلی نشان داده بود در سلوک خبرنگاری برخوردار از لایه هائی از حرفه ای گری است اینک معلوم نیست که:
اولاً منظور ایشان از به کار گیری کلمه «همه» در متن آن خبر چه بود؟

ثانیاً اگر با تسامح بتوان ایشان را مُبری از سندرم «من ـ همه بینی» دانست باز جای این پرسش باقی می ماند که مشارالیه از کدام منبعی معتبر به این برآیند رسیده که «همه» از اسلامی شدن قیام مردم مصر نگرانند؟

ثالثاً این «همه» در صورت وجود واقعی داشتن، کیستند و کیانند؟

رابعاً «مخبر مزبور» با کدام مجوزی ضمن خارج کردن یک رسانه از تعهد به بی طرفی چنین گستاخانه به قاطبه مسلمانان تحت عنوان «اقشار نگرانی ساز برای همه» اهانت و اسائه ادب کرده؟

علی رغم این می توان اعتراف ولو از سر اکراه بی بی سی را به فال نیک گرفت چرا که 6 ماه پیش تر دیگر خبرنگار همین بی بی سی (م ـ منظرپور) از قاهره و از عمق میدان التحریر، شیطنت آمیز و بازیگوشانه تلاش کرد با یابش یک دختر خانم آلامد و بی حجاب در میانه معترضین در «التحریر» جنبش انقلابی مردم مصر را بنفع منویات هرهری مسلکانه و عشرت طلبی شخصی اش مصادره کند!

مصادره بمطلوبی که بدواً و در همان تاریخ مورد نقد اینجانب قرار گرفت و خطاب به مدیران آن رسانه! گوشزد کردم:

در موقعیتی که جمیع خبرگزاری ها ضمن صحه گذاردن بر تقید قاطبه شهروندان مصری به دین شان منعکس کننده دغدغه عدالت خواهانه و ظلم ستیزانه مصری ها علیه دیکتاتوری حسنی مبارک هستند اما ظاهراً خبرنگار اعزامی بی بی سی فارسی به مصر نتوانسته همه مسائل و دغدغه ها و ریشه ناآرامی ها در مصر و چشم انداز پیش روی ملت خیزش کرده مصر را ببیند و در میانه نزاع بالا گرفته در قاهره با اولویت دادن به دغدغه های شخصی و مصادره تریبون بی بی سی بنفع اشتیاق های مردانه اش از میان خیل گسترده مردم معترض مصر گشته و دخترخانمی آلامد و بی حجاب را در صفوف معترضین پیدا کرده و بعد از چنین انتخاب از سر «میلی»! همه سوالات موجود و مهم و مطرح در کانون بحران در مصر را زمین گذاشته و دل نگرانه از علیامخدره می پرسد:

شما که در این تظاهرات ضد دولتی شرکت دارید نگران نیستید تا با بقدرت رسیدن اسلام گرایان مجبور به پوشش اسلامی شوید؟

مخبر مزبور در طرح این سوال چنان شوق زده و اسیر احساسات شده که فراموش کرد طی یک هفته گذشته در مقابل دوربین بی بی سی و در خلال مخابره گزارشات خبری اش از مصر، خود را هلاک کرد تا با توسل به هر قرینه ای اثبات کند که مذهبی ها در قیام مردم مصر نقشی ندارند و اکنون و در این گزارش محیرالعقول همه ادعاهای یک هفته گذشته اش را به طاق نسیان کوبیده و ناشیگرانه خود را لو می دهد و با طرح آن سوال معنادار و برخلاف ادعای گزارش های قبلی اش، دلنگرانه و ناشیگرانه به مخاطب بی بی سی سند داد که حضور موثر ملت مسلمان مصر در تظاهرات خیابانی را حس و فهم کرده وهر چند طی یک هفته می کوشید این حضور را نفی کند اما دست آخر با رویت جمال یک پری روی بی حجاب در میانه تظاهرات کنندگان مصری تاب از کف داده و داغ دلش تازه شده و دردمندانه دل نگرانی ها و دغدغه های شخصی اش را با آن علیامخدره و با این مضمون نچندان مضمر در میان می گذارد که:

شما نگران نیستید که در قیامی شرکت دارید که اگر پیروز شود مجبور به محروم کردن من و مردان امثال من از دیدن و لذت بردن از جاذبه های تنانه تان شوید!

علی ایحال و صرف نظر از ناتوانی مغرضان در فهم شهرآشوبی های منطقه یا نارفیقی ایشان با دینامیزم نچندان پنهان در تحولات مزبور، یک واقعیت را نمی توان کتمان کرد و آن اینکه برای فهم چیستی و چرائی قیام های خاورمیانه نباید و نمی توان گوشه چشمی به تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران نداشت.
بلاتردید قیام های متاخر در خاورمیانه را بنوعی می توان مُلهم از آنی دانست که در ایران موسوم به «جنبش سبز» شد. جنبشی که از فردای انتخابات ریاست جمهوری سال 88 خیابان های تهران را تحت سلطه خود درآورد و بالغ بر 8 ماه غرید و خروشید اما دولتش مستاجل بود. لیکن با فرض پذیرش چنین نسبتی بین جنبش سبز ایران و قیام های خاورمیانه بلافاصله باید اذعان داشت رابطه این قیام ها با جنبش سبز قبل از «بُرهان استقراء» اتکای بر «بُرهان خُلف» دارد!

برای فهم و اثبات این ادعا گریزی از پذیرش این واقعیت نیست که شخص «محمود احمدی نژاد» خواسته یا ناخواسته در مقام یک «پدیده» طی 6 سال گذشته (لااقل تا قبل از سال 90) محوری ترین نقش در فعل و انفعالات سیاسی داخل و خارجی ایران را عهده داری کرده است.

فعل و انفعالاتی که نوعاً بر پاره ای از وجوه و عملکرد احمدی نژاد در کنار بخشی از رفتار و گفتار موثر و معنادار وی اتکا داشت.

قیام های مردمی در کشورهای عربی خاورمیانه با هر دلائلی که شکل گرفته باشد بدون تردید یکی از اصلی ترین آن دلائل، تبعات اجتناب ناپذیر بحران جهانی اقتصاد است.

طبیعتاً با افول قدرت دلار، کشورهای عربی خاورمیانه بدلیل اقتصاد بشدت وابسته به این «سبزینه آمریکائی» در کنار ساختار سیاسی دیکتاتوری قالب در این منطقه، ضعیف ترین و آسیب پذیرترین حلقه های زنجیر اقتصاد جهانی وابسته به دلار محسوب می شوند.

اقتصاد بحران زده در کنار ساختار دیکتاتوری و وابسته به غرب، بهترین بستر برای خیزش طبقه متوسط در چنین کشورهائی است تا در جستجوی نخستین فرصت برای ابراز اعتراض خود علیه وضع موجود برآیند.

در کنار این دو عامل، عنصر سومی نیز قابل ردیابی است که نقش متقاعد کننده را داشت و توانست مردم این کشورها را مُجاب کند که «می توان» همانطور که ایرانی ها «توانستند»!

برای فهم نقش آفرینی جنبش سبز در خیزش ضد دیکتاتوری در خاورمیانه باید به نقش و جایگاه محوری جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی برآمده از کانون یک انقلاب ضد استبدادی و ضد استکباری نزد حافظه تاریخی ملت های مسلمان در خاورمیانه توجه کرد.

صورت مسئله از انقلاب اسلامی سال 57 ایران در ذهنیت مسلمانان خاورمیانه مبتنی بر بُهتی اولیه از انقلابی بود که توانست در یک نظام دو قطبی جهانی، ضمن پیروزی بر «دیکتاتوری قدرتمند و وابسته پهلوی» مستقل و بدون اتکای بر «ابرقدرت شرقی» سینه به سینه ابرقدرت غربی ایستاده و همآوردی کند.

واکنش اولیه ملت های مسلمان خاورمیانه در مقابل انقلاب اسلامی ایران آن هم در موقعیتی که خود نیز نوعاً مبتلا به حکومت هائی مشابه با دیکتاتوری پهلوی بودند «به تماشا نشستن فرجام چنان انقلاب و نظام جسور و ساختار شکنی بود.» انتظاری که بیش از 30 سال زمان بُرد.

طی این 3 دهه آمریکا بمنظور «تنبیه ایران» از چنان رفتاری سرکشانه و ساختارشکن و متقابلاً «تنبُه دیگران» بمنظور اجتناب از الگوبرداری از رفتار این «عنصر سرکش» کوشید هزینه های زیست مستقلانه و انقلابی ایران را تا آن اندازه بالا ببرد تا از سوئی حکومت برخاسته از انقلاب اسلامی را در بلند مدت «تضعیف» و بلکه از طریق فرسودن انگیزه پایگاه مردمی این انقلاب با تحمیل مضایقه ها و مضیقه های امنیتی و معیشتی، حکام در تهران را به«تسلیم» وآدارد و هم زمان این هشدار را به گوش ملت های حاشیه این نظام سرکش برسانند که:

زنهار!
در الگوبرداری از خیره سری مدل خمینی لاجرم از مکافات عمل غافل مشو ـ گندم از گندم بروید، جو ز جو!

از حرکت های تجزیه طلبانه در سال های نخست انقلاب گرفته تا تحمیل 8 سال جنگ به ایران و قرار دادن حکومت نوپای انقلابیون در کانون ناامنی ها و تحریم ها و تهدیدهای اقتصادی و نظامی و سیاسی 30 سال گذشته، جملگی صورت حساب سنگینی بود که از جانب ایالات متحده و ارتجاع عرب و دولت نژادپرست اسرائیل و مجموعه اتحادیه اروپا به حساب تهران و ناسازگاری هایش با نظام دیکته شده جهانی صادر شد.

علی رغم چنین صورت حساب سنگینی «خاورمیانه» بعد از 30 سال حاشیه نشینی و نظاره گری بر فرجام این چالش نابرابر نهایتاً ضمن محاسبه «هزینه ـ فایده» از تردید خارج شد و به این صرافت افتاد که با توجه به توفیق انقلاب اسلامی در خروج ظفرمندانه از تمامی آوردگاه های مبتلابه، ایشان نیز می توانند!

بر این اساس جنبش سبز و شهرآشوبی هایش در فردای انتخابات ریاست جمهوری دور دهم را به صراحت می توان کانونی ترین آوردگاه جمهوری اسلامی نزد مسلمانان منطقه به حساب آورد.

صرف نظر از صحت یا عدم صحت شائبه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دور دهم ایران و بدون ورود به صدق و کذب مدعیان نتیجه این انتخابات نکته محوری «بازخورد شهرآشوبی های جنبش موسوم به سبز در منظر ملت های مسلمان خاورمیانه» بود که 32 سال مبهوتانه چشم انتظار فرجام سنت شکنی انقلاب اسلامی علیه نظم قائم به دیکتاتوری های وابسته در منطقه نشسته بودند.

ترش یا شیرین محمود احمدی نژاد چه بر حسب تصادف و خوش اقبالی و یا ذکاوت شخصی، اعتبار پرده آخر این چالش 30 ساله را بنام خود سند زد. اما طنز قضیه نیز آنجا بود که احمدی نژادی که در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری طی مناظره تلویزیونی با مهدی کروبی فخر موفقیت و درخشش سیاست خارجی ایران با اتکای بر «دیپلماسی عمومی» و اشتهار و محبوبیت شخصی اش نزد ملت های مسلمان و فقیر منطقه و جهان را به رخ کروبی می کشید در روز واقعه و بالا گرفتن قیام در منظقه و لحظه نقد کردن «دیپلماسی عمومی» همین احمدی نژاد مُبدل به زارعی شد که در فصل برداشت غایب بود و محصول روی زمین ماند!

علی ایحال بعد از عبور از دوران خاتمی و بلااثری فُرماسیون های اصلاح گرایانه ایشان در ایران و ایضاً نظام بین الملل، ایران بار دیگر با تکیه بر پدیده نوظهور «احمدی نژاد» توانست خود را در حافظه تاریخی توده های به نظاره نشسته انقلاب اسلامی بازتعریف و بازتولید نماید.

ورود «پدیده احمدی نژاد» به عرصه سیاست با اتخاذ مواضع و گویشی انقلابی و پرخاشگرانه علیه آمریکا و اسرائیل و نظام سلطه این نوید را به ملت های منطقه داد تا ایشان نیز چنانچه عزم خود را جزم کنند خواهند توانست ساختارهای استبدادی وابسته شان را به زیر کشند همچنانکه جمهوری اسلامی بعد از سه دهه مقاومت در مقابل تهاجم سنگین و همه جانبه آمریکا و متحدین اروپائی و اسرائیل و دولت های وابسته و مرتجع عرب، توانست.

فهم مسلمانان خاورمیانه از ورود پدیده احمدی نژاد با گویش انقلابی در دور نخست ریاست جمهوری اش وهم زمان شدن دور دوم ریاست جمهوری ایشان با شهرآشوبی های جنبش سبز (بدون لحاظ دغدغه های واقعی یا مجازی سبزها) و توفیق حکومت در سرکوب آن ناآرامی ها بمعنای آن بود که ایران انقلابی کماکان زنده و بانشاط از زیر ضربات خرد کننده و 30 ساله آمریکا بیرون آمده و آخرین تهاجم سنگین آمریکا به خود در قالب «جنبش سبز» را با قدرت و درایت پشت سرگذارده.

تمام مدتی که دولت ایالات متحده در کنار متحدین اروپائی اش تمام قد و علناً به حمایت جنبش سبز برخاستند متوجه نبودند که چشم های مردم منطقه نیز نافذانه در حال دیدن آن پشتیبانی سنگین و گسترده سیاسی و رسانه ای بوده و ضمن آنکه چنان حمایتی را به حساب آمریکائی و دسیسه بودن جنبش سبز علیه انقلاب اسلامی می گذارند، کنجکاوانه پایان ماجرا را انتظار می کشند.

هر چند ماهیت جدال 32 ساله آمریکا با ایران نوعی Bacterial Lawn را برای واشنگتن تداعی به ذهن می کرد اما «کشت باکتری انقلاب ایران» نزد ملت های منطقه علی رغم 32 سال محدودیت و جنگ و تهدید نظامی و تحریم اقتصادی بمعنای امکان پذیر بودن انتخاب راهی شد که ایران با موفقیت آن را طی کرد.

ترجمان چنین امری در ذهنیت ملت های مسلمان منطقه ناظر بر این استنتاج قابل فهم است که:
وقتی بعد از سه دهه سرکوب و جنگ و تحریم و تهدید و دسیسه مجدداً از دل انقلاب اسلامی پدیده ای بنام احمدی نژاد متولد می شود که تمامیت و موجودیت غربی ها را با همان ادبیات انقلابی دهه 60 به چالش می کشد! چنین امری به همان اندازه که اسباب ترشروئی آمریکا و متحدین اش را فراهم می کند اما هم زمان از آن درجه از استعداد برخوردار خواهد بود تا اسباب ابتهاج وانگیزه ملت های مبتلابه دیکتاوری از نوع مشابه محمدرضا پهلوی شود.

اما از این نکته نیز نباید غفلت کرد که نقش اسلام در قیام های خاورمیانه لااقل در فاز نخست، معطوف به وسیله است تا هدف. بدین معنا که انقلابیون در کشورهای مبتلابه قیام از مصر تا تونس و بحرین و مراکش و اردن و ایضاً سوریه جملگی به تاسی از انقلاب اسلامی ایران نگاه شان به اسلام قبل از آنکه معطوف به «الگوی زندگی» باشد ناظر بر «الگوی مبارزه» است.

داریوش سجّادی

این مقاله مشتمل بر دو قسمت است و قسمت دوم آن ناظر بر نقد رفتار ساختارشکنانه محمود احمدی نژاد و چرائی بی عملی اش در خلال قیام های خاورمیانه خواهد بود که بزودی منتشر خواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۵
0
6
وقتي كه مولانا مي تواند مشاور احمدي نژاد شود و رديف بودجه داشته باشد چرا سجادي نتواند
الف
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۵
0
0
بد جوری بوی کباب شنیده.
نظرات بینندگان