arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۲۹۶
تاریخ انتشار: ۵۲ : ۰۸ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۰

وقتي آيندگان صفحات حوادث ما را بخوانند!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خسرو معتضد نوشت: در آينده دور يا نزديك، مورخان براي شناسايي جامعه ايراني، خواه ناخواه به مطبوعات ايران و بويژه صفحات حوادث آن سركشي خواهند كرد. داشتم شرح حال تبهكار قديمي كه 60 ميليون تومان سرمايه رئيس امور مالياتي يكي از شركتهاي معروف ايران را ربود و با آن 110 سكه طلا و فرش و وسايل ديگري خريد را در قدس 4 مرداد مي خواندم، ديدم درخت تلخ، ميوه شيرين نمي دهد. «لومبرزوو» جرم شناس ايتاليايي قرن 19 و اوايل قرن 20 حق داشته كه مي گفت جنايت و تبهكاري در فطرت بعضي از افراد است.

طرف دوره سربازي وظيفه را مي گذرانده، وقتي داشته به مرخصي مي رفته، اقدام به خيانت و تقلب كرده، درجه ستوان دومي جعلي روي سردوشي سربازي خود نصب كرده است و مأمور حراست كارخانه اي به او اعتماد بي جا كرده است.ستوان دوم وظيفه كه من شك دارم تشنه بوده بلكه از ابتدا براي دزدي روي اونيفورم رسمي سربازي درجه ستوان دومي نصب كرده، وارد ساختمان شده، فكر كنيد آن جا، ساختمان انرژي اتمي بوده، ساختمان نظامي بوده، وزارت خارجه يا دفاع بوده، چرا مأمور حراست اينقدر بلاهت به خرج داده و يك آدم غريبه را داخل ساختمان راه داده است؟

طرف رفته ديده در اتاقي باز است و كيف بزرگي آنجا است. آن را برداشته، سوار تاكسي شده عازم رشت شده است.

رشتي ها در تاريخ، مردمان درست و حسابي و صديق و شرافتمند ياد شده اند.

اين يكي چرا «آرسن لوپن» از آب درآمده است؟... اين سرباز شريف(!) در ميانه راه، كيف را باز كرده و ديده رمز كارت كنار آن نوشته شده است. زماني كه براي خوردن شام جايي ايستاده است، از عابر بانك موجودي گرفته و 53 ميليون تومان موجودي در آن بوده كه با كمك همان راننده تاكسي پول را از حساب تخليه كرده و برادروار دو تايي بين خودشان تقسيم كرده اند.سپس هم رفته اند رشت.مجرم اصلي به همراه همسرش رفته طلافروشي و فرش فروشي، طلا و فرش بخرد. دوربين هاي طلا فروشي و فرش فروشي تصاويرش را ضبط كرده و كار آگاهاني كه به رشت رفته بوده اند، موفق شدند با دادن اطلاع قبلي به مغازه داران، مرد و زن رباينده موجودي عابر بانك را شناسايي و دستگير كنند. طرف به قدري پررو بوده كه وقتي در مغازه، پليس قصد بازداشت او را داشته با مجروح كردن پليس، قصد فرار داشته كه پليس با همكاري حجره داران و رهگذران او را دستگير كرده اند. آدم سرباز وظيفه باشد، لباس مقدس سربازي به تن كند و دزد از آب درآيد؟

بعد معلوم شد در و تخته باهم خوب جور مي آيند. راننده تاكسي كه در راه تهران و رشت مسافر جابه جا مي كند و شريك جرم مسافر شده نيز پنج بار سابقه سرقت، جعل و زورگيري دارد. حالا اما راننده تاكسي بين شهري شده كه ان شاء ا... در آينده مسافري را بكشد يا سرش را زير آب كند و يا كلاهبرداري فرمايد.اين جوان هم لباس مقدس سربازي را پوشيده و خودش به خودش درجه ستوان دومي داده، ده بار به خاطر جرايم مشابه بازداشت شده است! افسر كارآگاه گفته است، هر دو تبهكار داراي سوابق كيفري هستند. از سوي ديگر، كسي كه مالش را ربوده اند چيز ديگري مي گويد. او مي گويد كيف دستي اش را در چند دقيقه اي كه براي خريد، خودرويش را ترك كرده بود از داخل خودرو دزديده اند و بي درنگ پليس را در جريان گذاشته و مأموران كلانتري 125 يوسف آباد خود را به محل سرقت رسانده اند.

داخل كيف 3 ميليون و  700 هزار تومان پول نقد و كارت عابر بانك با موجودي 53 ميليون تومان و اسناد و مدارك مالي شركت بوده است.

يكي نيست از اين آقا بپرسد، چرا كيف با اين همه پول و كارت عابر بانك آن هم با رمزش را داخل خودرو گذاشته اي و دستكم در جايي در داخل خودرو پنهان نكردي تا در برابر ديدگان نباشد؟اگر اين روايت درست باشد، پس قصه تشنگي و رفتن داخل ساختمان و ديدن كيفي در داخل يك اتاق روي ميز از بن و ريشه دروغ است و سارق نخواسته بگويد مرتكب سرقت از اتومبيل شده است. هر چند سرقت، سرقت است. حال بايد پرسيد: سرباز وظيفه اي كه ده پرونده سرقت و كلاهبرداري دارد، هنگام اعزام به خدمت چرا از سوي حفاظت اطلاعات بررسي پيشينه نشده است؟

اين جناب(!) از افراد مستعد خدمت است كه اگر اسلحه خانه را به دستش مي سپردند تا حفظ و حراست كند، تفنگ و مهمات و آرپي جي و خمپاره انداز و فشنگها بطور حتم از آن سوي مزرها يا ناكجاآباد سر درمي آورد. از كساني بود كه اگر به منطقه مرزي گسيل مي شد، شاهكارها مي آفريد. اگر فرصتي به دست مي آورد با درجه سرهنگي و سرتيپي به كلاهبرداري مي پرداخت. همه در اين قضيه، مسالحه و تغافل و تنبلي نشان داده اند، حتي همان آقاي مالباخته كه كيفش را يا روي ميز در اتاق نيم باز يا داخل خودرو رها مي كند يا همان مأمور حراست كه هر كس و ناكسي را داخل ساختمان شركت راه مي دهد. چه مي شد اگر پايش مي شكست، همراه اين ناشناس داخل ساختمان مي رفت تا او آبش را بخورد و بيرون بيايد؟

همان راننده تاكسي سابقه دار كه با وجود سوابق سوء اش، از آنجا كه حساب و كتابي در كار نيست و كارت پيشينه براي صاحبان مشاغلي كه با مردم سروكار مستقيم دارند، در ميان نيست، باز هم شريك دزد مي شود.در اين ميان، همت و پشتكار پليس در خور تحسين و قدرداني است؛ همچنين مغازه دار رشتي كه سكه هاي دزدي را نخريده، در خور سپاس است. حيف و صد حيف كه پليس با اين همه مشغله از كار اصلي اش كه مبارزه با جنايت و كلاهبرداري و سرقت است، باز مي ماند و به او مي گويند، برو مواظب قليان كش ها باش!
نظرات بینندگان