arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۵۸۱
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۰۷ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۰

مقوله امنیت در نهج البلاغه

* دکتر محمد مهدی بهداروند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مقدمه
شکی نیست که وآژه »امنیّت« مفهومی غیر توسعه یافته، دوپهلو، مبهم و نارسا و از نظر ماهیتی جدال برانگیز و از نظر کاراکتر متباین و پارادوکسیکال است(1). که در اصطلاح زبان شناسان دال (signifier) امنیت به مدلول خاص وثابت منتهی نمی‏گردد. یعنی هیچ رابطه ذاتی، ماهوی وسدیدی بین دال و مدول امنیتی وجود ندارد. بلکه مفهوم امنیت مصادیق خود را از درون گفتمانهای گوناگون (Discourse) می‏جوید. گفتمانها خود برآمده از هویت‏های زبانی هستند و در واقهه از آنچه وینکنشتاین آن را بازیهای زبانی می خواند، متمایز می گردند. لذا گفتمان نیز به صورت مستمر مشمول عدم ثبات و سیالیت شکلی - ماهوی خواهد شد(2).
در منابع غیر دینی در تعریف امنیت وحد و حریم آن اختلافات جدی وجوددارد که به دلیل عدم همگرایی آنان با قصد نگارنده از آنان چشم پوشی می‏گردد.
آنچه در میان حکومت بعنوان یک اصل اولی به چشم می خورد این است که وظیفه اصلی و بزرگترین اصول در حکومت و حاکمیت، ایجاد و برقراری امنیت است. براین اساس در این مجموعه بدنبال تبیین مقوله امنیّت با رویکردی به اندیشه‏های حضرت امیر المومنین علی علیه السلام هستیم .
در دین اسلام، امنیّت یکی از اصول زندگی فردی و حکومتی است که خود به تنهایی زمینه ساز بهره وری از مواهب حیات و تکامل بشر و از مقدس‏ترین آرمانها و ارزشهاست. البته امنیت حالتی نیست که با فعالیت فردی و یک جانبه تحقق پذیرد. تنها در سار تاریک حکومت و تشکیلات حکومتی است که می‏توان به یک امنیت دست یافت.
آنچه در ابتدا تذکر آن ضروری است این است که امنیت و ابعاد آن )سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی( باید در یک مجموعه هماهنگ و منظم پی‏گیری می‏شود.پرداختن به هر یک از ابعاد امنیت بدون همگرایی و هماهنگی، باقی ابعاد علاوه بر عدم ایجاد امنیت، جامعه را دچار بحران خواهد نمود. زیرا تقسیم امنیت و سپردن آن به مدیریت‏های گوناگون و عدم ارتباط منطقی باهم عملی نیست. بدلیل این که الگوی مدیریت امنیت، تجزیه بردار نیست.این ناهمگمونی نظیر آن است که گفته شود فرهنگ جامعه را به یک مدل اقتصاد جامعه را به مدل و مدیریت دیگر و اخلاق آن را به مدل ثالثی بسپاریم. راهی غیر از اینکه همه در یک مدل شامل‏تر و یا یک روش شامل‏تر هماهنگ شود،وجود ندارد.
ممکن است ادعا شود که امنیت سیاسی، هیچ ارتباطی با امنیت فرهنگی واقتصادی ندارد، و هر سه به صورت مستقل و مجزا می‏توانند اجراء و مدیریت شوند.
این فرض غیر معقول، همانند آن است که در جامعه‏ای اخلاق و پرورش روانی، توسعه انگیزه‏ها و تمایلات را به یک سیستم مدیریتی بسپاریم تا با
روشهای خاص خود اخلاق متناسبی را در جامعه ایجاد کند و تمایلات جامعه و انگیزه‏های اجتماعی را فرم بدهد و حساسیتهای عمومی را شکل بدهد، امّا توسعه فرهنگی - سیاسی - و نظام اقتصادی همان جامعه بر عهده سیستم مدیریتی دیگر باشد.
این امر غیر ممکن است. چرا که شئون انسان و جامعه، قابل تجزیه و بریدن نیستند. مکتبی که مردم را به قناعت و زهد دعوت می‏نماید با نظام سرمایه داری قابلیت پیاده شدن در آن جامعه را نخواهد داشت زیرا باید اخلاق حرص بدنیا را در جامعه رشد داد تا الگوهای سرمایه داری قابل پیاده شدن را داشته باشند. پرورش حساسیتهای مادی، توسعه عشق به دنیا، توسعه اخلاق مادی و شرح صدرللکفر، زیر ساخت مدیریت سرمایه داری‏اند.
بنابراین با توجه به این نکته که انسان و جامعه هر کدام یک مجموعه بوده ونمی‏شود شئون مختلف را با الگوهای از هم بریده اداره کرد. و با توجه به این نکته که اخلاق و فرهنگ زیر ساخت عمل هستند،متوجه می‏شویم که جداسازی این‏ها غیر ممکن است. پس باید به یک هماهنگی برسند، یعنی بر پایه یک مبناء اداره شوند. )به معنای دو حوزه مترابط که در حال دادوستد با یکدیگرند(. براین اساس زمانی می‏توان امنیت اجتماعی راایجاد نمود که بتوان امنیت اقتصادی را هم به نحو صحیح و مرتبط با آن مدیریت کرد. عدم هماهنگی امنیت سیاسی و اقتصادی می‏تواند به بروز ناهنجاریهای اجتماعی و حکومتی بینجامد: آن گاه می‏توان امنیت نظامی را که یکی از ابعاد امنیت است تامین کرد که جامعه و مردم از حیث امنیت اقتصادی دارای مشکلی نباشد والاّ انگیزه‏ایی برای مقابله با دشمن جهت رفع بحران و تجاوز و برقراری امنیت نظامی نمی‏ماند.
امیرالمومنین دریک طبقه‏بندی، امنیت را به انواع گوناگونی تقسیم نموده است:
1- امنیت معنوی
2- امنیت فرهنگی
3- امنیت سیاسی اجتماعی
4- امنیت اقتصادی
5- امنیت قضایی
6- امنیت مرزی
تمام این ابعاد در یک مجموعه شامل، به همدیگر مرتبط و محدوده‏های هم را کامل می‏نمایند. ابعاد این مقوله را با نگاهی به کلمات و خطبه‏های آن امام همام پی‏گیری می نمائیم:
1- امنیت معنوی
مراد از امنیت معنوی که برای آحاد یک جامعه و ملت وجود دارد این است که قلب انسان به واسطه ایمان و باور همراه عمل به یک سکون و آرامش درونی دست یابد. عمده‏ترین هدف انبیاء در بعثت، توجه دادن مردم به همین مسئله است .
حضرت در نکوهش کوفیان و هشدار به آنها می‏فرماید:
الحمدالله الذی شرع الاسلام فسّهل...فجعله امناًلمن عقله... ستون‏های اسلام در برابر ستیزه جویان استوار کرد...و آن را پناهگاه امنی برای پناه برندگان (3)
امام اسلام را بعنوان مقوله‏ای که خود امنیت آورست، معرفی می‏نماید و در باقی کلمات خود برای رسیدن به این امنیت معنوی، مصادق دیگری را هم عنوان می کنند. یکی دیگر از راههای امنیت معنوی وجود نبی اکرم است که فرمود:
کان فی الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما(4)...
دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدابود: یکی از آن دو برداشته شد، پس دیگری را دریابید و بدان چنگ زنید. اما امانی که برداشته شد، رسول خدابود و امان باقی مانده، استغفار کردن است .
آنچه در امنّیت معنوی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بر آن تاکید می‏ورزند، ارتباط و مناجات با خدای متعال است.به عبارت دیگر مراد حضرت از ارتباط این است که آدمی به هر زبانی و به هر طریق ممکن خدا را بخواند تا رفته رفته زبان خداوند را در پاسخ دادن، تجربه و کشف و احساس نماند.
غیر نطق غیر ایماء و سجلّ.
صد هزاران ترجمان خیز زدل (5)
رابطه فقط در میان آدمیان برقرار نمی‏شود، بلکه بین انسان و خداوند هم برقرار است و همه لطف معنای دعا کردن در همین جاست. در واقع مهمترین نکته‏ای که در دعا کردن هست و ما آن را از مدرسه انبیاء آموخته‏ایم، توسعه رابطه آدمی با خداوند است و از چارچوب تنگ ارتباط علّی بیرون رفتن است. خداوند دوست دارد که ما او را نه تنها خالق خودمان بدانیم، بلکه او را معطی و مجیب هم بدانیم و با او مخاطبه و مکالمه هم بکنیم
راه خلوتگ خاصم بنما تا پس از این
می ، خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم
این حالت همان کلام مرشد علی بن ابیطالب، حضرت نبی اکرم ص است که فرمود: »ابیت عند ربی یطعمنی و یستقینی«
شبها رانزد خدا به روز می آورم و او به من می‏خوراند و می‏نوشاند.«(6)
مولانا در مثنوی خود این رابطه و معاشقه رااین گونه بیان می‏نماید:
امت احمد که هستید از کدام
تا قیامت هست باقی آن طعام
چون ابیت عند ربی فاش شد
یطعم و یسقی کنایت زاش شد(7)
براین اساس،به محضر خدای متعال در وجود یک امنیت معنوی و روحی عرض حال می‏نماید که: اللهم انّک آنس الانسین لاولیائک و احضرهم بالکفایه للمتوّکلین علیک...
خدایا تو با دوستانت انس گیرنده‏تری،و برطرف کننده نیازهای توکل کنندگانی بر اسرار پنهانشان آگاه و بر آنچه در دل دارند آشنایی،و از دیدگاه آنها باخبر و رازشان نزد تو آشکار و دلهایشان در حسرت دیدار تو داغدار است. اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد یاد تو آرامشان می‏کند. اگر مصیبت‏ها بر آنها فرود آید، به تو پناه می‏برند...(8)
این کلام حضرت بیان‏گر این حقیقت است که معشوق ازل و ابد در میان ارتباط و رابطه، در دل آدمی ماوا گرفته و کلام مقدسش از این حقیقت حکایت دارد
نحن اقرب الیه من حبل الورید(9)
ما به انسان از رگ گردنش نزدیکتریم
پس بین محبّ و محبوب سرمد هیچ حجابی جز حجابهای خاکی و نفسانی نیست .(10)
امنیت معنوی یعنی عاشق جز معشوق غیری نبیند و جایی را بی او نمی‏نگرد. کائنات در چشمش بسان جام حق‏نما و آئینه دوست نماست. از این نظر معشوق ظهور و حضور دارد و مدام با عاشق است وهرگز جلوه مستانه اواز دل و دیده‏اش غائب نمی‏گردد و در میان قبض و بسطها، هیچ اضطراب و آشفتگی دراو راه نخواهد یافت.
این قسمت از امنیت را با کلام حضرت بپایان می‏بریم که برای ابی‏ذر در وقت تبعید فرمود:یا اباذر، انّک غصبت لله، فارج من غضبت له، ان القوم...
ای اباذر!همانا تو برای خدا به خشم آمدی. پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی...
اگر آسمان و زمین درهای خود را بر روی بنده‏ای ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتی از میان آن دو برای او خواهد گشود. آرامش خود را تنها در حق جستجو کن و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیندازد...(11)
2- امنیت سیاسی
پیش از وارد شدن در تشریع امنیت سیاسی، ابتدا تعریف سیاست را به جلو می‏اندازیم تا در قدمهای بعد، فضای امنیت سیاسی تبیین گردد.
سیاست واژه‏ای عربی و از ریشه »ساس یسوس« اخذ شده است و معانی آن عبارتند از: پرداختن به امور مردم بر طبق مصالحشان، حکومت،ریاست،امر و نهی، سزا و تنبیه، پرورش و پروراندن(12) معادل انگلیسی سیاست (POLitiC)است که از واژه لاتین (PoLice)اخذ شده است و معنای آن عبارت است از:
1- شهر و اجتماع شهروندان ساکن در آن
2- قانون اساسی و رژیم سیاسی
در متون و منابع دینی واژه سیاست مکرراً بکار رفته است.از جمله اوصافی که در ادعیه و زیارات برای ائمه اطهار وارد شده »ساسه العباد«است و از این رو، تدابیر امر جامعه و اعمال سیاست از خصایص رهبران الهی است که بواسطه آن انسانها در راستای هدف خلقت تربیت می‏شوند. بر حسب روایات اسلامی، سیاست و حکومت، شعبه‏ای از امامت است و یکی از ویژگیهای امام علم و آگاهی نسبت به سیاست است:
»الامام...مضطلع بالامامه، عالم بالسیاسه، امام عامل و برپا دارنده رهبری جامعه و آگاه به سیاست است« (13).
در حدیث دیگر بر این نکته تاکید شده است که امور دینی و دنیوی به رهبران الهی واگذار شده تا ضمن تربیت بندگان الهی آنان را به سعادت و هدف نهائی رهنمون سازند به عبارت دیگر میان دین و سیاست، مرزی وجود ندارد.
»فوض الیه امرالدّین و الدنیا لیسوس عباده «(14)
و امّا در این که تعریف و قلمرو و سیاست چیست؟ چندان مشخص نیست زیرا به لحاظ اختلاط سیاست باعلوم انسانی، دقیقا مرزهای علم سیاست مشخص نیست و همین عدم تشخص به مفهوم نیز سرایت کرده و آن را دچار ابهام کرده است .(15)
آنچه در بحث امنیت سیاسی در پی آن هستیم این است که در سیاست دینی غایت مندی نهفته است. سیاست در فلسفه سیاسی اسلام آرمان مقدسی را می پوید و چون غایت‏مند است در جهت تحقق آرمان سیاست اسلامی، متضمن مفهوم هدایت نیز هست. پس سیاست در تفکر سیاسی امیرالمومنین عبارت است از امامت و رهبری جامعه براساس مصالح مادی و معنوی و جهت‏گیری سیاست به سمت نظام ارزشی است که در آن حاکم است. بنابراین اداره مدبرانه امور جامعه بایستی توسط انسان‏های تربیت شده و صالح صورت گیرد. البته سیاست در هر جامعه‏ای متأثر از نظام ارزشی آن کشور است. در اسلام هدف نهایی سیاست، دستیابی به فضیلت و کمال و هدف استکمال انسان هاست. دراین راستا، در حکومت اسلامی،که در جهت بسط عدالت و نظم که از اهداف میانی است می‏کوشد، کرامت و تقوا هدف سیاست است و از نظر اسلام، کرامت در سایه حاکمیت الهی تحقق می‏یابد. حکمت الهی اقتضاء می‏کند که انسان در جهت هدف و کمالی که برایش در نظر گرفته شده است سوق داده شود. لازمه دستیابی به هدف، تنظیم ابزار و وسایل متناسب با آن است و در این رهگذر چه بسا برای دستیابی به هدفی مهمتر، در چهارچوب شرع، از هدف مهم دست برداشته شود. اما در بینش‏های مادی چون کرامت شناخته شده نیست، داعیه‏ای نیز در جهت حرکت به سمت آن وجود ندارد و از هر وسیله‏ای جهت اداره جامعه بهره می‏گیرد، همچنان که فرعون نیز در جهت حفظ قدرت و شوکت خود به مانند بعضی از سیاستمداران معاصر،مردان بنی اسرائیل را می‏کشت و زنان‏شان را به اسارت می‏گرفت .
بنابراین امنیت سیاسی به معنای رهبری جامعه به سوی خیر و صلاح است و امیرالمومنین در بازگشت از صفین این نعمت را چنین متذکر مردم شدند که:
»...والناس فی فتن انجذم فیها حبل الدین و تزعزعت سواری الیقین و اختلف النجر و تشقت الامم...
...خداوند پیمبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه‏ها گرفتار شده، رشته‏های دین پاره شده و ستون‏های ایمان و یقین ناپایدار بود. اصول دین اختلاف داشتن و امور مردم پراکنده بود. راه رهایی و دشوار و پناهگایی وجود نداشت. چراغ هدایت بی نور و کور دلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت می‏شد و شیطان یاری می گردید...(16)
ویا در عبارت دیگر فرمود:
»ان الله بعث محمداً و لیس احدٌ من العرب یقرا کتاباً ولا یدعی نبوّه، فساق الناس حتّی...
خداوند هنگامی محمد را مبعوث نمود که هیچ کس از عرب،کتاب آسمانی نداشت و ادعای پیامبری نمی‏کرد. پیمبر اکرم مردم جاهلی راتا به جایگاه کرامت انسانی پیش برد و به رستگاری رساند که سرنیزه هایشان کُندی نپذیرفت و پیروز شدند و جامعه آنها استحکام گرفت «(17).
ضرورت امنیت سیاسی آن گاه تجلی می‏یابد که جوامع و ملت‏ها از درون و بیرون مورد هجوم باطل‏ها و دشمنان دین قرار گیرند و آن‏گاه که اباطیل و باطل‏ها از میان جامعه و اطراف جوامع رانده شدند، یک آرامش و ثبات سیاسی بر فضای جامعه طنین انداز خواهد شد.
ابن عباس گوید که در سرزمین ذی قار خدمت امام علی علیه السلام رسیدم که دیدم حضرت مشغول وصله و پینه زدن کفش‏هایش بود. تا مرا دید فرمود: قیمت این کفشها چقدر است؟
گفتم: بهایی ندارد. فرمود: به خدا قسم همین کفش‏های بی ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب‏تر است مگر این که حقّی را با آن بپاداریم، یا باطلی را دفع کنیم .(18)
با نگاهی به تاریخ حکومت‏ها در می‏یابیم که امنیت و عدم امنیت در گرو توجه و حساسیت حکومت و حاکمان بوده است. حضرت وقتی از جنگ نهروان مراجعت می‏نمود به مردم این ثبات سیاسی و امنیت را متذکر گردید و فرمود:
»الا و انّ اخوف الفتن عندی علیکم فتنه بنی‏امیه فانها فتنه عمیاء مظلم عمّت خطّتها و خصّت بلیّتها...
آگاه باشید، همانا ترسناکترین فتنه در نظر من، فتنه بنی‏امیه بر شماست، فتنه‏ای کور و ظلمانی...به خدا سوگند بنی‏امیه بعد از من برای شما زمامداری بد خواهند بود. آنان چونان شتر سرکشی که دست به زمین کوبد ولگد زند و با دندان گاز گیرد واز دوشیدن شیر امتناع ورزد،با شما چنین برخوردی دارند واز شما کسی باقی نگذارند جز آن کس که برای آنها سودمند باشد یا آزاری بدان‏ها نرساند.
چحضرت این نعمت را که مردم از او غافل شده‏اند، تذکر داده و بر این نکته تاکید می‏نماید که قدر و منزلت این نعمت ثبات سیاسی و آرامش جامعه را بدانید. امام پس از تصور آینده دردناک و نابسامان مردم، باز خبر از امنیت سیاسی و اجتماعی می دهد و بشارتشان داده و می فرماید:
»ثم یفّرجها الله عنکم کتفریج الادیم...
...پس از مدتی خداوند فتنه بنی‏امیه را نابود واز شما جدا خواهد ساخت...خدا با دست افرادی، خواری و ذلت را به فرزندان امیّه می چشاند که به سختی آن‏ها را کنار می‏زنند و جام تلخ بلا و ناراحتی و مصیبت در کارشان می‏ریزند...
در این هنگام، قریش دوست دارند آنچه در دنیاست بدهد تا یک بار مرا بنگرد. گرچه لحظه‏ای کوتاه باشد )به اندازه کشتن شتری( تا با اصرار چیزی را بپذیرم که امروز پاره‏ای از آن را می‏خواهم نمی‏دهند.«(19)
ملاحظه می‏گردد که نبود یک امنیت سیاسی، جوامع وملت‏ها را با چه بحران روحی و روانی مواجه خواهد ساخت. امااین نعمت را خطاب به کوفیان این گونه بیان نمود:
»ولقد احسنت جوارکم و احطت بجهدی...«
با شما به نیکویی زندگی کردم وبه قدر توان از هرسو نگهبانی شما دادم و از بندهای بردگی و ذلت شما را نجات داده واز حلقه‏های ستم رهایی بخشیدم تا سپاسگذاری فراون من برابر نیکی شما اندک باشد.و چشم‏پوشی از ارزشهای شما بسیار دیدم و با بدن لمس کردم.«(20)
پس ملاحظه می‏شود که رهبری،انسان، و هدایت سیاسی( سه واژه قرین و حاکی از مفاهیمی مقرون بایکدیگرند.
در هر جامعه‏ای »امین انیس« یگانه راهبری است که انگ عصیان به جان »شیرین« خود می‏خرد تا افکارهای ننگین کفر و شرک، بندگی و بردگی رابزداید. سنگینی و سوز غلّ و زنجیر جهالت و دنائت، او را بر نمی‏تابد تا به اشک دل و سرخی دیده اغلال محکومین دنیوی را ذوب نماید.
بنابراین امام و دین،نقش محوری خود را در زدودن بندهای اسارت انسانی واعلام پیک‏هایی به شام دلهای منتظر و امیدوار آشکار می‏سازد.
و از آن جا که دین در جایگاه حکومت بر زمان و مکان و ارائه قوانین »توسعه تاریخ« قرار داد،بالضروره بایستی استراتژی امنیت توسعه سیاسی - فرهنگی اقتصادی جامعه اسلامی نیز منتسب به مبانی متقین دینی گردد،چه در غیر این صورت در مقابل عمل و تحقق اجتماعی، پرچم‏داری اعتلاء کلمه عدل و اضمحلال واژه ظلم رابدست نظام غیر دینی سپرده و جامعه را دائماً در معرض ابتلاء به مواضع غیر فعال و انفعالی قرار داده‏ایم .
حضرت امیرالمؤمنین وقتی پس از ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مواجه با جریان غصب خلافت گردید و جامعه را با جو خفقان فاقد امنیت سیاسی اجتماعی نمودید در خطبه معروف خود از این بی‏ثباتی پرده برمی‏دارد و عامل بحران و عدم امینیت را عدم حضور امامت اعلام کرده و می‏فرماید:
»امّا والله تقمّصها فلان وانّه لیعلم این محلّی منها محل القطبب من الرّحا، ینحدر...«
آگاه باشید! به خدا سوگند ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می‏دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب به آسیاب که دور آن حرکت می‏کند. او می‏دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من‏جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه‏ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد.«(21) »سرانجام اولی حکومت را به راهی درآورد، و به دست کسی سپرد که مجموعه‏ای از خشونت، سخت‏گیری، اشتباه و پوزش‏طلبی بود. زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوراست، اگر عنان محکم کشد، پرده‏های بینی حیوان پاره می‏شود و اگر آزادش گذارد در پرتگاه سقوط می‏کند.
سوگند به خدا، مردم در حکومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند و دچار دو رویی‏ها و اعتراض‏ها شدند و من در این مدت طولانی محنت‏زا و عذاب‏آور، چاره‏ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر من سپری شد.«(22)
3- امنیت اقتصادی
مراد از امنیت اقتصادی برقراری یک عدالت در جامعه است. زیرا بی‏شک عدالت اجتماعی، آرمان مقدسی است که تنها در جریان جامعه دینی محقق شدنی است. رهبری دینی بهر میزان که بتواند توسعه جامعه را بر جریان توسعه ولایت دینی و گسترش زمینه عبودیت حضرت حق منطبق سازد، تحقق عدالت در جامعه را شاهد خواهد بود و بهر میزان که در نیل بدین مهم، توفیق حاصل نشود، باید علت آن را در موارد اصلاح نشده غیر اسلامی جستجو نمود.
امام علی علیه السلام پس از بدست گرفتن زمام ظاهری حکومت، در اولین نطق خود، وعده اصلاحات و اجراء امنیت اقتصادی را داد و فرمود:
»والله لو وجدته قد تزوج به النساء وملک به الاماء لرددته، فانّ فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق...
به خدا سوگند بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحبان اصلی آنها باز می‏گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم براو سخت‏تر است.«(23)
اگر در جامعه‏ای رفاه به شکل نهادینه و روش‏مند برای عامه مردم تحقق نیابد، هرج و مرج و بی‏عدالتی رواج پیدا خواهد نمود. زیرا عدم رفاه مادی که در لسان روایت، فقر نامیده شده است، زمینه را برای عصیان و طغیان در جامعه فراهم می‏نماید. بر این اساس رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
»پناه می‏برم به خدا از کفر و فقر. شخصی‏از آن حضرت سؤال کرد: آیا این دو برابرند؟ فرمود بله«(24)
و حضرت امیر در کلامی به فرزند گرامیش امام حسن‏علیه السلام می‏فرماید:
»... پسرم! هرکس مبتلی به فقر شود، مبتلی یه چهار ویژگی خواهد شد: ضعف در یقین، نقصان در عقل، رقیق شدن دین و کم رنگ شدن شرم و حیاءپس از فقر به خدا پناه می‏برم.«(25)
آن گاه که حضرت حکومت را در دست گرفت و جامعه موفق به رسیدن به کمال نهایی خود شد، بر آن شدند که بایستی روح حاکم بر جامعه، روح بندگی و اطاعت از خداوند باشد. به گونه‏ای که عصیان، نوعی حرکت در جهت خلاف جریان محسوب شود و برای وصول به چنین هدفی »امنیت اقتصادی« )عدالت اجتماعی(شرط لازم بود که برای عینی شدن آن دو عنصر اساسی مورد نیاز بود:
1- توازن اقتصادی 2- بهره‏مندی عمومی مردم.
البته توازن با اختلاف سطح زندگی سازگار است ولی این اختلاف از دو طریق محدود می‏شود.
الف: نباید اختلاف افراد در سطح زندگی، ناشی از ظلم و تعدی و تبعیض در اختیارات قانونی - مردمی - حکومتی باشد، بلکه باید از اختلاف در استعدادها و تلاش‏ها ناشی شود.
ب: کسانی که به خاطر استعدادها و زمینه‏های خدادادی مانند هوش و قوه فکر و سلامت بدن، جلو می‏افتند، باید کسانی را که از آن استعدادها و نعمت‏های خدادادی کم بهره‏مند هستند، تأمین نمایند.
حضرت علی‏علیه السلام می‏فرمایند:
»ان الله فرض فی‏الاموال الاغنیاء اقوات الفقراء فما جاع فقیر الاّ بما متّع به غنی والله سائلهم عن ذالک«
»خدای سبحان، حق مستمندان را در مال توانگران قرارداده است. پس هیچ فقیری گرسنه نماند مگر به سبب آن چه که توانگر از آن بهره‏مند شده است و خدای تعالی توانگران را بدین سبب مؤاخذه خواهد کرد.«(26)
براین اساس عاملی که فقدان و نابودی امنیت اقتصادی را بدنبال خواهد داشت، عبارت است از انحصارطلبی و توزیع غیر عادلانه اموال است که آن هم ریشه در حس زیاده‏طلبی و افزون خواهی ثروتمندان دارد که آنان و جامعه را به بیدادگری، حق کشی، ظلم، و استثمار سوق می‏دهد که حضرت از جمله اموری که هلاکت را به دنبال دارد برمی‏شمرد: »من یستأثُر من الاموال یهلک..
هرکس در اموال انحصار طلب باشد، هلاک می‏گردد.«(27)
ویژه‏سازی اموال و منابع طبیعی، از عوامل مهم تقسیم نابرابر و غیر عادلانه ثروت و پیدایش جامعه تبعیض‏آمیز طبقاتی )بحران امنیت اقتصادی( است. این تجربه همیشه تاریخ است که اجتماعاتی که دچار عدم تعادل و توازن در بهره‏مندی اقتصادی شدند، و به دوطبقه اکثریت محروم و اقلیت سرمایه‏دار، تقسیم گردید، سلامت و پایداری خویش را از دست بدادند و سرانجام به تلاش و سقوط کشیده شدند.
نیز تجربه مکرر تاریخ است که بیشتر ناآرامی‏ها، اضطراب‏ها، کشمکش‏ها، بحران‏ها و جنگها در پرتو همین جریان ناسالم در توزیع ثروت و منابع صورت گرفته و پدیدار گشته است. با مروری سطحی بر تاریخ بشریت این نکته به خوبی هویدا می‏شود که عامل و علل پایداری و زوال ملت‏ها و دولت‏ها، در درون اجتماعات و در ژرفنای روان انسانها قرار دارد و در عینیت زندگی و در ماهیت روابط اجتماعی آنان نهفته است. گرچه ملتهایی در طول تاریخ با عوامل ویرانگر خارجی روبرو گشته‏اند، لیکن موقعیت عوامل خارجی و مهاجم، همواره در گرو زمینه‏های درونی و تلاشی و انحصارگرایی داخلی بوده است و عوامل خارجی آن گاه که در درون و متن جامعه زمینه یافتند توانستند به درون رخنه کنند و کاری از پیش ببرند و جریان‏ها را دگرگون سازند و دفتر تمدن یا دولتی را ببندند.
این خاصیت بهره‏مندی ویژه‏ای اندک از ثروت و مواهب مادی است که به فساد و قانون شکنی روی‏آورد و در قلمرو گسترده‏تر نا امنی و نا آرامی و جنگ و درگیری راه بیندازد آن گاه که به نفع اقطاب ثروتمند جامعه باشد و لذا حضرت تذکر می‏دهند که: »المال للفتن سبب،
مال سبب برپا شدن فتنه‏ها )آشوب‏ها( است.
پس امیرالمؤمنین با اعلام هدفش در امر امنیت اقتصادی در جامعه‏ای که زراندوزان و مرفهین بی‏درد تا خرخره از اموال بادآورده بهرمند شده بودند، درصدد تحقق این حقیقت بود که عدم اجرای امنیت اقتصادی مساوی است با این که ثروتمندان به استراتژی خود که منافع و امنیت انسانها و نسل‏ها باید فدای امنیت مادی و غیر عادلانه است، ادامه دهند. امنیت اقتصادی ره‏آوردهای متعدد دیگری دارد که هر کدام عامل ثباتی در ملت و جامعه خواهد گردید. همه اهرمهای فشار و ابزارهایی را که ثروتمندان و سرمایه‏دارها به کار می‏بندند و می‏بستند تا توده‏های محروم را درتنگنا قرار دهند، در تعالیم انبیاء محکوم و مردود شمرده است زیرا، این رانت‏خواری و عدم توزیع عادلانه در دولت‏های پیشین امام علی‏علیه السلام و انواع بیعدالتی‏های اقتصادی خود عامل بحران فکری و عملی موحشی خواهند گردید.
بنابراین هرگاه مردم ناامید از امنیت اقتصادی گردیدند. بافرض یأس به سراغ کسب درآمد غیر مشروع خواهند رفت:
»الا فتوقّعو امن ادبار امورکم ذاک حیث تکون ضربة السیف علی المؤمن اهون من الرزق من حلّه«؛
هان منتظر روزی باشید که نظام اجتماعی شما از هم بپاشد... و این به هنگامی است که فرود آمدن شمشیر برسرمؤمن آسانتر است از دستیابی به درهمی حلال.«(28)
تنها در دین نبوی است که عدالت و دوری از نابرابری‏ها در تمام ابعاد مورد سرزنش قرار گرفته و درماهیت و ذات، فراخوان عدالت و ظلم ستیزی است. با استثمار، ستیزی آشتی‏ناپذیر دارد و از اصول ثابت و لایتغییر او بوده و می‏باشد. امام علی علیه السلام با ذکر حادثه عسرت مالی برادر خود عقیل این خصلت خود را که در راه امنیت اقتصادی به هیچ کس وصنفی باج نخواهم داد می‏فرماید:
»والله لقد رأیت عقیلاً و قد املق حتی استماحنی من برکم صاعاً...«
به خدا سوگند، برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست شد تایک من از گندم‏های بیت‏المال را به او ببخشم... پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می‏کرد. چون به گفته‏های او گوش دادم پنداشت که دین خدا را به او واگذار می‏کنم و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر می‏دارم. روزی آهنی را در آتش گداخته و به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به‏اوگفتم گریه کنندگان برتو بگریند. از حرارت آهنی می‏نای که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است؟ امّا مرا به آتش دوزخی می‏خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است؟...
به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان‏هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از موچه‏ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد و همانا این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ پست‏تر است. علی را با نعمت‏های فناپذیر و لذت‏های ناپایدار چکار؟«(29)
پس هرگاه جامعه‏ای بخواهد در مسیرتکامل قرار گرفته و در سایه یک برنامه منظم، توسعه یابد، یکی از اولین مسئله‏های آن جهت‏گیری کلی همه فعالیت‏هایی است که بنابر برنامه توسعه سیاسی اجتماعی باید انجام بپذیرد که در دل توسعه اقتصادی بر محور امنیت اقتصادی تحقق عینی پیدا می‏نماید.
البته تذکر این نکته ضروری است که تنها انگیزه اقتصادی و رفاه مادی نیست که موجب تحرک آدمی در صحنه‏های مختلف زندگی، از جمله فعالیت‏های اقتصادی می‏گردد بلکه چه بسا تحرکات و فعالیت‏های بسیار شدید و سرنوشت‏سازی که در تاریخ بشریت واقع شده امّا انگیزه‏های اقتصادی، محرک آن نبوده است. اهمیت مسئله از این جا نشأت می‏گیرد که وظیفه حاکم و دولت دربادی امر ایجاد یک امنیت اقتصادی جهت ملت و مردم است.
»من به هر حاکم مسلمان یادآوری می‏کنم که خدا را فراموش نکند و جانب ضعیفان را بگیرد و همواره در خانه‏اش به روی مردم بازباشد و گرنه ضعیفان، ماکول قرار خواهند گرفت و خورده خواهند شد. و زورمندان مسلمان ضعیفان را می‏خوردند.«(30)

4- امنیت فرهنگی
فرهنگ که فرایندی از آداب و رسوم، خوی‏ها و خصلت‏ها و چگونگی روابط حاکم بر مجموعه‏ها و گروههای انسانی است ضمن آن که خود زاییده زندگی اجتماعی انسانهاست، تأثیر شگرف و غیر قابل تردیدی بر چگونگی زندگی و ادامه حیات اجتماعی و ملی ملتها نیز دارد.
فرهنگ هر ملتی ریشه در اعتقادات، طرز تلقی‏ها و نوع نگرش آنها به جهان و مسائل موجود در آن دارد. بنابراین به میزانی که پایه‏های اعتقادی و باورهای اجتماعی ملتی مبتنی بر حقایق و ارزشهای انسانی و الهی باشد، ارزشهای فرهنگی او نیز شایسته تمجید و درخور ستایش و قابل پیروی خواهد بود. اما پرواضح است که در طول تاریخ حیات بشری، همواره آداب و سنن و خوی و خلق انسانها در جهت حق و بر اساس برداشت‏های حق جویانه و واقع‏گرایانه از قضایا و مسائل مختلف نبوده و در بسیاری موارد و به دلایل عدیده، انحراف و کجروی و دوری از صراط مستقیم فلاح و رستگاری و درغلتیدن در دامن موهومات و باورهای خرافی، باطل گرایانه، غیر الهی و ضدبشری گریبانگیر اقوام و ملل مختلف شده است.
در عصری که بسیاری از واژه‏ها معنای حقیقی خود را از دست داده‏اند، اشاعه ابتذال و فساد، نام ترویج فرهنگ و خدمت به جامعه بشری به خود می‏گیرد و دفاع از هویت ملی و ارزشهای والای انسانی و فرهنگ واپسگرایی، سکون و عقب ماندگی تلقی می‏شود و باندهای آشکار فکری و فرهنگی از هر وسیله‏ای برای هجوم و استحاله فرهنگی و مسخ ارزشهای معنوی بهره می‏جویند. در این بین هجوم بر بنیان‏های فکری، خطرناکترین و کارسازترین حربه‏ای است که موجودیت ملت‏ها و دولت‏ها را تهدید می‏کند.
در ترسیم گستره تهاجم فرهنگی دشمن می‏توان گفت: شاید نتوان در میان نظریه‏پردازان مادی و الهی کسی را یافت که در توجه به امر فرهنگ، ساختار فرهنگی، ابزارها و روشهای توسعه فرهنگی، ضرورت شناخت عوامل و نکُس فرهنگ و موضوعاتی مشابه و دریک کلمه »امنیت فرهنگی جامعه« تسامح را روا دانسته و نسبت به ارزشهای مورد پذیرش خود تداهن و سستی را مجاز شمرد چه آنان که برای جامعه تنها اعتبار ذهنی قائلند و آنرا به موجودی زنده و پویا تعریف نمی‏کنند و چه آنها که انسان محورند و خواست و اراده بشری را ملاک صحت اعمال دانسته و به مشیّت الهی بی‏توجهند، همگی براین امر متفق‏القولند که باید با تمام قوا از فرهنگ و ارزشهای خود دفاع کرد و در جامعه یک اقتدار و امنیت فرهنگی حاکم نمود. زمانی که فرهنگ! بعنوان یکی از مهم‏ترین مؤلفه‏ها در سرپرستی جامعه محسوب می‏شود و وقتی که وابستگی فرهنگی منشأ دیگر وابستگی‏ها و استقلال آن، زمینه‏ساز رهیدن از تمام قیود است؛ زمانی که دو نهال سیاست و اقتصاد در زمین فرهنگ غرس می‏شوند، از آن تغذیه می‏کنند و با حیات او می‏زیند؛ زمانی که اولین خط ما و دشمن در نبرد تاریخی و بی‏امان اسلام و الحاد فرهنگ است و فتح آن توسط رقیب، نقب نفوذ او تا آخرین سنگرهای عقبه ومفتاح الفتوحش در دیگر عرصه‏هاست، چه جای درک تساهل؟!
امام در زمینه پنهان بودن حرکت ضد فرهنگی دشمن هشدار می‏دهد که:
»فتنه‏ها آن گاه که روی آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند، حقیقت چنان‏که هست، نشان داده می‏شوند. فتنه‏ها چون می‏آیند شناخته نمی‏شوند و چون می‏گذرند، شناخته می‏شوند. فتنه‏ها چون گرد بادها می‏چرخند از همه جا عبور می‏کنند...«(31)
و یا در کلام دیگر خود می‏فرماید:
»... الفتنه عند طلوع جنینها و ظهور کمینها و انتصاب قطبها و مدارحاها...
فتنه آغازش چون دوران جوانی پرقدرت و زیبا و آثارش چون آثار باقیمانده بر سنگ‏های سخت زشت و دیر پاست...«(32)
آنچه در زندگی سیاسی و فردی حضرت بعنوان نقاط برجسته ظهور می‏نمایند این است که اوضاع سیاسی و فقدان امنیت و ثبات سیاسی در طول 25 سال سبب نابودی امنیت سیاسی و فرهنگی امت محمد گردید. آن‏ها در پناه خفقان و استبداد به هجوم فرهنگی خویش در قالب عدم کتابت حدیث وعدم رجوع به قرآن ناطق، جامعه را با شعار حسبنا کتاب اللَّه در غباری از تیرگی وانهادند.
امّا حضرت بر این اساس با بدست گرفتن زمام امور جامعه با ایجاد یک انقلاب فرهنگی در جهت زدودن رسوبات و لایه‏های پیدا و پنهان افکار منحرف، دشمنان را از صحنه بیرون نمود.
اصولاً در هر جامعه‏ای محور قراردادن مسائل اقتصادی وسیاسی با هر وزن واندازه‏ای غفلت از عامل مهم تکوین ساختار آنها می‏باشد که چیزی جز اصلاح نظام تمایلات و به تبع، نظام ادراکات یا فرهنگ جامعه نیست که از این رو مادامی که انقلاب فرهنگی توسعه نیابد و دامنه‏های آن، افق سیاسی و اقتصادی را در تمامی ابعاد روشن ننماید، استفاده از معادلات و مفاهیم ناهمگن با هدف غایی حرکت تکاملی جامعه نخواهد توانست تضمینی برای تحقق آرمان‏های الهی جامعه باشد.
مطمئنا برای ایجاد یک امنیت فرهنگی، اگر انقلاب سیاسی در وجدان عمومی جامعه مؤثر افتد و گستاخی و جسارت روحی مردم را دربر خورد با هر آن چه نام ظلم دارد مضاعف سازد اما نتواند با امنیت فرهنگی گره بخورد که بستر پرورشی جامعه را برای تداوم حرکت سیاسی مهیا کرده و ابزار لازم را برای هدایت چنین حرکتی در اختیار تصمیم سازان و تصمیم‏گیران نظام می‏گذارد و اگر این دو نتواند با امنیت اقتصادی هم‏آوا شوند، حتما در ادامه را با مشکلات جدی برخورد خواهد شد.
امنیت فرهنگی، ابزار تجّسد روحی، تفاهم فکری و تعاون عملی است. غلفت از چنین امنیتی )فرهنگی( ضرورتاً به تمسک ناخواسته به ابزارهای سیاسی و تبلیغی که تنها از عهده توجیه وضعیت موجود آن هم برای مقطعی خاص برمی‏آیند منجر می‏شود.
علل و زمینه‏های برقراری بحران و فقدان امنیت فرهنگی
در یک بررسی مختصر و با استقرایی ناقص می‏توان به ویژگی‏ها و عواملی دست یافت که درفقدان امنیت فرهنگی نقش محوری و به سزایی را دارا هستند که برخی از آنها توسط دشمن خارجی و برخی دیگر مختص ساختار داخلی جامعه می‏باشد که برخی از آنها را بیان می‏نمائیم:
1- شبهات. امام علی‏علیه السلام در تعریف آن می‏فرماید:
»انما سمیّت الشبهة لانّها تشبه الحق...
شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. اما نور هدایت کننده دوستان خدا در شبهات یقین است و راهنمای آنها مسیر هدایت الهی است، امّا دشمنان خدا، دعوت کننده‏شان در شبهات گمراهی است و راهنمای آنان کوری است.«(33)
آنچه همواره زمینه ساز، یک حضورجریان سیاسی در جوامع و ملت‏ها گردیده است، ابتدائش با ایجاد شبهه پراکنی توأم بوده است. زیرا شبهه فضا را تاریک و مبهم کرده و سپس حرکت عینی و سیاسی وارد عمل می‏شود. اساسی‏ترین شبهه‏ای که مسیر صحیح تاریخ را تغییر داد و عامل انجراف میلیون‏ها مسلمان گردید، شعار فرهنگی، حسبنا کتاب الله بود. در روز آخری که رسول اکرم در بستر بیماری بودند، آن‏گاه که فرمود:
»برایم قلم و دوات بیاورید« جواب داده شد »ان الرجل لیهجر این مرد هذیان می‏گوید.«
اینجا شروع بحران و انهدام امنیت فرهنگی جامعه مدینه النبی بود. پس از آن در یک حرکت نابخردانه، پس از غصب خلافت، هرگونه نقل حدیث را ممنوع نموده و مردم را به قرآن ارجاع می‏دادند.
معاندین امام علی توانستند با ایجاد شبهات فراوان، 25 سال جامعه را از حیث سیاسی بر مدار باطل خویش هدایت کرده و از فیض ولایت امری امامت علی‏علیه السلام محروم نمایند.
امّا والله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم...
به خدا قسم ابابکر جامه خلافت را برتن کرد درحالی که می‏دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‏کند.
بنابراین در سایه بحران و فقدان امنیت فرهنگی است که فتنه‏ها براحتی قدرت اظهار وجود پیدا می‏نمایند و حق را در انزوا قرار می‏دهند.
آیا تشکیل پرچم‏های قیام و خروج بر علیه امام عصر، در دوران مظلومیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جز از راه شبهات بوده است؟ آیا تشکیل لشکر 120 هزارنفری معاویه در مقابل حضرت علی علیه السلام وصی بلافصل نبی اکرم غیر از تمسک به شبهات بود؟ و آیا غیر از این است که شبهات آنقدر کارگر و کار ساز می‏شوند که امیرالمؤمنین لب به شکوه می‏گشاید که:
»انزل الدهر ثم انزلنی حتی یقول علی و معاویه...«.
این قدر روزگار مرا پائین آورد که مردم می‏گویند علی و معاویه )مرا در کنار معاویه قرار می‏دهند(.
امروزه ایجاد شبهه به صورت سازمانی صورت می‏گیرد و نسبت به همه اعتقادات دینی و مذهبی القاء شبهه می‏کنند و برای این کار مراکز تحقیقاتی ایجاد کرده‏اند.
چگونه می‏شود دین و حکومت دینی )معصوم و غیر معصوم( را از اثر انداخت و خنثی کرد؟ یکی از راههای مقابله با دین، توسعه ملکه تردید نسبت به دین است که هدف کلام وفلسفه غرب است )در دانشگاه‏های غرب( و هدف دین‏شناسی غرب است.
بنابراین تمام تلاش اینان ایجاد بحران در امنیت فرهنگی است تا زمینه فرهنگی توسعه مادی فراهم شود. امروزه اعتقاد به خدا، بزرگترین مانع توسعه مادی است.
2- بی لیاقتی سران حکومت‏ها
شکی نیست که قدرت و هیأت حاکمه در یک جامعه تأثیر چشمگیری بر ایجاد امنیت فرهنگی آن جامعه دارد. اگر حکمرانان مقید و مطیع ارزشهای دینی جامعه خود باشند؛ به دوام و گسترش فرهنگ دینی کمک بسزایی می‏نمایند. و اگر فاسد و بی‏لیاقت باشند، صدمات جبران ناپذیری بر فرهنگ و ذخایر مادی و معنوی جامعه وارد و عامل بحرانی در عرصه فرهنگ می‏شوند. به همین دلیل دشمن از طریق حکام وابسته و فاسد خیلی سریعتر می‏تواند به مسخ فرهنگ دینی و جایگزین کردن فرهنگ مورد نظر خود دست یازد.
امام در کلامی از کلمات شیرین خویش وظیفه حاکم را این‏گونه تبیین می‏فرماید:
»ان احق الناس بهذ الامر اقواهم علیه واعلمهم بامرالله فیه فان شغب شاغب استعبت...«.
سزاوارترین اشخاص به خلافت )حکومت( آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومند و درآگاهی از فرمان خدا داناتر باشد تا اگر آشوب‏گری به فتنه انگیزی برخیزد به حق بازگردانده شود...«(34) مردم هم اکنون آتش جنگ بین شما و اهل قبله شعله‏ور شده است و این پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جایگاه حق بدوش نمی‏کشد.«
3- رفاه‏طلبی و تجمل
القاء روحیه رفاه‏طلبی و دنیا گرایی یکی از محورهای اصلی بحران در امنیت فرهنگی جوامع است. دشمن برای سست کردن عقاید و اصول فرهنگ جوامع مستقل به خصوص کشورهای اسلامی طرحهای مختلف و متنوعی را پی‏ریزی می‏کند.
یکی از عوامل فرهنگی که باعث موفقیت و توسعه دین و وحدت پیروانش می‏شود، تأکید بر عدم وابستگی و دلبستگی مسلمانان به زخارف دنیوی و هواهای نفسانی است که این امر باعث می‏شود که دلهای آنان همواره متوجه خدا بوده و خدا محور اصلی وحدت برای همه باشد و از طرفی عدم دلبستگی به مادیات دنیا باعث دوام روحیه دین مداری در امت اسلامی خواهد شد که در این صورت هیچ قدرتی را یارای غلبه بر امت اسلامی نخواهد بود. باری اولین بار این حرکت شوم با نیّت تخلیه و استحاله روحی و معنوی جوانان مسلمان در اندلس )اسپانیای فعلی( به آزمایش گذاشته شد که متأسفانه نتیجه مثبتی را برای دشمن به ارمغان آورد. آنها براحتی توانستند از طریق بدحجابی و وسایل عیش و نوش دیگر عوامل نفسانی جوانان را به کاباره کشانده، کم‏کم ملت مسلمان اندلس را از روحیه جهاد و دنیاگریزی تخلیه کنند و در گام بعدی به راحتی، جلو گسترش و نفوذ اسلام را در آن منطقه بگیرند. امام علیه السلام این منفذ ورودی دشمن را بیان کرده و سفارش می‏نماید که:
»فلاتکونو انصاب الفتن و اعلام البدع والزموا ما عقد علیه حبل الجماعه...
سعی کنید که شما پرچم فتنه‏ها و نشانه‏های بدعت نباشید و آنچه را که پیوند امت اسلامی بدان استوار و پایه‏های طاعت بر آن پایدار است بر خود لازم بشمارید... لقمه‏های حرام به شکم خود راه ندهید. شما برابر دیدگان خداوندی قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگی را آسان فرمود.«(35)
آنچه در پایان توجه به آن ضروری به نظر می‏رسد، اثر امنیت فرهنگی در باقی ابعاد امنیت‏های سیاسی و اقتصادی است. اگر امنیت سیاسی در وجدان عمومی جامعه مؤثر افتد و گستاخی و جسارت روحی مردم را دربرخورد با هر آنچه نام ظلم دارد مضاعف سازد امّا نتواند با امنیت فرهنگی گره‏بخورد که بستر پرورشی جامعه را برای تداوم امنیت سیاسی مهیا کرده و ابزار لازم را برای هدایت چنین امنیتی در اختیار تصمیم سازان - نظام کارشناسی - و تصمیم گیران نظام می‏گذارد، و اگر این دو امنیت نتوانند با امنیت اقتصادی مبتنی بر معادلات اسلامی هم‏آوا شوند. حتما ما در ادامه راه بامشکلات جدی روبرو خواهیم شد. چون محرومیت‏های ناشی از مبارزه سیاسی مردم با نظام استکباری در هر شکل و اندازه از یکسو و وجود جسارت ایجاد شده در آنها از دیگر سو می‏تواند به بروز طغیان علیه آن دسته از روابط اجتماعی منجر می‏شود که ظرفیت لازم را برای تحمل بار سنگین این روحیه قوی مردمی و جسارت روز افزون عمومی ندارند. به همین دلیل بایستی قویاً برتوسعه امنیت فرهنگی که ظرفیت فرهنگ جامعه را ارتقاء داده و ابزار تمهید نظام پرورشی متناسب با اهداف الهی جامعه بشمار می‏رود تأکید ورزید.
بنابراین با اینکه فرهنگ امری ممتاز از سیاست و فرهنگ است لکن هرگز فرهنگ جدای از این دو تحقق عینی نداشته و قابل وقوع نیست و از همین روست که امنیت فرهنگی جدای از امنیت سیاسی و اقتصادی نه واقع می‏گردد ونه دفع آن بدون توجه به سیاست و اقتصاد هماهنگ با آن میسور است. به تعبیر دیگر آن‏گاه که امنیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی هماهنگ شده و سیاست و اقتصاد رنگ فرهنگی به خود بگیرند، مجموعه پیام آور فرهنگی خاص می‏شوند که راه‏های نفوذ همه جانبه خویش را بلامانع می‏سازد و براین اساس دفع بحران در امنیت فرهنگی جدای از توجه به برنامه‏ریزی‏های سیاسی و اقتصادی و نقش القایی این دو در فرهنگ امکان‏پذیر نیست.

...................( Anotates ).................
1) نگاهی به مقوله امنیّت - مرتضی شکارچی - ج 1376 - 123 / 3 - چاپ دوم.
2) امنیت و ابعاد آن ص 416 - یوسف بارانی - نشر نور- 1373 - چاپ سوم
3) نهج البلاغه - فیض الاسلام خطبه 106
4) نهج البلاغه - فیض الاسلام حکمت 88
5) مثنوی - دفتر اول - بیت 1208
6) بحارالانوار ج 13 / ص 154 ج 6
7) مثوی - دفتر اول - ابیات 3754 - 5
8) نهج البلاغه - خطبه 227
9) ق / 16
10) حافظ: »تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز«
11) نهج البلاغه - خطبه 130-
12) رک فرهنگ لغات دهخدا.
13) اصول کافی - محمد بن یعقوب کلینی ج 1/ ص 202
14) همان -باب الحجه - التفویض الی رسول الله / ص 226
15) برای شناخت تعریف سیاست رک: مراحل سیاسی اندیشه جامعه‏شناسی - دیویداپتر»مجله اقتصادی سیاسی - اقتصادی منش 107 / ص 73 - بنیاد در علم سیاست - عبدالرحمان عالم - مبانی سیاست - عبدالحمید ابوالحمد ص 25
16) نهج البلاغه - خطبه 2
17) نهج البلاغه - خطبه 33
18) همان مصدر سابق
19) نهج البلاغه - خطبه 93 - این خطبه را حضرت پس از حادثه جنگ نهروان در سال 38 هجری بیان نمودند
20) نهج البلاغه - خطبه -159
21) نهج‏البلاغه - خطبه 3 )شقشقیه(.
22) همان منبع سابق.
23) نهج‏البلاغه، خطبه 15.
24) میزان الحکمه ج3 / ح 15985.
25) همان منبع سابق/ ص 2440 / ج 15994.
26) نهج‏البلاغه - حکمت 328 و رک: الحیاة ج3 / ص 270.
27) تحف الاعقول / ص 155.
28) نهج‏البلاغه / 755.
29) نهج‏البلاغه- خطبه 224.
30) نهج‏البلاغه / 9027.
31) نهج البلاغه- خطبه 92.
32) همان - خطبه 151.
33) نهج‏البلاغه - خطبه 38.
34) نهج‏البلاغه - خطبه 173 )سخنرانی در شهر مدینه(.
35) نهج‏البلاغه - خطبه 152.
نظرات بینندگان