arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۶۴۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۱ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۰

نفرين بر گران فروشان!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خسرو معتضد نوشت: «دبير اتحاديه بارفروشان تهران گفته كه سبزي در ميادين تره باركيلويي 250 تا 300 تومان است و كساني كه به قيمت 1000 تومان مي فروشند، بي انصافي مي كنند!»

بميرم! چه سخنان حكيمانه و ماندگاري. اتحاديه بارفروشان تهران بايد اين اظهارات خردمندانه و بي نظير دبير كل محترمش را كه در سفته است و گوهر و لولؤ و مرجان پديد آورده است، بدهد دست خوشنويسان با خط نستعليق بنويسند، بفرستد در سر در هر دكان سبزي و ميوه فروشي محض عبرت آيندگان نصب كنند.

جناب دبيركل، چقدر زحمت كشيدند محض عوامفريبي و كشك و شيره ماليدن سرمصرف كنندگان محترم، اين جمله را ازدهان مبارك صادر كردند!

طفلك خبرنگار با حجب و حيا يادآور شده است: حالا سبزي خوردن جزو ملزومات سفره افطار است!

آقاي دبير اتحاديه فرموده: بله قيمتش كيلويي 250 تا 300 تومان در ميادين تره بار است. ذليل شده ها كيلويي 3000 تومان مي فروشند. نفرموده و اي كاش مي فرمود و دل مردم را خنك مي كرد كه خدا ان شاء ا... به زمين گرم بزندشان، ان شاء ا... روز قيامت سيه روي شوند، جز جيگر بزنند. آخر هيچ خوبيت دارد آدم سه برابر قيمت رسمي سبزي خوردن را به جيب بزند؟

فكر مي كنيد اين خودروهاي صد و پنجاه، دويست ميليوني را من و خبرنگاران بي نواي روزنامه مي خريم؟ فكر مي كنيد قاضي عدليه و دبير دبيرستان و سرهنگ ارتش جرأت مي كنند، سمت و سوي آپارتمانها و ويلاهاي يك ميليارد توماني و بلكه بيشتر بروند؟

مگر جز اين است كه همين گرانفروشي هاست كه ميلياردر آفريني مي كند؟

دبير اتحاديه، چقدر شكر افشاني فرموده كه گرانفروشان بي انصافي مي كنند. از آنجا كه مثالهاي من بيشتر از تاريخ است، بد نيست برايتان داستاني نقل كنم از مرحوم احمد ميرزا عضدالدوله از پسران آخري فتحعليشاه قاجار.

مي گويند، روزي تعدادي از مردم همدان كه وي حاكم آن شهر بود، به حضور او آمدند و از مظالم و جنايات مردم، آزار و تعدي و تجاوز و رشوه ستاني قاطرچيان دولتي شكايت كردند.

اولي گفت: همسر مرا دزديدند و بردند و معلوم نشد چه بر سرش آمد.

دومي گفت: خواهر مرا.

سومي گفت دختر مرا هم روسياه كردند.

حاكم همدان كه مردي ضعيف النفس و ترياكي و اهل خور و بست و مي و باده بود، دستمالي از جيب درآورد و زار زار گريست!

چهارمي گفت: قربانت گردم، آمدند منزل من! هفت روز خوردند و خوابيدند و ترياك و شيره كشيدند و مرغ و كباب خواستند و بعد فرش و لحاف و تشك و دستبند و گردنبند زن و دخترهايم را گرفتند و دو گاو و گوساله مرا هم سر بريدند بردند براي ساير قاطرچي ها كباب درست كنند.

حاكم نچ نچ كنان و با اشك گفت: خدا ان شاء ا... روز قيامت به آتش دوزخشان بيندازد. من خودم آن روز در صحراي محشر حاضر هستم و مراتب را گواهي خواهم داد كه شما گنهكاران را در آتش جهنم ببينيد.

شاكي بعدي گفت: اسبهايشان را به مزرعه من آوردند، محصول درو نشده را پايمال كردند.

حاكم فرمود: خدا ان شاء ا... گردنشان را پايمال كند.

پيرمردي آمد و گفت: قربان! قاطر و الاغ مرا بردند.

حاكم فرمود: ان شاء ا... از همان قاطر و الاغ به زمين بيفتند و كمرشان بشكند.

پيرزني آمد و گفت: قربان! كرسي زمستان مرا بردند و شكستند و از چوبش براي آتش اجاق استفاده كردند و ده تا مرغ و خروس مرا كشتند و به سيخ كشيدند و خوردند.

حاكم گفت: ان شاء ا... در صحراي محشر گواهي خواهيد داد. مسؤول آتش جهنم همان سيخ كباب را به هر چه نه بدتر آنان فرو برده و روي آتش، جوجه كباب برشته شان خواهد كرد.

ناگهان مردي جلو آمد كه دست پيرزني را گرفته بود. حاكم پرسيد اين عجوزه ديگر كيست؟ نگو كه قاطرچيان مزاحم او هم شده بودند!؟

آن مرد گفت: خير، خانه من نزديك دارالحكومه است. وقتي ديدم جناب عالي سر مردم را با حرف مفت گرم كرده اي و به جاي احضار و مجازات اين قاطرچي هاي نسناس وظيفه نشناس متجاوز به جان مال و ناموس مردم، هي نفرينشان مي كني، رفتم دست ننه بزرگم را گرفته آوردم اينجا، حضرت اقدس والا، ايشان صد برابر جنابعالي بلد است نفرين كند و موعظه فرمايد. مرد حسابي! دولت تو را گذاشته اينجا به دردها و شكايتهاي مردم رسيدگي كني، هي نفرين و لعنت تحويل مردم مي دهي؟ هي مردم را به روز يوم الحساب حواله مي دهي؟ خجالت بكش، حقوق مفت مي گيري و اين خزعبلات را تحويل مردم داده از پس يك فوج سيلا خوري قاطرچي برنمي آيي؟ اگر راهزنان و دزدان و اجانب به همدانت حمله كنند، چه غلطي خواهي كرد؟

عضدالدوله حق به جانب او داد و گفت: قربانت گردم، حرف حساب مي زني، ولي كاري از بنده برنمي آيد. اگر راهزنان و دزدان و اجانب هم حمله كنند، مي رويم مصلاي همدان، نفرين مي كنيم شرشان از سرخلايق هر چه لايق كنده شود! اين جا بود كه همه غش غش خنديدند و آن مرد شاكي هم از ننه پير خود خواست، تا مي تواند متجاوزان را لعن و نفرين كند.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۱
0
2
خدایا سایت خوب انتخاب رو از ما نگیر
ایرانی
|
UNITED STATES
|
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۱
0
2
چه عجب!!! اقا معتضد!
همینطوری ادامه بده تا دوباره مردمی بشی! .......
نظرات بینندگان