arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۵۲۱۸
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۱۵ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۰

لهستاني با لهجه اصفهاني

چه در آن زمان دختربچه 10ساله يي بيش نبودم، سرخوش از بازي هاي كودكانه و البته بي خبر از معادلات جهاني كه مي رفت زندگي من و هموطنانم را دگرگون كند و امروز در مرز 80سالگي سرشار از خاطرات تلخ آن روزها كه هنوز هم به ياد آوردن تحمل آن سختي ها چون مهاجرت ناخواسته به اردوگاه هاي سيبري و كار اجباري برايم غم انگيز است. در آن روزها آرزوي من و هموطنانم يا مرگ بود يا رهايي از رنجي كه مي كشيديم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مهلن استلماخ (نيكپور)-اعتماد: سخن گفتن در مورد رويدادي كه 70 سال قبل اتفاق افتاد و طي آن زندگي انسان هاي زيادي- مانند من- دستخوش تغيير شد، آسان نيست.

چه در آن زمان دختربچه 10ساله يي بيش نبودم، سرخوش از بازي هاي كودكانه و البته بي خبر از معادلات جهاني كه مي رفت زندگي من و هموطنانم را دگرگون كند و امروز در مرز 80سالگي سرشار از خاطرات تلخ آن روزها كه هنوز هم به ياد آوردن تحمل آن سختي ها چون مهاجرت ناخواسته به اردوگاه هاي سيبري و كار اجباري برايم غم انگيز است. در آن روزها آرزوي من و هموطنانم يا مرگ بود يا رهايي از رنجي كه مي كشيديم.

    آري آنگاه كه ماشين آدمكشي استالين به ناچار بر اثر حمله نژادپرستان ژرمن تن به رها كردن ما داد، قرار شد تا ما راهي ايران شويم و پس از مدتي كوتاه اقامت و باز يافتن آرامش و نيروي تحليل رفته مان به كشورهاي آزاد جهان آن روز رفته و زندگي جديدي را شروع كنيم. آن زمان بود كه ميان ما نام ايران بر سر زبان ها افتاد.

اين نام براي ما مساوي با زندگي و بهشت بود. بهشتي شرقي و پررمز و راز كه تنها تصور ما ازآن، آنچه بود كه در درس جغرافيا خوانده و شنيده بوديم.

    در آن زمان بسياري از هموطنانم ديگر در قالب خانواده به اين سفر نپرداختند چراكه مرداني كه توان رزم داشتند در جبهه هاي جنگ مشغول دفاع از كشورشان بودند كه عمده آنان يا كشته شده يا اسير شدند. آنان نيز كه پس از پايان جنگ به خانه و كاشانه خود بظگشتند هرگز خانواده خود را بازنيافتند.

    من به همراه مادرم پا به سواحل طلايي انزلي گذاشتيم. اما چه بسيار كودكاني بودند كه بدون والدين خود و با برادر يا خواهرشان وارد اين سفر شدند و در اين سفر والدين خود را از دست داده يا گم كرده بودند. از همان ابتدا قرار شد افرادي كه اينگونه هستند جهت مراقبت و نگهداري راهي اصفهان شوند.

 پس عمده مهاجران در اصفهان را كودكان بي سرپرست تشكيل مي دادند. گرچه من به همراه مادرم در تهران و كمپ يوسف آباد استقرار يافتيم اما بي خبر از اوضاع و احوال كودكان يتيم نبوديم. مقدمات تربيت و آموزش آنان بلافاصله در اصفهان آغاز شد. آنان هم درس مي آموختند هم صنعت. تا آنجا كه حتي دختران لهستاني بافت فرش را در اصفهان آموختند. در ايران زمان بسيار زود سپري شد و ظرف دو، سه سالي كه صدها كودك لهستاني در اصفهان بودند توانستند شادابي و سلامت جسمي و روحي خود را بازيابند و براي آغاز دوره جديدي از زندگي خود ايران را ترك كنند. اينان اما هرگز ايران و سرزمين روياهايشان – اصفهان- را فراموش نكردند و كماكان قدردان اين محبت هاي ايرانيان بوده و هستند. تا به آنجا كه گروهي كه هنوز زنده اند و در خارج از ايران زندگي مي كنند خود را اصفهاني مي خوانند و به يادبود آن روزها و به پاس قدرداني از اين ملت سخاوتمند، انجمني را دراين رابطه تاسيس كردند و چندي قبل كتابي از خاطرات خود نشر دادند به نام «اصفهان شهر بچه هاي لهستاني».

من كتاب سركار خانم دمندان و عكس هاي آن را نيز ديدم. از ايشان سپاسگزارم كه همت كرده و بخشي از تاريخ مشترك ايران و لهستان را در آن ثبت كرده اند. تصاوير اين كتاب گواه و سندي است بر حضور عده زيادي كودك و نوجوان كه دست تمنا به سوي مردمي دراز كرده اند كه خود به واسطه وجود جنگ جهاني دوم و حضور قلدرانه سربازان متفقين دچار كمبودهاي مادي و معنوي بسيار گشته اند، اما بزرگوارانه اين خيل عظيم نيازمندان كوچك چشم آبي را پذيرفتند و به آنان خوراك و اسكان دادند. چرا كه شايد آنان را محتاج تر از خود ديدند و شايسته محبت.

    ايرانيان بار ديگر به همه ـ و به ما ـ ايثار و ميهمان نوازي را نشان دادند و ثابت كردند در اوج نيازمندي خود، هرگز دست رد به سينه هيچ محتاجي ـ حتي غيرهموطن ـ نمي زنند. در جاي جاي صفحات اين كتاب خاطرات كودكاني كه طعم زندگي دوباره را در اقامتگاه هاي اصفهان چشيدند نقل شده.

 آنان پس از خروج از ايران، مردان و زناني شدند كه عده يي از آنان به انسان هاي تاثيرگذار و تصميم ساز عصر خود بدل گشتند و چه نيكو از آن روزها ياد مي كنند. بسيار خوشحال شدم وقتي با شخصيت عكاسي بزرگ چون مرحوم جلاآشنا شدم.

 گرچه در اين سال ها روح بزرگ ايراني را درك كرده ام. امروز ايران شناسي در لهستان يك رشته تحصيلي است و من فكر مي كنم هر چه بيشتر از اين دست فعاليت ها صورت پذيرد گامي خواهد بود در نزديك تر شدن دو كشور، آن هم با سابقه رابطه تاريخي چندصد ساله.

 اگر قدري تاريخ مطالعه كنيم درمي يابيم كه ايران و لهستان ـ طبق اسناد مستند ـ حداقل از دوره صفوي داراي ارتباطات ديپلماتيك هستند، گرچه وجود سكه هاي ساماني در آن ديار نقلي از روابط بازرگاني است. پس شناخت ما از يكديگر به زماني بسيار قديمي تر از وقايع جنگ جهاني دوم بازمي گردد. باشد تا در مرور و حفظ اين مشتركات كوشا باشيم.
نظرات بینندگان