اپيدمي و تب
استفاده از مجريان لوسِ مثلاً خوش تيپِ مثلاً امروزي چند سالي است رسانه
ملي را فرا گرفته و اخيراً با رويکرد سيما در ساخت برنامه هاي پر مخاطب اين
مسأله کمي پررنگ تر شده است.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر "انتخاب"؛ رنامه هايي که في نفسه برنامه هاي خوبي
هستند مي توانستند باشند! - اما به دليل ناپختگي مجريان و داشتن اهداف شخصي
از سوي آنها بجاي داشتن اهدافي در راستاي برنامه اين مجموعه ها برخلاف
ادعاشان بشدت شکست خورده اند. مجرياني که با تمام قوا يک تنه ريشه برنامه
را مي خشکانند و تا حد ممکن برنامه را از منظر اجرا به ابتذال مي کشانند.
سردمدار
اين اتفاقات بي شک فرزاد حسني است، کسي که چندين سال پيش به مدد برنامه
کوله پشتي براي خود مخاطبان کاذب فراواني دست و پا کرد. شاخصه اين قبيل
برنامه ها که بعداً مدل هاي مختلف آن ارائه گرديد در نگاه اول تفاوت دکور
برنامه، نحوه اجرا و نوع مهمانان آن در قياس با برنامه هاي روتين و مشابه
است. برنامه هايي که از همان تيتراژ سعي دارند به هر شکلي شده بفهمانند و
اعلام کنند که متفاوتند و متمايز. اما اين تازه شروع ماجرا و قسمت خوشايند
اين اتفاق است.
داستان از زماني آغاز مي شود که تيتراژ برنامه تمام
شده و مجري عزيز از ظن خود مديريت برنامه را بر عهده مي گيرد.
در
برنامه هاي از اين دست که همين اواخر پيش از «ماه عسل» برنامه «جمع ما» با
اجراي آزاده نامداري نيز به طرز وحشتناکي به دام آن گرفتار شد برنامه هايي
است که مجريان آن به هر دليلي گمان مي کنند حق و حقوقي بيش از ديگر مجريان
برنامه هاي تلويزيوني دارند و بي پروا به هر هنجار و عرف حاکم بر فضاي
رسانه تجاوز کرده و اين گستاخي نچسب را به حساب اجراي متمايز خود مي
گذارند.
اين برنامه ها که عموماً در قالب «ريلتي شو»ها به نمايش در
مي آيند، برنامه هايي هستند آزمون پس داده که در تمام دنيا از پر بيننده
ترين برنامه هاي شبکه هاي تلويزيوني محسوب مي گردند. نمونه بارز آن «آمريکن
ايدول» يا نمايش «اپرا وينفري» و نمونه موفق ايراني آن «ببخشيد شما» با
اجراي مهران مديري است.
قصه آدم هاي واقعيدر اين برنامه
ها قهرمانان قصه آدم هاي ويتريني نيستند، بلکه مردم کوچه و خيابان به معني
واقعي کلمه اند. انسان هايي که در کنار ما زندگي مي کنند و داستان زندگي
شان را فقط خودشان مي دانند. اين است که وقتي اين آدم ها برايمان قصه زندگي
شان را تعريف مي کنند به دقت گوش مي دهيم و از اين که در زندگيشان سرک مي
کشيم لذت مي بريم، چرا که اين سرککشي، جزئي از لذات روزانه زندگي ماست.
همانطور که در تاکسي وقتي دو فرد غريبه دارند داستان هاي زندگي شان را براي
يکديگر تعريف مي کنند آن را با دقت تمام گوش مي دهيم و اگر به هر دليل
جزيي ازآن را نتوانيم بشنويم، حسرت مي خوريم.
فارغ از اين حس ذاتي،
شنيدن قصه آدم هاي بي نام و نشان که قهرمانان بزرگي در زندگي خودشانند و هر
کدام در گوشه اي از همين مملکت براي خودشان کمتر از اسطوره هاي داستان ها
نيستند خود جاذبه اي ديگر دارد. با اين حال اين همه پتانسيل آنچنان از سوي
مجريان کار نابلد به دلايل شخصي و خودخواهانه به حاشيه مي رود که تنها تأسف
فراواني از حرام شدن اين همه سوژه هاي جذاب باقي مي ماند.
مجريان
جوان اين برنامه ها آنچنان جذابيت قهرمان برنامه و قصه زندگي اش را در
برنامه رقيب خود مي بينند که از هيچ سعي و کوششي در جهت نشان دادن و حضور
خود به بيننده دريغ نمي نمايند و اين مسأله تا آنجا پيش مي رود که گاهي
مجري به تمسخر و تخريب قهرمان برنامه خود مي پردازد. از حرف هاي بي ربط
زدن، تکان هاي زياد دست، نگاه هاي افراطي به دوربين، پوشيدن شلوارهاي لي و
جين در رسانه ملي تا صحبت هاي بلند با عوامل پشت صحنه همه و همه در جهت
ابراز وجود براي مخاطب و واکنشي منفي در برابر جذابيت مهمانان برنامه است.
گناه مجريدر اين ميان گناه
حرام کردن اين سو ژه هاي ناب توسط احسان عليخاني با سابقه چند ساله اش در
ويژه برنامه هاي اين تيپي ماه رمضان قطعاً بيشتر و نابخشودني است. با اينکه
مهمانان امسال او داستان هاي جذابتري دارند و خودشان هم نسبت به مهمانان
برنامه هاي سال قبل دوست داشتي تر و قهرمان ترند و با وسواس بهتري انتخاب
شده اند، ولي سياست بسيار اشتباهي که عليخاني در پيش گرفته سبب شده تا فضاي
برنامه تا حد يک برنامه به شدت معمولي سقوط کند.
بخشي از اين
اشتباهات فاحش بطور مشهودي به دليل تقليد کورکورانه از اجراي فرزاد حسنيِ
چند سال پيش در اين گونه برنامه هاست که سعي مي کرد با حاضر جوابي ها و
اظهار نظر هاي بي موقع و بی حرمتی ها و پررویی ها و تلاش تمام عیار برای
اثبات دانش و نظرات ناب و نشان دادن چشمان رنگی و شخصی کردن برنامه تا
معرفی پسرخاله و مامانم اینا در برنامه زنده تلویزیونی، حضور خود را نشان
دهد، غافل از اينکه خود او پس از مدتي با بلوغ رسانهاي که پيدا کرد با
هوشياري از آن فضا فاصله گرفت .
همين چند روز پيش بود که در برنامه
ماه عسل زني که به دليل سرطان پايش را از دست داده بود و در دانشگاه در
رشته پزشکي از ممتازان دانشگاه بود و حالا براي خودش پزشک حاذقي شده بود از
ترک شوهرش در هنگام بيماري اش مي گفت و با بغض شديدي از عشق بي اندازه اش
به او مي گفت، طوري که هر مخاطبي را متأثر مي کرد. در اوج اين فضاي ناب و
حزن انگيز عليخاني با آن لبخند هاي صدادارش (! ) بلند رو به عوامل پشت صحنه
کرد و گفت آقا يه وقت مجري عطسه اش بگيره بايد چيکار کنه. من الان عطسه ام
گرفته! بريم يه بخش از برنامه رو ببينيم شايد من عطسه کنم... و اين حرف
هاي عجيب را با چنان شعف و سر خوشي بيان مي کرد که گويي تا آن لحظه با
مستربين در خصوص خاطرات پشت صحنه اش مصاحبه مي کرده.
يا موقعي که
مردي با حسي نوستالژي از ميزان مهريه زنش مي گويد که مثلاً چند ده سال قبل
چند صد هزار تومان مهريه زنش بود و فضاي برنامه فضاي وصف عشق و وفاداري است
رو به عوامل پشت صحنه مي گويد آقايونِ نزولخور پشت صحنه سريع حساب کنن
اونقدر مهريه الان ميشه چقدر؟ و وقتي با سکوت معنا دار آنها مواجه مي شود،
ادامه مي دهد نزولخور نداريم اينجا؟ و دوباره آن خنده هاي عجيب را که تمام
دندان هايش شمارش مي شود، چاشني مثلاً هوش و بداهه اش مي نمايد.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر "انتخاب"؛ عليخاني
در اجرا آنقدر حواسش به خودش و تحميل خودش است که گاهي خط و ربط برنامه را
گم مي کند و در مقام کسي که بايد برنامه را مديريت کند تا رشته قصه پاره
نشود خود آنقدر به بيراهه مي رود و نقطه گذاري و فاصله گذاري هاي اشتباهي
انجام مي دهد که برگشت راوي و قهرمان قصه به سر خط روايت زندگي اش غير ممکن
مي شود.
در برنامه اي که بازماندگان سقوط هواپيماي اروميه داستان
زندگي شان را مي گفتند، آنقدر لحظه به لحظه حرف بي ربط زد و سؤال بي ربط
کرد که ديد راوي چند دقيقه اي است دارد يک جمله را در لابلاي حرف هاي او
مرتباً عينا تکرار مي کند و وقتي از راوي قصه پرسيد، آيا واقعاً اينها چند
بار اتفاق افتاده است، راوي قصه در جواب مي گويد نه، شما نمي گذاريد اين
جمله به آخر برسد!
گستاخي به
مهماناناز ديگر شواهد موارد مطرح شده، گستاخي مجري نسبت به
مهمانان است. وقتي پرده سن براي مجري محترم برنامه باز مي شود و او از روي
فرش قرمز به داخل سن گام بر مي دارد، گاهي تا مدت مديدي سرگرم خودش و تنظيم
پاچه هاي شلوار و آستين ها و گاهي مراسم غبارروبي از لباس هايش است و
مهمانان برنامه مات و مبهوت به او خيره شده تا شايد از صرافت خودش بيفتد و
برنامه را شروع کند.
گاهي نيز براي آنکه از اول خود و حضورش را
تحميل کند به مهمان بيچاره که سلام کرده طوري گير مي دهد، چرا سلام مي کني
که گويي کار غير متعارف يا اشتباهي انجام داده است و مي گويد مگر بدون سلام
کردن نمي تواني شروع کني و... و بي پروايي خود در برابر دوربين هاي برنامه
زنده را از همان ابتدا به ابزاري براي سرکوب مهمانانش که همگي براي اولين
بار فضاي تلويزيون را تجربه مي نمايند، بدل مي کند.
مثلاً همین
امروز در برنامه ای که برادر مرحوم داداشی را دعوت کرده بود، وقتی از او
پرسید"در مقابل این فرهنگ بد قداره کشی چه باید کرد"، پاسخ شنید که "باید
به فرهنگ پهلوانی بازگشت" در این لحظه مجری بانمک برنامه گفت که "اینها که
همه شعار است"، گویی توقع داشته عملاً به جناب ایشان نشان دهد باید چگونه
پهلوانی را به جامعه بازگرداند!
يا ساختارشکني هايي با اصرار
فراوان بر تکرار لغات خارجي، که مثلاً يکسره بجاي پيامک بگويد اس ام اس يا
به زني که در اوج احساس از ترک همسرش در هنگام نياز به او مي گويد مجري
برنامه با شنگولي خاصي مي گويد آن زمان که ديس کانکت شديد را مي گوييد! همه
و همه براي تاکيد بر آن تمايز کاذب و مخرب ميان مجري و ديگر مجريان ديگر
برنامه هاست.
عليخاني آنقدر حواسش به تحميل خود و قهرمان سازي از
خودش است که هر ازگاهي با همان گستاخي ناخوشايند حتي براي عوامل پشت صحنه
نيز حضورش را به بهانه هاي فني به رخ مي کشد و مثلاً در اوج قصه گويي مهمان
برنامه بي مقدمه رو به عوامل پشت صحنه مي گويد چه وقت نماي از بالاست و
کلوزآپ بگيريد! و اينگونه گاهي براي پر و بال دادن به خود و مطرح بودنش و
حضور سرشارش در جميع جهات(! ) تلاش مي کند که از سر ناداني ازگل به خودي
زدن هم فرو گذار نمي کند.
از همه ی اين ها بدتر گاهي آنقدر خودش را در مقام
قهرمان باور مي کند که گاهي رسالت خود را که تنها روايت و نمايش دقيق و بي
غرض قصه آدم هاي برنامه اش، کمک به آنها در قصه گويي صحيح آن هم در مقام
مجري برنامه است فراموش کرده و با تکه پراني هاي سياسي غير عرف و
غيرآگاهانه در رسانه ملي، خود را در مقام حلال و منتقد مسايل کلان سياسي
مملکت قلمداد مي کند!
او در برنامه اش به تقلید سخیف از برنامه های مشابهش در خارج از کشور، تا
می تواند حرف ها و موضع گیری های ضعیف و کودکانه ی خود
را مطرح می کند و کاری با حرف میهمانانش ندارد. سخنانی که شاید در یک جمع
دوستانه چند نفره با حضور مامانم اینا و .... نیز چندان حائز توجه نباشد،
اینک به گوش میلیون ها ایرانی می رسد تا آرزوی این جوان پرمدعا، بیش از این
ماند سنوات گذشته به باد نرفته باشد.
البته شاید این همه گستاخی و اعتماد به نفس کاذب، ریشه در برخورد همواره
اغراق آمیز مردم با این دسته از مجریان دارد. قطعاً برخورد های پر از اغراق
مردم در ساخت چنین شخصیت خودستایی نقشی اساسی داشته است. اساساً دیدن افراد تلویزیونی در خیابان برای مردم بسیار جذاب است. حتی اگر آن فرد یک مجری با چنین مشخصاتی باشد. انقدر از او تعریف و تمجید های دروغین و به به و چه چه های کذب می کنند که امر بر جوانانی چون او مشتبه می شود و به قطع مطمئن می شوند که فرد مهمی هستند، می توانند با وجود ضعف شدید اطلاعات، در هر موردی اظهارنظر کنند، هر آنچه می خواهند در برنامه زنده تلویزیونی بگویند و مهمانان را به باد تمسخر و کنایه بگیرند...
مشکل اساسی ماه عسل
این مجری جوان مسيرش را بد جوري گم کرده و به بيراهه رفته است. اقبال
نسبي برنامه هم نه به مدد اجرا، که به مدد ساعت پخش برنامه و مهمانان بکرش
است. بماند که حالا نمايش آدم هاي رنج ديده، انسان هايي که روي صورتشان
اسيد پاشيده شده و در اوج جواني اين چنين قرباني شده اند، يا انساني که
براي هيچ کجاي زندگي اش کم نگذاشته ولي با اين حال تنها راه زنده ماندنش
براي مبارزه با سرطان قطع پايش بوده و... درست قبل از افطار و با زبان روزه
کار صحيحي است يا نه.
مشکل ماه عسل با تمام محاسن و نقاط قوتش در
اين است که عليخاني اصلاً نمي تواند با مهمانانش ارتباط برقرار کند و براي
خوشايند همنسلان بيننده اش که مخاطب عام اين برنامه هم نيستند بيشتر سعي در
ايجاد فاصله بين خود و مهمانانش مي نمايد و مثلاً به پير زني که حداقل سه
برابر سن او را دارد و از يکي از توابع روستاهاي اطراف يکي از شهرستان هاي
کوچک خراسان آمده و لهجه اش به سختي قابل درک است مرتبا مي گويد فدات شم!
يا پير مردهايي که بايد احترامشان را بشدت نگه داشت و شهري برايش احترام
قائلند را با اسم کوچک صدا مي زند.
از اين رو عليخاني خود به
بزرگترين معضل برنامه اش در برقراري ارتباط او با مهمان و مهمانان با مخاطب
با مهمان بدل مي شود. او در اکثر مواقع تلاشش بر اين است که براي مخاطب از
مهمانان برنامه اش جذاب تر باشد و از منظر مخاطب برنامه قهرمان هميشگي
برنامه مجري باشد نه مهمانان موقر و قابل احترامش. شايد از همين روست که او
براي خود صندلي چرخان سفيد با ارتفاع بيشتري گذاشته و مهمانانش را روي
صندلي سياه و ثابتي در ارتفاع کمتر مي نشاند! حيف.
من قبول دارم احسان یه کم لوسه ولی انصافا آدم خوش فکریه. الکی نگید بخاطر موقع پخش برنامه، ماه عسل گرفته...مگه برنامه های دیگه پخش نمی شد؟ مگه پارسال همین ماه عسل نبود چرا هیشکی نگاه نکرد؟
انصاف داشته باش انصاف. با 90 درصد متن مخالفم
مگه فحط الرجاله!
آقای مجری، بزرگوار، مودب باش لطفا
من خودم هیچ برنامشو نتونستم تا آخر نگاه کنم بسکه لوووس و بی ادب بود مجریش، انگار مهموناشو آورده بود تا مسخرشون کنه....
خالي بود . اگر صداقتي در كار هست آنها هم حرف براي گفتن دارند شايد هم بيشتر از تمامي كساني كه به اين برنامه آمدند
من خودم هیچ برنامشو نتونستم تا آخر نگاه کنم بسکه لوووس و بی ادب بود مجریش، انگار مهموناشو آورده بود تا مسخرشون کنه....
سوزه
مرم
یادازری
نمره دهی با توجه به کوتاهی متن میباشد
نمره شما=9
نتیجه=مردود
جالب اینجاست که ایشان طوری از مخاطب خودش سئوال میپرسه که انگار طرف متهم ردیف اول .
1- فردوسی پور
2- فرزاد حسنی
3- فیروز کریمی
ولی بدجوری داره به بیراهه میره
هیچی نداشته باش، فقط ادب نداشته باش
ازنظر شما حسن جوهر چی که مثل یک چوب خشک و کاملا" بی استعداد در اینکار بود وافت شدید بیننده داشت این برنامه سال قبل مفیده؟!!! چرا نظر شنجی نمیکنید؟؟؟؟ فقط کینه و انتقامجویی شخصی؟؟
فقط آرایش زنانه صورتش فقط ما رو کشته
جای TV بودم میفرستادمش معاینه بشه
خوب دوست نداری نیگاه نکن.
توی خانواده و اشنا های ما که کلی طرفدار داره.
مجری ها هم خیلی خوبن
شما کلا با صدا و سیما مشکل داری داداش.
نمی دونم چرا
برای اینکه زحمات این عده هدر نره یه مجری مجرب بیارن اینکه کاری نداره البته پارتی طرف اگه بزاره
1- فردوسی پور
2- فرزاد حسنی
3- فیروز کریمی
ولی بدجوری داره به بیراهه میره
هیچی نداشته باش، فقط ادب نداشته باش
اقای نوریان متاسفم از طرز نگاهت به مجری این برنامه
من شخصا بندرت تلویزیون ایران را نگاه می کنم نه اخبار و نه فیلم وسریال های ایرانی را .
اما ماه عسل را می دیم . انتخاب سوژه ها و موضوع ها جالب و تازه بود
نوع مجری گری -راحتی در بیان و گفتار و روش سوالات جسورانه و خیلی واقعی بود
توانایی جمع بندی و اداره کردن مباحث باتوجه محدویت زمان قابل تقدیر بود . شاید برنامه کاستی هایی هم داشت ولی نقاط قوت بیشتر بود . اقای نوریان مقاله شما بیشتر بیمارگونه و مغرضانه است
چقدر نگاهتون كوته بينانه و تنگ نظرانه است!
راست مي گي!مني كه 90 درصد اوقات .... تلويزيون رو نگاه نمي كنم وقت پخش ماه عسل مي اومدم رو كانال ايران!
همين بس نيست!
خلايق هر چه لايق!
علی ضیاء عزیز دددددددددددددل
حالاچرابایدحتماعربی بنویسی؟مثلااین هنره یافضله؟بابازبان مازبان سعدی وحافظه که بسیاری دراروپاوآمریکاآرزو دارن فارسی بلدباشندتابتونن این کتابارا بخونن.بعدهم رگ گردنمون میزنه بیرون که عرباواژه خلیج ...راجعل کردن ازماست که برماست
تا کی میخاین کاری کنید که مردم بیشتربه سمت ماهواره برن؟!!!!
ایشون جوونه و به تبع جوونیش حرکاتش شاد و امروزیتری بروز میده...
یک سری افراد سبک اجرای خودشونو دارن که اتفاقا بر خلاف نظر نویسنده !بینندگان خیلی زیادی هم دارن به خاطر این سبک و صراحت لهجه...
نیایم به اندازه سنمون فکر کنیم. بیایم به جای دیگران هم فکر کنیم و بسنجیم اونا چی میخان....
1-بی ادبی وعدم رعایت احترام به مهمان
2-فکر می کنم این احساس را دارن که برنامه 6دانگش مال خودشان است وصاحب اختیار ش هست
3-هنوز طرز برخورد با مهمان را بلد نیست
5-از تکه پرانی وسنگ روی یخ کردن دیگران لذت می برند وگرنه این قدر به این کار اصرار نمی ورزد
6-من نمدانم این برنامه ها کارگردان ندارد که مجری دستور می دهد تصویر بردار چه بکند
کاش مجریانی مثل آقای حسینی پرورش می یافتند
وهمچنین علی ضیا
من که خودم کمتر تلویزیون میبینم ولی اکثر برنامه ماه عسل رو دیدم.خیلی برنامه جالبی بود مخصوصا به دلیل انتخاب موضوع و دعوت از مهمونای که شاید حتی تصور نمیکردن روزی تلویزیون اونا رو دعوت بکنه.
اما دوستان یه کمی هم انصاف داشته باشیم و یه کمی هم خودمون رو جای مجری برنامه بذاریم.من که از اجرای خوب وراحت احسان علیخانی لذت میبردم.وشاید همین اجرای متفاوت بود که خیلی ها رو قانع کرد که تلویزیون رو به جای ماهواره نگاه بکنن
کاش به جای گیر دادن به لباس علیخانی یه کم به بطن برنامه وارد میشدید
شاید احسان تو بعضی از لحظه های حساس,به احساسات مهمون ها احترام نذاشته,ولی دلیل نمی شه که بکوبینش.احسان سعی می کرد برنامه به دل مردم بچسبه که چسبید.
دسسسستش درد نکنه
آدم وقتی برنامشو می بینه حس می کنه که همش این آقا داره خود شیرینی می کنه..
نمي دانم چرا اين برنامه يا هر برنامه مشابه را، اين قدر بزرگ مي کنيد. بابا تلويزيون مي خواهد مخاطبان زيادي را پاي تلوزيون ميخکوب کند اين يک، تهيه کننده هم به نون نوايي برسد اين دو، مجري هم خود را ارائه دهد و طرفدار جمع کند اين سه، مردم هم يک سرگرمي دراماتيک داشته باشند اين چهار، مهماني هم که در برنامه شرکت مي کند مي خواهد يا دلسوزي مردم را داشته باشد و يا تا حدودي مشهور شود وگرنه براي مني که نه دنبال شهرت هستم و مي دانم که دلسوزي مردم هم دردي از از من را دوا نمي کند براي چي پاشم برم تو اين برنامه؟!!!
و اما عرض بنده :
1. جداً متأسفم براتون که با هدف گرفتن سوتی از مجری، برنامه رو میبینید !
2. اگه اجرای احسان علیخانی تا این حد فاجعه و غیر قابل تحمله چرا برنامه مخاطب داره !؟! میدونم و میدونید که به خاطر ساعت پخشش نیست ، چون پارسال هم همین ساعت پخش میشد ! اگه اجرای علیخانی بده پس اجرای جوهرچی چی بود ؟! یعنی علیخانی انقدر افتضاحه بعد اونوقت مجریانی که کمه کم 15 سال سنشون بیشتر از اونه تو یه کانل دیگه آواز میخونن و قر میدن که جلب مخاطب کنن مجریان فاخری هستن و به شعور مخاطب احترام میذارن ؟! چرا کسی به اونا گیر نمیه ؟ چرا کسی اونا رو نقد نمیکنه ؟! شما که به شلوار جین علیخانی گیر میدین چرا یه لباس هندی ای که اون آقا روز عید تو برنامه ی شبکه تهران تنش کرده بود گیر نمیدین ؟ اون خیلی خوب و موقره ؟!
3. یه کم با دید وسیعتری به آدم ها و دنیای دور و برتون نگاه کنید ، حاضرم قسم بخورم که دو سوم این چیزایی که شما توی این به اصطلاح نقدتون ازشون صحبت کردین، این مجری به فکرشم نمیرسیده مثل همون صندلی ای که آخر مطلبتون ازش گفتین !
ایرادهای بنی اسرائیلی که میگن همینایی که شما به این بدبخت گرفتین ... ( شلوار جین ، گفتن اس ام اس به جای پیامک ، خندیدن ، یا اینکه مدت مديدي !!! سرگرم خودش و تنظيم پاچه هاي شلوار و آستين ها و گاهي مراسم غبارروبي از لباس هايش است .غیره ) و کاش همه ی مجریای ما انتقادپذیریشون به اندازه ی ایشون بود !
4. آخه اغراق تا چه حد ؟!! اگه یکی این برنامه رو تا به حال ندیده باشه و مجریش رو نشناسه با این چیزایی که شما تعریف کردین معلوم نیست چه هیولایی از علیخانی تو ذهن خودش ممکنه بسازه !
5. خنده دارترین و در عین حال اعصاب خردکن ترین نقدی بود که به عمرم خونده بودم ...
6. از قدیم گفتن ، خلایق هرچه لایق ...........
* نامردین اگه کامنتمو تأیید نکنین !
راستی، تأثیر این نقد یا بهتره بگم تخریبیه (!) رو من این بود که از علیخانی بیشتر خوشم اومد !
شما موفق نشدین !!!
خدا وکیل من که دوست ندارم مثل ایشون باشم. شما دوست داری مثل ایشون باشی؟؟؟؟؟؟ باش خیرش رو ببینی
فکر کنم منتقدی که این متن رو نوشته قبلن دوست داشته مجری بشه نتونسته حالا به علیخانی حسودیش میشه داره واسه اون میزنه!
بعدم، دوست ناشناس ، من یا موافقان دیگه ی ایشون و احتمالن کسی که این کامنت رو نوشته دوست نداریم جای ایشون باشیم چون از موفقیتش خوشحالیم و به هیچ وجه هم حسودیمون نمیشه ! ایشالا که هر روز موفق تر از دیروز باشه ...
همین تظاهر و مومن بازی شماها ریشه بطن دین رو خوشکونده.
به جای کلی گویی میگفتی کجای این نقد بیراهه است . اکثر نظرها قبول دارن این پسر از حدش گذشته بود .
پس شمام توبه کن چون به نویسنده توهین کردی .
نکردی؟؟؟ من که میگم نکردی ولی به اعتبار حرف خودت توهین کردی.توبه کن .واسه چیش رو من نمیدونم شما بگو.
به نظر من با وجودی که ضعف زیاد داره اجراش ویژگی های مثبت زیادی هم داره. اگه نقطه ضعفهاشو کمتر کنه مطمئنا مجری خیلی بهتری از اب درمیاد.
عالی بود
کاملا موافق این ئنقد هستم
خیلی بی انصاف هستید
برید بمیریدددددد!!!!!!!
این ایراد مسلمشه که خون ادمو به جوش می یاره
من اگر جای مهمانها بودم
در جواب این سوال تکراریش که لحظه های شهودی و حساس زندگی انسانها رو شعاری می خونه و میگه غیر قابل باورن ...؛می گفتم : لزومی نداره همه چیزو همه درک کنن
انگار برای همراهی مردم ورضایتشون همه کاری باید کرد
چه بی معنی