arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۴۳۸۹
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۳ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۱
گفت و گو با دکترقطب الدین صادقی؛

دربرابر مدیریت غلط راهی جز مقاومت و پشتکار نیست

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سمیه صادقی - قطب‌الدین صادقی از آن دسته هنرمندانی است که دنیای حرفه‌ای تئاتر را با عرصه دانشجویی پیوند زده است. از جمله کارهای او می‌توان به نبرد، مده آ و... اشاره کرد.

 

این کارگردان ومدرس تئاتر این بار هم در مرداد وآبان ماه سال جاری دو نمایش «خاطره‌ای که نداشتم حتی اگرهزار سالم بود» و «مکبث» را در تالار حافظ وتماشاخانه ایرانشهر به صحنه می‌برد. به همین مناسبت فرصتی پیش آمد تا با این چهره جدی تئاتر ایران گفت و گویی انجام دهیم.

آقای صادقی شما در حال حاضر دو نمایش را در نوبت اجرا دارید، ابتدا درباره نمایش «خاطره ای که نداشتم حتی اگر هزار سالم بود» برایمان بگویید واینکه داستان نمایش چه زوایای مفهومی را مورد نظر قرار می‌دهد ؟
- نمایش «خاطره‌ای که نداشتم حتی اگر هزار سالم بود» رابراساس متنی از ژان پل سارترنوشتم. متن ژان پل سارتر برداشتی از متن اوریپید است. آنچه در متن اوریپید شرح داده شده، درباره جنگ تروا و ستم روا داشته شده بر مردم این سرزمین است.
آنچه من در این متن سعی در انجام آن را داشته ام، بزرگ نمایی ابعاد جنگ بین دو تمدن آسیایی واروپایی بود. تروا مظهر یک جامعه پیشرفته آسیایی است که به شکل مطلق در آمده و من برای تبدیل کردن آن به یک نماد، تمام نشانه‌های اسطوره ای وتاریخی آن را پاک کردم. در این جنگ فرهنگ آسیا بر اروپا غالب شد که البته مبنای رفتار فاتحان با مردم شکست خورده یک رفتار دور از انصاف و بر پایه خرد و اومانیسم (انسان گرایی) بود .در این نمایش بیشترین تلاش من نشان دادن مظلومیت زنان در جنگ و ستمی است که بر آنها روا داشته می‌شود. معمولاً در همه جنگها از مردها سخن گفته می‌شود؛ آنها قهرمان، شهید و قربانی اند، ولی متأسفانه هیچ‌وقت نامی اززنان برده نمی‌شود. این نمایشنامه فرصت خوبی است تا بتوان به سخنان واعتراضهای زنان که کمتر در طول تاریخ تریبونی به آنها اختصاص داده شده، گوش فرا داد .قهرمانان این نمایش درواقع همه زنان تروا هستند.

انتخاب بازیگران نمایش بر چه اساسی بود ؟
-یکی از کارهایی که همیشه در سه دهه فعالیتم در تئاتر ایران انجام دادم، کاربا دانشجویان بود، زیرا یک بخش اساسی از کار من تدریس است و همیشه با دانشجویان ونسل جوان در ارتباط هستم .به نظر من انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل جدید به طور مستقیم، یکی از راههای موثر و از بهترین محمل‌های کار آموزشی است. کار عملی جدا از فعالیتهای کلاسی از طرفی نسل جوان رابا روحیه جمعی آشنا می‌سازد وخلاقیتها را شکوفا می‌کند و از سوی دیگر دانشجویان را باهمه ابعاد طراحی، بازیگری، کارگردانی و تحلیل رو در رو می‌نماید که نتایج سازنده ای را در بردارد. نمایش "خاطره ای نداشتم، حتی اگرهزار سالم بود” از کارهایی است که اکثریت مطلق بازیگران آن دانشجویان دانشگاه سوره هستند .

با توجه به اینکه این کار را سال قبل هم اجرا کردید، چه شد که تصمیم گرفتید دوباره متن نمایش را کار کنید ؟
- سال گذشته این نمایش را با همراهی دانشجویان دانشگاه سوره روزی پنج ساعت به مدت چهارماه تمرین کردیم، اما درنهایت حیرت متوجه شدم مسؤولان دانشگاه ذره ای احساس مسؤولیت و قدرت درک ندارند ؛ دوبارسالن تمرین را ازما گرفتند و چون جایی برای تمرین نداشتیم، ناچار شدم به تئاتر شهر بروم و از روابط حرفه‌ای‌ام استفاده کنم.
نمایش را در جشنواره دانشجویی اجرا کردیم ولی فهمیدم مسؤولان جشنواره دانشگاهی نیز کوته فکرند، زیرا با وجود گروهی چهل نفره که 32 نفر بازیگر دارد، بابت هزینه‌های دکور، لباس، موسیقی، پوستر، ایاب ذهاب و تدارکات و... تنها مبلغ 320تومان پرداخت کردند در نتیجه مجبور شدم خودم پنج، شش میلیون تومان خرج کنم ولی با این حال گفتم اشکالی ندارد، بعد از جشنواره دانشگاهی کار را درتالار مولوی اجرا می‌کنم ولی دیدم مسؤولان تالار مولوی هم به همان اندازه کوته فکر وندانم کارند. آنها تمام سال مرا بازی دادند ولی سالنی برای اجرا به من داده نشد .
از اجرای این کار منصرف شده بودم که با مشورت دوستان تصمیم گرفتم این کار را در جشنواره فجر به اجرا ببرم که همین طور هم شد. با پیگیری‌های مداوم در تالار مولوی وصحبت با مسؤول مربوطه قرار شد نمایش را در تالار مولوی به صحنه ببرم، ولی متاسفانه دوروز مانده به شروع جشنواره در نهایت ناجوانمردی سالن اجرا را به سالن استاد سمندریان تغییر دادند. وقتی برای بار دوم این نمایش را کارگردانی کردم، بسیار ناراحت شدم، چون 16 نفراز بازیگران کار را تغییر دادم.
بار دیگر مسؤولان وعده دادند که این کار را بعد از جشنواره دانشجویی به اجرا می‌بریم ولی عمل نکردند و فهمیدم حسن نیت ندارند. و حالابرای بار سوم این نمایش را کارگردانی می‌کنم عمر من در این راه تلف شد ؛ به جای این نمایش می‌توانستم روی چند نمایش دیگر کار کنم. خوشبختانه وقتی این موضوع رابا مسؤولان تالار وحدت ومدیریت تالار حافظ مطرح کردم در نهایت گشاده رویی استقبال کردند وپذیرفتند. علت اجرای مجدد این کار فقط به خاطر تلاش وزحمت بازیگران این نمایش است. در برابر یک مدیریت غلط هیچ راه حلی وجود ندارد مگرمقاومت و پشتکار خود ما .

از دیگر نمایش‌هایی که برای اجرا در دست دارید، مکبث متنی از شکسپیراست شما گفتید این نمایش را با دکور و لباس معاصر به اجرا می‌برید، آیا مخاطب می‌تواند با مکبث معاصر ارتباط برقرار کند؟
-یکی از ویژگی‌های آثار بزرگ کلاسیک، جنبه تعمیم پذیری آن وامکان برداشتهای گوناگون است.این متن آنقدر غنی وجذاب است وموضوع رابه شکل زیبایی مطرح کرده که شما می‌توانید از آن برداشتهای گوناگونی داشته باشید. نسخه اصلی نمایش مکبث مربوط به قرن دهم میلادی در انگلستان است. اگر من نمایش را به شکل کلاسیک آن به صحنه ببرم تماشاگر به طور نسبی با آن ارتباط برقرار می‌کند، اما اگر آن را به شیوه ای امروزی اجرا کنم، مخاطب با تطبیق آن با مسائل بیرونی جهان به درک والاتری خواهد رسید .
در واقع هر گاه سراغ یک کار کلاسیک می‌رویم، تنها به صرف شناخت تجریدی ازاین پدیده نیست، بلکه قصد داریم از طریق گذشته به حال کمک کنیم و حال را بهتر بشناسیم ؛ همواره باید دنبال پل‌های ارتباطی با مردم بگردیم، به همین دلیل برداشت من منطبق بر حوادث زنده سی، چهل سال اخیر جهان بخصوص خاورمیانه است .
در این نمایش شخصیتها و موقعیتهای دراماتیک به بهترین شکل ممکن دیده می‌شوند. هرچقدر تجریدی تر به عقب برویم ارتباط مخاطب با اثر کمتر می‌شود و هر قدر نزدیک تر و زنده تر باشد، این ارتباط ملموس تر شده ومردم بهتر آن را درک می‌کنند. بازیگران مکبث حرفه ای هستند مثل میکائیل شهرستانی،هژیر آزاد، عاشوری، عبدللهی، رود ساز و... ما یک گروه حرفه ای هستیم که سالهاست در کنار هم کار می‌کنیم .
با توجه به این که قصد داشتید پلی بین امروز و زمان رخ دادن داستان بزنید، تا چه حد توانسته اید به اصل داستان وفادار بمانید ؟
-چارچوب داستان همان است، اما با پرداختی متفاوت؛ فقط نگاه ما به انسان‌ها وانگیزه اعمال بزرگی که درصحنه اتفاق می‌افتد متفاوت است که ناچار به دخل و تصرف شدیم، بعضی از دیالوگ‌ها را حذف و بعضی قسمتها را اضافه کردیم. اگر در مبحث کارگردانی به هملت نگاه کنیم می‌بینیم که شکسپیر متنی را به شیوه خود نوشته ولی با نگاه کردن به هملت کوزنسوف، لارنس الیویه، ژان لی بارو درمی یابیم که هر بار کارگردانی با حضور خود معنای جدیدی به متن بخشیده است. اگر کارگردانی پنج اصل داشته باشد، اولین اصل آن برداشت خود کارگردان است، یعنی بدون برداشت مستقل هیچ کارگردانی وجود ندارد، این برداشت مستقل است که هسته مرکزی وتفکر اصلی کارگردان را تشکیل می‌دهد وبر اساس این هسته مرکزی انتخاب شیوه بازی، بازیگران، لباس، دکور ونوع موسیقی صورت می‌گیرد. بنابراین در وهله اول همه چیز به برداشت اصلی شما به عنوان کارگردان برمی گردد.
نظرات بینندگان