arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۲۳۳۹۸
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۸ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۲

دیدگاه یوشکا فیشر درباره "مصر پس از مرسی"

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 "باوجود آنکه انقلاب در میان کشور‌های عربی از تونس آغاز شده، اما مصر در قلب این انقلاب واقع شده است. این کشور با موقعیتی استراتژیک، مرزهایی باثبات، جمعیت کثیر و تاریخی کهن، قدرت اصلی و بنیادین جهان عرب برای چندین قرن بوده است و این امر مصر را از سایر کشورهای عربی متمایز می‌کند و رویدادهای اخیر به ویژه خلع محمد مرسی، رییس جمهوری منتخب این کشور، تبعا عواقبی بسیار گسترده‌تر از آنچه به نظر می‌رسد، به همراه خواهد داشت."

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه اسبق آلمان در تحلیل خود در روزنامه تودی زمان می‌نویسد: « آیا خلع مرسی یک اقدام مقابله‌ای کلاسیک با انقلاب مصر در ظاهر یک کودتای نظامی است؟ یا اینکه یک کودتا برای جلوگیری از تصاحب کامل قدرت توسط حزب اخوان‌المسلمین، برطرف کردن بحران اقتصادی و ممانعت از تبدیل شدن ناآرامی‌ها به یک دیکتاتوری مذهبی محسوب می‌شود؟

هیچکس نباید انکار کند آنچه که در مصر اتفاق افتاده یک کودتای نظامی بوده یا رژیم سابق حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر به قدرت بازگشته‌ است. اما برخلاف سال 2011 میلادی که تعداد کمی از لیبرال‌های حامی غرب و تعداد زیادی از جوانان طبقه متوسط شهری علیه مبارک به راهپیمایی دست زدند، امروزه و در حال حاضر همین گروه‌ها از کودتا حمایت می‌کنند و به نوعی به آن "مشروعیت دموکراتیک" می‌دهند. با این همه، نمی‌توان بر سرنگونی دولتی که به صورت دموکراتیک انتخاب شده و توسط کودتای نظامی خلع شده، سرپوش گذاشت.

بنابراین، مصر هم‌اکنون چه گزینه‌ای پیش‌رو دارد؟ آیا اوضاع موجود در این کشور باعث تکرار تراژدی الجزایر می‌شود که در آن ارتش برای جلوگیری از به دست گرفتن قدرت توسط اسلامگرایان، انتخابات را لغو کرد و باعث بروز جنگی هشت ساله شد که طی آن 200 هزار تن کشته شدند؟ آیا اوضاع موجود در مصر باعث روی کارآمدن و بازگشت مجدد دیکتاتوری می‌شود؟ یا به چیزی شبیه "دموکراسی" کمالیست‌ها ختم می‌شود که مدتهای مدید در ترکیه حاکم بود و نظامیان هر موقع که می‌خواستند افسار دولت غیرنظامی را می‌کشیدند؟ تمامی این سه گزینه پیش رو محتمل هستند اگرچه این امر غیرممکن است که پیش‌بینی کنیم کدامیک از آنها درنهایت عملی می‌شود.

اما تنها موردی که تقریبا می‌توان گفت قطعی است، این است که پراکندگی و توزیع بنیادین قدرت در داخل جامعه مصر تغییر نکرده است. ارتش و حزب اخوان‌المسلمین مصر قدرت را میان خود تقسیم کرده‌اند. لیبرال‌های غربی هیچوقت قدرت و جایگاه واقعی را در کنار ارتش همانطور که امروز شاهد هستیم، دراختیار نداشته‌اند. ما نباید رقیب مرسی را که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 فردی به نام احمد شفیق، ژنرال سابق و آخرین نخست وزیر دولت حسنی مبارک بود، از یاد ببریم. او قطعا فردی لیبرال نبود.

پیروزی توسط اخوان‌المسلمین یا ارتش مصر، پیروزی برای دموکراسی محسوب نمی‌شود. حماس که از سال 2006 میلادی بر غزه کنترل دارد، ممکن است نمونه‌ای برای آنچه باشد که اخوان المسلمین خواهان آن است: قدرتی یکپارچه از جمله داشتن کنترل بر نیروهای نظامی. همانطوری که ارتش مصر قدرت را از اوایل دهه 1950 دراختیار داشته و باعث شده تا حکومت دیکتاتوری نظامی چند دهه در راس قدرت باشد.

اما حالا بجز دو عامل ارتش و اخوان‌المسلمین، یک فاکتور جدید در مصر نمایان شده که قدرت را به همان روش ارتش و اخوان‌المسلمین مورد نظر قرار نداده است. با رهبری یک دوره تظاهرات اعتراضی در دو سال گذشته، جوانان شهرنشین طبقه متوسط توانسته‌اند مشروعیت خود را کسب کرده و با استفاده از ظرفیت‌های تکنولوژیک و زبانی، توجه جهانی را به مصر جلب کنند.

این جوانان مصری خواهان پیشرفت و ترقی هستند نه قدرت؛ آنها خواهان آینده‌ای شبیه به آنچه هستند که در فضای مجازی و غرب مشاهده می‌کنند. اگر این جنبش در مسیر سیاست‌های بنیادین هدایت شود، آنگاه می‌تواند بر توزیع داخلی قدرت در مصر به میزان زیادی تاثیر بگذارد.

رویای آشکار مصر چیزی است که در چارچوب مثلث تفاوت‌ها و تقاضاهای این سه گروه شکل می‌گیرد. و نباید این مساله را فراموش کرد که درکنار احساسات سرکوب شده جوانان مصری تحت دیکتاتوری‌های نظام ناسیونالیستی در گذشته، فقر گسترده دومین عامل بروز انقلاب در این کشور آفریقایی در سال 2011 بود.

باید به این نکته توجه کرد که تفاوت‌ها میان ارتش و اخوان‌المسلمین، تنها مساله مذهب نیست بلکه تمام مشکلات اجتماعی را نیز شامل می‌شود از جمله نابرابری‌هایی که جوامع عربی را به خود مبتلا کرده است. اخوان‌المسلمین در حقیقت نقشی شبیه به آنچه را که احزاب سیاسی چپ‌گرای اروپا در قرن نوزدهم به خود گرفته بودند، برعهده گرفته‌ است. هر کس که خواهان تضعیف اخوان‌المسلمین است باید مسائل اجتماعی را که به شدت افزایش یافته‌اند، فورا مورد بررسی قرار بدهد و آنها را حل کند.

این بدین معناست که هر راه‌حلی نهایتا باید با توجه به این مساله مورد ارزیابی قرار گیرد که آیا می‌تواند بحران اقتصادی و به ویژه مساله کمبود فرصت‌های شغلی در میان جوانان و فقر گسترده و عمیق در مصر را حل کند یا خیر؛ که البته فرصت‌ها برای حل این مسائل بسیار کم هستند.

در سراسر جهان عرب، ناسیونالیسم، جوامع را محدود کرده و باعث به تعویق افتادن همکاری‌ها، کنار نگذاشتن تعرفه‌ها و عدم شکل ‌گیری جوامع اقتصادی شده است. و هنوز هم اقتصاد در سراسر کشورهای عربی بحران زده برای موفقیت و حل بحران‌های خود بسیار کوچک است. حتی اگر همه چیز خوب پیش رود، آنها توانایی پاسخگویی به آینده جمعیت جوان و گسترده‌ خود را ندارند. آنها نیازمند همکاری گسترده‌ای هستند که زبانی مشترک داشته باشد و بتواند بر اصولی بنیادین بیش از آنچه که در اروپا وجود دارد، متکی باشد.

کشورهای غربی باید در مصر با هر سه گروه سیاسی پیش رو که شامل ارتش، حزب اخوان‌المسلمین و جوانان شهری هستند، همکاری کنند؛ چرا که هیچ راه‌حل کوتاه مدتی نمی‌تواند گزینه‌ای مناسب برای حل بحران در این کشور عربی باشد و بدترین رویکرد به حاشیه کشاندن یا تحت پیگرد قرار دادن حزب اخوان‌المسلمین و اسلام سیاسی است.

در کنار جنگ داخلی سوریه که لبنان را بی‌ثبات کرده و تهدیدی است برای اردن و عراق که با خشونت‌های فرقه‌ای مشابهی مواجه هستند، کودتای نظامی مصر بیشتر از بقیه منادی پایان انقلاب‌های عربی است یا دست کم آغازی برای آن محسوب می‌شود. در تمام جوامع عربی نشانه‌ها حاکی از واپسگرایی هستند.

اما این مساله نباید ما را گمراه کند؛ حتی اگر چالش‌ها برای دستیابی به قدرت به نظر واضح و آشکار بیایند، این بدان معنا نیست که کشورهای عربی به وضع خود در گذشته باز می‌گردند. هنگامی که انقلاب‌های سال 1848 در اروپا صورت گرفت در سال‌های بعد از خود چندان همه چیز را متحول نکرد. اگرچه حکومت‌های سلطنتی همچنان برای چند دهه بر روی کار باقی ماندند اما انقلاب صنعتی و ظهور دموکراسی توقف ناپذیرمی‌نمودند.

ما همچنین می‌دانیم که این امر اروپا را به سوی آینده‌ای سوق داد که همه‌چیز بود بجز آرام و بی‌هیاهو. جهان عرب ممکن است خیلی تحت تاثیر وقایع موجود قرار نگیرد اما در آینده‌ای نزدیک قطعا نه صلح به این کشورها باز خواهد گشت و نه ثبات در آنها حکمفرما خواهد شد.»
نظرات بینندگان